این روزها وقتی در بین آمار کتاب در میان پرفروشها و مشهورترینها میگردیم یا حتی کتابهایی که جایزههای کتاب سال، منبوکر و… را بردهاند، به طرز قابل توجهی به رمان اولیها برمیخوریم. این آمار قبلا به این عدد نرسیده بود و معمولا هر چند سال یک بار نویسندهای با نوشتن رمان اولش خوانندهها و دیگر نویسندگان را غافلگیر میکرد. این اتفاق نشان میدهد که تجربه در نوشتن کم کم در حال رسیدن به آن جایگاهی که باید است و دیگر آنقدر نادیده گرفته نمیشود. نکته تکمیلی این است که نویسندهها عجلهشان را برای چاپ اولین کتاب کنار گذاشتهاند و سعی دارند تا در چاپ اولین اثر خود وسواس بیشتری نشان دهند.
مردی به نام اوه نوشته «فریدریک بکمن» یکی از همان رمان اولیهاست که در حال حاضر به ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. در ایران هم توسط نشرهای نون، تندیس و چشمه منتشر شده است. هم چنین این کتاب به عنوان پرفروشترین کتاب سال سوئد، از پرفروشهای سایت آمازون در سال ۲۰۱۶ و رتبه یک نیویورک تایمز اشاره کرد. «مردی به نام اوه» رمانی تراژدی-کمدی است که جامعه ای که اوه در آن زندگی میکند را با تمام تصویرهای خوب و بدش نشان میدهد.
از وبلاگ نویسی «فریدریک بکمن» تا پرفروشترین کتاب سال سوئد
«فریدریک بکمن» متولد استکلهم، نویسنده و وبلاگنویس سوئدی که در ابتدای کارش بیشتر برای وبلاگ نویسی به شهرت رسیده بود اما پس از انتشار این کتاب به شهرتی مثال زدنی دست پیدا کرد. از دیگر کتابهای پرفروش او میتوان به «مادربزرگ سلام رساند»، «گفت متاسف است» و «بریت ماری اینجا بود» اشاره کرد. بکمن برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو آغاز کرد.
داستان اوه و خودکشیهای نافرجامش
همانطور که از نام کتاب مردی به نام اوه پیداست، داستان رمان در مورد مردی به نام اوه است که همسرش سونیا را از دست داده است. رابطه اوه با همسرش همانطور که در کتاب گفته میشود رابطهای تکرار نشدنی و خاص بوده است. اوه، یک پیرمرد بدخلق است که اخلاق خوشی با اطرافیانش ندارد و به علت بالا رفتن سنش از محل کارش اخراج شده است. به این دلیل است که نمیتواند چندان با محیط اطرافش ارتباط برقرار کند. با این وضع او به دنبال راهی است که دنیا را هرچه سریعتر ترک کند و پیش همسرش برود. هر بار که او تصمیم به خودکشی میگیرد و یا در حال انجام دادن آن است فردی و یا اتفاقی به طور ناخواسته مانع او میشود.
مردی به نام اوه روایتگر مواجه نسل گذشته با سرعت جلو رفتن به سمت آینده است. نمایش تنهایی انسان معاصر و یا انسانی در مواجه با عصر جدید آن هم در انتهای سالهای عمرش. خاکستری بودن و یا تراژدی-کمدی بودن نه تنها در شخصیت اوه بلکه در خودکشیهای نافرجام او نمود پیدا میکند.
ساختار رمان
همراه با روایت کردن یک عشق ناب، که هر چه به جلوتر میرویم کمتر آن را به چشم میبینم. طبق متن کتاب مردی به نام اوه، دنیا آدمها را دور میاندازد قبل از این که تاریخ مصرفشان تمام شود. اوه در ابتدای داستان با وجود طنزی در شخصیت واقعیاش که به طور نامحسوسی جریان دارد، غیرقابل تحمل، کینهای، عقبافتاده از دنیای جدید و در کل بداخلاق است. تا آن جایی که عامل جدیدی در داستان که یک همسایه مهاجر به نام «پروانه» است وارد داستان میشود. ساختار رمان از داستانهایی شخصیتمحور شکل گرفته است.
