فیلم گناهکار یک اثر جنایی به کارگردانی آنتوان فوکوآ و محصول سال ۲۰۲۱ است. نقش اصلی فیلم را جیک جیلنهال بهخوبی بازی میکند.
فیلم The Guilty در یک مرکز فوریتهای پلیس ۹۱۱ روی میدهد. جو بیلر اپراتور این مرکز است که میکوشد فردی که با پلیس تماس گرفته را از موقعیتی خطرناک خلاص کند اما ناگهان متوجه میشود که هیچچیز آنگونه که به نظر میرسد نیست و… درواقع این فیلم بازسازی از یک فیلم دانمارکی با همین نام است.
دو وجه از یک شخصیت
اگر بخواهیم کمی درباره شخصیت اصلی فیلم گناهکار صحبت کنیم لازم است به دو وجه اصلی او که در طول فیلم با آن آشنا میشویم توجه کنیم. در ابتدای این فیلم شاهد مردی هستیم که در چهرهاش غم و ناامیدی دیده میشود و درعینحال شاهد حملههایی بهظاهر عصبی هستیم که هرچند دقیقه یکبار او دچارش میشود و برخلاف ظاهر آرامش چیزهایی در او است که آزارش میدهد ولی مخاطب از آنها بیخبر است. تقریبا در بیشتر مدت زمان فیلم شاهد تصویر یک پلیس دلسوز هستیم که تمام تلاش خود را برای نجات یک زن بیگناه انجام میدهد و کمتر بینندهای به دنبال کشف علت اینهمه اصرار او برای نجات آن زن است.
اما در نیمه پایانی فیلم دو راز بسیار مهم فاش میشود و مخاطب در شوک بزرگی فرو میرود. درواقع فاش شدن داستانی که پشت چهره غمزده و افسرده جو وجود دارد میتواند گرههای زیادی را در داستان باز کند.
یکی از این گرهها علت اصلی تلاش جو برای نجات امیلی است. درواقع او بهخاطر احساس گناهش در قتلی که مرتکب شده و قولی که به فرزند امیلی برای برگرداندن مادرش داده است، برای نجات امیلی تلاش میکند. این محرک دیگری برای جو است که امیلی را از دست هنری نجات دهد.
اما نکته بسیار مهمتر این است که این تنها شوک بزرگی نیست که به مخاطب القا میشود، بلکه قبل از فاش شدن قاتل بودن جو او متوجه میشود که امیلی دچار اختلال روانی است و به فرزند خودش، الیور آسیب رسانده است. هنری هم برای دور کردن امیلی از فرزند دیگرشان میخواهد برخلاف میلش او را به تیمارستان ببرد.
اگر بخواهیم کلیتر به این روایت نگاه کنیم درواقع ما شاهد مواجهه دو شخصیت زخمخورده و آسیبدیده هستیم که هر دو بهنوعی به خود و دیگران آسیب زدهاند و این مسئله درونشان را عذاب میدهد.
بااینکه امیلی معتقد است برای نجات فرزندش به او آسیب رسانده است و فکر نمیکند کار اشتباهی انجام داده اما بازهم قصد خودکشی دارد. درواقع همانطور که امیلی خودکشی را دستاویزی برای ساکت کردن احساس گناه خود میبیند جو نیز نجات امیلی را روزنهای برای جبران قتلی که مرتکب شده است میداند و این میتواند از عذاب وجدان او کم کند.
جمله پایانی پلیس زن به جو که گفت: «آدمهای آسیبدیده یکدیگر را نجات میدهند» به طور کامل بیانگر نکتهای است که سعی بر گفتنش دارم. درواقع در این جمله نوعی درک متقابل وجود دارد که منجر به کمکهای متقابل و درنهایت نجات آدمها از غرق شدن در باتلاقی میشود که خود آن را ساختهاند.
قدرت حفظ موقعیت
در طول فیلم گناهکار ما شاهد دو شخصیت تأثیرگذار هستیم که اولین آن جو است که این نقش را جیک جیلنهال با تسلطی باورنکردنی بازی میکند و نفر دوم شخصیت امیلی است که ما حتی یکبار هم چهره او را نمیبینیم و فقط با صدای او همراه هستیم.
این ترکیب از بازیگران برای ساخت یک فیلم نود دقیقهای، نگهداشتن مخاطب پای فیلم و جلوگیری از سررفتن حوصله او نیازمند یک داستان پرکشش و البته بازیگرانی پرقدرت است. درواقع در این فیلم ما بیشتر از هر چیزی دیگر با حالتهای چهره و صدای بازیگران همراه هستیم.
