«هاروکی موراکامی» نویسندهای ژاپنی است که بعد از جوایز متعددی مانند جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزهی اورشلیم به شهرت جهانی رسید. داستانها و کتابهای این نویسنده ژاپنی در سطح بینالمللی پرفروش شده و آثارش به بیش از ۵۰ زبان در دنیا ترجمه شدهاند. در این مطلب به معرفی بهترین کتاب های هاروکی موراکامی پرداختهایم.
اگر بخواهیم از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی نام ببریم باید به کتابهایی چون «تعقیب گوسفند وحشی»، «جنگل نوروژي»، «پس از تاریکی»، «کافکا در کرانه» و «کشتن کمانداتور» اشاره کنیم. اگر ادبیات ژاپن بعدتر موراکامی را محکوم به نوشتن ادبیات غیرژاپنی کرد و وی را به شدت مورد انتقاد قرار داد اما موراکامی هم چنان به عنوان مطرحترین نویسندهی معاصر ژاپن شناخته میشود. ژاپنیها اعتقاد داشتند که آثار او تاثیر پذیرفته از ریموند چندلر، کورت ونهگات و ریچارد براتیگان است. روحیهی سورئالیستی همراه با تمی از تنهایی و خودبیگانگی فضای بیشتر آثار او را تشکیل میدهد.

وقتی از دو حرف میزنم، از چه حرف میزنم
موراکامی از دوران کودکی به شدت تحت تاثیر فرهنگ غرب و به صورت ویژهتر مجذوب فرهنگ، موسیقی و ادبیات روسیه بود. میتوان گفت همین تاثیرات غرب است که او را از دایرهی نویسندههای ژاپنی خارج کرده است. اگر کتاب «وقتی از دو حرف میزنم، از چه حرف میزنم» موراکامی را خوانده باشید یقین پیدا خواهید کرد که این کتاب را یک دونده نوشته است. موراکامی یک دوندهی ماراتن و از علاقهمندان به ورزش است. هرچند که تا ۳۳ سالگی دویدن را شروع نکرده است. «وقتی از دو حرف میزنم» نوشتن تجربیات موراکامی در هنگامی است که دوندگی را شروع میکند و تجربیاتش در خصوص دویدن در آن کتاب مطرح میشود. مسیری که یک نویسنده در ادغام با دوی ماراتن دنبال میکند، روایت جذابی برای خواندن است. هرچند که این کتاب از جهت تحربیات خود نویسنده ارزش خواندن دارد و نه ارزش ادبی آن.
زمانی که ۲۹ سالگی بر موراکامی در حال گذشتن بود او شروع به نوشتن داستان کرد. در این باره خودش میگوید: «من قبل از آن چیزی ننوشته بودم و یک شخص معمولی بودم. یک باشگاه جاز داشتم و هیچ نوشتهای خلق نکرده بودم.» ایده و فکر نوشتن اولین رمان این نویسنده یعنی کتاب «به آواز باد گوش بسپار» زمانی به ذهنش رسید که در حال تماشای بازی بیسبال بود. این رمان در ۱۹۷۹ منتشر و در همان سال جایزهی نویسنده جدید گونزو را دریافت کرد. این موفقیت آن هم در اولین کار او را تشویق کرد تا به نوشتن ادامه دهد و به مطرحترین نویسنده ژاپن تبدیل شود. به آواز باد گوش بسیار یکی از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی است.

مواردی که روی آثار موراکامی تاثیر داشتهاند
همان طور که اشاره شد با این که موراکامی در ژاپن به دنیا آمد اما هیچ تاثیری از آن بوم و فرهنگ برای نوشتن نگرفت. با این حال که پدر موراکامی یک کشیش بودایی بود و مادرش دختر یک بازرگان از اوزاکا بود و هر دوی آنها ادبیات ژاپن تدریس میکردند. تاثیر از ادبیات روسیه از خواندن آثار آنها برای هاروکی موراکامی شروع شد. او با خواندن آثار زیادی از فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونه گات، فئودور داستایوسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک به ادبیات وارد شد. شاید به دلیل خواندن آثار غیرژاپنی باشد که موراکامی تا این اندازه تحت تاثیر فرهنگهای روسیه و یا ادبیات آمریکاست.
تعقیب گوسفند وحشی
این کتاب سومین رمان «هاروکی موراکامی» نویسنده ژاپنی است که در ۱۹۸۲ در ژاپن منتشر شد که در همان سال انتشار جایزه ادبی نوما را دریافت کرد. پارتهایی از این رمان به سبک و سیاق داستانهای پلیسی-جنایی به سبک معمایی و اسرارآمیز نوشته شده و قسمتهای دیگر آن در فضایی سورئال میگذرد. مهمترین عامل جذابیت این کتاب چرخشهای پست مدرن نویسنده بین این دو فضاست. شخصیت اصلی این رمان مرد ژاپنی بدون نام ۳۰ سالهای است که در تعقیب یک گوسفند وحشی در جسم انسانها حلول میکند. از توکیو به هوکایدو سفر میکند. این کتاب که یکی از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی است توسط دو نشر ترجمه و به فاصلهی یک هفته در ایران منتشر شده است.

