وقتی یک نوجوان بودم اولین قسمت تبدیلشوندگان را دیدم. هنوز هم آن حس خوبی که از آن فیلم داشتم را به خاطر میآورم. آن روزها کارگردانی قسمتهای نخستین این مجموعه را مایکل بی به عهده داشت و این فرنچایزها به راستی رنگ و بوی دیگری داشتند که شاید دگر نشود دوباره این حس را تجربه کرد. تبدیل شوندگانِ جدید در مقام کارگردان شخص جدیدی به نام استیون کیپل را دارد که شاید هیچوقت نتواند جای مایکل بی را برای ما طرفداران این مجموعه پُر کند. او در فیلم جدید خود در دام کلیشه میافتد و نمیتواند موفقیت قسمتهای قبلی را تکرار کند. با نقد فیلم Transformers: Rise of the Beasts همراه پی اس ارنا باشید.

یک سوال بسیار مهم دارم، چرا تمام موجودات فضایی قصد نابود کردن دنیاها به خصوص کره زمین را دارند؟ انگیزه آنها چیست؟ چرا دست بردار ما نیستند؟ این داستان کلیشهای امروز داستان تمام فیلمهای ابرقهرمانی شده است؛ از دنیای مارول بگیر تا دنیای دی سی. تبدیل شوندگان نیز با دست گذاشتن روی این موضوع در دام کلیشه افتاده است و برخلاف آثار قبلی این مجموعه، اکشن آن نیز رو به افول رفته. این فیلم جدید به راستی بیشتر موفقیت خود را مدیون بازگشت این رباتها بعد از چندین سال به سینماست. اما این فیلم اِلمانهای نسبتا مثبتی دارد که باعث میشوند مخاطب به این راحتیها هم از اثر دلسرد نشود. برای مثال پرده سبز. اما خب این پرده سبز نیز در اواخر فیلم بسیار ساختگی و کارتونی به نظر میرسد که معلوم است سکاندار جدید این فیلم یعنی استیون کیپل آنچنان هم با دقت فیلم خود را نساخته.

فیلم با رباتهای جدیدی افتتاحیه خود را آغاز میکند که قبلتر از این در داستان حضور نداشتند؛ رباتهایی با قیافه موجودات زمینی همانند میمون، عقرب و عقاب. این شباهت در خلق شخصیتهای جدید چه معنا یا حتی زیبایی میتواند داشته باشد؟ خود فیلم ادعا میکند که این رباتها از دنیای دیگری هستند. خب پس چرا شبیه موجودات زمینی هستند؟ حال از این موضوع که بگذریم میرسیم به دختر سیاهپوست که در موزه کار میکرد. او در ساحت چندین دیالوگ چنین به مخاطبان معرفی شد که گویا او همهچیز را درباره آثار باستانی میداند، آنهم به قدری که آثار داوینچی را تشخیص میدهد.
خب وقتی چنین ادعایی میشود باید فیلمساز به منِ مخاطب توضیح بدهد که چرا او چنین سواد بالایی دارد؟ اما فیلم هیچ توضیحی در این باره نمیدهد و تنها به همین چند دیالوگ سطحی بسنده میکند. سپس همین دختر جوان که یک بازیگر درجه سه بود، خیلی سریع رباتهای غولآسا را باور میکند و در یک حس قهرمانانه منفعلگونه قبول میکند که در سمت درست بایستاد. به هر حال هرچه که باشد آدم بعد از دیدن رباتهای غولآسا و سخنگو تا چندروز فیوز میپراند. البته این ایراد تنها معطوف به دختر سیاه پوست نیست بلکه پسر سیاه پوست هم خیلی سریع رباتها را هضم میکند و وارد نبردی خونین میشود. این دور تند بودن اتفاقات دلیل خاصی دارد.
فیلم بدون پرداختن به جزئیات از همهچیز عبور میکند تا از آن طرف فرصت زیادی برای اجرای اکشن خود داشته باشد. البته فیلم Transformers: Rise of the Beasts قبل از ورود قهرمانانه خود سعی میکند با برادر کوچکتر آن پسر سیاه پوست، کمی به فیلم خود بُعد احساسی دهد. اما مشکل این است که نه آن پسر کوچک بازیگر خوبی است و نه دیالوگهای شعاری او در مخاطب حس میآفریند. صحنههای حضور این پسر در فیلم صرفا وقت تلف کردن بود و بس.

