زیر و بم ژانر علمی تخیلی | کلید گام گذاشتن به گیتی اندیشه و رویا

در این نوشته به شناساندن علمی تخیلی، یکی از مهم‌ترین‌ ژانرها، و همچنین زیرسبک‌های آن می‌پردازیم.

تاکنون پیش آمده بخواهید زمان را روی دور تند بگذارید تا ببینید سر جهان‌مان چه خواهد آمد و آینده چه شکلی خواهد بود؟ یا شده گذشته را بررسی کنید و با خود بگویید چه می‌شد اگر…؟ یا اصلا به این اندیشیده‌اید دیگر جنبندگان و سیاره‌ها در آن‌سر گیتی و کهکشان چگونه هستند؟ نامرئی شدن، جهش یافتن، ربات‌ها و… چطور؟ اگر به دنبال تجربه‌ی این موارد هستید، راه‌حل شما ژانر علمی تخیلی (Science Fiction) است.

این ژانر قرن‌هاست سروکله‌اش پیدا شده تا ذهن نوآفرین انسان را با خود همراه کند و به کاوش در گیتی اندیشه و رویاهای عجیب و غریب ببرد. علمی تخیلی یکی از نوآور‌ترین ژانرهای ادبیات است و رمان‌های آن، خوانندگان را به ماجراجویی‌های گوناگون درون کهکشان‌های دور تا جهان‌های زیر دریاها و هرچه بین‌شان است می‌برد، و در این میان آن‌ها را با شخصیت‌ها و فناوری‌هایی رویایی آشنا می‌کند.

نویسندگان بسیاری با استفاده از علمی تخیلی واکنش خودشان را نسبت به پیشرفت‌های علمی، و پیش‌بینی‌شان از آینده را به نمایش گذاشته‌اند. رمان‌ها و فیلم‌های علمی تخیلی آن‌قدر فراوان هستند که احتمال روبه‌رو نشدن با آن‌ها بسیار کم است. شما هم بی‌گمان طرفدار این ژانر و آثارش هستید! به سبب همین محبوبیت بالا، این‌بار به سراغ شناساندن ژانر یا همان سبک علمی تخیلی، زیرسبک‌ها، و همچنین چکیده‌ای از نویسندگان و رمان‌های شناخته‌شده‌ی آن رفته‌ایم. پس بی‌درنگ در ادامه با پی‌اس آرنا همراه باشید.

 

در این مطلب می‌خوانید:

ادبیات علمی تخیلی چیست؟

زیرسبک‌های ژانر علمی تخیلی

بهترین رمان‌های علمی تخیلی

سایبرپانک؛ سروکله‌ی این آینده‌ی تاریک از کجا پیدا شد؟

ژانر استیم‌پانک؛ با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!

ژانر تاریخ جایگزین؛ پاسخی برای پرسش «چه می‌شد اگر…؟»

ژانر دیستوپیا؛ آرمان‌شهری ورای آرمان و امید و آرزوها!

 

ادبیات علمی تخیلی چیست؟

ادبیات علمی تخیلی چیست؟

   علمی تخیلی یک ژانر در ادبیات گمانه‌زن است و شامل عناصر و ویژگی‌هایی می‌شود که در جهان راستین وجود ندارند. این ژانر درون‌مایه‌های فراوانی را، که بیشتر درباره‌ی سفر در زمان، سفرهای فضایی یا زندگی در آینده و همچنین درگیر شدن با عاقبت پیشرفت‌های علمی و فناوری هستند، پوشش می‌دهد.

   به‌گفته‌ی «آیزاک آسیموف»، نویسنده‌ و استاد زیست‌شیمی، «علمی تخیلی می‌تواند همچون شاخه‌ای از ادبیات معرفی شود که به واکنش انسان‌ها به دگرگونی‌های علم و فناوری می‌پردازد.»

   «رابرت آنسون هاین‌لاین»، مهندس آمریکایی و نویسنده داستان‌های علمی تخیلی، هم می‌گوید: «یک تعریف کوتاه و مفید از علمی تخیلی این است که بگویم «حدس و گمان‌های واقع‌گرایانه درباره‌ی رویدادهای احتمالی آینده، برپایه‌ی دانش کافی از جهان واقعی، گذشته و حال، و براساس درک ماهیت و اهمیت روش علمی» است.»

دیرینه‌ی این ژانر

   دیرینه‌ی علمی تخیلی کم‌وبیش به بیش از دو هزار سال پیش برمی‌گردد. داستان A True Story به قلم طنزپرداز سوریه‌ای «لوثین»، همچون نخستین نوشته‌ی علمی تخیلی شناخته می‌شود؛ که به کاوش درون سایر جهان‌ها و شیوه‌ی زندگی‌های فرازمینی می‌پردازد. علم مدرن در دوره‌ی روشن‌گری گسترش یافت و نویسندگان با موجی از داستان‌های علمی تخیلی مانند نوشته‌ی New Atlantis از «فرانسیس بیکن»، Somnium از «یوهانس کپلر» و Comical History of the States and Empires of the Moon به قلم «سوینین دو سیرانو دو برژراک»، به پیشرفت‌های علمی و فناوری‌ واکنش نشان دادند.

   افزایش محبوبیت داستان‌های علمی تخیلی در نیمه نخست قرن بیستم، با ارزش فراوانی که مردم برای علم و دانش قائل می‌شدند و همچنین سرعت بالای نوآوری‌ها و پیشرفت فناوری‌ها، رابطه‌ی تنگاتنگی داشت. این داستان‌ها بیشتر پیشرفت‌های علمی و فناوری را پیش‌بینی کرده‌اند. برخی از نوشته‌های علمی تخیلی پیش‌بینی می‌کنند این نوآوری‌های جدید و پیشرفت‌ها، منجر به زندگی و جامعه‌ای بهتر خواهند شد. این مورد را می‌توان در آثار «آرتور سی. کلارک» و سریال Star Trek دید. ولی برخی دیگر از نویسنده‌ها، همانند «اچ. جی. ولز» با رمان The Time Machine، و «آلدوس هاکسلی» با رمان Brave New World، به ما درباره‌ی پیامدهای منفی و احتمالیِ پیشرفت علم هشدار می‌دهند.

  زیر و بم ادبیات گمانه زن: همه چیز درباره دنیاهای دگرگون شده

   اچ. جی. ولز یکی از برجسته‌ترین نویسندگان این ژانر تلقی می‌شود و برخی او را شکسپیرِ علمی تخیلی می‌دانند. ذهن نوآفرین او به آفرینش مواردی چون حمله بیگانگان، مهندسی بیولوژیکی، نامرئی شدن و سفر در زمان پرداخت و پایه‌های علمی تخیلی را در ادبیات گمانه‌زن استوار‌تر کرد. او افزون‌بر داستان‌ها، به نوشتن آثار غیرداستانی هم پرداخت و پیدایش هواپیماها، تانک‌های نظامی، سلاح هسته‌ای، تلویزیون ماهواره‌ای، سفرهای فضایی و چیزی شبیه به «وب جهان‌گستر» را پیش‌بینی کرد.

رمان «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»

علمی تخیلی سخت و نرم چیست؟

   داستان‌های علمی تخیلی به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ «علمی تخیلی سخت» و «علمی تخیلی نرم.» رمان‌های علمی تخیلی سخت برپایه‌ی راستی‌های علمی و دانشوارانه نوشته شده‌اند. آن‌ها از علوم طبیعی سخت و دشوار مانند فیزیک، شیمی و نجوم الهام گرفته‌اند. ولی از آن‌سو داستان‌های علمی تخیلی نرم را داریم که می‌توانند دو چیز باشند؛ یا از دید علمی دقیق نیستند، یا از علوم اجتماعی نرم و ملایم مانند روان‌شناسی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی الهام گرفته‌اند. این دو گروه انعطاف‌پذیر هستند و می‌تواند موارد گوناگونی را شامل شوند، ولی در کل به خواننده کمک می‌کنند تا به‌سرعت پایه و اساس یک رمان را درک کند و بداند چه انتظاری از آن داشته باشد.

   برای نمونه، رمان‌های Altered Carbon از «ریچارد کی. مورگان»، Neuromancer از «ویلیام گیبسون» و The Martian از «اندی ویر»، که درون‌مایه‌ای برپایه‌ی داده‌های علمی و تحقیقاتی دارند، در گروه علمی تخیلی سخت جای می‌گیرند.

   ولی از آن‌سو، رمان‌های Frankenstein از «مری شلی»، Never Let Me Go از «کازوئو ایشی‌گورو» و The Handmaid’s Tale از «مارگارت اتوود» را می‌بینیم که به‌جای درگیر شدن با ریاضیات، فیزیک و مهندسی، به سراغ روابط انسانی، اجتماعی و احساسی می‌روند.

انیمیشن «WALL-E»

زیرسبک‌های ژانر علمی تخیلی

   علمی تخیلی یکی از گسترده‌ترین سبک‌هاست و امروزه رمان‌ها و فیلم‌های بسیاری را درون خود جای داده است. با خواندن و دیدن این رمان‌ها و فیلم‌ها، شاید متوجه ناهمسانی‌های فراوان آن‌ها شوید و بگویید «یعنی همه‌ی این‌ها یه ژانرن؟!»

   برای همین باید بدانید اگرچه تمام این داستان‌ها علمی تخیلی هستند، ولی خود علمی تخیلی زیرسبک‌های بسیاری را در بر می‌گیرد تا بتواند به‌آسانی داستان‌هایش را از یکدیگر جدا کرده و کار را برای طرفداران هر زیرسبک، و انتخاب آثار مورد علاقه‌شان، آسان‌تر کند.