ترجمه محمود مرادی از این کتاب توسط نشر ثالث با عنوان شکار گوسفند وحشی و ترجمهی مهدی غبرائی توسط نیکونشر با عنوان تعقیب گوسفند وحشی به چاپ رسیده است. فضای این کتاب در همان سبک و سیاق اصلی کارهای موراکامی میگذرد. پایان داستان کمی عجیبتر از خود داستان است و تفاوت این کتاب نسبت به دیگر آثار موراکامی این است که در آن ژانر پلسی-جنایی را تجربه کرده است.
در واقع این رمان ادامهای است بر کتاب دیگری با نام پینبال. موراکامی در این رمان عناصر ادبیات آمریکایی و انگلیسی را با مفاهیم ژاپنی در هم میآمیزد و هویت فرهنگی مردم ژاپن را در دوران پس از جنگ جهانی دوم بازمیجوید. اگر بخواهیم فضای این داستان را در کلماتی جای دهیم میتوان از عبارات رازآلود و فانتزی برای توصیف این کتاب استفاده کرد. موراکامی یکی از نویسندگان پست مدرن به شمار میرود که با گردش در بین این فضاها آثار خود را خلق میکند.
از دیگر ويژگی رمانهای موراکامی میتوان اشاره کرد به شخصیتهای اصلی داستانهای موراکامی که نام واقعی هم ندارند. حتی در مورد تعقیب گوسفند وحشی باید گفت این کتاب حتی محوریت اصلی هم ندارد. با این وجود شخصیت اصلی و راوی این رمان انسانی معمولی است که از حوادث تلخ و شیرین اطرافش ناراحت نمیشود. خیانت همسرش به او و جدایی آنها تاثیری روی او ندارد. میان تمامی اتفاقاتی که معنایشان را از دست دادهاند زنی نمایان میشود که ویژگیهای جالبی دارد.
با این که داستان عجیب و غریبی در این کتاب روایت میشود اما شخصیتهای اصلی به شدت باورپذیر هستند. رمانهای موراکامی ترکیبی از پوچی همراه با طنز، ترحم نسبت به انسانها و تفکرات فلسفی است که با سبک ساده نویسندگی او به صورت آثاری حرفهای مورد توجه قرار میگیرند و این ارتباط با کل جهان را رقم میزنند. آثار موراکامی در سراسر دنیا خوانده میشوند. موراکامی در نوشتههایش نشان میدهد که به شدت به فرهنگ آمریکا و حوادث روز آن توجه دارد اما کاملا پیداست که ریشهی داستانهای او به ژاپن مدرن باز میگردد.

کافکا در کرانه
این کتاب که یکی از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی است، به عنوان بارزترین اثر او هم شناخته میشود. جایی که معجونهای فلسفه و فانتزی موراکامی به اوج خودش میرسد. داستان کافکا در کرانه روایت همزمان دو شخصیت است. کافکای ۱۵ ساله و پیرمردی به نام ناتاکا.
این کتاب در سال ۲۰۰۲ در ژاپن منتشر شد. دو ترجمهی فارسی و یک ترجمهی انگلیسی در سالهای بعد از انتشار از آن صورت گرفت. رمان از دو خط داستانی مجزا اما مرتبط به هم تشکیل شده است. روایت به شکلی مداوم میان این دو خط روایی عقب و جلو میشود. فصلهای فرد کتاب داستان کافکای ۱۵ ساله را روایت میکند که از خانهی پدرش فرار میکند بلکه بتواند از نفرین ادیپیاش فرار کند و مادر و خواهرش را پیدا کند. بعد از وقوع یک سری اتفاقات او پناهگاه آرامی پیدا میکند. یک کتابخانهی خصوصی در تاکاماتسو که از راه دور توسط خانمی اداره میشود. او در آن جا روزهایش را به خواندن کتابها میگذراند تا این که پلیس جستوجویی را به دنبال او به منظور ارتباط با یک قتل وحشیانه آغاز میکند.
فصلهای زوج داستان ناکاتا است. او دارای تواناییهای مرموز و غریبی است. او یک کار پاره وقت در سالهای پیریاش پیدا کرده است: یافتن گربهها. (قبلتر در کتاب وقایعنگاری پرنده کوکی موراکامی در بخشی از داستان جست وجوی گربهی گمشدهای وجود دارد.) یک مورد از جستوجوهای ناکاتا به دنبال گربههای گمشده او را از خانهاش دور میکند و وارد مسیری میکند که برای نخسین بار است که آن را طی میکند. او با یک راننده کامیون با نام هوشینو همراه میشودکه او را در ابتدا به عنوان مسافر سوار میکند اما در ادامه بسیار دلبستهی پیرمرد میشود.
در ادامه سرنوشت کافکای نوجوان با ناکاتای پیر پیوند میخورد. عناصر غیرواقعی در این رمان طوری به کار گرفته میشوند که به سختی میتوان آنها را از واقعیت تشخیص داد. چرا که این دو روایت همزیستی یکپارچهای دارند. اگرچه ناکاتا با گربهها صحبت میکند اما مکالمات آنها همیشه با رعایت آداب گفتوگو و با صحبت دربارهی آب و هوا شروع میشود.