اینکه گفتم فیلم با دور تند روایت میشود به معنی ریتم بالا نیست. بلکه بدین معناست که فیلم در ساخت سریع و بدون پرداختن به جزئیات عمل میکند. همینطور مهمتر از همه اینکه این فیلم کلا ریتم کُندی دارد، چرا که دیالوگهای شعاری آن چه بین رباتها و چه بین انسانها بسیار است. اما برخلاف فیلمنامه، فیلم Transformers: Rise of the Beasts اکشن خوبی دارد. مخصوصا جلوی موزه که در آن ما با بامبولبی عزیز یک ودای تلخ داشتیم. اما این اکشن خوب نیز در سکانس پایانی جای خود را به کلیشه میدهد. مثلا جایی که این پسر سیاه پوست لباس ربات گونه به تن کرد و خود را شبیه آیرونمن.
درواقع سکانس پایانی فیلم شبیه اونجرز است که همگی در یک هارمونی اکشن با دشمن خود میجنگند و او را شکست میدهند. حال این شکست دادن چه به دست آیرونمن فیک باشد چه به دست کینگ کونگ دیجیتال. درباره اکشن، این موضوع نیز جالب توجه است که فیلم به محدودیتهای نسخه قبلی خود نیز پایبند نیست. مثلا به هنگام فرار ماشین نقرهای از دست ماموران، ماشین در اتفاقی عجیب به چند ورژن شبیه خود تبدیل شد که در سریهای قبل خبری از چنین چیزی نبود. این درحالی است که با همان شخصیت مواجهایم، نه شخص دیگری.
در پایان میتوان پرسید که آیا فیلم Transformers: Rise of the Beasts در اکشن خود مخاطب را راضی کرده است؟ در جوابی کلی باید گفت که بله؛ اما اگر بخواهیم جزئیات اکشن این فیلم را زیر سوال ببریم بازهم با ایرادهای جدی روبرو میشویم. اصلا این دنیای ابر قهرمانی جدید به صورت کل برای مخاطب امروز معضل شده است. همه آنها شبیه هم هستند و حتی رفته رفته انگیزههای آنها نیز به هم ربط داده میشوند که این اصلا برای حفظ بقای دنیای ابرقهرمانی، ابتکار جالبی نیست.
همانطور که بالاتر گفتم، همه شخصیتهای شرور به دلیلی نامفهوم میخواهند دنیا را نابود کنند تا مثلا نسخهای بهتر از آن را بسازند اما خب استفاده از این موضوع نیز در نوبه خود حدی دارد که گویا این حد اصلا امروزه وجود ندارد. فیلم Transformers: Rise of the Beasts همچنان اثری جذاب برای مخاطب امروز است که اکشن آن در ترکیب با پرده سبزش چیز قابل قبولی میشود، اما همچنان در فیلمنامه ایراد بیداد میکند و همهچیز به این میماند که گویا این روزها در سینما خبری از فیلمنامه نیست و همه استدیوها به دنبال متخصصین پرده سبز هستند. اما باید به این مدیران هالیوودی و سرمایهدار گوشزد کرد که سینما زمانی شاهکار بود که اصلا پرده سبزی در کار نبود و به قول آلفرد هیچکاک فقید: برای ساخت یک فیلم خوب تنها سه چیز نیاز است، فیلمنامه خوب، فیلمنامه خوب و فیلمنامه خوب.
به خواندن ادامه دهید:
The Review
فیلم Transformers: Rise of the Beasts
فیلم Transformers: Rise of the Beasts همچنان اثری جذاب برای مخاطب امروز است که اکشن آن در ترکیب با پرده سبزش چیز قابل قبولی میشود اما همچنان ایراد در فیلمنامه بیداد میکند و همهچیز به این میماند که گویا این روزها در سینما خبری از فیلمنامه نیست و همه استدیوها به دنبال متخصصین پرده سبز هستند

