صحبت از ادبیات جنایی و یا پلیسی همواره با نوعی لذتطلبی مرموز و موذی عجین شده است. همین حالا که شما مخاطب نوعی این مطلب را برای مطالعه انتخاب کردهاید، احتمالا جذب عنوان جنایی و تمام کلیدواژههای مخفیِ پنهان در این قصهها و روایات شدهاید. جهانی یک سر پر از راز و رمز و معادلات انسانی غریب از اذهان و روانِ آشفتهی کاراکترهای انسانی.
قاتلانِ سریالی و کارآگاههای ماجراجو با ذکاوت و هوشی درخشان و تحسینکننده، قربانیانی فجیع و یا مظنونینی پنهان در پس سالها رازداری و سربهمهر ماندن حقیقت… جنایاتی عشقی و یا پیرنگهای انتقامی همیشه محبوب و پرطرفدار… تمام این تعبیرات برآمده از داستانهای جنایی گوشهای از دلبستگیهای مخاطبان پروپاقرص قصههای جنایی را سامان میبخشد. قصههایی که روزگاری از خلال روزنامههای کوچک محلی در میان مخاطبان مخصوص خود جا باز میکرد و زمانی از طریق روزنامهنگاری حرفهای در صفحات حوادث روزنامه و بعدها در رمانها و داستانهای کوتاه جنایی و حالا بیشتر در فیلمهای سینمایی وسریالهای تلویزیونی. در این میان ساختار و فرم روایی و ویژگیهای مختلف این داستانها تغییرات زیادی پیدا کرده اما گویی تنها چیزی که در این میان تغییرناپذیر است عطش سیریناپذیر مخاطبان پیگیر داستانهای جنایی و پلیسیست. مخاطبانی که با ولعی سرشار و تمامنشدنی همچون انسان نئاندرتال غارنشین دور آتش جمع میشوند تا قصهای تازه از تباهی و قتل و جنحه بشنوند و ببیند. گویی در این نمایش جنایت و کشتار چیزی هست که هیچگاه جذابیت خود را از دست نمیدهد. چیزی مرموز، موذی و شرارتبار.
وقتی از ادبیات داستانی جنایی حرف میزنیم دقیقا از چه سخن میگوییم؟
ادبیات داستانی جنایی یکی از سبکهای ادبی است که اعمال تبهکارانهی مجرمان و انگیزههای آنان را روایت میکند. این سبک خود به چندین زیرژانر از جمله ادبیات پلیسی تقسیم میشود. در داستانهای جنایی معمولاً قتل یا قتلهایی اتفاق میافتد و فرد یا افرادی مأمور میشوند که راز آن قتلها را کشف کنند. اغلب این داستانها هم بهمنظور قصهگویی صرف و سرگرمی نوشته میشوند مگر آنکه داستان یک شخصیت محوری داشته باشد که نویسنده بتواند به جنبههای پیچیده شخصیت او نزدیک شود و پرداختی عمقی از کاراکتر موردنظر ارائه دهد. این نوع از داستانگویی جنایی مشخصا با شاهکاری چون «جنایت و مکافات» قئودور داستایوفسکی به ا,جی چنان بلندمرتبه میرسد که همچنان و از پس سالها مرجعی غیرقابل انکار برای داستان گویی روانشناسانه و عمیق از شخصیتی قاتل محسوب میشود.
گستره داستانهای جنایی شخصیت پردازانه با تولد سینما و اوج گیری فیلمهای جنایی پروار و پرواتر شد و حالا نیز به عنوان یکی از محبوب ترین ژانرهای سینمایی هرساله آمار سرشاری از تولیدات سینمایی و تلویزیونی را به خود اختصاص می دهد. از سوی دیگر از جایی به بعد داستاننویسی درباره وقایع و اتفاقات واقعی و تاریخی جنایی نیز به موضوعی مهم در ادبیات تبدیل شده است. این موضوع در سیر تاریخ نمادی از پرداخت روشنگرانهی ادبیات بر ظلمات تاریخ به خود گرفته و آثاری که با رجوع به وقایع تلخ جنایی در گذشته روایت میشوند ارزش و شانی درخور پیدا کردهاند. به عنوان نمونه روزنامه کریستین ساینس مانیتور، پنج کتاب برتر داستانی در حوزه جنایی در یک دهه اخیر را معرفی میکند که هر کدام به نوعی در جستجوی عدالت و قضاوت در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی در انگلیس و شیکاگو اتفاق میافتند. این نقب زدن به گذشته فراتر از کیفیات لذتطلبانه و عامه پسند مختص ادبیات جنایی واجد نوعی ارزش روشنفکرانه و دغدغهمند شده است. داستانهای جنایی را با نامها و تعابیر دیگری چون داستانهای کارآگاهی، پلیسی و رازآمیز نیز میشناسیم.
