دیدن این فیلم جرم است اولین ساخته بلند سینمایی رضا زهتابچیان به تهیهکنندگی محمدرضا شفاه و سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است که در آن بازیگرانی از جمله مهدی زمینپرداز، حمیدرضا پگاه، محمود پاکنیت و … به ایفای نقش پرداختهاند. فیلم برای اولینبار در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. با نقد فیلم دیدن این فیلم جرم است در ادامه با ما همراه باشید.
به طور کلی میتوانیم عمده تولیدات بصری چندسال اخیر ایران را در چند گروه دستهبندی کنیم. دستهی اول تولیدات گسترده نمایش خانگی، دستهی دوم فیلمهای کمدی مبتذل و غیراخلاقی و دستهی سوم هم تولیدات مصطلح به عنوان فیلمهای سفارشی. دیدن این فیلم جرم است مشخصا در دسته سوم قرار میگیرد، دسته فیلمهایی که معمولا با تکیه بر مسائلی حساسیتبرانگیز مانند امنیت، وطن، غیرت، ناموس و مسائلی دیگر از این دست سعی در تاثیرگذاری روی احساسات مخاطب را دارند و در این کار موفق هم میشوند.
دیدن این فیلم جرم است را میتوانیم ترکیبی از دو فیلم آژانس شیشهای و لاتاری بدانیم. موضوع و دکوپاژ آن بسیار الهامگرفته از آژانس شیشهای است، و البته مفهوم پرتکرار فیلم با عنوان «غیرت» همان تم اصلی لاتاری به شمار میرود. در طول فیلم انتقادات صریحی نسبت به وضعیت موجود به چشم میخورد، انتقاداتی که در به حق بودن اکثر آنها شکی نیست ولی سوال اصلی اینجاست که چه کسی غیر از زهتابچیان و امثال او میتوانند این انتقادات را به زبان بیاورند؟ آیا تمام انسانهای جامعه حق سوال پرسیدن را دارند یا این توانایی فقط در اختیار حوزه هنری و سازمانهای مشابه است؟
کاراکتر اصلی دیدن این فیلم جرم است جوانی به نام امیر (مهدی زمینپرداز) است که در اوایل فیلم توسط شخصی مست (احسان امانی) در خیابانی به همسرش (لیندا کیانی) تعرض میشود و این تعرض موجب مرگ فرزند آنها میشود. در ادامه داستان فیلم شاهد گروگان گرفتهشدن مرد متعرض توسط امیر و عدهای از دوستان بسیجیاش در پایگاه بسیج هستیم که حتی حاضر نیستند با دستور مقامات ارشد نظامی آنها را آزاد کنند.
دیدن این فیلم جرم است از ابتدا شروع غلطی دارد، و این شروع غلط نشاتگرفته از نسبت تصویر انتخابشده برای آن است، اشتباهی که در طول فیلم بسیار به چشم میخورد. حتی نمای اکستریم کلوزآپ ابتدایی فیلم برای معرفی شخصیت منفی اشتباه به کار گرفته شده است. اینها اشتباهاتی هستند که وقتی فیلمی با این بودجه ساخته میشود نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
با ورود همسر امیر و ضارب او به پایگاه بسیج، ناگهان حرکت دوربین بدون هیچ دلیلی اسلوموشن میشود و با موسیقی حماسی عجیب و غریبی که مطلقا برای این صحنه مناسب نیست بهجای تاثیرگذاری روی مخاطب و باورپذیرکردن موقعیت، آن را تبدیل به صحنهای کاملا مصنوعی میکنند. اجازه بدهید همینجا این را عنوان کنم که موسیقی فیلم از جنبههاییست که کاملا به آن ضربه زده، نه تنها سبک و تم اشتباهی دارد، بلکه در زمانهای نامناسبی هم از آن استفاده شده است.
با بازگشت امیر به پایگاه از بیمارستان، خبر فوت کودکش به او میرسد و از این لحظه به بعد دیگر خبری از همسر او نداریم، شخصی که همه این اتفاقات بهخاطر او شروع شدهاند حتی 20 دقیقه هم در فیلم حاضر نیست! در این میان مقابله امیر با مافوقش را میبینیم که مانع از انتقال ضارب به محل دیگری میشود، حتی میبینیم که این فرمانده بسیج در مقابل یک سرگرد هم میایستد و وقتی او با ضارب و شخص به اصطلاح (آقازاده) در حال خروج از پایگاه هستند روی آنها اسلحه میکشد. ناگهان امیر میخواهد عدالت را به تنهایی اجرا کند و فقط با یک اسلحه در مقابل کل نیروی انتظامی کشور قرار میگیرد و دوستان باغیرتش هم طرف او را میگیرند، یک پایگاه بسیج در برابر کل کشور!
