اگر جنگ جهانی دوم را به عنوان پدیدهای تاثیرگذار در ادبیات و هنر بدانیم، کورت ونه گات در این میان یکی از نویسندگانی است که تجربههای شخصی خود را از جنگ جهانی دوم به صورت شاهکاری به نام «سلاخ خانهی شمارهی پنج» درآورده است.
کورت ونه گات (Kurt Vonnegut, Jr) نویسندهای آمریکایی بود که معروفترین نوشتهی او سلاخ خانهی شمارهی پنج است. آثار این نویسنده به شکل غالبی ترکیبی از طنزی سیاه و مایههای علمی-تخیلی هستند که در بین آنها «گهوارهی گربه»، «سلاخ خانهی شماره پنج» و «صبحانهی قهرمانان» بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
او با استفادهی مکرر از تکنیکهای پسامدرن و عناصر فانتزی و علمی و تخیلی جوانب دهشتناک تمدن قرن بیستم را به تصویر میکشید. ونه گات از اوایل دههی ۵۰ میلادی کار نوشتن داستانهای کوتاه را شروع کرد. از آنجایی که بسیاری از این داستانها دربارهي فناوری و آینده بود، برخی از منتقدان او را در دستهی نویسندگان علمی-تخیلی قرار دادهاند. هرچند او از پذیرفتن این برچسب سر باز میزد.
شرح حالی از کورت ونه گات
کورت ونه گات در کتاب خودزندگی نامهاش، یکشنبهی نخل، از خودش میپرسد چه دستاوردی برای فرهنگم داشتهام؟ خودش جواب میدهد پایان نامهی کارشناسی ارشد انسانشناسیاش در دانشگاه شیکاگو که البته مردود اعلام شد چون به قول خودش خیلی ساده و به نظر بامزه و جالب میآمد. اتفاقا همین سادگی و بازیگوشی گیرای ایدهی ونه گات، رمز ماندگار شدنش شد. این ایده چنان ساده است که خود او کل ماجرا را در یک جملهی ساده و ظریف خلاصه کرده است. ایدهی اساسی این است که داستانها شکلهایی دارند که میتوان نمودارشان را کشید و این که جذابیت شکل داستانهای یک جامعه-فرهنگ دست کمی از جذابیت شکل کوزهها و سرنیزههای باستانیاش ندارد.
کورت ونه گات در شهر ایندیانا پولیس در ایالت ایندیانا به دنیا آمد. بعد از آن در رشتهی زیستشیمی از دانشگاه کورنل فارغالتحصیل شد. در ارتش نامنویسی کرد و برای نبرد در جنگ جهانی دوم به اروپا اعزام شد. او خیلی زود به دست نیروهای آلمانی اسیر و در درسدن زندانی شد و در نتیجه شاهد بمباران این شهر توسط بمبافکنهای متفقین بود که بیش از صد و سی و پنج هزار نفر کشته به جا گذاشت.
پس از پایان جنگ و بازگشت به ایالات متحده آمریکا در دانشگاه شیکاگو به تحصیل مردمشناسی پرداخت. پایاننامهی کارشناسی ارشد او در این دانشگاه مردود اعلام شد. اما خودش این پایاننامه را بهترین دستاوردش برای فرهنگش میداند. سپس به عنوان تبلیغاتچی برای شرکت جنرال الکتریک مشغول به کار شد. تا سال ۱۹۵۱ که با نهایی شدن انتشار اولین کتابش، پیانوی خودنواز، این کار را ترک کرد و تمام وقت مشغول نویسندگی شد.
جنگ جهانی دوم و تاثیری که بر زندگی کورت ونه گات گذاشت
سرنوشت سازترین لحظات زندگی کورت ونه گات در روز بمباران شهر درسدن شکل گرفت. او که در این زمان به عنوان اسیری جنگی در درسدن حضور داشت این رویداد مهیب را به چشم دید. در روز بمباران هزاران غیرنظامی کشته شدند و در آتش و دود ناشی از انفجارات پی در پی از بین رفتند. ونه گات در این باره مینویسد: بمباران درسدن اثری هنری بود.
برجی از دود و آتش برای به یادگار گذاشتن خشم و رنج انسانهای بسیاری که زندگیشان به خاطر طمع بیپایان و خودبرتربینی و بیرحمی آلمان از هم گسیخته و نابود شده بود. اما این تجربهی دردناک و عجیب پایههایی بود برای شاهکار سلاخ خانهی شمارهی پنج. این کتاب در ۱۹۶۹ و در زمان شعلهور بودن آتش در جنگ ویتنام، ناآرامیهای نژادی و دگرگونیهای اجتماعی در ایالات متحده به انتشار رسید. سلاخ خانهی شمارهی پنج آن چنان جامع و بینقص توانست حال و هوای تغییر و دگرگونی در آمریکا را به تصویر بکشد که داستانش به استعارهای درخشان برای عصر جدید تبدیل شد.