تاریخچهای از ادبیات جنایی
جالب است که بدانید اولین نمونههای شناختهشده از داستان جنایی به داستانهای هزار و یک شب بازمیگردد. به عنوان مثال، داستان “سه سیب” یکی از داستانهاییست که توسط شهرزاد در یکی از شبهای هزار و یک شب روایت میشود. در این داستان، یک ماهیگیر صندوقی سنگین و قفلشده را در امتداد رودخانه دجله کشف میکند و آن را به خلیفه عباسی، هارونالرشید می فروشد. در قصر هارون صندوق را میشکنند و در آن جسد یک زن جوان را پیدا میکنند. هارون به وزیر خود، جعفر بن یحیی، دستور میدهد تا ظرف سه روز جنایت را حل کند و قاتل را پیدا کند، یا اینکه در صورت عدم موفقیت در حل معمای قتل زن، خود را به دست اعدام بسپارد. این داستان به طرزی جالب توجه نمونه یک داستان جنایی رازآمیز با پیچ و تاب های متعدد محسوب میشود و بطرزی شگفتانگیز دارای عناصر داستانی داستانهای کارآگاهی امروزیست.
دو داستان دیگر از هزار و یک شب با عناوین «تاجر و دزد» و «علی خواجه» نیز حاوی دو شخصیت کارآگاه ابتکاری و خلاقانه هستند که همچون کارآگاهان جوامع مدرن سرنخهایی را کشف می کنند و شواهدی را برای تعقیب یا محکوم کردن یک مجرم ارائه می دهند.
اما بنا بر آنچه در منابع ادبی غربی آمده است اولین داستان جنایی مدرن شناختهشده رمان «مادمازل اسکودری» (E. Mademoiselle de Scudéri) است که در سال 1819 و توسط E. T. A. Hoffmann نوشته شده است. همچنین یکی دیگر از داستان های کوتاهی که حالا آن را میتوان به طور کامل نمونه یک داستان جنایی به حساب آورد داستان «The Rector of Veilbye» است که از سال 1829 و به قلم نویسنده دانمارکی Steen Steensen Blicher به یادگار مانده است. آثار محبوب ادگار آلنپو نیز در ادامه این فهرست حضوری مهم و تعیین کننده دارند. چنانکه میدانیم سی آگوست دوپین، کارآگاه جذاب و عجیب و غریب داستانهای آلنپو بعدها حکم مرشد و پدر معنوی شرلوک هلمز، کارآگاه افسانه و جاودانهی آرتور کانن دویل را پیدا کرد. پو با آثار درخشانی مانند «The Murders in the Rue Morgue» (1841) ، “رمز و راز ماری روگت” (1842) و «نامه پورلوین» چارچوبی برای داستان کلاسیک کارآگاهی فراهم کرد که تا دههها بعد سرمشق نویسندگان ادبیات جنایی قرار گرفت. راوی این داستانها همراه ناشناس با کارآگاه بود که قصه از زبان او روایت میشد. نمونه بعدی این گونه از طراحی شخصیت راوی در داستانهای آرتور کانن دویل و با شخصیت دکتر واتسون شکل جذاب تازهتری به خود گرفت.
