ماموریت غیرممکن یکی از مهمترین فرنچایزهای تاریخ سینمای اکشن است که همچنان زنده است و نفس میکشد. این مجموعه فیلم بیشتر موفقیت خود را مدیون یک شخص خاص است. شخصی که حاضر است از جان با ارزش خود بگذرد تا چند شات درست و حسابی بگیرد. شخصی که دیوانهِ آدرینالین است. شخصی به نام تام کروز، بازیگری که با 61 سال سن همچنان از عهده بدلکاریهای سنگین برمیآید. ما امروز در پی اس ارنا نگاهی بر فیلم جدید این فرنچایز یعنی «ماموریت غیرممکن 7» خواهیم داشت؛ پس در ادامه متن همراه ما باشید.
وقتی فیلمهایی این چنینی را میبینیم اول از همه اکشن و هیجان آن خودنمایی میکند. خیلیها نیز این هیجان و غافلگیری را دوست دارند. مثلا در این فیلم و در صحنه برخورد قطار با ماشینِ زرد، مخاطب یک هیجان درست و حسابی را تجربه کرد. اما اساس سینما چیز دیگری است و آن چیز تعلیق است. هیجان یک لحظه در ما حس خلق میکند و این لحظه سریع تمام میشود. درحالی که تعلیق ما را با کاراکتر همراه کرده و به ما تجربه همزیستی میدهد. سینما نیز تجربه است. اصلا سینما به غیر از تجربه کردن اصلا معنا ندارد. از همین رو است که فیلمهای هیچکاک شاهکاری در ژانر ترس هستند و امروزه هیچ فیلم ترسناکی نمیتواند آن لذت را تکرار کند.
اینها را گفتم تا این انسجامی که در ذهن من است، در ذهن شما نیز شکل بگیرد. حال همین تعلیق و هیجان را به زمین بازی ماموریت غیرممکن پاس میدهم. ماموریت غیرممکن 7 با تکیه بر دوربین و بدلکاری خود سرتاسر هیجان خلق میکند. اما هیچ خبری از تعلیق و همزیستی نیست. ما با هیچ یک از این کاراکترها همراه نمیشویم و حتی نگران آنها نیز نیستیم. فیلم سریع شروع میشود و سریع تمام میشود. حال این وسط چند غافلگیری انجام شده و در ما حسهایی لحظهای به وجود میآید. پس طبق این رویکرد، «ماموریت غیرممکن: روز شمار مرگ قسمت اول» معیار یک سینمای واقعی را ندارد.
خب برسیم به خود فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning. فیلم در مرحله اول و در یک دید کلی سرگرمکننده است و میتواند برای چند ساعتی هم که شده، مخاطب را مجذوب خود کند. اما چه من بگویم و چه نگویم، این اثر نیز کلیشهای است. یعنی پلات به همان فرمولی بسنده میکند که قبلا فروخته و حسابش را پس داده است. این پلات چیست؟ دنیایی که قرار است به پایان برسد و آدم خوبها با دلایلی اخلاقی و انسانی میخواهند جلوی آن را بگیرند و در عین حال یک درگیری سیاسی، جاسوسی، خیانت کارانه نیز در جریان است. ما این پلات را در سریع و خشن، اونجرز، جیمز باند و … دیدهایم. کاش نجات دادن جهان به همان راحتی بود که این فیلمها نشان میدهند. میدانید چرا؟ چون هرکس فکر میکند که حق با اوست و تنها خود او در طرف حقیقت ایستاده. پس اگر نقادانه به همین موضوع نگاه کنیم، این پلات هم دیگر نخنما شده و زیاد چنگی به دل نمیزند.