در نظر ونهگات تنها راه رسیدن به خوشبختی و نجات یافتن از جنون و بیمعنایی هستی، مهربانی بود. شخصیت اصلی کتاب خدا حفظتان کند آقای رزواتر این فلسفهی ونهگات را این گونه بیان میکند: «سلام بچهها. به سیارهی زمین خوش آمدید. این جا هوا در تابستانها گرم است و در زمستانها سرد. زمین گرد و خیس و شلوغ است. شما حداکثر چیزی حدود صد سال اینجا زمان دارید. بچهها فقط یک قانون هست که من میدانم: لعنت بهش، آدم مجبور است مهربان باشد.» وی در طول زندگی خود چندین بار اقدام به خودکشی کرد که هیچکدام موفقیتآمیز نبود. وی علت خودکشیهای خود را وقایع بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم عنوان کرده است.
نوشتههای کورت ونه گات
اگر بخواهیم به ترتیب تاریخ انتشار از آثار کورت ونه گات نام ببریم، میتوان به پیانوی خودنواز، سیرنهای تایتان، شب مادر، گهوارهی گربه، خدا شما را حفظ کند آقای رزواتر، سلاخ خانهی شمارهی پنج، صبحانهی قهرمانان، اسلپ استیک، محبوس، مجمعالجزایر گالاپاگوس، ریش آبی و زمان لرزه که آخرین اثر کورت ونه گات در ۱۹۹۷ محسوب میشود، اشاره کرد. مجموعه مقالات و نمایشنامهها و داستانهای کوتاهی هم در میان آثار کورت ونه گات قرار میگیرد که نسبت به رمانهایش از اهمیت کمتری برخوردارند.
سبک نوشتن نویسنده
کورت ونه گات نویسندهای بود که استعداد کم نظیرش در نوشتن کمدیهای تاریک و بینش اخلاقی پایدارش، سبب خلق رمانهایی به یاد ماندنی و ارزشمند همچون سلاخ خانهی شماره پنج شد. او در داستانهای هیجان انگیزش، حال و هوای زمانه و تخیل یک نسل را با هنر و مهارتی مثال زدنی به تصویر میکشد. ونه گات با به وجود آوردن ترکیبی هنرمندانه از داستانهای علمی تخیلی، فلسفه و البته شوخ طبعی در اثارش علاوه بر پرداختن به تمهای متافیزیکی، آسیبهای ناشی از فرهنگ مصرفگرایی یا تخریب محیط زیست را نیز به تصویر میکشید.
رمانهای او (مجموع ۱۴ رمان ونه گات) در جهانهایی عجیب و متفاوت میگذشتند و پر از تصاویری واژگون و وهم آلود و شخصیتهایی با نژادهای مختلف و متفاوت بودند. این نویسندهی آمریکایی با استفاده از تخیل نامحدود خود جهانی کامل را با تمام جزییات ریز و درشت آن در داستانهایش میآفریند.
ونه گات، آگاهانه از به کارگیری ساختارها و علائم نگارشی مرسوم خودداری میکرد. کتابهای او ترکیبی از داستان و خودزندگینامه بودند که با لحنی ساده و آشنا روایت میشدند.
گراهام گرین نویسندهی کتاب «جان کلام» ونه گات را یکی از تواناترین نویسندگان آمریکایی میداند. برخی از منتقدین بر این باور بودند که او یک گونهی ادبی جدید را به وجود آورد و با درهم آمیختن ژانر علمی-تخیلی با شوخ طبعیهای منحصر به فرد و چالشهای اخلاقی فردی جریانساز در عرصهی داستاننویسی بود. در طرف مقابل عدهای ونه گات را به تکرار خود در آثارش و استفادهی چندباره از موضوعات و شخصیتهایی یکسان متهم میکردند. او در این باره بیان میکند:
اگر وقتم را با خلق شخصیتهای جدید تلف میکردم، هیچ وقت نمی توانستم توجه مخاطبینم را به موضوعاتی جلب کنم که واقعا مهم بودند.