  زیر و بم ژانر فانتزی | راه فرار از واقعیت یا درک بهتری از آن؟

   برای این‌که بیشتر با دسته‌بندی ژانر علمی تخیلی آشنا شوید، در ادامه چند مورد از مهم‌ترین زیرسبک‌های آن را برای‌تان آورده‌ایم.

  • سایبرپانک: آمیزه‌ای از فناوری‌های پیشرفته و جامعه‌ای شکست‌خورده است. در این داستان‌ها، که در پادآرمان‌شهرها بازگفت می‌شوند، مردم بیشتر در سلطه‌ی حکومت و شرکت‌های فاسد هستند و هیچ‌کس زندگی خوب و آزادی ندارد. در جهان سایبرپانک، پول‌دارها پول‌دارتر شده و فقیرها هم روز‌به‌روز بیشتر در فقر و بدبختی فرو می‌روند. افزون‌براین، وجود ربات‌های انسان‌نما و اعضای بدن رباتیک، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین بخش‌های این داستان‌ها است. رمان ?Do Androids Dream of Electric Sheep نوشته‌ی «فیلیپ کی. دیک»، که به فیلم Blade Runner تبدیل شد، یکی از بهترین‌ رمان‌های سایبرپانک است.
  • استیم‌پانک: این زیرسبک بیشتر در دوره‌ی ویکتوریایی و کاربرد فراوان موتور بخار بازگفت می‌شود و کم‌وبیش گونه‌ای تاریخ جایگزین هم به شمار می‌رود. هنرمندان با استیم‌پانک به سراغ دوره‌های گذشته می‌روند و با پنداشت خودشان ابزار و فناوری‌های موتور بخاری جدید و کاملا غیرواقعی را به وجود می‌آورند. کتاب The Golden Compass از فیلیپ پولمن در این زیرگروه قرار می‌گیرد.
  • تاریخ جایگزین: در این گونه داستان‌ها، نویسندگان به سراغ گذشته می‌روند و با استفاده از پنداشت خود، آن را دگرگون می‌کنند. رمان The Man in the High Castle به قلم فیلیپ کی. دیک، که درباره‌ی پیروزی نازی‌ها در جنگ جهانی دوم است، یک تاریخ جایگزین به شمار می‌رود. در این داستان، نازی‌ها پیروز شده‌اند و دولت آمریکا به سه بخش تقسیم شده و زیر سلطه آلمان و ژاپن قرار گرفته است.
  • بایوپانک: در داستان‌های سایبرپانک، همواره اعضای بدن انسان‌ها با فناوری‌های رباتیک جایگزین می‌شوند. ولی در بایوپانک، این کار را با به‌کارگیری فناوری‌های زیستی و دگرگونی‌های ژنتیکی می‌بینیم. بایوپانک بیشتر در جهان‌های پادآرمانی بازگفت می‌شود و رمان Ribofunk نوشته‌ی «پاول دی فیلیپو» یکی از شناخته‌شده‌ترین رمان‌های بایوپانک است.

  • رستاخیزی و پسارستاخیزی: اگر شاهد شخصیت‌ها و بازگفت داستان‌ها پس از یک رویداد و فاجعه‌ای بزرگ باشیم، یعنی هنگامی که بیشتر مردم از بین رفته‌اند و بازماندگان هم زندگی سختی در ویرانه‌های زمین دارند، با داستان‌های رستاخیزی و پسارستاخیزی روبه‌رو هستیم. این زیرسبک پس از جنگ جهانی دوم و خطر سلاح‌های هسته‌ای رواج پیدا کرد و رمان The 100 از «کاس مورگان»، فضای پسارستاخیزی را به‌خوبی نشان می‌دهد.
  • یوتوپیا و دیستوپیا: داستان‌هایی هستند که در سرزمین‌های رویایی (آرمان‌شهر) و سرزمین‌های نفرین‌شده که دولت ناکارآمد و زورگو، مردم فقیر و جامعه‌ای آسیب‌دیده‌ دارند (پادآرمان‌شهر)، بازگفت می‌شوند. البته این زیرسبک تنها زمانی علمی تخیلی می‌شود که شامل فناوری‌های گوناگون و به‌کارگیری آن‌ها به‌دست دولت و جامعه باشد. وگرنه، مستقیم در گروه ادبیات گمانه‌زن جای می‌گیرد. رمان 1984 به قلم «جرج اورول»، همچنان جزو بهترین نمونه‌های پادآرمان‌شهری است.
  • اپرای فضایی: یکی از محبوب‌ترین گونه‌های علمی تخیلی است که در آن داستان بیشتر در فضا جریان دارد. نام آن از «سریال آبکی/اپرا صابون» (Soap opera) گرفته شده ولی هیچ وابستگی به اپراهای موزیکال ندارد. اپراهای فضایی بیشتر شامل درگیری‌های فضایی بین موجودات و جوامعی، که فناوری‌های پیشرفته یا قدرت‌های ماورایی دارند، می‌شود. این داستان‌ها همواره درون‌مایه‌ی ماجراجویی و اکشن دارند و سفرهای فضایی، جنگ‌های بین‌ستاره‌ای و یا قهرمان‌هایی که می خواهند گیتی همگان را نجات دهند، را در خود جای می‌دهند. فیلم‌های «جنگ ستارگان» (Star Wars) یکی از بهترین نمونه‌های اپرای فضایی هستند.
  • فانتزی علمی: داستان‌های علمی تخیلی هستند که از افسانه‌ها و داستان‌های اساطیری الهام گرفته‌اند و بیشتر عناصر جادو و ماورایی را در بر می‌گیرند. در این داستان‌ها، همه‌ی پدیده‌های جادویی، با علم قابل توجیه هستند. به‌طور کلی، مردم علم و جادو را در کنار یکدیگر قبول دارند، و با این‌که دنیایشان از جادو پر شده، اما همچنان از قوانین علمی و فیزیکی پیروی می‌کند. رمان A Wrinkle in Time از «مادلین لنگل» را می‌توان فانتزی علمی دانست.
  • وسترن فضایی: آمیزه‌ی ویژگی‌های سبک وسترن در دل علمی تخیلی، ما را با وسترن فضایی روبه‌رو می‌کند. سریال‌های Westworld و The Mandalorian وسترن فضایی هستند. افزون‌براین، ممکن است شاهد کابوی‌های فضایی که تفنگ‌های لیزری و اسب‌های رباتیک دارند هم باشیم. رمان Six-Gun Planet یکی از بهترین وسترن‌های فضایی است، چون ژانرهای جنگ، تعلیق و آینده‌گرایی را به شیوه‌ای زیبا و ستودنی با هم درمی‌آمیزد.
«جنگ ستارگان»

ویژگی‌های برجسته‌ی این ژانر

   از علمی تخیلی بیشتر همچون «ادبیات اندیشه‌ها» یاد می‌‌شود. رمان‌های علمی تخیلی درون‌مایه‌های آینده‌نگر گسترده‌ای را در خود جای می‌دهند؛ به این دلیل که بسیار خیالی و پرانگاشت هستند، و همچنین امکان رخ دادن هر چیز در آن‌ها وجود دارد، به‌ویژه رمان‌های علمی تخیلی نرم. یک رمان علمی تخیلی می‌تواند درباره‌ی فضا، سفر در زمان، بیگانگان، یا حتا آمیزه‌ی این‌ها و بیگانگانی درون فضا و با قابلیت سفر در زمان باشند.

   صرف‌نظر از جایگاه و شخصیت‌ها، تمام داستان‌های این ژانر پیچیده، حاوی جزئیات ظریف، و کاوش در درون‌مایه و تفسیرهای بزرگ‌تر درباره‌ی ژرفای جامعه هستند، که گاهی به شیوه‌ی طنزآمیز به نمایش گذاشته می‌شوند.

  ویژگی‌های بنیادین و کلاسیک رمان‌های علمی تخیلی چیزهایی مانند «سفر در زمان»، «دورنوردی»، «مهار ذهن، دورآگاهی و دورجابه‌جایی»، «بیگانگان، زندگی فرازمینی و جهش‌یافته‌ها»، «سفر و کاوش‌های فضایی»، «جنگ‌های بین‌سیاره‌ای»، «جهان‌های موازی»، «جهانی‌های خیالی»، «تاریخ‌های جایگزین»، «فناوری‌های گمانه‌زن» و «رایانه‌ها و ربات‌های ابرهوشمند» هستند.

بازی ویدیویی «Cyberpunk 2077»

بهترین رمان‌های علمی تخیلی

   همان‌گونه که پیشتر گفتیم، داستان‌های علمی تخیلی بسیاری وجود دارند و شناساندن همه‌ی آن‌ها، حتا اگر فقط به رمان‌ها بسنده کنیم، تعداد روزهای باقی‌مانده از زندگی‌مان را نیاز خواهد داشت. به همین سبب، کوشیدیم بهترین‌ها و شناخته‌شده‌ترین رمان‌هایی را، که راه را برای باقی نویسندگان علمی تخیلی و همچنین فیلم‌سازان این ژانر باز کردند، نام ببریم. اگر از دیوانگان علمی تخیلی هستید، افزون‌بر رمان‌هایی که بالاتر نام بردیم، حتما آثار زیر را هم بخوانید:

  چرا باید رمان سرگذشت ندیمه را بخوانیم؟
  چرا باید کتاب Dune را بخوانیم؟
  چرا باید رمان بیست هزار فرسنگ زیر دریا را بخوانیم؟
  چرا باید رمان بازیکن شماره یک آماده را بخوانیم؟
  چرا باید رمان ماشین زمان را بخوانیم؟
فیلم «Alien»

   علمی تخیلی یکی از مهم‌ترین ژانرهاست و دلایل بسیاری هم برای آن وجود دارد؛ برای نمونه «جوامع و ساختارهای سیاسی را به‌وجود آورده که بازتابی از جایگاه امروزی ما، حال چه خوب و چه بد، است»، «الهام‌بخش فناوری‌های امروزی بوده» و «بااین‌که در آینده یا گذشته جریان دارد، ولی می‌تواند درباره‌ی زمان کنونی سخن بگوید.»