رمانهایی چون «زنی در لباس سپید» نوشتهی ویکی کالینز و «موسیو لکوک» نوشتهی نویسندهی فرانسوی «امیل گابوریو» نیز در ادامه روند رشد قصههای جنایی نقشی معنیدار و مخصوص داشتند. اما یکی از اساسیترین نقاط عطف در خلق داستانهای جنایی به روند طراحی معماهای پیچ در پیچ و رازآمیز در قصههای شرلوک هولمز آرتور کانن دویل باز میگردد. در این میان تکامل فناوریهای گسترده چاپ و نشر کتاب در انگلستان و ایالات متحده نیز نقشی مهم در همهگیری و رواج داستانهای جنایی عامهپسند در نیمه دوم قرن نوزدهم داشت. این داستانها رفتهرفته به صورت سریالی در مجلات عامهپسند منتشر میشدند و محبوبیت آنها روز به روز بیشتر میشد، به نحوی که به عنوان مثال وقتی کانن دویل در داستان «مسئله نهایی» شخصیت اصلی خود هولمز را به قتل رساند، آنقدر با اعتراض عمومی طرفداران این شخصیت مواجه شد که خود مجبور شد با اکراه زیاد کاراکتر مقتولش را چندی بعد از نو زنده کند.
در ایتالیا ترجمههای اولیه از داستانهای جنایی انگلیسی و آمریکایی و بعدتر آثار محلی در جلدهای زرد ارزانقیمت چنان با استقبال مواجه شد که نتیجه آن تولد ژانری با نام «Libri gialli» یا «کتابهای زرد» بود. این ژانر توسط فاشیستها و در طول جنگ جهانی دوم غیرقانونی اعلام شد اما پس از جنگ و به طور ویژه تحت تأثیر مکتب ادبیات داستانی جنایی آمریکایی محبوبیت زیادی پیدا کرد. گروهی از نویسندگان ایتالیایی نیز ظهور کردند که با استفاده از قالب کارآگاهی رمانی ضدکارآگاهی یا پستمدرن ابداع کردند که در آن عمل کارآگاهان ناقص و ناتمام میماند. جنایات معمولاً حل نشده سربهمهر میمانند و البته سرنخهایی برای رمزگشایی خواننده باقی میماند. از نویسندگان مشهور ایتالیایی در این ژانر می توان به نامهای مهمی چون لئوناردو اسکیاسیا ، امبرتو اکو و کارلو امیلیو گادا اشاره کرد.
با رشد و همهگیری داستانهای جنایی در ایتالیا، در دیگر کشورهای سطح جهان نیز همزمان با ترجمه آثار انگلیسی و امریکایی، ابتکاراتی در خلق داستانها و حتی ترجمه و بازنشر آنها صورت میگرفت که سرنوشت ژانر جنایی در سالهای آتی را رقم میزد. به عنوان نمونه در اسپانیا داستانهای جنایی ویژگیهای بسیار خاصی به خود گرفت كه نشان دهنده فرهنگ محلی این كشور بود. نویسندگان اسپانیایی بر فساد و بیکفایتی پلیس تأکید داشتند و مقامات و افراد ثروتمند را منفی و رقتانگیز به تصویر میکشیدند. در چین نیز نویسندهای به نام چنگ شیائو کنیگ که خود پیشتر مترجم آثار کانن دویل بود دست به خلق آثاری با عناوین «شرلوک در شانگهای» زد و با تقلید از سبک ادبی کانن دویل توجه مخاطبان چینی بیشماری را به خود جلب کرد. جالب است در چین نیز شبیه به اسپانیا پس از دوران استبدادی مائو، داستانهای جنایی که پیشتر به محاق توقیف رفته بودند حالا رنگ و بویی انتقادی به خود گرفته بودند و با یادآوری فساد و شرایط سخت زندگی در دوران مائو وجهی روشنفکرانه به خود میگرفتند.