بیماریهای روحی خانوادهی ونه گات
ونه گات با موهای فرفری و اغلب نامرتب خود، برآمدگی زیر چشمانش و لباسهای چروکیدهاش شبیه یک استاد فلسفه بود که کارش را رها کرده است. او اغلب زیاد سیگار میکشید و سرفهها و نفسهای سنگینش گاهی اوقات حرفهایش را قطع میکرد. ونه گات به هیچ وجه با شهرت ناآشنا نبود و تقریبا همیشه به گردهماییها و مهمانیهای ادبی منهتن و لانگ ایلند دعوت میشد.
این نویسنده دوران کودکی سخت و عجیبی را پشت سر گذارند. پدرش در زمان رکود اقتصادی مدت زیادی را بدون کار و درآمد گذراند و مادرش نیز با مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم میکرد. ونه گات در این خصوص میگوید:
وقتی مادرم در نیمههای شب عقلش را از دست میداد، نفرت و تحقیری که نثار پدرم میکرد (مردی که بسیار آرام و مظلوم بود) بیمحدودیت و خالص و و عاری از هرگونه فکر و شناخت بود.
سرانجام مادر کورت ونه گات خودکشی کرد و این حقیقت تلخ هیچ وقت از ذهن و ضمیر کورت پاک نشد. ونه گات معتقد بود که در سراسر زندگی در ارتباط با زنان مشکل داشت و این جملهی عمهاش را هیچ وقت فراموش نکرد که همهی مردان در خانوادهی ونه گات تا سر حد مرگ از زنان میترسند.
ونه گات پس از سپری کردن دوران کودکی و نوجوانی برای تحصیل در دانشگاه کورنل به شرق ایالات متحده رفت. اما قبل از این که از دانشگاه فارغ التحصیل شود به ارتش پیوست. ارتش در ابتدا او را برای مطالعهی مهندسی مکانیک به نهاد فناوری کارنگی در پیتزبورگ و دانشگاه تنسی منتقل کرد.
این نویسنده در ۱۹۴۴ به اروپا فرستاده شد و پس از مدتی کوتاه جنگ را در نبرد بولج از نزدیک درک کرد. وقتی که جنگ پایان یافت ونه گات به ایالات متحده بازگشت و با معشوقهی دوران دبیرستان خود جین مری کاکس ازدواج کرد.
کورت و جین در سال ۱۹۴۵ شیکاگو را برای زندگی انتخاب کردند و در آن جا صاحب سه فرزند شدند. ونه گات در شیکاگو خبرنگار نهاد خبری City News Bureau شد و علاوه بر این در دانشگاه همین شهر به تحصیل در رشتهی مردم شناسی روی آورد.
او اولین داستان کوتاه خود را در ۱۹۵۰ به مجلهای فروخت و تصمیم گرفت به همراه خانواده کیپ کاد در ماساچوست برود تا بتواند راحتتر با مجلههای دیگر کار کند. اولین رمان ونه گات کتاب پیانوی خودنواز در ۱۹۵۲ منتشر شد. این کتاب هجویهای بر زندگی صنعتی و ماشینی است که میتوان رگههایی از دنیای قشنگ نو نوشتهی آلدوس هاکسلی را در آن مشاهده کرد.
ونه گات پس از انتشار سلاخ خانه شمارهی پنج دچار افسردگی شدیدی شد و اعلام کرد که دیگر هیچ وقت رمان نخواهد نوشت. فکر خودکشی هیچگاه از ذهنش بیرون نمیرفت و حتی در ۱۹۸۴ تلاش کرد تا با مصرف قرصهای خوابآور و الکل به زندگیاش پایان بدهد. ونه گات در این باره مینویسد:
فرزند کسی که خودکشی کرده طبیعتا به مرگ به عنوان راهحلی منطقی برای هر مشکلی فکر خواهد کرد.
پسر او مارک در دههی ۱۹۷۰ دچار فروپاشی روانی شد و البته بعد از آن بهبود یافت. ونه گات که نوشتن رمان را کنار گذاشته بود تصمیم گرفت نمایشنامهنویس شود. اولین تلاش او در این عرصه در سال ۱۹۷۰ در خارج از برادوی به اجرا درآمد و با بازخوردهای مختلف و حتی متناقضی روبرو شد. ونه گات یک سال بعد از همسرش جدا شد و به نیویورک رفت و در کنار جیل کرمنتز زندگی کرد. او و جیل در سال ۱۹۷۹ با هم ازدواج کردند و صاحب یک دختر شدند.
ونه گات با نوشتن کتاب صبحانه قهرمانان به دنیای رماننویسی بازگشت و این اثر را داستان ملاقات دو انسان تنها بر روی سیارهای در حال مرگ خواند. او در سال ۱۹۹۷ کتاب زمان لرزه را منتشر کرد که داستانش بر اساس یکی از ایدههای شکست خوردهی او در گذشته شکل گرفته بود و شخصیت همیشه حاضر در آثار ونه گات یعنی کیلگور تراوت در آن حضور داشت.