   «یووال نوح هراری»، یکی از نویسندگان سرشناس، که کتاب‌های او را دیگر نمی‌توان در ایران یافت، از بزرگ‌ترین طرفداران این ژانر است و گفته:

   «امروزه علمی تخیلی مهم‌ترین ژانر هنری است و درک عموم مردم را درباره‌ی چیزهایی مانند هوش مصنوعی و زیست‌فناوری، که به احتمال زیاد در دهه‌های آینده زندگی و جامعه‌ی ما را بیش از هر چیز دیگری دگرگون خواهند کرد، شکل داده است.»

   از آن‌جا که این ژانر نقشی بنیادین در شکل‌گیری افکار عمومی دارد، هراری می‌خواهد داستان‌های علمی، که با موضوعات واقع‌بینانه مانند هوش مصنوعی و ایجاد طبقه کاری بی‌فایده از مردم درگیر هستند، بیشتر بازگفت شوند. او گفته:

   «شما اگر می‌خواهید آگاهی عمومی مردم را برای چنین موضوعاتی افزایش دهید، یک فیلم علمی تخیلی می‌تواند از صد مقاله و نوشتار علمی که در مجله‌های «Science or Nature» یا «New York Times» چاپ می‌شوند، بیشتر به‌کار بیاید.»

   البته از دیدگاه او، بیشتر فیلم‌ها به سراغ اندیشه‌های عجیب و غریب رفته‌اند و برای نمونه رایانه‌ها و ربات‌هایی را، که هوشیاری پیدا کرده و احساسات را درک می‌کنند، به نمایش می‌گذارند. این موارد از مشکلات برجسته و واقع‌گرایانه نیستند و به این زودی‌ها هم رخ نخواهند داد، پس به گفته‌ی هراری، بهتر است به‌جای این‌ها، نویسندگان و فیلم‌سازان علمی تخیلی به دنبال مسائل هوش مصنوعی و زیست‌فناوری، که مهم‌ترین موارد پیش‌روی بشریت هستند و سیاست امروزه هم اهمیتی به آن‌ها نمی‌دهد، بروند.

   «فناوری بی‌گمان سرنوشت حتمی ما نیست و ما همچنان می‌توانیم پیشگیری‌های لازم را انجام دهیم تا از رخ دادن رویدادهای بد و خطرناک جلوگیری کرده، و از این فناوری‌ها بیشتر برای کارهای خوب و مفید استفاده کنیم.»

   پس با در نظر گرفتن همه‌ی این موارد، رمان‌ها و فیلم‌های علمی تخیلی به‌جای آن‌که ما را از پیشرفت فناوری بترسانند و از خطرات هوش مصنوعی بگویند، می‌توانند آگاهی‌مان را از ماهیت آن‌ها بیشتر کنند و با بازگفت ویژگی‌های مفیدشان، به ما بگویند انتظار چه چیزی را داشته باشیم؛ و همان‌گونه که «جو گلدبرگ»، شخصیت خیالی سریال You می‌گوید، «فیلم‌های علمی تخیلی کاملا در اشتباه‌اند، فناوری دوست ماست!»

  بهترین کتاب‌ های علمی تخیلی که منبع اقتباس فیلم‌ها و سریال‌ها شدند

اکنون که با ژانر بنیادین علمی تخیلی آشنا شده‌اید، می‌خواهیم به سراغ برخی از برجسته‌ترین زیرسبک‌های آن رفته و بیشتر درباره‌ی آن‌ها بدانیم. این نوشته‌ها به‌روزرسانی خواهند شد.

سایبرپانک؛ سروکله‌ی این آینده‌ی تاریک از کجا پیدا شد؟

سایبرپانک؛ سروکله‌ی این آینده‌ی تاریک از کجا پیدا شد؟

   اگر ژانر علمی تخیلی و داستان‌های آینده‌نگر را دوست داشته باشید، به گمان بسیار نام «سایبرپانک» (Cyberpunk) به گوش‌تان خورده است. فیلم‌ها و رمان‌های بسیاری در این ژانر وجود دارند که این روزها هواداران فراوانی را به سوی خود کشانده‌اند؛ بازی «سایبرپانک 2077» (Cyberpunk 2077) هم که سروصدای زیادی به‌پا کرده، آمده تا گیمرها نیز دست خالی نمانند و دوباره وارد حال و هوای ویژه‌ی ژانر سایبرپانک شوند.

   در ادامه می‌خواهیم به شناساندن ژانر سایبرپانک ، ویژگی‌های برجسته، رمان‌ها و همچنین نویسندگان پرآوازه این زیرسبک علمی تخیلی بپردازیم. اگر دیوانه‌ی جهان‌های تاریک و پر از فناوری‌های پیشرفته هستید، همچنان پی‌اس آرنا را همراهی کنید.

سایبرپانک چیست؟

سایبرپانک چیست؟

   سایبرپانک یک زیرشاخه از ژانر علمی‌تخیلی است که در آینده‌ای پادآرمانی بازگفت می‌شود. این زیرسبک همان‌گونه که نویسنده‌ی پرآوازه‌ی سایبرپانک، «ویلیام گیبسون» (William Gibson)، از آن می‌گوید، «آمیزه‌ای از فناوری‌های پیشرفته و جامعه‌ای شکست‌خورده» است.

   پیدایش ژانر سایبرپانک می‌تواند به جنبش علمی تخیلی موج نو در دهه 60 و 70 میلادی برگردد. یک مجله علمی تخیلی انگلیسی به نام «New Worlds»، داستان‌های گوناگونی را چاپ کرد که پا به جهان آینده، فناوری‌های نو و گوناگون، و چگونگی رفتار و واکنش جامعه در یک شهر پادآرمانی گذاشته بودند. این داستان‌ها بازتابی خیالی از رویدادهایی که در جهان راستین رخ می‌دادند، تلقی می‌شدند. هنگامی که جهان وارد دوره‌ی نوینی از فناوری، جنگ، اعتراضات، حقوق زنان و دیگر دشواری‌های اجتماعی شده بود، نویسندگان با به‌کارگیری ژانر سایبرپانک به خرده‌گیری از جامعه‌ی امروزی پرداختند.

   در همین هنگام، نویسندگانی مانند «فیلیپ کی. دیک» (Philip K. Dick) روی بررسی پیوندهای بین فرهنگ اعتیاد و فناوری دست گذاشت. در آثار دیک، او همواره شخصیت‌ بنیادین را وادار می‌کند تا به دنبال پاسخی برای این پرسش‌ها باشد: در جهانی که مردم و خاطرات‌شان می‌توانند ساختگی باشند، چه چیزی واقعی است؟ و مفهوم کردار و منشِ هوش مصنوعی چیست؟

   این اندیشه‌ها و پنداشت‌ها در پایان دهه 70 و آغاز دهه 80، با کمیک‌ها و مانگا‌هایی از جمله «قاضی دِرِد» (Judge Dredd)، «آکیرا» (Akira)، «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) و رمان «آیا آدم‌مصنوعی‌ها خواب گوسفندهای الکتریکی می‌بینند؟» (Do Androids Dream of Electric Sheep)، که به فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) تبدیل شد، افزایش پیدا کردند.

  چرا باید رمان بلید رانر را بخوانیم؟

   در سال 1984، رمان «نیورومنسر» (Neuromancer) از ویلیام گیبسون، تحت‌تاثیر خرده فرهنگ «پانک» و گروه‌های هکری آن دوران، به پایه‌گذاری و استواری سایبرپانک کمک کرد.

   پانک یک خرده‌فرهنگ بوده که آرایه‌های گوناگونی از ایدئولوژی، فرم‌های بیان، و همچنین مد و هنر را در بر می‌گیرد. یکی از دلایل شناخته‌شده بودن این نام، سبک موسیقی «پانک راک» است. نام پانک پیش از شنیده شدن پانک راک هم شناخته شده بود، ولی این سبک موسیقی که یک جنبش ضد نظام حاکم به شمار می‌رفت، با آهنگ‌هایی کوتاه، سازآرایی بی‌آلایش، و نویسه‌های سیاسی یا پوچ‌گرا، مردم زیادی را به سوی خود کشاند و با این نام آشنا کرد.

«بلید رانر»

   نام سایبرپانک ، به‌دست نویسنده «بروس بتکه» (Bruce Bethke) آفریده شده که در سال 1982 داستانی با این نام نوشت. او این واژه را از آمیختن «سایبرنتیک» (cybernetics) و پانک ساخته است. درباره‌ی پانک که سخن گفتیم؛ سایبرنتیک هم دانش جایگزینی کارکردهای انسانی با نسخه‌ی کامپیوتری آن‌ها است.

   در سال‌های گذشته، با ساخت فیلم و سریال‌هایی مانند «بلید رانر 2049» (Blade Runner 2049) و «کربن تغییریافته» (Altered Carbon)، این ژانر دوباره سر زبان‌ها افتاده؛ ولی طرفداران هنوز نسخه‌ی اصلی بلید رانر و حقی را که «ریدلی اسکات» (Ridley Scott)، کارگردان فیلم، به گردن سایبرپانک دارد فراموش نکرده‌اند.

   این فیلم با به نگاره درآوردن جهانی تیره، در کنار لامپ‌های نئون، ربات‌های انسان‌نما و همچنین خشونت بالا، روحی تازه در سایبرپانک دمید و مردم را با نگاره‌ی بنیادین این زیرسبک روبه‌رو کرد. ویلیام گیبسون درباره‌ی این فیلم گفته:

   «از دیدن بلید رانر در سینما می‌ترسیدم، چون می‌ترسیدم نگاره‌ی این فیلم بهتر از چیزی باشد که خودم توانسته بودم بپندارم. به‌گونه‌ای، حق هم داشتم که بترسم، چون حتا همان چند دقیقه‌ی نخست هم بهتر بودند.