چیزی که در اکثر کارهای موراکامی دیده میشود این است که موراکامی خوب مینویسد بدون این که تعلیقی در داستانگوییاش به وجود بیاورد. روایتهای او کمی منفعلانه است اما به این معنی نیست که شما اشتیاق خواندن آثار او را نداشته باشید. یک ارتباط عمیق حاصل این شیوهی روایت اوست که باعث میشود ساعتها بشود تنها آثار موراکامی را ورق زد.
تفاوت این رمان با دیگر آثار موراکامی این است که این داستان غیرواقعی و تصنعی نیست. موراکامی شبیه یک جادوگر است که در هنگام به کار بردن ترفندهایش نشان میدهد که دقیقا مشغول انجام چه کاری است و با این اوصاف شما هنوز هم باور میکنید که او دارای قدرتهای ماورایی است. نیروی تخیل نویسنده و ایمان راسخ او به داستانی که در حال نوشتن آن است به اندازهای بزرگ است که باعث میشود تمام حرفهای بی سر و تهی هم که میگوید باورپذیر باشند. شکوه کافکا در کرانه این بار این است که سیر تمام اتفاقات بیرون به یک چیز درونی ختم میشود. در هر داستان زندگیای متوقف شده که دوباره باید راه انداخته شود و برای این کار تغییراتی لازم است. اگرچه هر کسی میتواند راوی داستانهای رویاگونه باشد اما تنها نویسندگان هنرمندی مانند موراکامی میتوانند این احساس را ایجاد کنند که انگار این رویا برای خواننده است و ساختهی ذهن اوست. جالب است بدانید پس از منتشر شدن این رمان، انتشارات ژاپنی از خوانندگان خود خواست سوالاتشان را دربارهی معنای کتاب در وبسایت آن مطرح کنند. موراکامی خود شخصا به ۱۲۰۰ سوال از ۸۰۰۰ سوال مطرح شده پاسخ داد.