هنگامی که داستان به اوج هیجان خود میرسد عرق سرد روی پیشانی جو و استرسی که در چهره او وجود دارد بهراحتی مخاطب را برجای خود میخکوب میکند. همچنین صدای آرام و ترسیده امیلی که همواره در حال گریه است بهنوعی میتواند مخاطب را عصبانی کند چراکه در اکثر لحظههای گفتوگوی جو با امیلی او بیشتر در حالت ناامیدی است و کمتر به حرف و راهنماییهای جو توجه میکند.
فضاسازی نمادین
نکته دیگری که در فیلم گناهکار قابلتوجه است فضای تاریکی است که داستان در آن روایت میشود. درواقع شخصیتهای داستان افرادی هستند که در شرایط مساعدی قرار ندارند. هر دو بهگونهای خواسته یا ناخواسته دست به اشتباهاتی زدهاند و این میتواند نکته اصلی فیلم باشد که بتوان آن را در طراحی نور و صحنه و حتی رنگ فیلم دخیل کرد.
دو مورد وجود دارد که در سکانسهای مختلف بارها شاهد آن هستیم؛ اول صحنهای که جو به تصویر دخترش در پسزمینه تلفن همراهش نگاه میکند و این کار را بارها در شرایط سخت روحی تکرار میکند.
مورد دوم وجود چراغ قرمز رنگی است که در بالای میز کار اپراتورها قرار دارد و هنگامیکه آنها درحال پاسخگویی به تماسها هستند روشن میشود و به محض قطع شدن تماس چراغ قرمز خاموش خواهد شد.
منظور از یادآوری این دو نکته این است که باتوجه به فضای تاریک داستان و لوکیشن فیلم؛ دو موردی که قبلتر به آنها اشاره کردم احساس متفاوتتری به مخاطب القا میکند. درواقع هرگاه در خط داستان چراغ قرمز روشن است و جو درحال پاسخگویی است نشان از این است که وضعیت قرمز است و اوضاع چندان خوب پیش نمیرود.
به محض خاموشی چراغ و قطع شدن تماس سکوت آرامش برپا میشود و در همین هنگام است که جو صفحه تلفن همراه خود را روشن کرده و به عکس دخترش نگاه میکند زیرا تنها امیدی که برای او باقی مانده است حضور فرزندش در زندگیاش است. همانطور که تنها خواسته و امید امیلی بودن درکنار دو فرزندش است و او قصد داشت با خودکشی خود را به پسرش الیور برساند.
در ادامه بهعنوان نکته پایانی لازم میدانم به این اشاره کنم که در بخشهایی از فیلم گناهکار شاهد این هستیم که جو گزارش گشتن بهدنبال امیلی را میدهد اما به علت نقص در اطلاعات پلاک خودرو و همچنین آتشسوزی وسیعی که در اطراف شهر بهوجود آمده آنها در تلاش برای پیداکردن امیلی سهلانگاری میکنند، این موضوع را کوچک میشمارند و همچنین ساده از آن عبور میکنند. برخلاف جو که بسیار مسمم است تا آن زن را نجات دهد دیگران نیستند.
درواقع اینجا میتوانیم دوباره برگردیم به نکتهای که در جمله پایانی پلیس زن وجود داشت بدین معنا که شاید یکی از اهداف اصلی این فیلم به نمایش گذاشتن تاثیر احساس همدردی در عملکرد افراد است.
بهطورکلی شخصیت جو و امیلی نماد افرادی در جامعه هستند که غرق در مشکلات و اتفاقاتاند و بهنوعی از سوی نزدیکترین افراد زندگیشان نیز طرد شده محسوب میشوند. تازمانی که شرایط جامعه در آرامش به سر میبرد توجه ها بهسمت آنها معطوف است و اگر بحرانی ایجاد شود از یاد افرادی که قبلتر به آنها کمک میکردند میروند و تنها نجات دهندگان آنها خودشان خواهند بود.
در طول ۹۰ دقیقه این فیلم بهنوعی میتوانیم ترکیب دو احساس گناه و شفقت را در کنار یکدیگر تجربه کنیم و همچنین کارگردان در انتقال این دو حس متفاوت به مخاطب بسیار خوب عمل کردهاست.
The Review
فیلم گناهکار
در طول ۹۰ دقیقه این فیلم بهنوعی میتوانیم ترکیب دو احساس گناه و شفقت را در کنار یکدیگر تجربه کنیم و همچنین کارگردان در انتقال این دو حس متفاوت به مخاطب بسیار خوب عمل کردهاست.