«من سال‌ها بعد با ریدلی اسکات دیدار کردم، شاید یک دهه یا بیشتر پس از اکران بلید رانر. به او گفتم نیورومنسر از چه ویژگی‌هایی ساخته شده بود، و او هم اساسا همان ویژگی‌ها را برای بلید رانر در نظر گرفته بود.»

نمایه‌ای از شهری سایبرپانکی

چه ویژگی‌هایی سایبرپانک را، سایبرپانک کرده؟

   داستان‌هایی که در این جهان به نگاره درمی‌آیند، فناوری‌های آیند‌ه‌نگرانه‌ای را در بر می‌گیرند که به‌دست مردم در تلاشی برای زنده ماندن در یک شهر آلوده به جرم و جنایت، در کنار دولتی فاسد و ناکارآمد، به‌کار گرفته می‌شوند.

   از دیگر ویژگی‌های سایبرپانک می‌توان وجود جایگاهی نابسامان، ناهمسانی اجتماعی، گروه‌های خلاف‌کاری، هک کردن، هوش مصنوعی، شرکت‌های تشنه‌ی قدرت، گروه‌های شورشی زیرزمینی، خشونت و مواد مخدر را نام برد. البته لامپ‌های نئونی را، که سراسر شهرهای سایبرپانکی را فرا گرفته‌اند، فراموش نکنید.

   بیشتر فیلم و سریال‌های سایبرپانکی نمایه‌ای تیره و تار دارند. آمیزه‌ی این تیرگی با نورهای نئون (معمولا آبی، سبز و بنفش) سبک ویژه‌ای را به نمایش می‌گذارد. برای توصیف این سبک از واژه‌هایی مانند «تِک نوآر»، «سایبر نوآر» و «نئون نوآر» استفاده می‌شود. واژه‌‌های آغازین این عبارت‌ها، همان‌گونه که ممکن است گمان کرده باشید، به ژانر سایبرپانک برمی‌گردند. ولی واژه‌ی دوم، نشان‌گر سبک نوآر است. این سبک، بیشتر دارای فیلمبرداری سیاه و سفید و نورپردازی‌های پُرسایه‌روشن، و همچنین بارش همیشگی باران است. بنابراین با آمیختن ویژگی‌های این دو سبک، شاهد سبک پرآوازه‌ی سایبرپانک هستیم.

   در برخی موارد، مانند مجموعه بازی‌های «Shadowrun» و سه‌گانه رمان ضعیف «Heart of Dread» (ضعیف از دیدگاه ما!)، افزون‌بر فناوری و حال‌وهوایی آینده‌نمای سایبرپانک، می‌توان شاهد جانوران فانتزی و خیالی هم بود. از این گذشته، میزان علمی تخیلی بودن و همچنین واقع‌گرا نشان دادن فناوری‌ها هم می‌تواند گوناگون باشد. برای نمونه، ممکن است در یک داستان جزئیاتی واقع‌گرایانه از فناوری‌های خیالی (!) را ببینید، ولی در داستانی دیگر، نویسنده بدون هیچ توضیح قانع‌کننده‌ای از فناوری‌های عجیب و غریب، که حتا مرده را هم زنده می‌کنند، سخن بگوید.

   ممکن است با وجود ربات‌ها، هوش مصنوعی‌ها و واقعیت مجازی، باز هم بتوان نام سایبرپانک را روی یک داستان گذاشت، ولی این دست داستان‌ها همیشه هم یک نمونه تمام‌عیار از این ژانر نیستند. برای نمونه، داستان‌هایی مانند «من، ربات» (I, Robot) و «دنیای غرب» (Westworld) جزو این گروه هستند. حتا فیلم‌هایی مانند «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One) و «ترون» (Tron) هم ممکن است در این گروه قرار بگیرند، چون شاید فناوری‌های آینده‌گر و ابرشرکت‌های قدرتمند در آن وجود داشته باشند، ولی نمایه‌ی تاریک و بارانی نئون نوآر را، که در فیلمی چون بلید رانر دیده می‌شود، در این فیلم‌ها نمی‌توان پیدا کرد. افزون‌براین، داستان‌های پادآرمان‌شهری (دیستوپیایی) را هم نباید با سایبرپانک اشتباه گرفت. این نوع داستان‌ها تنها در یک آینده‌ی نابسامان، و دور از امید و رویای آرمانی‌ انسان‌ها گردش دارند و خبری از فناوری و ویژگی‌های نمایه‌ای نئون نوآر نیست. بنابراین رمان‌هایی مانند «عطش مبارزه» (The Hunger Games)، هرگز در زیرسبک سایبرپانک قرار نمی‌گیرند.

نویسنگان برتر ژانر سایبرپانک

   تا به اینجا، نام چندین نویسنده‌ی پرآوازه‌ی این زیرسبک را آوردیم. ولی دوباره نگاهی به برترین نویسندگانی که سهم بزرگی در شناساندن و آراستن جهان سایبرپانک داشته‌اند می‌اندازیم. اگر به‌ دنبال داستان‌های گیرای سایبرپانکی هستید، حتما نوشته‌های نویسندگان زیر را بخوانید:

  • «فیلیپ کی. دیک» (Philip K. Dick)
  • «ویلیام گیبسون» (William Gibson)
  • «پت کادیگان» (Pat Cadigan)
  • «جیمز تیپتری جونیور» (.James Tiptree, Jr)
  • «رودی راکر» (Rudy Rucker)
  • «کاتسوهیرو اوتومو» (Katsuhiro Otomo)
  • «ماسامونه شیرو» (Masamune Shirow)
  • «جان شرلی» (John Shirley)
  • «لوئیس شینر» (Lewis Shiner)
  • «کی. دابلیو. جتر» ( W. Jeter)
  • «راجر زلانزی» (Roger Zelazny)
  • «جان برانر» (John Brunner)
  • «جی. جی. بالارد» (J. G. Ballard)
  • «فیلیپ خوزه فارمر» (Philip José Farmer)
  • «هارلن الیسون» (Harlan Ellison)
  • «بروس استرلینگ» (Bruce Sterling)

بهترین رمان‌های سایبرپانکی

   افزون بر نویسندگان، چند مورد از شناخته‌شده‌ترین رمان‌های سایبرپانکی را هم نام بردیم. در ادامه باز هم مواردی را برای‌تان آورده‌ایم تا نیازتان به داستان‌های این ژانر را کاملا برآورده کنید!

   بی‌گمان داستان‌های بسیاری درباره‌ی آینده و زیرسبک سایبرپانک وجود دارند و نمی‌توان همه‌ی آن‌ها را نام برد. ولی این رمان‌ها طرفداران بسیاری دارند و می‌توانند گزینه خوبی برای شما هم باشد. بااین‌حال، اگر رمانی وجود دارد که از آن نام برده نشده و گمان می‌کنید گزینه خوب و مناسبی است، حتما آن را در بخش دیدگاه‌ها با ما در میان بگذارید.

 

  • «Altered Carbon» نوشته‌ی ریچارد کی. مورگان
  • «Snow Crash» نوشته‌ی نیل استیونسن
  • «Trouble and Her Friends» نوشته‌ی ملیسا اسکات
  • «Moxyland» نوشته‌ی لورن بوکس
  • «Synners» نوشته‌ی پت کادیگان
  • «The Windup Girl» نوشته‌ی پائولو باچیگالوپی
  • «Psion» نوشته‌ی جوان دی. وینج
  • «Infomocracy» نوشته‌ی مالکا اولدر
  • «Company town» نوشته‌ی مادلین اشبی
  • «Want» نوشته‌ی سیندی پان
سایبرپانک و لامپ‌های نئونی

   شاید این روزها سخنان بسیاری درباره‌ی تکراری شدن این ژانر شنیده شود. خیلی‌ها می‌گویند بیش از 40 سال است که آینده تنها به همین گونه نشان داده شده و دیگر هیچ نوآفرینی و نبوغی در داستان‌های سایبرپانک دیده نمی‌شود. داستان‌ها همیشه در شب بازگفت می‌شوند و تبلیغات هولوگرامی هم تا چشم بیننده‌ را کور نکنند، از کارشان دست نخواهند کشید.

   شهرهایی که میلیون‌ها بار به نمایش گذاشته شده‌اند، ربات‌هایی که همیشه در خیابان‌ها پرسه می‌زنند، خلاف‌کارهایی که در زیر باران و بدون هیچ حس پشیمانی مردم را می‌کشند و امید را از جامعه دور می‌کنند؛ همه‌ی این‌ها منجر شده ژانر سایبرپانک تا اندازه‌ای خسته‌کننده و حتا مُرده ظاهر شود. شاید دلیل روشن و آفتابی بودن جهان بازی سایبرپانک 2077 هم همین باشد. شاید این بازی بخواهد تنها با نور آفتاب (!) جانی تازه به این ژانر بدهد و نوآور بودن خود را به رخ بکشد!

   ولی اگر همیشه داستانی جدید و هوشمندانه وجود داشته باشد، اگر به شخصیت‌ها به‌خوبی پرداخته شود، اگر دست از سر یک شخصیت تنها، که دیگر امیدی به جامعه ندارد ولی در آخر داستان دوباره به آن امیدوار می‌شود، بردارند، همچنان می‌توان به این ژانر و داستان‌های آن عشق ورزید.

   پس اگرچه نمایه و نگاره‌ی سایبرپانک تکراری شده، ولی داستان‌ها و شخصیت‌های نوآورانه هنوز هم می‌توانند مردم را به دیدن شب‌های تاریک، لامپ‌های نئونی، و صد البته بارانی که تمامی ندارد، آن هم برای بار هزاروشونصدم، بکشانند!