نویسنده کتاب مردی به نام اوه تصویری از پیرمردی نشان میدهد که انگار هیچ وقت نمیخواهد با دنیا کنار بیاید و همیشه قصد دارد قوانین خودش را در دنیا پیش ببرد اما رمان از جایی به بعد خط و مسیر خودش را عوض میکند و مخاطب را پای کتاب مینشاند تا داستان را به شکلی که قابل پیشبینی نیست خاتمه دهد . نقش یک زن بدون هیچ گونه رابطه عاطفی با اوه تاثیر خودش را میگذارد. زنانگی به بخشی از زندگی او تبدیل میشود که با از دست دادن رابطه مثال زدنیاش با زنی که عاشقش بوده، گویی به اتمام میرسد و با حضور زنی مهاجر دوباره به شکل دیگری رنگ میگیرد و زندگیاش را دگرگون میکند.
به این ترتیب پیرمردی ناامید که هیچ وقت تلاشی برای بهتر کردن رفتارهای خود نداشت را از پوچی خودکشی جدا میکند. با وجودی که ممکن است با گذشت دهههای متفاوت از سن آدمها و پیش رفتن به سمت دهههای پایانی زندگی نتوانیم با تغییرات سریع دنیا خودمان را جلو ببریم اما همیشه چیزهایی است که با معنای انسانیت همراه است و ربطی به پیش رفتن دنیا ندارد. چیزهای کوچکی که اوه به آنها میرسد. با حضور همسایهای به نام پروانه، همان اخلاقهای انسانی دوباره به زندگی او جانی دوباره میدهند. اوه، اعتقاد دارد که در دنیا همه چیز باید سر جای خودش باشد. این وسواس اوه در قسمتی از متن کتاب مردی به نام اوه به این شکل بیان شده است که یادآوری و خواندن آن در این جا لذت خودش را دارد:
اوه ساعت یک ربع به شش از خواب بیدار شد. برای خودش و زنش قهوه درست کرد. توی خانه چرخی زد و به تمام رادیاتورها دست زد تا مطمئن شود مبادا همسرش مخفیانه درجهی حرارت را بالا برده باشد. طبیعتا تمامشان روی درجهی دیروز بودند با این حال اندکی آنها را به سمت پایین چرخاند، فقط محض اطمینان. بعد کتش را از تنها گیرهای که در جمع شش گیرهی داخل راهرو که مختص به او بود و همسرش لباسهایش را به آن آویزان نکرده بود برداشت. کنترل روزانهاش را انجام داد. شمارهی خودروها را یادداشت کرد و دستگیرهی در گاراژها را پایین کشید. هوا سرد شده بود. وقتش رسیده بود که کت پاییزی آبی رنگش را با یک کت زمستانی عوض کند.
نسخه سینمایی فوقالعاده «مردی به نام اوه»
نسخه سینمایی این کتاب به نویسندگی و کارگردانی «هانس هولم»، به همین نام در سال ۲۰۱۷ ساخته شد که نامزد جایزه اسکار در قسمت «بهترین فیلم خارجی زبان» شد. فیلم این کتاب هم توانسته است با ساختار قوی خود طرفداران زیادی پیدا کند. به هرجهت برخلاف بعضی از اقتباسهای سینمایی از کتابها که آدم ترجیح میدهد کتاب رمان را بخواند به جای این که وقت خود را با فیلم آن هدر بدهد، در این مورد بهخصوص میتوان هم از کتاب و هم از فیلم آن به اندازه یکسانی لذت برد.
کتاب خیلی قشنگیه
برای اشخاصی که علاقه به مینی سریتل دارند شدیدددد این کتاب پیشنهاد میشه