داستانهای جنایی و تاثیرات روانشناختی
این گزارهای ثابتشده است که داستانهای جنایی تأثیرات روانشناختی منحصر به فردی بر مخاطبان خود میگذارند. خواننده و به طور کلی مخاطب یک داستان جنایی در هر مدیومی این امکان را پیدا میکند تا از زاویه دید شاهد یا شاهدانی عینی، مشاهدهگر بلاواسطه یک جرم و جنایت احتمالا مخوف و سربهمهر باشد. در پارهای موارد مخاطبان از داستانهای جنایی به عنوان شیوهای برای فرار از روزمرگی زندگی و سایر جنبههای ملالآور زندگی خود استفاده میکنند. ادبیات جنایی باعث میشود مخاطب معصوم و دلسپرده، مجذوب روایتی قوی و بعضا مرعوبکنندهی قصهای جنایی شود و پاک زندگی معمولی و ساده خود را فراموش کند. حتی در بعضی مقالات از از رمانهای جنایی به عنوان «درمان حواس پرتی» یاد شده و پیشنهاد میشود که داستانهای جنایی میتواند سلامت روان را بهبود بخشد و به عنوان نوعی درمان برای جلوگیری از افسردگی در نظر گرفته شود. گویی ما انسانهای جوامع امروزی- باز هم همچون انسان غارنشین باستانی- نیازی مبرم به شنیدن قصهای داریم که ما را تا حدی هیجانزده، بیمناک و گاهی حتی برافروخته و پریشان کند.
تمام زیرژانرهای ژانر ادبیات جنایی: شیوههای ترس و رازآمیزی و هیجان
داستانهای کارآگاهی: اصلیترین زیرژانرِ ژانر داستانهای جنایی به حساب میآید که در آن محوریت قصه بر دوش یک کارآگاه است که ممکن است حرفه ای، آماتور یا بازنشسته باشد. کارآگاه به بررسی جرمی که اغلب قتلی مرموز است میپردازد و مخاطب در راه پیدا کردن سرنخهای قتل همراه کارآگاه است.
رازآمیزِ ملایم (Cozy mystery) : در این داستانها عمل جنایی یا جنسی مانند قتل یا تجاوز در خارج از دید یا روایت قصه رخ میدهند تا به نوعی از پردهدری و صراحت در بیان خشونت جلوگیری شده باشد. این داستانها در اوایل قرن بیستم پا گرفتند و معمولا بستر روایی آنها در جامعهای کوچک و صمیمی انتخاب میشد.
داستان پلیسی (Whodunit): این رایجترین شکل داستان کارآگاهیست. قصهای معمولا پیچیده و مبتنی بر پیرنگی توطئهمحور که در آن معما بر سر این است که چه کسی مرتکب جرم شده است. در این داستانها ممکن است پیش از پایان قصه، سرنخها و نشانههایی در اختیار مخاطب قرار گیرد تا او خود زودتر پی به هویت مجرم ببرد.
رازآمیزِ اتاق قفلشده (locked room mystery): در این داستانها به نحوی اسرارآمیز جنایت – اغلب قتل- در حالتی غیرممکن – مانند اتاقی قفل شده که هیچ قاتل یا متجاوزی امکان ورود به آن را نداشته- رخ میدهد. نیاز به توضیحی منطقی برای این گونه جنایات چیزیست که باعث میشود قهرمان قصه معمای جنایت را از زوایایی دیگر بکاود تا این جنایت ناممکن را حل و فصل کند.
Hardboiled: در این نوع قصهها که خواستگاهی امریکایی دارند عمل جنایی یا جنسی به صورت غیراحساسی و کاملا سرد و خشن روایت میشود. تولد ضدقهرمان در قامت کارآگاهانی که خود در مقام یک کارآگاه دچار فساد و ویژگیهای منفی هستند در این نوع از قصهها اتفاق افتاد.
درام جنایی پلیس (The police procedural): در این قصهها با کارآگاه یا دپارتمانی از افسران رسمی پلیس مواجهیم که این به خودی خود در تضاد با دیگر داستانهای جناییست که در آنها یک کارآگاه خصوصی سررشته امور را به دست دارد. در این قصهها فرآیندهایی نظیر کالبدشکافی، بازجویی، گرفتن حکم جستجو و دیگر اعمالی که در دایرههای پلیسی برای حل معماها و تعقیب متهمین به کار برده میشود شرح داده شده و به صورت موکد روایت میشوند.
داستان جنایی پزشکی قانونی (Forensic crime fiction): مشابه مورد قبلیست اما در این زیرژانر تاکید بیشتر بر شخصیتهای محققیست که سعی دارند معمای قتل را با تحقیق و تفحص بیشتر بر بدن مقتول و انجام آزمایشهای پزشکی روی آن حل و فصل کنند.