پس از تاریکی
اگر فیلم سراسر شب فرزاد موتمن را دیده باشید متوجه میشوید که تا چه اندازه نسخهی اقتباسی ضعیفی از یکی از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی، رمان پس از تاریکی است. داستان رمان پس از تاریکی ماجرای دو خواهر است که رابطهی پیچیدهای با هم دارند. ماری شبها از خانه بیرون میزند چون نمیتواند حضور خواهرش را که به یک خواب طولانی رفته تحمل کند. خواهر ماری دو ماه است که خوابیده و بیدار نمیشود. بدون این که به کما رفته و یا حالش بد باشد. او در یک خواب عمیق است که به لحاظ علمی فقط یک خواب طولانی است بدون این که مشکلی به وجود بیاورد. خواهر بزرگ ماری زن زیبایی است که مدتی هم در کار مد بوده است اما ماری کاملا یک دختر معمولی است. ماری در رستوران با شخصی به نام تاکاهاشی آشنا میشود که طبق یک اتفاق قدیمی او را به جا میآورد و آشنایی مختصر با او این داستان را شکل میدهد. داستان در واقع ادامهی همین اتفاقاتی که در شب بعد از رستوران اتفاق میافتد.
اگر سه عنصر مشترک در بین کارهای موراکامی وجود داشته باشد آنها موسیقی، گربه و ورزش هستند. پس از تاریکی نیز از این قائده مستثنا نیست. موسیقی در تمام این رمان شناور است. اگر خواننده علاقهمند باشد به این که تمام آهنگهایی که نامشان در کتاب آورده شده، گوش کند، شگفت زده میشود.
در طول صحبتهای تاکاهاشی متوجه میشویم که او تاثیر عمیقی از حضور در دادگاه یک جانی گرفته است. حضور در دادگاه باعث میشود تا تاکاهاشی فکر کند این فرد گناهکار خودش به سمت خطا کشیده نشده بلکه جامعهی مدرن، ایدئولوژی، شرایط سخت و یا به طور کلی یک عامل خارجی او را به این مسیر کشانده است. اما این دادهی نسبی-چه واقعی و چه غیرواقعی- از نظر قانون اهمیتی ندارد. اگر شما مرتکب خلافی شده باشید دنبال علت آن نیستند. فقط قانون وجود دارد و محاکمه و جزای یک خطا.
در این رمان که یکی از بهترین کتاب های هاروکی موراکامی است، خرده روایتهای زیادی وجود دارند. چیزی شبیه دانههای یک گردنبند که شما باید آنها را به یک نخ سوار کنید. با هر داستان کوچکی از گوشه گوشهی کتاب سوالی هم مطرح میشود. این کتاب از جهت دغدغهمندی فقط طرح سوال میکند. این کتاب همچون دیگر داستانهای موراکامی خودبیگانگی و تنهایی را به عنوان موضوع و تم اصلی خود معرفی میکند. وقایع این رمان در جهانی میان واقعیت و رویا، در طول یک شب در شهر توکیو اتفاق میافتند. این رمان دربرگیرندهی چند فصل بلند و کوتاه است. در این کتاب عنصر خاص موراکامی و یا به عبارتی حرکتهای پست مدرنیسمی نیز به چشم میخورد. هر فصل رمان با تصویری از یک ساعت شروع میشود که گذر زمان در طول شب را نشان میدهد.
در طی آثاری که از موراکامی ترجمه شدهاند، خیلیها جهان داستانی او را دوست ندارند. عوامل زیادی در متنهای او وجود دارد تا باعث شود با آثار این نویسنده سلیقهای برخورد شود. نقد و نگاه موراکامی به انسان و جهان واقعی در اثارش همیشه وارد است و تکرار میشود. موراکامی تکرار یک داستان و ایده را هر بار از جهت متفاوتی مینویسد. جهت به معنی زاویه. او یک موضوعیت و کلیت را در نظر میگیرد. یعنی آن چیزی که به آن فکر میکند و هر بار از یک زاویه آن را مینویسد. با این تفاوت که رمان پس از تاریکی نسبت به دیگر آثار موراکامی کتاب واقع گرایانهتری است.

کجا ممکن است پیدایش کنم؟
پشت جلد این کتاب آمده است:
«یک شاعر در بیست و یک سالگی میمیرد. یک انقلابی یا یک ستارهی راک در بیست و چهار سالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن فکر میکنی همه چیز روبراه است. فکر میکنی توانستهای از منحنی مرگ انسان بگذری و از تونل بیرون بیایی. حالا در یک بزرگراه شش بانده مستقیم به سوی مقصد خود در سفر هستی. چه بخواهی، چه نخواهی. موهایت را کوتاه میکنی. هر روز صبح صورتت را اصلاح میکنی. دیگر یک شاعر نیستی یا یک انقلابی یا یک ستارهی راک. در باجههای تلفن از مستی بیهوش نمیشوی یا صدای دورز را ساعت چهار صبح بلند نمیکنی. در عوض از شرکت دوستت بیمه عمر میخری. در بار هتلها مینوشی و صورت حسابهای دندان پزشکی را برای خدمات درمانی نگه میداری. این کارها در بیست و هشت سالگی طبیعی است اما دقیقا آن وقت بود که کشتار غیرمنتظره در زندگی ما شروع شد.»

کجا ممکن است پیدایش کنم که بهترین کتاب های هاروکی موراکامی است، مجموعه داستانی شامل پنج داستان کوتاه از این نویسنده ژاپنی است که شباهت داستانهایش را به کامو و کارور را آشکار میکند. داستانهای سادهای که درک آنها سخت است. در یک داستان مردی از خاطرات خود و دوستانش میگوید. داستان دیگر دربارهی مردی است که یک روز صبح به خانهی مادرش میرود و ناپدید میشود و همسر او به دنبالش میگردد. و یا داستان دیگری که در آن یک زن با مشکل بیخوابی مواجه است.
زمینههای وهم و خیال علاوه بر رمانهای موراکامی در این داستانهای کوتاه هم به یکدیگر گره میخورد. فضای مینیمال داستانها، سوژههای ساده و مختصر که درک متفاوتی ایجاد میکنند در ترکیب با سورئال موراکامی این بار منجر به کتابی متفاوت میشود که بسیار خواندنی است. در ایران با وجود ترجمههایی که از دیگر آثار موراکامی شده است کجا ممکن است پیدایش کنم، کافکا در کرانه و پس از تاریکی به عنوان سه کتاب مهم این نویسنده مورد توجه قرار گرفتهاند.


ممنون میشم راجعبه این نویسنده یکم یشتر توضیح بدید