با توجه به پیشرفت روز افزون تکنولوژی، دسترسی به حجم عظیمی از اطلاعات ممکن شده است و شما به راحتی میتوانید با مراجعه به اینترنت و کتابها، موضوع مورد علاقه خود را یاد بگیرید. یکی از این موضوعات جذاب که قطعا طرفداران زیادی دارد، سینماست. روز به روز به تعداد مخاطبین و در نهایت عاشقین سینما میانجامد و از همین رو مهم است که با کتابهای خوبی در این زمینه آشنا شوید که به درک شما از سینما کمک شایانی بکند. ما امروز در پی اس ارنا نگاهی بر بهترین کتاب های سینمایی خواهیم داشت، پس در ادامه متن همراه ما باشید.
بازیگری سینما: درسهای یک بازیگر
اولین کتابی که قصد معرفی آن را به شما عزیزان داریم، کتاب «بازیگری سینما» به قلم «مایکل کین» است. مایکل کین را احتمالا میشناسید، بازیگر برنده جایزه اسکار که بیشتر در فیلمهای کریستوفر نولان حضور دارد.
مایکل کین در این کتاب بیشتر به تجربیات خود اتکا کرده و سعی میکند آنها را با مخاطبینش به اشتراک بگذارد. او از پشت صحنه فیلمهای بزرگ و همچنین همکاری با بازیگران بزرگ مینویسد و سعی میکند به یک بازیگر اطلاعات لازمه را یاد بدهد.
کین در بخشی از این کتاب مینویسد:
تقریبا همه بازیگران بدون استثنا به همدیگر کمک میکنند. در صنعت سینما، تعداد کسانی که ترقی آنها ناگهان متوقف میشود و از اذهان خارج میشوند به اندازه تعداد بازیگرانی است که میکوشند کلک بزنند و یا دشمنتراشی کنند. اینگونه رفتار کردن معمولاً موفقیتآمیز نیست، چرا که حاکم، یعنی کارگردان، ناظر ماجرا است. کارگردان متوجه میشود که چه چیزی قلابی است و کدام بازیگر میکوشد تسلط بیشتری پیدا کند و درنتیجه، دستور قطع را صادر خواهد کرد. حتی اگر این کار از دید کارگردان پنهان بماند، تماشاگران آن را حس خواهند کرد. شاید متوجه نشوند که چرا یک صحنه مشکل دارد، اما به طور غریزی حس میکنند که از بازی یک بازیگر خوششان نمیآید و میگویند که حرکات فلان بازیگر نامناسب و مسخره بود. مانند تئاتر که خودنمایی از طریق استفاده از ویژگیهای صحنه صورت میگیرد، در سینما نیز خودنمایی وجود دارد. در سینما، چنین فردی ممکن است گامی به عقب بردارد تا بازیگر دیگر برای برقرار کردن ارتباط مجبور شود به دوربین پشت کند. همچنین بازیگرانی وجود دارند که نقش چندان مهمی در صحنه ندارند و با حرکت دست یا چرخش سر در یک لحظه حساس یا با افزایش مکث، سعی میکنند نظر تماشاگر را به خود جلب کنند و به اصطلاح صحنه را بربایند. این بازیگران میکوشند دوربین روی آنها مدت طولانیتری بماند. کمتر بازیگری به اینگونه کارها تن میدهد و کارگردانان نیز معمولاً این کارها را تحمل نمیکنند.
پس اگر شما نیز بازیگر هستید، پیشنهاد ما این است که حتما و حتما این کتاب را در لیست تماشای خود قرار دهید.
بازیگری بهشیوه متد
بیشک یکی از مهمترین و بهترین کتاب ها درباره بازیگری، کتاب «بازیگری بهشیوه متد» به قلم استاد بزرگ سینما یعنی «لی استراسبرگ» است. البته لازم به ذکر است که آقای استراسبرگ از بزرگان سینما بوده و از شاگردان او میتوان به آلپاچینو، مرلین مونرو، مارلون براندو، رابرت دنیرو، جک نیکلسون، مریل استریپ، پل نیومن، جیمز دین ، داستین هافمن، دنیل دی-لوییس، جانی دپ، لئوناردو دیکاپریو، کریستین بیل و واکین فینیکس اشاره کرد.