تریلر حقوقی (The legal thriller) در این داستانها شخصیتهای اصلی معمولا شامل وکلا یا کارمندان سازمانهای قضایی میشوند که بطرزی ماجراجویانه در حل و فصل پروندههای جنایی دست دارند. سیستم عدالت و قضای جامعهای که قصه در آن روایت میشود نقشی پررنگ در این نوع از داستانهای جنایی دارد.
رمان جاسوسی: شخصیت اصلی این نوع از داستانهای جنایی جاسوسها یا مامورین مبارزه با جاسوسی هستند. این قصهها معمولا با الهام از ماجراهای واقعی که در سیستمهای اطلاعاتی و جاسوسی بزرگ دنیا رخ داده به رشته تحریر درآمده و بسیاری اوقات نسخههای سینمایی آنها نیز به پرده نقرهای راه پیدا میکنند.
داستان کاپر (Caper story): در این نوع از داستانها معمولا شخصیتهای اصلی شامل مجرمینی میشوند که در حال انجام عملی مجرمانه و جنایی هستند. اعمالی چون سرقت مسلحانه و آدمربایی غالب موقعیتهای این نوع از داستانها را شامل شده که گاه زبانی طنزآمیز و کمیک نیز چاشنی آنها میشود.
تریلر روانشناختی: این زیرژانر چنان که از نامش پیداست حاصل آمیختگی دو ژانر اصلی تریلر و فیلمهای روانشناختی است. در این آثار جنایی به نحوی با درگیری روحی و روانی کاراکترهای داستان آشنا میشویم و غالبا این آشنایی بعدتر نقشی اساسی در گرهگشایی اصلی داستان ایفا میکند.
پارودی: مانند خیلی از ژانرهای مادر دیگر، در ذیل ژانر جنایی نیز پارودیهای با زبان کنایی و طنز از آثار جنایی معروفتر ساخته میشود که همواره طرفداران و دوستداران خاص خود را نیز داراست.
آثار کلاسیک ادبیات جنایی
در ژانر ادبیات داستانی جنایی آثار و نویسندگان معدودی بودهاند که توانستهاند به مقام یک اثر یا نویسنده «کلاسیک» نائل شوند. در اینجا منظورمان از اثری کلاسیک، متنیست که در به صورت جهانی پذیرفته شده و مورد ارجاع مخاطبان و حتی دیگر نویسندگان قرار بگیرد. چیزی شبیه یک الگوی ماندگار. لازمهی این چنین جایگاه فراتر رفتن متن و اثر از ماهیت ابتدایی و حداقلی آن به عنوان رمان یا داستانی ساده است. نمونه مشهور و آشنای نویسنده کلاسیک در حوزه ادبیات جنایی چنانکه حتما میدانید آگاتا کریستی مشهور است. آثار کریستی که در فاصله سالهای 1920 تا زمان مرگ او در 1976 به رشته تحریر در آمدهاند در همان سالهای در انگلستان و امریکا و دیگر کشورهای انگلیسیزبان مخاطبان زیاده داشته است. آثار کریستی در یک روند تاریخی و به ویژه با حضور کارآگاهانی جذاب و کاریزماتیکی چون هرکول پوآرو و خانم مارپل آنچنان در دل دوستداران ادبیات جنایی جا باز میکند که به این خانم نابغه لقب «ملکه جنایت» میدهند. او بدون شک یکی از مهمترین- اگر نگوییم مهمترین- و نوآورترین نویسندگان در حوزه ادبیات جنایی محسوب میشود.
از مشهور ترین آثار کریستی میتوان به آثاری چون «قتل در قطار سریعالسیر شرقی» (1934)، «مرگ بر روی نیل» (1937) و البته پرفروشترین رمان رازآمیز جهان یعنی «سپس هیچکدام باقی نماندند» (1939) اشاره کرد. «سپس هیچکدام باقی…» به گفته خود کریستی سختترین و بهترین اثریست که خلق کرده و در نوع خود یک شاهکار داستانی به حساب میآید. بعدها انتشارات کارآگاه این کتاب را با نام «ده بچه زنگی» منتشر کرد.