من همیشه معتقد بودهام که نوشتن از این فیلمها سخت است و اصلا جای نقد نیست. چون اثر چیزی نیست که واقعا آن را نقادانه زیر ذرهبین بُرد. ولی از طرفی اگر نقدی هم نشود فردا پس فردا این فیلمها معیار اصلی سینمادوستان و مخاطبان خواهند بود و فیلمهای درخشانی همچون مرد آرام جان فورد به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
پس از همین رو نقد را به اساسیترین مشکل این فیلم یعنی فیلمنامه وارد میکنم. فیلمنامه دقیقا چه دارد؟ پلات را که خدمتتان عرض کردم. حال اجرا و خلق شخصیتها را در نظر بگیرید. نمونه اول بدمن. اصلا او کیست؟ چگونه توانسته این دستگاه را بسازد یا هدایت کند؟ اصلا این دستگاه چیست؟ چگونه به وجود آمده؟ بدمن واقعا بد است و اصلا در حدی نیست که بتواند در فیلمی به این بزرگی ضد قهرمان باشد. آرمانی صحبت کردنِ او، رفتار او و حتی چهره او مناسب این فیلم نیست. اصلا بُعدی وجود ندارد و همهچیز درباره شخصیت او سطحی است. حتی بازگشت از گذشته نیز این روزها نخنما شده. در فرنچایز سریع و خشن نیز همیشه کسی از گذشته برمیگردد و با قدرتتر از گذشته مقابل قهرمان میایستد. ما هم هربار مجبوریم این موضوع را تحمل کنیم.
فیلم ماموریت غیرممکن 7 در کنار این بدمنِ ضعیف، یک کاراکتر دیگر به نام گریس دارد. این دختر نیز باهوش، جذاب و زرنگ است که درنهایت طرف حقیقت و درستی را میگیرد و همچنین در آخر عاشق شخصیت اصلی میشود. همانطور که در ابتدای نقد گفتم سینما تجربه همزیستی است. در اینجا هم ما باید با گریس همراه شویم و مسئله او مسئله ما نیز باشد، اما ما حتی او را نمیشناسیم. او از کجا آمده؟ چرا دزد است؟ چرا برای این ماموریت غیرممکن انتخاب شده است؟ اینها سوالاتی است که باید به آنها پاسخ داده شود تا من مخاطب بتوانم با او احساس نزدیکی کنم.
فیلم ماموریت غیرممکن 7 عملا در فیلمنامه مشکل دارد و مشکل اصلی نیز همین خلق کاراکتر و علت و معلول میان گرههای داستان است.
نمیخواهم درباره این فیلم بیانصافی کنم. فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning به راستی در اکشن فوقالعاده و این فوقالعادهِ بودن نیز مدیون تام کروز بزرگ است. او از جان مایه میگذارد و هر شاتِ او لذتبخش و فوقالعاده به نماش درمیآید. مثلا دویدنهای او را به خاطر آورید. یا مثلا پرش از موتور که حتما پشت صحنه آن را دیدهاید و میدانید که او به راستی از چنین صخرهای پریده است! البته این اکشن نیز کلیشه است اما از نوع خوبش. مثلا صحنه مبارزه روی قطار را به خاطر آورید. تا به کنون چند فیلم اکشن دیدهاید که روی قطار و با همان سناریو جنگیداید؟ جیمز باند؟ ایدنیانا جونر متاخر؟
هدف از این مقایسهها این است که به راستی دیگر چیزی برای ارائه نمانده و بهتر است شرکتهای بزرگ با چند ایده جدید پا به میدان بگذارند. ما نیز به عنوان مخاطب دلمان فیلم جدید و خوب میخواهد. البته درست است که تا به کنون سال 2023 فاجعه بوده است و در این میان Mission: Impossible – Dead Reckoning یک نوع هدیه است، اما خب از اکنون معلوم است که پارت دوم ماموریت غیرممکن نیز قرار است با همین سناریو ساخته شود.
در پایان میشود گفت فیلم ماموریت غیرممکن 7 اثر بدی نیست و در سالِ خلوت و افتضاح 2023، میشود از آن حمایت کرد. اما این نوع فیلمها کاملا تکراری شدهاند و اصلا نمیشود با آنها ارتباط برقرار کرد. این نوع از اکشنها همچنان پُر فروشاند اما به نظر من دارند نفسهای آخرشان را میکشند.
بیشتر بخوانید:
The Review
فیلم ماموریت غیرممکن 7
در پایان میشود گفت فیلم ماموریت غیرممکن 7 اثر بدی نیست و در سالِ خلوت و افتضاح 2023، میشود از آن حمایت کرد. اما این نوع فیلمها کاملا تکراری شدهاند و اصلا نمیشود با آنها ارتباط برقرار کرد. این نوع از اکشنها همچنان پُر فروشاند اما به نظر من دارند نفسهای آخرشان را میکشند.