پس همانطور که میبینید تقریبا تمام بازیگران بزرگ تاریخ سینما، دورهای شاگر استاد بودهاند. در بخشی از این کتاب نیز استراسبرگ چنین نوشته:
آموزههای استانیسلافسکی و پیروانش نه تنها زندگی من را تغییر داد، بلکه دنیای نمایش قرن بیستم را دچار تحوّل کرد. به همان صورت که اینشتین و فروید با کشفیات خود درک ما را از فیزیک جدید و رفتار بشر تغییر دادند. دانش معاصر ما از هنر بازیگری مرهون صد سال تحقیقات این مرد روس است. شهرت او در تئاتر کمتر از شکسپیر نیست. هنوز نام و نوشتههایش در بطن مناقشات مربوط به مشکلات پرورش هنرپیشه به جای مانده است. متون آموزشی او حکم کتاب مقدّس را در این رشته پیدا کرده و به انحای مختلف بازگو میشوند.
او تنها یک نظریهپرداز نبود. تمام ایدهها و اندیشههایش ناشی از تجربه عملی و کار صحنهایاش در تئاتر بود. مشکلاتی که با آن روبهرو شد از نقشآفرینیهای خود و بازیگران گروهش سرچشمه میگرفت. برای این که او را بشناسیم و پاسخهای خلّاقانهاش به معضلات بازیگری را دریابیم، نخست باید نگاهی دقیق به تجربههای شخصی و سیر تحولّات حرفهایاش در تئاتر بیفکنیم. از همان نخستین بازیهایش در صحنه، او به مشکل «الهام» پی برده بود. همان معضلی که من به هنگام اجرای بازیگران بزرگ دریافته بودم. در کتاب شرح حال خود، «زندگی من در هنر» مینویسد که چگونه وقتی چهاردهسالش بود در تئاتری کوچک و خانوادگی که پدرش درست کرده بود، روی صحنه رفت. به یاد میآورد که وقتی منتظر بود تا نقشش را بازی کند، چه حالی داشت. به هنگام اجرا ناگهان قلبش به طپش افتاد، چیزی از درونش جوشید و تمام بازیاش را تحتالشعاع قرار داد.
همانطور که میبینید این کتاب یک شاهکار آموزشی است؛ پس حتما و حتما این کتاب را بخوانید و از دروس استاد بهرمند شوید.
سینما چیست؟
شاید بشود «سینما چیست» را معروفترین کتاب در حوزه سینما دانست. این کتاب به قلم منتقد بزرگ فرانسوی یعنی «آندره بازن» است که جریان موج نو فرانسه را بنیان گذاشت. از شاگردان بازن میتوان به «تروفو» بزرگ و همچنین «ژان لوگ گدار» افسانهای اشاره کرد.
این کتاب درواقع، مقالات مهمِ بازن است که یکجا جمع شده و به صورت کتاب درآمده است. مثلا در بخشی از این کتاب میخوانیم:
دو نفری که کمترین اعتماد را به آینده سینما داشتند دقیقا دو صنعتگر بودند؛ «ادیسون» و «لومیر». ادیسون به همان کینه توسکوپش قانع بود و لومیر اگر از روی حسادت دستگاهش را به «مهلیس» نفروخت، بیگمان به آن دلیل بود که امید داشت خودش نفع سرشاری از آن ببرد، ولی سینما را صرفا بازیچهای میدانست که مردم زود از آن خسته میشوند. دانشمندان واقعی همچون ماره، فقط یاورانی غیرمستقیم برای سینما بودند. این عده هدف خاصی را در ذهن داشتند و آنگاه که به انجامش میرساندند احساس رضایت میکردند. ولی پیشگامان مجنون و شیفته و بیغرضی همچون برار پالیسه که زندگیشان را در ازای چند ثانیه تصویر متحرک لرزان به آتش میکشیدند، نه صنعتگر بودند و نه دانشمند، بلکه فقط در وسوسه تخیل خویش گرفتار بودند.