از دیگر نویسندگان مهم تاریخ ادبیات جنایی و پلیسی میتوان به نامهای پرآوازه و درخشانی چون: سر آرتور کانن دویل، ژرژ سیمنون، ریموند چندلر، ادگار آلن پو، گراهام گرین، پی دی جیمز، ماری استورات، مارگارت میلر، جان فاولز ، پائولا گاسلینگ، آیرا لوین، اریک آمبلر، اومبرتو اکو، دشیل همت و … اشاره کرد.
بیست اثر مهم در تاریخ ادبیات داستانی جنایی
- نشانه چهار نوشته سر آرتور کانن دویل
- تحقیقات پوآرو نوشته آگاتا کریستی
- جنایت و مکافات نوشته فئودور داستایوفسکی
- اتود در قرمز لاکی نوشته سر آرتور کانن دویل
- سرو غمگین نوشته آگاتا کریستی
- مردی با لباس قهوه ای نوشته آگاتا کریستی
- لویاتان نوشته پل استر
- سگ باسکرویل نوشته سر آرتور کانن دویل
- مشکل نهایی نوشته سر آرتور کانن دویل
- پرده نوشته آگاتا کریستی
- ربهکا نوشته دافنی دو موریه
- خواب بزرگ نوشته ریموند چندلر
- نام گل سرخ نوشته اومبرتو اکو
- شاهین مالت نوشته دشیل همت
- دخترِ زمان نوشته جوزفین تی
- کلید شیشهای نوشته دشیل همت
- بوسهای پیش از مرگ نوشته آیرا لوین
- کلکسیونر نوشته جان فاولز
- بچه رزماری نوشته آیرا لوین
- مامور مخفی نوشته جوزف کنراد
ادبیات جنایی همچنان محبوب و پر تب و تاب
ادبیات جنایی به طرزی معنادار در گذر زمان همواره مخاطب همیشگی خود را داشته است و میزان پرشمار این مخاطبان همواره میل سیریناپذیر خود در تعقیب بهترین داستانهای جنایی را حفظ کردهاند. از سوی دیگر ادبیات جنایی در دیگر حوزههای ادبی و هنری – مخصوصا سینما- بسیار تاثیرگذار و جریانساز بوده است. دامنه این تاثیر تا بدانجا بوده است که شکلگیری چندین ژانر و زیرژانری سینمایی عمدتا تحت تاثیر این نوع از ادبیات و ویژگیهای مخاطبپسند آن بوده است.
در سالیان اخیر و با رشد کیفی چشمگیر سریالهای تلویزیونی، داستانهای جنایی به شبکههای تلویزیونی و اینترنتی راه پیدا کرده و بیش از پیش مخاطب علاقهمند این ژانر را راضی و خشنود نگه میدارد. اما گذشته از مدیومهای نمایشی، در حوزه ادبیات و داستان نیز با ظهور نویسندگان جدید و مستعدی در این ژانر، قصههای جنایی سمت و سوهای متنوعی به خود گرفته و پیچیدگی در طراحی پلاتهای داستان قصهها به بالاترین حد خود رسیده است. از معروفترین و محبوبترین آثار در زمینه ادبیات داستانی جنایی- که عمدتا مورد اقتباسهای سینمایی یا تلویزیونی هم قرار گرفتهاند- میتوان به مواردی چون: دختر گمشده نوشتهی گیلین فلین، دختری در قطار نوشته پائولا هاوکینز، چیزهای تیز نوشته گیلین فلین، زنی در کابین 10 نوشته روث ور و… اشاره کرد.
آنچه بیش از هر چیز در این میان واضح است میل و عطش تمامنشدنی مخاطبان همیشگی داستانهای جناییست. کسانی که چه در روبروی یک سینمای خانگی، چه در تاریکی یک سالن سینما و چه در حالی که رمانی جنایی را به دست گرفتهاند مبهوت عملی خشن، معمایی و تعلیقبرانگیزند. چیزی که شاید لااقل برای لحظهای آنان را از ملال زیست روزمرهشان به سرزمین هیجانات و اسرار مگو پرتاب کند. پروازی گاه دلهرهآور و فرساینده اما همواره لذتبخش و مهیج.
من عاشق داستانهای جنایی و معمایی و کارآگاهیم! بزرگ شدم با این سبک اصن
این نوشته تون هم عالی بود راستی!
عالی بود ممنونم