عامه پسند (Pulp) آخرین رمان شاعر و نویسندهی پرآوازه آمریکایی، «چارلز بوکوفسکی» (Charles Bukowski) است. بوکوفسکی، که بیشتر برای شعرها و داستانهای کوتاهاش شناخته میشود، در این اثر تلاش کرده تا یک داستان بلند بنویسد. داستانی که به باور خیلیها، بهترین نوشتهی اوست.
این رمان کوتاه، که بهدست برگردانندههایی مانند «پیمان خاکسار» به فارسی برگردانده شده، طرفداران زیادی دارد و کسانی که نوشتههای بوکوفسکی را دنبال کردهاند، بیگمان این رمان را خوانده یا دستکم ناماش را شنیدهاند. ازاینرو، در این نوشتار به سراغ شناساندن رمان عامه پسند رفتهایم. در ادامه با پیاس آرنا همراه باشید.

چارلز بوکوفسکی، در بیستوسهسالگی نخستین داستان کوتاهاش را نوشت و در سیوپنچسالگی هم سرودن را آغاز کرد. او در دوران خود، شش رمان را با نامهای «اداره پست»، «هزارپیشه»، «زنان»، «هالیوود»، «ژامبون با نان چاودار» و «عامه پسند» نوشت و چاپ کرد. او چند ماه پس از چاپ عامه پسند و نوشتن رمان «تفاله»، در سال 1994 از دنیا رفت.
در داستانهای پیشین این نویسنده، میتوان شخصیت «هنری چیناسکی» را در نقش اصلی دید که شخصیتی خیالی، اما بازتابی از خود بوکوفسکی، به شمار میرود. ولی در عامه پسند شاهد چیناسکی نیستم؛ اگرچه، در برخی صحنههای رمان او هم ظاهر میشود و عرض اندام کوچکی میکند! بوکوفسکی در رمان عامه پسند، با در آمیختن سبکهای «علمی-تخیلی»، «فوقطبیعی»، «کارآگاهی» و «نوآر»، داستانی بهنسبت بیسروته، پراستعاره و طنزآمیز را بازگفت کرده و آن را به «بد نوشتن» پیشکش میکند.
داستان دربارهی زندگی پیچیده «نیکی بلان» است، یک کارآگاه خصوصی که برای حل «بزرگترین پرونده قرن» تلاش میکند؛ که در حقیقت چیزی شبیه به تعداد انگشتشماری از موارد گوناگون است، که همه آنها مهم و پروپیمان هستند، اما هیچکدام به جایی جدا از ژرفای یک کابوس وجودی، تاریک و طنزآمیز منتهی نمیشوند.او در ابتدا بهوسیله زنی به نام «بانوی مرگ» استخدام میشود تا رماننویس احتمالا مرده فرانسوی، «لویی-فردینان سلین»، را پیدا کند. سپس، سروکله مردی پیدا میشود که به همسر خود مشکوک است و از بلان میخواهد تا از راز خیانتکار بودن او پرده بردارد؛ بلان هم افزونبر سلین، مجبور میشود بهدنبال یک بیگانه فضایی که جسم دیگران را میرباید، بگردد. در آخر، یک مشتری دیگر هم به سراغ بلان میرود و از او میخواهد فردی یا چیزی را به نام «گنجشک قرمز» پیدا کند. اکنون بلان در تلاش است این پروندهها را همزمان حل کند.

این تمام چیزی است که پیش از خواندن رمان باید بدانید، اما اگر به دنبال طرح داستانی و شخصیتپردازی درون یک رمان هستید، عامه پسند انتخاب خوبی برایتان نیست. چون هرگز خود را درگیر این چیزها نمیکند!
بارها در طول زندگی حرفهایاش، از بوکوفسکی نقل شده «نبوغ، توانایی گفتن چیزی عمیق به روشی ساده است.» این فلسفه تلخ از نویسندگی را احتمالا با نوشته روی سنگقبرش، یعنی «تلاش نکنید»، بهطور دقیقتری به نمایش گذاشته است. اکنون اینکه خود بوکوفسکی یک نابغه بود یا نه، بحث دیگری است، اما نکته پراهمیت این است که بوکوفسکی، همانند دوران طلایی «ارنست همینگوی»، توانسته وسعت و ژرفای پاسخهای فکری و عاطفی را در نوشتههای خود با استفاده از واژههای ساده و گفتوگوهای معمولی به تصویر بکشد، و عامه پسندهم یکی از همین نوشتههاست.
برای تازهواردان دنیای چارلز بوکوفسکی، رمان عامهپسند شاید بهترین انتخاب نباشد. البته نه به این دلیل که این رمان در میان دیگر رمانهای او، از سطح و رتبه خوبی برخوردار نیست، یا اینکه خوانندگان نمیتوانند اشارههای او را به کارهای قبلیاش، که در این رمان دیده میشود، متوجه شوند؛ بلکه بهخاطر اینکه در نقش رمان نهایی او، عامه پسند همچون یک خداحافظی از سوی بوکوفسکی به نمایش گذاشته میشود. در این رمان، نویسنده سالخوردهی ما، خوانندگاناش را برای آخرینبار به صحنههایی آشنا از روابط، جنون و مرگ میبرد و درعینحال به شیوهای درخشان و بیشتر غیرمنتظره، این درونمایهها را گسترش میدهد. بازگفتی از ویژگیهای «علمی-تخیلی» و «هاردبویلد نوآر»، منجر به شکلگیری یک ژانر داستانی عجیب شده که همانند دیگر نوشتههای بوکوفسکی، طنزآمیز و هوشمندانه است.

درهرصورت، آغاز بوکوفسکیخوانی با یک نوشتهای که نقش خداحافظی دارد، آن هم از نویسندهای که پنج دهه را برای نوشتن چنین آثار چشمگیری گذرانده، ممکن است نامناسب باشد. اکنون آیا این بدین معناست که خوانندگان برای درک کردن و لذت بردن از عامه پسند، ابتدا باید فهرست گستردهی اشعار، رمانها و داستانهای کوتاه بوکوفسکی را بخوانند؟ نه، قطعا اینگونه نیست! اما از آنجایی که شاید خوانندگان برخی از بهترینهای ادبیات آمریکایی را که روی همه آن نوشتهها مانورداده شده، از دست بدهند، بهتر است به سراغ سایر کتابهای او هم بروند.
نخستین رمانهای بوکوفسکی، همانند اداره پست، برای تحکیم شهرت او همچون یک نویسنده خیابانی، کارهای زیادی انجام دادند و هنری چیناسکی، رفیقِ شفیقِ سرسخت و دلسوزش، هم بهخوبی بازتابی از زندگی خود او را جلوی دید خوانندگاناش قرار داد. در ادامه، رمانهای زنان و ژامبون با نان چاودار، این پیشرفت ادبی را ادامه و زندگینامه صادق و تاثیرگذار او را پرورش دادند. با خواندن رمان عامه پسند، میتوان احتمال داد که بوکوفسکی میتوانست برای همیشه نوشتن را ادامه دهد، البته اگر بانوی مرگ به این نتیجه نمیرسید که وقتاش رسیده او و هنر نویسندگیاش را برای همیشه از این دنیا ببرد!





به به. مرسی از متن زیبا و قوی،و البته یه پیشنهاد بسیار جذاب.