 

ژانر استیم‌پانک؛ با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!
ژانر استیم‌پانک؛ با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!

ژانر استیم‌پانک؛ با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!

   با ژانر علمی تخیلی، نویسندگان اندیشه درباره‌ی آینده را آغاز کردند و با کمک زیرسبک‌هایی از جمله «سایبرپانک» و «دیستوپیا»، پیشرفت فناوری‌ها، جامعه‌های شکست‌خورده و در کل اتفاقاتی را که ممکن است برای آینده انسان رخ دهند، پیش‌بینی کردند و به نمایش گذاشتند. اکنون برخی از نویسندگان، با این گمان که «چه اتفاقی ممکن بود در گذشته رخ دهد؟»، روی گذشته دست گذاشتند و با آفرینش فناوری، و اختراعات جدید و رویایی، تاریخ را به‌کلی دگرگون کردند. استیم‌پانک نامی است که برای این زیرسبک در نظر گرفته شده.

   نویسندگان با بازگفت داستان‌های گمانه‌زن، فناوری‌های موتور بخار و ظاهر فنر-چرخ‌دنده‌مانند آن را به‌کار گرفتند و سبک جدیدی را وارد ژانر علمی-تخیلی کردند. در ادامه‌ی شناساندن زیرسبک‌های علمی تخیلی، می‌خواهیم بفهمیم استیم پانک چیست، چه ویژگی‌های دارد، و برای خواندن بهترین آثار آن به دنبال نوشته‌های کدام نویسندگان و کدام رمان‌ها باشیم. اگر عاشق گذشته‌های آینده‌نما و برپایه‌ی نیروی بخار هستید، همچنان پی‌اس آرنا را همراهی کنید.

استیم‌پانک چیست؟
استیم‌پانک چیست؟

استیم‌پانک چیست؟

   استیم‌پانک یک زیرسبک از داستان‌های علمی تخیلی یا فانتزی علمی است که فناوری و طراحی‌های چشم‌نواز را با الهام از ماشین‌های بخار صنعتی قرن نوزدهم در بر می‌گیرد. اگرچه خاستگاه ادبی آن گاهی با زیرسبک «سایبرپانک» یکی می‌شود، ولی بیشتر یک تاریخ جایگزین در دوره‌ی ویکتوریایی انگلیس یا غرب وحشی آمریکا در قرن نوزدهم به شمار می‌رود. افزون‌براین، می‌تواند در آینده و هنگامی که نیروی بخار استفاده‌ی بنیادین را بین مردم دارد، یا در یک دنیای فانتزی که نیروی بخار در آن حرف نخست را می‌زند، هم بازگفت شود. اگرچه، استیم‌پانک با «نئو-ویکتوریایی» تفاوت دارد، چون جنبش نئو-ویکتوریا روی استفاده از فناوری‌های گوناگون و خیالی بنا نشده، درحالی‌که فناوری‌های الهام گرفته از موتور بخار بخش اصلی زیرسبک استیم‌پانک هستند.

   استیم‌پانک بیشتر به سراغ گذشته می‌رود و نشان می‌دهد مردم آن دوران چه کارهایی ممکن بود با فناوری و نوآوری‌ها انجام دهند؛ اگرچه، این تنها به فناوری‌ها خلاصه نمی‌شود و در داستان‌های استیم‌پانکی می‌توان شاهد طراحی‌های نو در فرهنگ، مد، سبک معمای و هنر هم بود. این فناوری‌ها ممکن است شامل ماشین‌های تخیلی، که در نوشته‌های «ژول ورن» و «اچ جی. ولز» دیده می‌شوند، باشند. نمونه‌های دیگری از این فناوری‌ها که نمایه‌ای استیم‌پانکی و تاریخ جایگزین دارند، چیزهایی مانند توپ بخار، کشتی‌های هوایی، رایانه‌های آنالوگ، یا رایانه‌های مکانیکی دیجیتالی مانند موتور تحلیلی، که توسط «چارلز ببیج» پیشنهاد شده، هستند. به‌طور کلی، جهان استیم‌پانک یک واقعیت جایگزین است که پیشرفت تکنولوژی را نه برپایه‌ی الکتریسیته، بلکه بر پایه‌ی موتورهای بخار نشان می‌دهد. همه‌ی فناوری‌های موجود در داستان‌های استیم‌پانک، ارزش نیروی بخار و برتری آن را نسبت به برق، بنزین و نفت به نگاره درمی‌آورند.

دیرینه‌ی استیم‌پانک
دیرینه‌ی استیم‌پانک

دیرینه‌ی استیم‌پانک

   استیم‌پانک تحت‌تاثیر سبک و شیوه‌ی نوشتاری قرن نوزدهم، و نویسندگانی مانند ژول ورن، اچ. جی .ولز، «مری شلی» و «ادوارد اس. الیس» قرار گرفته و بیشتر از همین داستان‌ها، که پیشتر نام «عشقِ تخیلی» داشتند و سپس با همان نامِ شناخته‌شده‌ی «داستان‌های علمی تخیلی» از آن‌ها یاد شد، الهام گرفته است. چندین اثر مدرن هنری و داستانی دیگر هم برای پیشرفت این ژانر، که هنوز نامی برایش گزینش نشده بود، نقش بزرگی ایفا کردند. رمان Titus Alone نوشته‌ی «مروین پیک»، به باور بسیاری همچون نخستین رمان این ژانر در نظر گرفته می‌شود و برخی هم از رمان The Warlord of the Air به قلم «مایکل مورکوک»، که به‌شدت از نوشته‌ی پیک الهام گرفته بود، یاد می‌کنند. فیلم Brazil ساخته‌ی 1985، هم یک تاثیر نخستین سینمایی برجسته بود که به زیبایی‌شناسی و جنبه‌های نمایه‌ای این ژانر کمک فراوانی کرد. افزون‌براین‌ها، سری کمیک‌های The Adventures of Luther Arkwright هم نسخه‌ی ابتدایی کمیکی از سبک مورکوک و داستان‌های استیم‌پانک به شمار می‌رود.

   در هنرهای زیبا، نقاشی‌های «رمدیوس وارو»، ویژگی‌های لباس‌های ویکتوریایی، فانتزی و تصویرسازی تکنوفانتزی را با هم درآمیخت و در کنار سریال The Wild Wild West، که الهام‌بخش‌ فیلم‌ و سریال‌های بعدی بود، جزو نخستین آثار برای ارائه تصویر ویژه‌ی استیم‌پانک شناخته می‌شود.

   نکته‌ی جالب این‌جاست که بیشتر آثار استیم‌پانک به دهه‌ی 60 و 70 میلادی برمی‌گردند، ولی این ژانر تا دهه 80 هنوز نام مشخصی نداشت. استیم‌پانک، در دهه 80 و با برگرفتن از نام «سایبرپانک»، یکی دیگر از زیرسبک‌های علمی تخیلی، شناسانده شد. این نام به‌دست «کی. دبلیو. جتر» آفریده شد؛ نویسنده‌ای که به دنبال یک اصطلاح کلی برای آثار «تیم پاورز» (رمان The Anubis Gates)، «جیمز بلیلاک» (رمان Homunculus)، و خودش (رمان‌های Morlock Night و Infernal Devices) بود، که همگی در قرن نوزدهم و بیشتر در دوران ویکتوریایی انگلستان بازگفت می‌شدند و از ادبیات گمانه‌زن‌های ویکتوریایی، مانند رمان The Time Machine از اچ. جی. ولز، تقلید می‌کردند. در نامه‌ای به مجله‌ی علمی تخیلی «لوکاس»، که در نسخه‌ی آوریل 1987 چاپ شد، جتر گفته:

   «به‌شخصه، گمان کنم فانتزی‌های ویکتوریایی قراره حسابی سروصدا کنن، البته اگه بتونیم یه اصطلاح جامع و مناسب واسه کارهای پاورز، بلیلاک و من پیدا کنیم. چیزی براساس فناوری‌های مناسب اون دوران، مثلا یه چیزی مثل «استیم‌پانک»…»

با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!
با موتور بخار چه کارها که نمی‌شد کرد!

   سایبرپانک، با آمیزه‌ی واژه‌های «سایبرنتیک» و خرده‌فرهنگ «پانک» به‌وجود آمده و مفاهیم، اندیشه‌ها و ویژگی‌های نمایه‌ای پانک را می‌توان در داستان‌های آن دید. ولی استیم‌پانک، خیلی درگیر ماجرای پانک نمی‌شود و تنها می‌خواهد نامی همسان با سایبرپانک، ولی با ویژگی‌های نیروی بخار (استیم)، داشته باشد. اگرچه، گاهی ممکن است با شخصیت‌هایی روبه‌رو شویم که در برابر جریان اصلی قرار می‌گیرند و در تلاش‌اند تا برای باور و ارزش‌هایشان مبارزه کنند، یعنی همان چیزی که در باورهای پانک هم دیده می‌شود.

   بااین‌که آثار این سه نویسنده برای نام استیم‌پانک در نظر گرفته شده‌ بودند، ولی این نوشته‌ها با آثار دیگر نویسنده‌های داستان‌های علمی تخیلی که روی این ژانر، توسعه‌ی فناوری‌های مبتنی بر موتور بخار و یا تاریخ‌های جایگزین کار کردند، بسیار تفاوت دارند. برای نمونه، رمان Worlds of the Imperium از «کیث لومر» و رمان Queen Victoria’s Bomb از «رونالد دبلیو. کلارک»، گمانه‌زنی‌های مدرن را برای فناوری‌ها و جامعه‌ی دوران گذشته به‌کار می‌گیرند. نقل‌قولی از شخصیت خیالی «Professor Finbarr Calamitous»، برای توصیف این مورد مناسب به شمار می‌رود، «استیم‌پانک سفری به گذشته است تا بتوانیم رویای آینده را ببینیم!» برای این مورد می‌توان رمان Tunnel Through the Deeps به قلم «هری هریسون» را نام برد که یک امپراتوری بریتانیایی را در سال 1973 به نمایش می‌گذارد، که پر از لوکوموتیوهای اتمی، قایق‌های پرنده‌ی زغال‌سنگی، زیردریایی‌های تزئینی و آراسته، و گفت‌وگوهای ادبی ویکتوریایی است.