سینما از تلاقی این شور و شوقهای گوناگون زاده شد، یعنی از اسطوره زاده شد، از اسطوره سینمای تام. این نکته، هم تأخیر پلاتو را در کاربرد اصل نورشناختی پایداری تصویر در شبکیه چشم بخوبی توضیح میدهد و هم پیشرفت مداوم در بازآفرینی حرکت را در مقایسه با وضعیت فنون عکاسی. حقیقت این است که هر یک از این دو مورد تحت سلطه تخیل آن سده بود. بیگمان، در تاریخ فنون و اختراعات میتوان موارد دیگری از تلاقی پژوهشها ذکر کرد، ولی باید میان آنهایی که دقیقا نتیجه پیشرفتهای علمی، نیازهای صنعتی و نظامی است و آنهایی که آشکارا مقدم بر این موارد است فرق گذاشت.
بنابراین، اسطوره ایکاروس باید پیش از نزول از بهشت افلاطونی منتظر اختراع موتورهای درونسوز میماند. اما او چون نخستین کسی بود که درباره پرواز پرندگان اندیشید، چنین ژرف در روح بشر نفوذ کرد. تقریبا همین را میتوان درباره اسطوره سینما گفت، ولی کسانی که پیش از سده نوزدهم پیامآور سینما بودند، با این اسطوره، آن گونه که ما امروز میشناسیم، فقط رابطهای دور دارند و همین اسطوره به ظهور هنرهای مکانیکی که تصویرگر دنیای امروزند، سرعت بخشیده است.»
سینما به روایت هیچکاک
«هیچکاک» استاد بی بدیل سینماست. این را کارگردانان جریان موج نو به خوبی درک کرده بودند. از همین رو «فراسوا تروفو» از کارگردانان شهیر تاریخ سینما تصمیم گرفت که پیش هیچکاک رفته و یک مصاحبه با او ترتیب دهد. تروفو تمام این مصاحبه را به قالب کتاب «سینما به روایت هیچکاک» درآورد (یادداشتهایی از فیلمهای هیچکاک).
هیچکاک در این کتاب به صورت کامل نحوه ساخت تمام فیلمهایش را توضیح و در این وسط کمی هم تکنیک و ترفند به مخاطب خود یاد میدهد.
خواندن این کتاب همانند حضور در کلاس استاد سینما یعنی هیچکاک است. برای درک بهتر این حرف من بهتر است بخشی از این کتاب را باهم بخوانیم:
تروفو: فکر می کنم مستأجر اولین کار مهم سینمایی شما بود.
هیچکاک: این هم ماجرای دیگری دارد. مستأجر اولین فیلم هیچکاکی واقعی بود. سناریو را از نمایشنامهای گرفتم به اسم او کیست؟ که براساس رمانی به اسم مستأجر نوشته شده بود. ماجرا در خانهای میگذشت، مستأجری به این خانه راه پیدا میکرد و خانم صاحبخانه به این فکر میافتاد که مبادا آدم، قاتل معروف جک قصاب باشد. برای فیلم پرداختی بسیار ساده در نظر گرفته بودم. ماجرا از نظر خانم صاحبخانه نقل میشد. از آن به بعد دو سه بار دیگر از روی این قصه فیلم ساختهاند، منتها این فیلمها زیادی پیچیده و پر لفت و لعاب بوده است.
تروفو: گویا در اصل، قهرمان واقعه بی گناه از کار درمیآید و معلوم میشود که جک قصاب نیست.
هیچکاک: اشکال کار همین جا بود. آیور ناولو که نقش مرد اصلی را بازی میکرد از هنرپیشههای بسیار معروف انگلیسی و محبوب خانمهای تماشاگر بود و در آن زمان اسم و رسم بسیاری داشت. در سیستم ستاره سازی و ستاره پروری از این اشکالها زیاد پیش میآید. اغلب چون نمیشود هنرپیشهای را در نقش منفی گذاشت تمام خط قصه به هم میریزد و زیر و رو میشود.