این نویسندهی بزرگ در مقدمهی کتاب زمان لرزه اعلام کرد که این اثر آخرین رمان او خواهد بود و همینطور هم شد. آخرین کتاب ونه گات مجموعهای از مقالات خودزندگینامهای با عنوان مرد بیوطن بود که در ۲۰۰۵ به چاپ رسید و به اثری پرفروش تبدیل شد.
در سال ۱۹۷۱ دانشگاه شیکاگو رمان گهوارهی گربهاش را به عنوان پایاننامهی انسان شناسیاش پذیرفت و به او فوق لیسانس داد. وقتی آلمانیها به ونه گات به خاطر اصلیت آلمانیاش میگفتند چطور حاضر شدهای با برادرانت بجنگی میگفت که برایم فرقی نمیکند شما بولیویایی یا تبتی باشید.
دیوانگی و رفتارهای غیرطبیعی به نوعی در خانواده ونه گات ارثی است. به غیر از خودش که در بیشتر کتابهایش و سخنرانیها و مقالاتش هم اثری از دیوانگی در آنها دیده میشود. اصلا کتاب سلاخ خانهی شماره پنج در مورد یک شخصیت اسکیزوفرنیک است.
هفت اصل اساسی کورت ونه گات برای نویسندگی
- از زمان غریبهای که داستانتان را میخواند به شیوهای استفاده کنید که ان فرد در انتها احساس نکند زمانش هدر رفته است.
- حداقل یک شخصیت را طوری خلق کنید که مخاطبین بتوانند از او طرفداری کنند.
- همهی شخصیتها باید چیزی بخواهند حتی اگر آن چیز یک لیوان آب باشد.
- همهی جملات باید یکی از این دو کار را انجام دهند: یا افکار و احساسات شخصیتها را بیان کنند یا داستان را پیش ببرند.
- سعی کنید قصه را هرچه نزدیکتر به پایان آغاز کنید.
- مثل سادیستها رفتار کنید. صرف نظر از این که کاراکترهای اصلیتان چقدر مهربان و بیگناه هستند، اتفاقاتی وحشتناک برایشان رقم بزنید. تا مخاطب از عمق درون و احساسات آنها باخبر شود.
- سعی کنید در سریعترین زمان ممکن بیشترین اطلاعاتی که میتوانید به مخاطبین بدهید را در اختیارشان بگذارید و کاری به کار تعلیق نداشته باشید. مخاطب باید درکی آن چنان کامل و جامع از زمان و مکان اتفاقات و دلیل به وقوع پیوستن آنها داشته باشد که اگر سوسکها صفحات پایانی داستانتان را خوردند خودش به تنهایی بتواند قصه را تصور کند و یا حدس بزند.
زندگی یک نویسنده غیر از نوشتن
وی در کنار نویسندگی مدتها به عنوان گرافیست و طراح کار میکرد. ونه گات یک بار نمایشگاه نقاشی برگزار کرد که زیر نصف کارها اسم خورده بود گیلگورتراوت. امضای ونه گات هم یک اثر گرافیکی است که کاریکاتور نیمرخ چهرهی خود او را نشان میدهد.
کورت ونه گات در چند فیلم که بر اساس آثار او ساخته شده بود بازی کرد. در فیلم صبحانه قهرمانان و شب مادر بازی کرد. به جز این فیلم سلاخ خانهی شماره پنج هم بر اساس اثر او ساخته شده است. او در فیلم صبحانه قهرمانان نقش کسی را بازی کرد که قرار بود خودش باشد. در صحنهای از این فیلم یکی از بازیگرها به ونه گات میگوید: اینها چیه که مینویسی؟ ونه گات این جوری نمینویسه.
نویسندهای که ماشین تایپ نداشت
ونه گات برخلاف خیلی از نویسندهها از ماشین تایپ استفاده نمیکرد و با خودکار و کاغذ مینوشت. هر روز هم وقت زیادی تلف میکرد تا کاغذ بخرد. او با اینترنت هم میانه خوبی نداشت و سایت رسمیاش را دیگران به روز میکردند. ونه گات میگفت اصلا از این چیز به اصطلاح اینترنت سردر نمیآورم. کورت ونه گات در سال ۲۰۰۷ در سن ۸۵ سالگی از دنیا رفت.
پچمام به نویسنده :)))))))))))