   نخستین استفاده از واژه‌ی استیم‌پانک در عنوان یک نوشته، مربوط به سه‌گانه‌ی استیم‌پانک از «پل دی فیلیبو» است که شامل سه رمان «Hottentots» ،«Victoria» و «Walt and Emily» می‌شود. این رمان‌ها، به ترتیب داستان جایگزینی ملکه ویکتوریا با یک کلون انسانی/سمندری، تهاجم به ماساچوست توسط هیولاهای آثار «لاوکرفت»، و رابطه‌ی عاشقانه‌ای میان «والت ویتمن» و «امیلی دیکینسون» را بازگفت می‌کنند.

ویژگی‌های برجسته‌ی این سبک
ویژگی‌های برجسته‌ی این سبک

ویژگی‌های برجسته‌ی این سبک

   به گفته‌ی «جرج فدرلینگ»، شاعر و نویسنده‌ی کانادایی، استیم‌پانک ژانری است که نشان می‌دهد اگر آینده زودتر رخ می‌داد، گذشته می‌توانست چه‌قدر متفاوت باشد! در این زیرسبک، زمان اهمیت بیشتری نسبت به مکان دارد. نویسندگان استیم‌پانک، نگاهی به یک گذشته‌ی احتمالی می‌انداختند و برخلاف نویسندگان دیستوپیا یا سایبرپانک، هیچ کاری با یک آینده‌ی احتمالی نداشتند. این داستان‌ها، اگرچه بیشتر در دوران ویکتوریایی بازگفت می‌شدند، ولی می‌توانستند در هر مکانی مانند غرب وحشی، استرالیا و یا حتا چین جریان داشته باشند.

   استیم‌پانک پیش از نیروی الکتریسیته جریان دارد؛ بنابراین، خبری از لامپ‌های الکتریکی و موارد این چنین نیست. در گذشته مردم باید با استفاده از نفت و بنزین، ابزار‌شان مانند همان لامپ و چراغ‌ها را روشن می‌کردند. اکنون اگر این چیزها هم وجود نداشته باشند، منبع تامین نیرو چه خواهد بود؟ نویسندگان برای این مورد یک جایگزین به نام موتور بخار پیدا کرده‌اند و با کمک آن، فناوری‌های کاملا جدید را می‌آفرینند. برای نمونه، یک کامپیوتر را تصور کنید که با کمک فنر و چرخ‌دنده‌ها، شیرآلات و نیروی بخار کار کند! همین چیزهاست که باعث گیرا شدن استیم‌پانک شده و طرفداران را به خود جلب کرده تا ببینند خلاقیت نویسندگان تا چه اندازه پیش خواهد رفت، و همان‌گونه که در سرنویس این نوشته گفتیم، با موتور بخار چه کارهایی می‌شد کرد.

   در کل این ابداع و نوآوری‌ها، بخش بنیادین استیم‌پانک هستند. اگرچه، همیشه هم نیاز نیست یک فناوری عجیب‌وغریب، که در زمان ما هم امکان ساخت آن وجود ندارد، در این داستان‌ها به نمایش گذاشته شود. تنها کافی است ابزاری نشان داده شوند که در زمان قدیم وجود نداشتند. برای نمونه، یک دستگاه دورنگار (فکس) یا یک آسانسور که با نیروی بخار کار می‌کنند، برای داستان‌های استیم‌پانک بس خواهند بود.

پوشاک ویژه استیم پانک
پوشاک ویژه‌ی استیم‌پانک

   یکی دیگر از ویژگی‌های استیم‌پانک، عدم وجود فرآورده‌های پلاستیکی یا فسیلی است. مواد موجود در این جهانِ جایگزین، چیزهایی مانند چوب‌های جلاداده‌شده، بافت‌های برنجی، چرم و شیشه‌های دودی هستند. لباس‌های مردم هم بیشتر با همین مواد ساخته‌شده‌اند و وسایل نقلیه نیز، که یا با اسب یا با نیروی بخار حرکت می‌کنند، نگاره‌ای کاملا قدیمی، صندلی‌های چرمی و لامپ‌های برنجی دارند و حسابی هم سروصدا می‌کنند. خانه‌ها هم همگی از چوب، توری و پارچه‌های کتان ساخته شده‌اند و با بخاری‌های چوبی یا دیگ‌های بخار گرم می‌شوند.

   اهمیت استیم‌پانک، شاید مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، به حسی و حالی که انتقال می‌دهد باشد. در این داستان‌ها شاهد آداب و رسوم قدیمی، برای نمونه سلام باتواضع خانم‌ها و یا بلند کردن کلاه آقایان هنگام احوال‌پرسی هستیم. این سادگی در کنار ارزش به باورها، فضای گیرای گذشته را نشان می‌دهد. داستان‌های استیم‌پانک، مردان و زنانی را به نمایش می‌گذارند که شرایط هر چه‌قدر هم بد شوند، شخصیت خود را از دست نمی‌دهند و همچنان با وقار و با احترام به یکدیگر به زندگی و ماجراجویی خود ادامه می‌دهند.

   اکنون بسیاری از مواردی که گفتیم، بیشتر برای دوران گذشته هستند. اگرچه شاید گفته شود «استیم‌پانک به‌راستی فناوری‌های امروزی؛ مانند آی‌پد، کامپیوتر، ربات‌ها و سفرهای هوایی است، که توسط نیروی بخار کار می‌کنند و در قرن 18 و 19 وجود دارند» ولی این داستان‌ها همیشه هم در گذشته بازگفت نمی‌شوند و برای نمونه در رمان‌های Mortal Engines به قلم «فیلیپ ریو»، می‌توانیم داستانی را در آینده‌ای دور و زمانی که شهرها زنده هستند و یکدیگر را شکار می‌کنند، ببینیم!

بهترین رمان‌های استیم‌پانک
بهترین رمان‌های استیم‌پانک

بهترین رمان‌های استیم‌پانک

   بی‌گمان تا به این هنگام با بهترین نویسندگان و بهترین نوشته‌های زیرسبک استیم‌پانک آشنا شده‌اید. در ادامه چند مورد دیگر را برای‌تان آورده‌ایم. اکنون که شناخت بیشتری از این ژانر دارید، احتمالا فیلم و رمان‌های استیم‌پانکی دیگری را که پیشتر آن‌ها را دیده و خوانده‌اید به یاد خواهید آورد. اگر در این نوشته نامی از آن‌ها برده نشده، حتما در بخش دیدگاه‌ها آن‌ها را با ما در میان بگذارید.

  • The Difference Engine نوشته‌ی «ویلیام گیبسون» و «بروس استرلینگ»
  • Boneshaker نوشته‌ی «شری پریست»
  • Frankenstein نوشته‌ی «مری شلی»
  • Leviathan نوشته‌ی «اسکات وسترفلد»
  • Mortal Engines نوشته‌ی «فیلیپ ریو»
  • The Golden Compass نوشته‌ی «فیلیپ پولمن»
  • The Time Machine نوشته‌ی «اچ. جی. ولز»
  • Twenty Thousand Leagues Under the Sea نوشته‌ی «ژول ورن»
  چرا باید رمان بیست هزار فرسنگ زیر دریا را بخوانیم؟
ژانر استیم پانک
آمیزه‌ی دوره‌ی ویکتوریایی و فناوری امروزی

   شاید بتوان گفت استیم‌پانک تنها یک شوخی ساده بود و کسی فکرش را هم نمی‌کرد امروز به این جایگاه دست پیدا کند. کی. دبلیو. جتر با نامه‌های همیشگی‌اش اعصاب برای مجله لوکاس نگذاشته بود و نام فی‌البداهه‌ای که انتخاب کرده بود، عدم جدی گرفتن این زیرسبک را به‌خوبی نمایش می‌دهد. ولی استیم‌پانک، به‌زیبایی هر چه تمام‌تر یک گذشته‌ی پیشرفته را جلوی دید مخاطبان‌اش قرار داد و نام خود را همچون یکی از برجسته‌ترین زیرسبک‌های علمی تخیلی ثبت کرد.

   به‌راستی نمی‌توان تاثیری را که این زیرسبک روی ادبیات، سینما و همچنین مد و فرهنگ گذاشته، نادیده گرفت. این روزها طرفداران چشم‌به‌راه یک رویداد مناسب مانند هالووین یا کامیک‌کان هستند تا مانند شخصیت‌های استیم‌پانکی لباس بپوشند و زیبایی‌های گذشته‌ای آینده‌نما و جامعه‌ای باوقار را به نمایش بگذارند.

   همان‌گونه که درباره‌ی ژانر علمی تخیلی گفتیم، این ژانر یکی از مهم‌ترین ژانرهای ادبیات گمانه‌زن است، و یکی از دلایل بنیادین آن هم تاثیرگذار بودن زیرسبک‌هایش به شمار می‌رود. سایبرپانک و استیم‌پانک امروزه تاثیر بسیاری روی مردم جهان گذاشته‌اند و گیرا بودن داستان‌ها و جنبه‌های ظاهری‌شان، منجر شده مردم به سراغ فیلم‌ها و رمان‌هایشان بروند. بنابراین، با استفاده از این تاثیرگذاری می‌توان داستان‌های پرمایه و اندیشه‌های بی‌نظیری را که می‌توانند آینده‌ی بهتری برای انسان به ارمغان بیاورند، در دست مردم سراسر جهان قرار داد، تا شاید… بلکه شاید آینده‌ی تاریک سایبرپانک یا گذشته‌ی روشن استیم‌پانک، باعث شکل‌گیری جایگاه بهتری برای زمان کنونی ما شده و داستان‌های خیالی منجر به بهتر شدن جهان واقعی و راستین شوند.