تروفو: پس شما ترجیح میدادید که قهرمان واقعه جک قصاب از کار دربیاید؟
هیچکاک: لزوما خیر، ولی در همچین داستانی ترجیح میدادم که این آدم آخر داستان برود و در دل شب ناپدید شود به طوری که تماشاگر بالاخره نفهمد او گناهکار بوده یا بیگناه؛ اما چون نقش اول را هنرپیشه محبوبی به عهده داشت نمیشد این کار را کرد. در چنین مواردی به هر ترتیبی شده باید به تماشاگر حالی کرد که این آدم بیگناه است.
تروفو: راستش تعجب میکنم که شما میخواستید برای فیلم پایانی در نظر بگیرید که توقعات تماشاگران را برآورده نکند.
هیچکاک: در این مورد اگر انتظار تماشاگر گرد این سوال دور بزند که آیا این آدم جک قصاب است و شما جواب بدهید: بله، جک قصاب است فقط یک شک را تأیید کردهاید. این به نظر من گیرایی و جنبه دراماتیک ندارد؛ ولی ما در اینجا راه دیگری را در پیش گرفتیم و نشان دادیم که این آدم جک قصاب نیست. شانزده سال بعد هم که فیلم سوءظن را با کری گرانت میساختم همین گرفتاری را داشتم، چون نمیشد، کری گرانت را قاتل نشان داد.
تروفو: خودش قبول نمی کرد؟
هیچکاک: لزوما نه، ولی تهیه کننده صد در صد مخالفت میکرد. مستأجر اولین فیلمی است که احتمالا دوره کار من در آلمان در آن اثر گذاشته است. تلقی من در این فیلم یک تلقی کاملا غریزی بود. اولین بار بود که چنین سبکی را به کار میبردم. درواقع میشود گفت که مستأجر اولین فیلم من بود.
تروفو: مستاجر فیلم بسیار خوبی بود و بدعتهای تصویری فوق العادهای را نشان میداد. من از آن خیلی خوشم آمد.
روانشناسی و زیبایی شناسی سینما
تاثیر روانشناسی در سینما کتمان ناپذیر است. از همین رو مهم است که یک سینماگر حرفهای حتما سواد روانشناسی داشته باشد. یکی از بهترین کتابها در این حوزه «روانشناسی و زیباشناسی سینما» به قلم «ژان میتری» است.
ژان میتری در بخشی از این کتاب فوقالعاده مینویسد:
استطاعت بیان، توانایی نظم بخشیدن دارد و میتواند اندیشه را شکل بدهد و با آن ارتباط برقرار کند؛ این امکان را دارد که ایدهها را بپروراند، آنها را تغییر دهد؛ شکل بدهد، دگرگون کند و سپس به یک زبان بدل شود. در واقع این استطاعت بیانی است که آن را زبان میگویند.
اگر ادبیات کاری میکند که ایدهها همانند عواطف بیان شوند به این دلیل است که شعر و رمان، فرمهای زیباییشناختی یک زبان هستند که همان گفتار است. باید این گذرا بودن را در نظر گرفت که در استطاعت بیانی، ایدهها چه دوپهلو و چه مبهم، بیش از هر چیز دیگر از طریق عواطف بیان میشود. پس به این نتیجه میرسیم که سینما به عنوان فرم زیباییشناختی (درست مانند ادبیات)، تصاویری را که فی نفسه و در خود استطاعت بیان دارند، استفاده میکند. مصداق این تصاویر، یعنی سازماندهی منطقی و جدلی آنها زبان را ایجاد میکند.
سینما، همچنین طریقی است برای بازآفرینی و ارتباط؛ چون که در ابتدای امر، سینما چیزی نیست جز عکسهای متحرک از رویدادهای تخیلی یا واقعی. اما سینما را که به تصاویر ربط دارد، همانطور که ادبیات به کلام مرتبط است باید ابزار دیالکتیک خاص دانست، یعنی هنر بهرهبرداری و به کارگیری همان ابزار و طریقی برای ارتباط برقرار کردن با نتایج و اثراتی که از این راه به دست میآید.
