این که تصور عامه مردم از ادبیات طنز تنها داستان «کباب غاز» جمالزاده و منحصر به ادبیات طنز در کتابهای درسی باشد، واقعیت تعجبآوری نیست. با این که رمانهای نویسندگان بزرگ هم در بخشهایی از آثارشان چاشنی طنز را دارند، اما جز نامهای معدودی در ادبیات داستانی ایران، دیگر طنزنویسان به شکل جدی با طنز در ادبیات به عنوان یک ژانر ادبی برخورد نداشتهاند. از نام های یک کم قدیمیتری چون «اسماعیل فصیح» و نامهای تازهتری چون «پوریا عالمی» و «پیمان هوشمندزاده» و دیگر نویسندگانی که حالا دارند ادبیات طنز را جان بیشتری میدهند. که البته هر کدام لحن و زبان خاص خود را پیدا کردهاند و آثار متمایزی را نسبت به یکدیگر خلق کردهاند. و ناگفته نماند که ژانر طنز در ادبیات، نسبت به دیگر ژانرها در پلههای عقبتری قرار دارد و هنوز آن طور که باید و شاید به شکل جدی با آن برخورد نشده است. اما این ژانر قدمهای نوپای خود را طی نموده و حالا در جای بهتری نسبت به قبل قرار دارد. در این بین تاثیر پاره نویسیها در نشریات و مجلات طنز را نمیشود نادیده گرفت. در این نوشته به بررسی کوتاه کتاب ها کردن از پیمان هوشمندزاده پرداختهایم. با پیاسارنا همراه باشید.
«ها کردن» یکی از مجموعه داستانهای طنز «پیمان هوشمندزاده» است که در سال ۱۳۸۷ توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. این مجموعه داستان با لحنی طنز به روابط انسانی، سرگشتگی و تک افتادگی انسان معاصری میپردازد که برای فرار کردن از زندگی ملالآورش آن را به سخره میگیرد و به خیالپردازی و تخیل در مورد بدیهیات زندگیاش روی میآورد. انسانی تنها که ماجرای خودش را در مقابل آپارتماننشینی، تنهایی و همسرش دارد.
مجموعه داستان ها کردن از چهار داستان به نامهای «یک بار هم شده سوسن گوش بده»، «مثلا بازی»، «سوراخ لحاف» و «ها کردن» تشکیل شده است. نکتهای که در مورد کتاب ها کردن وجود دارد این است که با وجود یک شخصیت که انگار در همه داستانها وجود دارد و یا تکرار میشود، یک خط اتصال بین داستانها شکل گرفته که میتواند فضا را یکدست جلوه دهد. که اگر با این نگاه به کتاب توجه کنیم، میتوانیم داستانهای کوتاه آن را اپیزودهایی از یک داستان بزرگتر بدانیم.

عنصر طنز در داستانهای کتاب ها کردن
در داستانهایی مثل «مثلا بازی» توهماتی در شخصیت با خودش شکل میگیرد که مبدل به عنصر اصلی طنز میشود و داستان را از بافت رئالی که دارد جدا میکند. شکل فانتزی دیالوگها در یکی از داستانهای کتاب ها کردن یا به عبارتی داستان آخر باعث میشود تا فرمت داستانها با وجود پیوستگی متن کل کتاب ها کردن قابل تفکیک باشد. به طوری که انگار در هر داستان تمرکز روی یکی از عناصر داستان باعث شده است تا طنز داستان شکل بگیرد. در همهی داستانها شخصیت اصلی یا همان راوی، عنصر اصلی است در کنار دیگر عناصری که پررنگتر میشوند تا همزمان بار طنز داستان را به عهده داشته باشند و هم داستان را پیش ببرند. هر چند وجود شخصیتی که در همه داستانها که حالت گیجی و وهم خاصی با خودش دارد باعث شده است تا فرمت طنز داستانها شکل بگیرد. در عین این که آن پیوستگی بین داستانها و آن نخ ارتباطی وجود دارد، اما هر داستان توانسته است خارج از مجموعه ها کردن کلیت خود را حفظ کند و به عنوان یک داستان مستقل به شمار آورده شود.
داستان یا روایت نویسی؟
نکتهای که در مورد داستانهای «پیمان هوشمندزاده» حتی به طور کلی وجود دارد قالب آنهاست. داستانها با وجود ماجرا و قصه داشتن، به عناصر داستانی مقید نیستند. طوری که انگار روایتاند اما قصد ندارند زیر بار عناصر داستانی بروند. داستانهای او چیزی بین جستار روایی و داستان هستند. و یا حتی داستان جداگانه «به فرنگ میروی» که از آثار این نویسنده است و جز این مجموعه نیست، بیشتر این حالت و قالب ارائه را در خودش دارد. فارغ از این که نوشتن هوشمندزاده و زبانش در داستاننویسی جای خاص خود را دارد، میشود گفت که اگر خوانندهای هستید که فقط و فقط از داستانهایی لذت میبرید که تمام شکل و قالب داستانهای کلاسیک را رعایت کرده باشند، و یا به اصطلاح کمی عامتر داستانهای سر و تَه داری هستند، شاید نتوانید با کتاب ها کردن پیمان هوشمندزاده ارتباط برقرار کنید و از خواندن داستانها و شیوه روایتش لذت ببرید. اما اگر تنها چیزی که در داستان برای شما اهمیت دارد خلاقیت است، این نویسنده در جزییات داستانی نویسندهای خلاق است و شیطنت او با کلمات و جملات ستودنی است. همچنین در نوع نگاهش، تصاویر داستانش و حتی نوع زبانی که در داستان به کار میبرد.
با داستانهای دیگر «پیمان هوشمندزاده»
از این نویسنده مجموعه داستانهای دیگری تحت عنوان «روی خط چشم»، «لذتی که حرفش بود»، «شاخ» و «وقت گل نی» منتشر شده است. شاید بتوان گفت در کتابهای دیگر این نویسنده فضای داستانی کمی متفاوتتر از این مجموعه ها کردن است. در دیگر داستانهایش نوعی تجربهنویسی و یا شخصینویسی پررنگتر است و با این که همچنان فضای طنز بر داستان حاکم است، اما بیشتر با نوعی فضای شخصی نویسنده مواجه هستیم که باز هم به جستار روایی نزدیکتر است تا داستان. خصوصا که قالب جستارنویسی ارائه همان فضای شخصی نویسنده است که در قالب ادبی و با زبان خاص نویسنده مطرح میشود. و جذابیت جستار به شخصی بودن و منحصر به نویسنده بودن متن است.
من عاشق داستان های ایرانی ام حتما میخونم
عالی بود