 

ژانر تاریخ جایگزین؛ پاسخی برای پرسش «چه می‌شد اگر…؟»

   «فکرش رو کن چی می‌شد اگه هیتلر جنگ جهانی دوم رو می‌برد؟»، «تا حالا به این فکر کردی اگه اسکندر مقدونی نمی‌مرد، الان چی سر اروپا می‌اومد؟!»، «ناموسا چی می‌شد اگه اون چوپان لعنتی آریوبرزن رو لو نمی‌داد!»، «فکرش رو کن اگه اعراب به ایران حمله نمی‌کردن…» تا کنون شده این گونه پرسش‌ها در ذهن‌تان نمایان شوند؟ تا کنون شده یک گوشه بنشینید و گذشته‌ای جدید و ناهمسان را گمان کنید که منجر به پیدایش خط زمانی دیگری می‌شود؟ راستش را بخواهید، پیش از شما بسیاری از نویسندگان ژانر علمی تخیلی به این گونه پرسش‌ها اندیشیده‌اند و با آفرینش زیرسبک تاریخ جایگزین ، به دنبال پاسخی برای پرسش «چه می‌شد اگر…؟» رفته‌اند.

   پیدایش این گونه داستان‌ها، که به شخم زدن گذشته می‌پردازند، به هزاران سال پیش برمی‌گردد و امروزه آن‌ها جزو نوشته‌های محبوب ادبیات به شمار می‌روند. در ادامه‌ی بررسی زیرسبک‌های ژانر علمی تخیلی به سراغ تاریخ جایگزین رفته‌ایم تا به شناساندن ویژگی‌های آن بپردازیم، ببینیم سروکله‌اش از کجا پیدا شد، و بهترین نویسندگان و رمان‌های آن کدام‌اند. اگر به دست‌کاری گذشته و آفرینش یک خط زمانی تازه علاقه دارید، همچنان در ادامه با پی‌اس آرنا همراه باشید.

رخنه‌ی نازی‌ها به آمریکا

تاریخ جایگزین چیست؟

   تاریخ جایگزین، تاریخ متناوب، یا تاریخ بدل، زیرسبک ژانر علمی تخیلی و ادبیات گمانه‌زن است و داستان‌هایی را در بر می‌گیرد که در آن‌ها یک یا چند مورد از رویدادهای تاریخی به شکل متفاوتی بازگو می‌شوند. همان‌گونه که گفتیم، هسته‌ی بیشتر این داستان‌ها «چه می‌شد اگر؟» و درباره‌ی رویدادهای پراهمیت تاریخ است، که پیامدهای دگرگونی را نسبت به آن‌چه واقعا رخ داده به نمایش می‌گذارد. داستان‌های تاریخ جایگزین همگی حدس و گمان هستند، ولی گاهی برپایه‌ی واقعیت نوشته می‌شوند. نوشته‌های این زیرسبک می‌توانند از هر ژانر دیگری هم استفاده کرده و یک داستان را با آمیزه‌ای از چند ژانر بازگو کنند. همچنین، هم‌واژه‌ی دیگری که برای تاریخ جایگزین به‌کار گرفته می‌شود، «Allohistory» است که معنایی برابر با «تاریخِ دیگر» دارد.

   از دهه 50 میلادی، این گونه داستان‌ها با ویژگی‌های برجسته‌ی علمی تخیلی آمیخته شدند که سفرهای زمانی بین تاریخ‌های متناوب، پی بردن به وجود یک جهان موازی، یا سفرهای زمانی را که منجر به دگرگونی تاریخ به چند خط زمانی گوناگون می‌شوند، در بر می‌گیرند. سفر به جهان‌های موازی که برای نمونه هیتلر در آن‌ها زنده‌ست، یا شکست زمان و تاریخ‌های دگرگون‌شده، به‌قدری با هم آمیخته شده‌اند که جدا کردن آن‌ها از یکدیگر و بحث کردن درباره‌شان به‌تنهایی کمی مشکل شده است.

   در واژه‌نامه‌ انگلیسی «کالینز»، درباره‌ی تاریخ جایگزین نوشته شده، «گونه‌ای ژانر داستانی است که در آن نویسنده درباره‌ی این که اگر یک رویداد تاریخیِ ویژه سرانجام متفاوتی داشت، مسیر تاریخ چگونه دگرگون می‌شد؟ گمانه‌زنی می‌کند.» به‌گفته‌ی «استیون اچ. سیلور»، ویراستار داستان‌های علمی تخیلی، تاریخ جایگزین به سه چیز نیاز دارد: 1. یک واگرایی از تاریخ جهان ما پیش از زمانی که نویسنده در حال نگارش داستان است، 2. یک دگرگونی که باعث دگرگون شدن تاریخ واقعی و شناخته‌شده شود، و 3. بررسی فرجام آن دگرگونی‌ها.

   چندین ژانر داستانی به‌اشتباه در این زیرسبک جای گرفته‌اند؛ برای نمونه، داستان‌های علمی تخیلی که در آینده شکل گرفته‌اند ولی اکنون جزو گذشته به شمار می‌روند، مانند رمان 2001: A Space Odyssey به قلم «آرتور سی. کلارک» و رمان 1984 نوشته‌ی «جرج اورول». این رمان‌ها تاریخ جایگزین نیستند، چون نویسنده هنگام نوشتن‌شان تصمیم نداشته گذشته را دگرگون کند، بلکه تنها درباره‌ی آینده سخن گفته. اکنون این آینده، مثلا سال 1984 برای جرج اورول، گذشته‌ی کنونی ما به شمار می‌آید و شاید با سالی که ما می‌شناسیم متفاوت باشد، ولی تاریخ جایگزین تلقی نمی‌شود.

به‌چنگ‌آوری آمریکا به‌دست آلمان و ژاپن

دیرینه‌ی تاریخ جایگزین

   نخستین نمونه از تاریخ جایگزین را می‌توان در Ab Urbe Condita Libri دید که بیش از 2000 سال پیش به‌دست «تیتوس لیویوس»، مشهور به «لیوی»، نوشته شده است. لیوی به قرن چهارم پیش از میلاد اندیشید و داستان اسکندر مقدونی را به‌گونه‌ی دیگری بازگو کرد. اسکندر در این داستان همچنان زنده بود و برپایه‌ی برنامه‌هایی که ریخته بود، راهی اروپا شد تا آن‌جا را تسخیر کند. پرسش لیوی این بود که پیامد رودررویی «روم» با اسکندر مقدونی چه می‌توانست باشد؟ او در پایان به این فرجام رسید که رومی‌ها به احتمال زیاد اسکندر را شکست می‌دادند.

   این گونه گمانه‌زنی‌ها همچنان ادامه داشتند و نویسندگان زیادی درباره‌ی آن‌ها می‌اندیشیدند. ولی در قرن‌های 19 و 20، با پیدایش نویسندگانی مانند «لویی جفروی»، «ناتانیل هاوثورن»، «اچ. جی. ولز» و «رابرت آنسون هاین‌لاین»، پیدایش این داستان‌ها به اوج خود رسیدند و آثار بسیار گیرایی درباره‌ی تاریخ‌های جایگزین، سفر در زمان و خط زمانی‌های جدید، و همچنین جهان‌های موازی با تاریخ‌های دگرگون‌شده چاپ شدند.

   در کل، بیشتر نویسندگان علمی تخیلی روی گذشته دست می‌گذاشتند و با آزمون و خطا، به دست‌کاری گذشته می‌پرداختند تا مخاطبان بتوانند با داستان‌های بیشتری از یکی از بهترین زیرسبک‌های ژانر علمی تخیلی رویارو شوند. اگرچه، در آن زمان بیشتر این داستان تنها با نام علمی تخیلی شناخته می‌شدند و نمی‌شد تفاوت زیادی بین آن‌ها پیدا کرد، یا به‌راحتی آن‌ها را مجزا و منحصربه‌فرد در نظر گرفت. به همین سبب، در ادامه به سراغ ویژگی‌های بنیادین زیرسبک تاریخ جایگزین می‌رویم و همچنین درباره‌ی داستان‌هایی که نباید به این نام خوانده شوند، سخن می‌گوییم.

ویژگی‌های برجسته‌ی تاریخ جایگزین

ویژگی‌های برجسته‌ی این سبک

   سه ویژگی بنیادین در داستان‌های تاریخ جایگزین وجود دارد:

  • یک دیرینه همانند جهان راستین
  • یک دگرگونی در یک نقطه‌ی مهم (نقطه‌ی انحراف و دگرگونی)
  • یک داستان که به بررسی پیامدهای آن دگرگونی می‌پردازد

   نقطه‌ی انحراف و دگرگونی، یک رویداد تکی در گذشته‌ است که با جهان راستین تفاوت دارد. نویسندگان برای ساخت نقطه‌ی انحراف و دگرگونی، با یک رویداد تاریخی واقعی مانند «نبرد واترلو» آغاز می‌کنند. سپس پیامد دیگری را به نمایش می‌گذارند؛ برای نمونه، به‌جای آن‌که «ناپلئون» در این نبرد شکست بخورد، او پیروز می‌شود. این نقطه‌ی آغاز برای ساخت جهانی متفاوت است. به دلیل این دگرگونی کوچک، رویدادهای بیشتر و بیشتری رخ می‌دهند و منجر به پیدایش تاریخ جایگزین می‌شوند.