از اینجا به بعد شاهد حضور انواع نیروها از سازمانهای نظامی و اطلاعاتی برای مقابله با امیر و انتقال شخص ضارب، که در ادامه متوجه میشویم یک دلال نفتی است، هستیم. مهلتی برای پرداختن به تمام داستان فیلم نداریم، داستانی که حفرههای زیادی دارد و پایان به شدت بدی هم در نهایت تحویل مخاطب میدهد. عموی امیر (امیر آقایی) شخصیتی که در طول فیلم حتی یکبار هم صحبتی از او به میان نیامد و چیزی حدود 15 دقیقه در فیلم حضور دارد ناگهان همهچیز را به اتمام میرساند.
این مشکل شخصیتپردازی در تمام فیلم به چشم میخورد، افرادی که در دیدن این فیلم جرم است حضور دارند نه شخصیت هستند و نه تیپ. نمیدانیم که باید با دیدگاه تیپیکال با آنها مواجه شویم یا هرکدام شخصیت مستقلی برای خود دارند. نهایت پرداخت فیلمساز یه افراد فیلم به چند تصویر کامپیوتری پروندهمانند خلاصه میشود که بودشان نه تنها تفاوتی ایجاد نمیکند، بلکه باعث لطمه دیدن اثر هم میشود.
تکلیف فیلم با خودش مشخص نیست، نمیدانیم که این تقابل شعاری اعضای پایگاه با نیروهای نظامی و اطلاعاتی کشور سعی در انتقال چه مفهومی به ما دارد. تنها نقطه مشترکی که بین همه شخصیتهای فیلم وجود دارد مقابله با «اونوریها» است، نیروهای کشوری سعی میکنند امیر را از بازی در زمین اونوریها دور کنند و خود امیر معتقد است همین کارهای آنها سر خم کردن در مقابل اونوریها است. افرادی که با ماهیت آنها آشنا هستیم ولی از وظایف فیلم است که این گروه را به ما معرفی کند، اتفاقی که نمیافتد و به همین سبب در دیدن این فیلم جرم است عملا شخصیت سیاه و سفیدی وجود ندارد.
دیدن این فیلم جرم است اثریست که حتی در عنوانش هم دروغ به چشم میخورد، فیلمی که فقط با تکیه بر مفهوم کاملا نسبی غیرت و نشان دادن جوانی آتش به اختیار که کل اصول اداری کشور را به تنهایی زیر سوال میبرد سعی در تاثیرگذاری روی مخاطب دارد. جوانی با شخصیت کاملا سانتیمانتال که برای انتقام شخصی و در ادامه آنچنان که خودش میگوید انتقام از طرف تمام زنان و دختران ایرانی دست به گروگان گرفتن یک مقام مهم میزند و در این میان نه خودش به آنچه میخواست میرسد و نه تکلیف مخاطب را روشن میکند که بالاخره در این کشاکش باید کدام طرف را محق دانست؟
سوالی که خود زهتابچیان هم در پاسخ دادن به آن ناتوان است و با پایان به اصطلاح باز و کاملا اشتباهی که در فیلم قرار داده به شکلی ناخواسته به این ناتوانی اعتراف میکند. گویی که حوزه هنری به او امکاناتی نامحدود داده و هر مصونیتی برای انتقاد به او داده شده است تا فیلمی بسازد و در آن آزادی بیان فیلمسازهای ایرانی را تبلیغ میکند. اثری غیرقابلباور با فیلمبرداری اشتباه، موسیقی واقعا بد، بازیهای سطحی و بچگانه بازیگران، دیالوگهای شعاری و کهنه که تکلیفش حتی با خودش هم معلوم نیست. فیلمی که دیدن آن واقعا جرم علیه خودمان است.
The Review
دیدن این فیلم جرم است
اثری غیرقابلباور با فیلمبرداری اشتباه، موسیقی واقعا بد، بازیهای سطحی و بچگانه بازیگران، دیالوگهای شعاری و کهنه که تکلیفش حتی با خودش هم معلوم نیست. فیلمی که دیدن آن واقعا جرم علیه خودمان است.
سلام
خیلی خوب خواهدشد، اگر از این فیلمها بیشتر ساخته بشود. رفتهرفته، با یک فیلمنامه اصولیتر و کارگردانی حسابشدهتر میتوانیم آثار فاخری رو بسازیم. آثاری که به شدت هم مورد نیاز جامعه و کشورمون اند.
خسته نباشید.
سرهنگ سپاه، فرمانده ناحیه نمیتونه اینقدر بی اراده و بی اختیار باشه. شخصیت پردازی ها واقعی نبود.