بدبختانه برای پوشش دادن این سه معنا تنها یک کلمه وجود دارد، ما باید بگوییم: «تصویر متحرک با گفتار برابر است»، محتوای فیلم یا هنر سینما به ادبیات ربط دارد و مضمون سینمایی با چاپ یکسان است.
در نوشتار اندیشهنگار، اندیشهها به واسطه ارتباطاتی که میان اجزاء تشکیلدهنده یک نماد واحد وجود دارد، بیان میشوند. بر اساس ارتباطی که میان اجزای متفاوت وجود دارد، یک جزء معنیهای مختلفی به خود میگیرد؛ با این حال فرمها ثابت هستند.
کتاب فرم و نقد
مجله فرم و نقد متعلق به مسعود فراستی است. این مجله هر چند یکبار کتاب، مجله و نوشتههای بسیار مهمی را چاپ میکند که از لحاظ سینمایی بسیار باارزش و مهم هستند. پیشنهاد پی اس ارنا به شما مجله شماره دو از این مجلات است. در مجله مذکور فراستی با دقت بسیار خاصی درباره فرم و فلسفه هنر نوشته و به بزرگان هنر همچون همینگوی، احد محمود و سینماگران بزرگ ارجاع داده است. پس اگر طرفدار جدی سینما هستید، این کتاب یا شاید بشود گفت این مجله را مطالعه کنید.
همیشه استاد
فراستی از مریدانِ آلفرد هیچکاک بزرگ است. پنجاه سال حضور در سینما و بررسی با دقت آثار هیچکاک باعث شد تا مسعود فراستی کتاب فوق را به قلم تحریر دربیاورد. این کتاب با دقت بسیار زیاد و استادانهای درباره هیچکاک مینویسد و آثار او را بند به بند بررسی میکند. مطالعه این کتاب حتما و حتما به شما عزیزان پیشنهاد میشود.
فراستی در بخشهایی از این کتاب نوشته:
هیچ فیلمسازی مانند او جذابیت و سرگرمی را اینچنین با هنر نیامیخته و عجین نکرده. او عام و خاص را متحد کرده و به ما میآموزد چگونه از سرگرم شده و از هنر لذت ببریم و هشیار شویم.
هیچکاک بزرگترین ابداعگر فرم در سینما و پیچیدهترین سینماگر تاریخ است؛ و در عین حال سادهترین آن . . .
غنای آثار او را میتوان به رهایی از قید خودآگاهی و حرکت به شوی شناخت ناخودآگاهی و آزادی پی گرفتن انگیزشهای ضمیر ناخودآگاه نسبت داد.
مبانی فیلمنامه نویسی: راهنمای گام به گام از فکر تا فیلمنامه
این کتاب مخصوص دوستانی است که قصد شروع نویسدگی و فلیمنامهنویسی را دارند. نویسنده این کتاب یعنی سید فیلد (Syd Field) یکی از استادان بزرگان سینما در زیر شاخه فیلمنامهنویسی است. او قدم به قدم و از صفر نویسندگی سینما را به شما عزیزان آموزش میدهد. او در بخشی از این کتاب مینویسد:
سینما، آمیزهای از هنر و علم است؛ انقلاب فنی واقعا نحوۀ نگاهمان به فیلم و درنتیجه لزوما روشی را که در نوشتن فیلمنامه به کار می بردیم، تغییر داده است. اما مهم نیست در اجرای متن چه تغییری صورت گرفته، ماهیت فیلمنامه همان طور است که همیشه بوده: فیلمنامه، داستانی است که با تصاویر، گفت وگو و توصیف روایت میشود و در متن ساختار نمایشی قرار میگیرد.
فیلمنامه همین است، ماهیتش همین است، هنر داستانگویی تصویری. حرفۀ فیلمنامه نویسی، روند خلاقی است که میتوان آموخت.