   داستان‌های تاریخ جایگزین به ترتیبِ میزان سختی، به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

  • تاریخ ضدواقعیت (Counterfactual history)
  • تاریخ جایگزین محتمل (Plausible alternative history)
  • تاریخ جایگزین تقریبا محتمل (Hand-waving alternative history)
  • تاریخ جایگزین غیرمحتمل (Implausible alternative history)
آدولف هیتلر

   برخی از تاریخ‌دانان درباره‌ی احتمال این‌که «چه رویدادهایی ممکن بود رخ دهد» تحقیق می‌کنند و حدس‌وگمان‌هایی می‌زنند. این تاریخ‌دانان که کتاب‌های تاریخ ضدواقعیت می‌نویسند، تمام نوشته‌هایشان غیرداستانی است و با این که شمار بسیاری با آن‌ها مخالفت می‌کنند، ولی برخی باور دارند این نوشته‌ها می‌توانند روی تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌های امروزی تاثیر خوبی داشته باشد. تاریخ ضدواقعیت و تاریخ جایگزین محتمل گاهی با یکدیگر اشتباه گرفته می‌‌شوند، چون نویسندگانِ این ژانر داستانی، از قالب کتاب‌های تاریخی به شکل استعاره کمک می‌گیرند. اگرچه، نوشته‌های تاریخ ضدواقعیت تنها روی نقطه‌ی انحراف و دگرگونی تمرکز دارد و اهمیت تاریخی آن را بررسی می‌کند، ولی نویسندگان تاریخ جایگزین بیشتر میل به توسعه و بازگفت پیامدهای فرضی را که از آن نقطه آغاز می‌شوند، دارند.

   در تاریخ جایگزین محتمل، نویسنده محدودیت‌های واقع‌بینانه را در نظر گرفته و واقعیت‌های شناخته‌شده را نادیده نمی‌گیرد. نقطه‌ی انحراف و دگرگونی این داستان‌ها مواردی مانند «نتیجه‌ای احتمالی از یک رویداد واقعی»، «تغییر تصمیم‌های نظامی یا سیاسی به تصمیم دیگری که در آن زمان پیشنهاد شده بود» و «رویدادهای کوچک با پیامدهای بزرگ» هستند. برای این سه مورد، می‌توان نقطه‌های انحرافی مانند «تخلیه ارتش انگلستان از دانکرک شکست می‌خورد»، «وینستون چرچیل در سال 1940 به نخست وزیر انگلستان تبدیل نمی‌شد» و «در قانون اساسی آمریکا از یک واژه‌ی متفاوت استفاده می‌شد» را نام برد.

فیلم دانکرک 2017

   مورد بعدی، تاریخ تقریبا محتمل است. واژه‌ی انگلیسی «Hand-waving» بوده که در این‌جا می‌توان آن را ماست‌مالی کردن در نظر گرفت. یعنی نویسندگان یک رویداد تقریبا محتمل را انتخاب می‌کنند و بدون توضیح دادن نقطه‌ی انحراف و دگرگونی، داستان‌هایشان را بازگو می‌کنند. اگرچه، برخی از نویسندگان تلاش می‌کنند شیوه‌ی دگرگون شدن تاریخ را به نمایش بگذارند، ولی یا به مسائل احتمالی پاسخ نمی‌دهند، یا آن‌ها را رد نمی‌کنند. برای نمونه، در رمان «ساکن برج بلند» (The Man in the High Castle)، نازی‌ها پیروز جنگ جهانی دوم هستند، ولی هیچ توضیحی برای شیوه‌ی پیروزی آن‌ها وجود ندارد و نویسنده تنها به سراغ پیامدهای این پیروزی، یعنی اشغال ایالات متحده به‌دست آلمان و ژاپن، می‌رود.

   در تاریخ جایگزین غیرمحتمل هم نقطه‌ی انحراف و دگرگونی را می‌بینم که تنها به‌دست پدیده‌های ماورای طبیعی یا فناوری‌های بسیار پیشرفته می‌توانسته رخ دهد. اگرچه این طرح کاملا غیرممکن است، ولی بیشتر منجر به داستان‌های عجیب‌وغریب و گیرا می‌شود. برای این مورد می‌توان رمان The Sound of His Horn را نام برد که در آن یک افسر نیروی دریایی جنگ جهانی، به 100 سال در آینده سفر می‌کند و حکومتی زیر سلطه نازی‌ها را می‌بیند.

بهترین رمان‌های تاریخ جایگزین

بهترین رمان‌های تاریخ جایگزین

   نویسندگان علمی تخیلی، بی‌گمان علاقه‌ی بسیاری به دگرگون کردن گذشته داشته‌اند و امروزه می‌توان رمان‌های فراوانی را در این زیرسبک پیدا کرد. ولی شوربختانه بیشتر آن‌ها به فارسی برگردانده نشده‌اند. به‌شخصه به‌جز «ساکن برج بلند» و «راه‌آهن زیرزمینی» (The Underground Railroad)، مورد دیگری را که برگردانده شده باشد پیدا نکردیم، ولی درهرگونه، رمان‌هایی که در ادامه نام برده شده، از نمونه‌های خوب تاریخ جایگزین هستند و برخی‌شان هم فیلم یا سریال خود را دارند. پس اگر نمی‌خواهید به سراغ خواندن نسخه‌ی انگلیسی بروید، دست‌کم می‌توانید نسخه‌ی سینمایی یا تلویزیونی برخی از آن‌ها را ببینید. همچنین اگر رمان‌های تاریخ جایگزینی را می‌شناسید که ازشان نامی برده نشده، بی‌درنگ آن‌ها را در بخش دیدگاه‌ها با ما در میان بگذارید.

  • 11/22/63 نوشته‌ی استیون کینگ
  • The Man in the High Castle نوشته‌ی فیلیپ کی. دیک
  • The Calculating Stars نوشته‌ی مری رابینت کوال
  • The Fated Sky نوشته‌ی مری رابینت کوال
  • The Difference Engine نوشته‌ی ویلیام گیبسون و بروس استرلینگ
  • The Plot Against America نوشته‌ی فیلیپ راث
  • The Underground Railroad نوشته‌ی کلسن وایتهد
  • Making History نوشته‌ی استیون فرای
  • The Alteration نوشته‌ی کینگزلی آمیس
  • Voyage نوشته‌ی استیون بکستر
  • Lest Darkness Fall نوشته‌ی ال. اسپراگ دی کمپ
زیرسبک تاریخ جایگزین

   اکنون دیگر با تاریخ جایگزین آشنایی دارید؛ داستان‌هایی که دیرینه‌ی جهان راستین را دگرگون می‌کنند و به بررسی پیامدهای آن دگرگونی‌ها می‌پردازند. ولی باید بدانید برخی داستان‌ها هم وجود دارند که به‌اشتباه تاریخ جایگزین تلقی می‌شوند. برای نمونه، «تاریخ پنهان» (Secret History)، که به بازگویی داستان‌های خیالیِ پشت‌پرده‌ی رویدادهای واقعی و شکل گرفتن تاریخ جهان راستین می‌پردازد؛ «دیرینه‌ی آینده» (Paleofuturism)، که در آن نویسنده به آینده و اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد می‌نگرد، ولی اکنون آن آینده به واقعیت تبدیل شده است؛ «جهان‌های خیالی» (Fantasy Worlds)، که گاهی با نام جهان‌های جایگزین هم شناخته می‌شوند و خوانندگان را به‌اشتباه می‌اندازند، ولی این جهان‌های خیالی که جادو می‌تواند در آن‌ها وجود داشته باشد، با جهان راستین ما و تاریخ‌های جایگزینی که در آن رخ می‌دهند، تفاوت دارند. همچنین داستان‌های «استیم‌پانک» (Steampunk) هم گاهی تاریخ جایگزین تلقی می‌شوند؛ اگرچه از دید نظری درست است، ولی بیشتر آن‌ها در جهان‌های فانتزی، که نقطه‌ی انحراف و دگرگونی در آن‌ها پیدا نمی‌شود، بازگفت می‌شوند. بنابراین نباید همه‌ی داستان‌های استیم‌پانک را جزو تاریخ جایگزین در نظر گرفت. افزون‌براین، نباید همه‌ی داستان‌های «سفر در زمان» (Time Travel) را نیز تاریخ جایگزین خواند. اگر فردی به گذشته برود و کاری کند خط زمانی جدید و جایگزین به‌وجود بیاید، با تاریخ جایگزین روبه‌رو می‌شویم، ولی اگر کارهای او تنها روی خودش تاثیر بگذارد و یا پیامدهای ناچیزی داشته باشد، پس تنها یک داستان سفر در زمان ساده است. همچنین اگر این کارها منجر به پیدایش جهان راستین ما شود، پس به‌راستی در گروه داستان‌های تاریخ پنهان قرار می‌گیرد.

   جدا از همه‌ی این‌ها، برخی داستان‌های دیگر هم وجود دارند که جزو تاریخ جایگزین به شمار نمی‌روند. برای نمونه، «تئوری‌های توطئه»، که خبر از دست‌کاری رویدادها در طول تاریخ به‌دست گروه «ایلومیناتی» می‌دهند. همچنین می‌توانیم شاهد برخی از مفسران سیاسی هم باشیم که روی گذشته دست می‌گذارند و بازگفت‌های متفاوتی با آن‌چه واقعا رخ داده به خورد مردم می‌دهند. این را می‌توان «تاریخ پس از حقیقت» نامید، چون دروغ‌هایی برخلاف حقیقت هستند که تنها برای راضی کردن مردم و احساس آرامش آن‌ها تلاوت می‌شوند. افزون‌براین، شماری از مردم هم روی گذشته دست می‌گذارند و تلاش می‌کنند برخی رویدادها را به‌کلی دروغ و خیالی بخوانند. برای نمونه، خیلی‌ها باور دارند هولوکاستی در کار نبوده