برای روایت داستان، باید شخصیتهای داستانی خودتان را ایجاد کنید، قضیۀ نمایشی (اینکه داستان دربارۀ چیست) و موقعیت نمایشی صحنه (شرایط حاکم بر رویداد) را مطرح کنید، برای شخصیتهای داستانی خود موانع ایجاد کنید تا با آنها روبه رو شوند، بر آنها فایق آیند و بدین ترتیب داستان گره گشایی شود.
میدانید: پسر با دختر ملاقات میکند، دختر را به دست میآورد و سپس ازدست میدهد. همۀ داستانها، از ارسطو و درطول تمامی تمدنها، تجسم همین اصول نمایشی هستند…
حماسهسرای سینما
مسعود فراستی همیشه از یک کارگردان به خصوص صحبت کرده و او را حماسهسرای سینما خطاب میکند. این کارگردان کسی نیست جز آکیرا کوروساوا؛ اسطوره تکرارنشدنی سینمای ژاپن. او همیشه فیلمهایی مهم و فوقالعاده میساخت که به نوعی حسِ کارهای شکسپیر را خلق میکرد. فراستی نیز با دقت فراوان آثار این کارگردان ژاپنی را بررسی کرده و کتاب مذکور را به قلم تحریر درآورده است. او در بخشی از این کتاب نوشته:
کوروساوا با شناخت دقیق، احترام، اتکا و استناد به فرهنگ و سنت ژاپن، از عناصر فرهنگی غرب بهره میگیرد و از آن خود میکند. مرعوب هیچ کس و هیچ چیز نمیشود. او هنرمندی پر شور و دیالکتیسینی سنتزکار در تفکر و در ساختار است که هر چیز غیر ژاپنی را به فضایی، بافتی و شخصیتی ژاپنی و الگوهای ژاپنی تبدیل میکند. گذشته و حال را پیوند میزند- رئالیسم و تاریخ را. وسواس رئالیستی او به درونکاوی آدمها و نیز دغدغهاش نسبت به موقعیت ژاپن امروز، او را بر آن میدارد که به ترسیم دقیق و آرام گذشتهی نزدیک و حتی دور بپردازد و حماسهسرایی کند.
پس این کتاب نیز به شما طرفداران سینما پیشنهاد میشود. چرا که آشنایی با کوروساوا قطعا باعث میشود تا سینما را بهتر از قبل درک کنید.
تاریخ هنر
این کتاب نیز یک شاهکار به تمام معناست که آرشیو فوقالعادهای از مبانی هنر دارد. «ارنست گامبریچ» نویسنده این کتاب، با تحقیقات فراوان دست به نوشتن این کتاب زده و هر بخش این کتاب در نوع خود مهم است. مثلا فصل تاریخ فرم. ارنست گامبریچ در بخشی از این کتاب بسیار مهم نوشته:
نمیدانیم که هنر چگونه آغاز شده است، همان گونه که نمیدانیم زبان چگونه آغاز شده است. اگر معنای هنر را فعالیتهایی چون ساختن معابد و خانهها، آفریدن تصویرها و تندیسها، یا بافتن نقش و نگارها بدانیم. هیچ مردمی در هیچ نقطه از جهان نیستند که عاری از هنر باشند، ولی اگر مرادمان از هنر گونهای از تجملات زیبا، اشیاء روح نواز موزهها و نگارخانهها با تزئینات گرانبهای مهمانخانهها و جز اینها باشد، باید بدانیم که واژه هنر به این مفهوم دیرزمانی از تداولش نمیگذرد و بسیاری از بزرگترین معماران، نقاشان و مجسمه سازان روزگاران گذشته هیچ گاه تصوری از آن در ذهن نداشتهاند. بهترین راه درک این تفاوت [تعابیر دوگانه هنر] این است که به معماری توجه کنیم.
کلام آخر
ممنون که تا آخر همراه ما بودید. ما امروز در این مقاله سعی کردیم بهترین کتاب های سینمایی را به شما عزیزان معرفی کنیم. امیدواریم که از خواندن این کتابها نهایت لذت را ببرید.