پی اس ارنا
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
پی اس ارنا
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

خانه » نقد و بررسی فیلم Survive The Night | دنیا به فیلم‌های بد هم نیاز دارد

نقد و بررسی فیلم Survive The Night | دنیا به فیلم‌های بد هم نیاز دارد

در باب فیلم‌های بد و آخرین فیلم Bruce Willis

آرمین ریاضی توسط آرمین ریاضی
۹ خرداد ۱۳۹۹
در سینما, نقد فیلم
1 0
0
نقد فیلم Survive The Night

Survive The Night

فیلم‌‌های اکشن–هیجان انگیز در سینما تاریخچه‌ی دور و درازی دارند. فیلم‌هایی که همیشه زیر دست و پای منتقدین له شده اما در اصل آن‌ها گرداننده‌ی این صنعت گران قیمت شده‌اند. در بد بودن این دست فیلم‌ها مقالات بسیاری وجود دارد که انگشت اشاره‌شان به سمت پلات‌های احمقانه، دم دستی و کنش‌ها و واکنش‌های غیر منسجم توسط شخصیت‌ها نشانه رفته‌اند. صد البته مقالاتی هم وجود دارند که به تحسین این دست فیلم‌های بد می‌پردازند و اغلب آن‌ها را کلاس درسی می‌دانند برای دانشجویان سینما و یا فیلمسازان دیگر که مبادا دست به تکرارشان بزنند. این اصل برای مخاطبان حرفه‌ای شاید صدق کند (اگر بتوانند وقت یک ساعت و نیمه‌ای گیر بیاورند تا آن را هدر بدهند!) اما این حرف چقدر برای مخاطب عام صدق خواهد کرد؟ آیا مخاطب عام هم قادر به تشخیص اشتباهات فاحش فیلمساز، نویسنده و دیگر عوامل فیلم خواهد شد؟ جواب این سوال را در سالن‌های سینمای‌ ایران و خارج می‌توان پیدا کرد. بله! مخاطب هم قادر به تشخیص چنین ایراداتی خواهد بود. قطعا قادر به دست گذاری روی این مسئله که چرا پلان شماره‌ی پنجم از سکانس دوم دارای حس اشتباهی‌است نخواهد بود و در نهایت به جمله‌ی «فیلم بدی بود» بسنده خواهد کرد. همانطور که می‌توان ساختارهای مشخصی از فیلم‌های خوب تاریخ سینما و تلویزیون پیدا کرد تا حدس زد چرا این فیلم‌ها قادر هستند تا احساسات ما را منقلب سازند و یا در لحظات خاصی ضربان قلبمان را بالا ببرند فیلم‌های بد هم ساختار‌های مشخصی برای اشتباهات خود دارند که اغلب با آن‌که به این مسائل واقف هستند تغییری در بطنشان ایجاد نمی‌کنند. شاید باورش سخت باشد اما دنیا به فیلم‌های بد هم نیاز دارد. با پی اس آرنا و نقد فیلم Survive The Night همراه باشید.

پوسترهای رسمی فیلم هیچ شباهتی به اصل فیلم ندارند. باور کنید!

مت اسکندری، کارگردانِ مهاجر و ایرانی تبار، چند سالی می‌شود کارش را به صورت جدی در آمریکا آغاز کرده است و فیلم Survive The Night اولین فیلم اکشنی نیست که با بروس ویلیس جلوی دوربین برده. فیلم Survive The Night  نشان دهنده‌ی تمام ایراداتی‌ است که سینمای دنیا -چه در خارج و چه در داخل- در حال تجربه کردن آن است. فیلمی که از نظر ظاهری می‌خواهد خو را درست و سرِپا نشان دهد اما در نهایت خودش را خالی از معنا پیدا می‌کند. معنایی که کسی انتظار ندارد دارای مفهومی والا باشد، فقط همانی باشد که کارگردانش می‌خواهد (فقط یک چیزی باشد!). طبیعتا با انتظار اشتباهی به سراغ هر فیلمِ ژانر و غیر ژانری رفتن باعث می‌شود که انتظارات مخاطب برآورده نشود اما فیلم Survive The Night ثابت می‌کند کلیشه ساختن هم سختی‌های خودش را دارد و با یک اسلحه، یک خانواده‌ی درمانده و دو برادر که خیلی همدیگر را دوست دارند، پلات شکل نخواهد گرفت. که اگر این طور بود، فیلم‌های Bonnie and Clyde ، Hell of High Water و Butch Cassidy and the Sundance Kid جزو آثاری بودند که تا به حال باید چند صدتایی فیلم مشابه یا بهتر از آن‌ها می‌دیدیم. اما سینما موجودی زنده‌ و در حال تحول است. فیلم‌های بد به اندازه‌ی فیلم‌های خوب در دی.ان.ای این هنرِ به نسبت جوان تاثیرگذار خواهند بود و اگر بخواهیم به دنبال فهمِ بهتر سینما و کارکردش باشیم بهتر است به جای برچسب زدن روی آثار، آن‌ها را درست‌تر کاوش کنیم.

  نقد فیلم Bad Boys for Life از دیدگاه منتقدان متاکریتیک

دیوانگی هم قاعده دارد

داستان از جایی آغاز می‌شود که دو برادر بعد از دزدی (که قبل از شروع فیلم اتفاق افتاده است) پول را به جیب زده‌اند و فقط کافیست از یک پمپ بنزین عبور کنند تا با خیال راحت در سواحل مکزیک لم بدهند و آفتاب بگیرند. همزمان با این اتفاقات، کمی دورتر از این دو برادر، فِرَنک ( با بازی بروس ویلیس ) کلانتر بازنشسته‌ایست که مجبور شده پسر جراحش را که به خاطر اشتباه پزشکی از بیمارستان اخراج شده است، به همراه مادر و دختر نوجوانشان در خانه‌ی خود پناه دهد.  داستان دو برادر اما به این سادگی‌ها پایان نمی‌یابد و شخصیت هرکدام که یکی آرام و دیگری اسلحه‌ی آماده به شلیک است  منجر به اتفاقات بعدی فیلم خواهد شد.

اولین مشکل فیلمنامه درست همین ابتدای کار رقم می‌خورد. یعنی هنگامی که برادر به ظاهر کوچکتر یعنی جیمی به سوپرمارکت می‌رود تا پول بنزین را حساب کند و به جای این کار تصمیم می‌گیرد هر آینده‌ای که با برادرش متصور شده بودند را دور بریزد و دست به یک تیراندازی درست و حسابی در سوپرمارکت بزند. سکانس تیراندازی که تبدیل به یک گروگان‌گیری و در نهایت منجر به مرگ یک زن حامله می‌شود به ظاهر مشکل خاصی ندارد و شاید حتی در برخی نقاط به خوبی قادر است تا تنش و تعلیق مد نظر را ایجاد کند. مشکل از جایی نشئت می‌گیرد که کنش‌های شخصیت‌های فیلم در جزء درست بنظر می‌رسند اما هنگامی که به دنبال علتِ معلول‌های فیلم می‌گردیم با اخطار‌های زیادی مواجه خواهیم شد. برای مثال در همین سکانس تیراندازی وقتی جِیمی (برادر کوچکتر) تصمیم می‌گیرد دست به تیراندازی بزند ما داخل سوپرمارکت نیستیم، لذا این‌که چه چیز باعث شده است تا او دست به این کار بزند در حالی که فقط نیاز بود تا پول بنزین را حساب کند و بروند، باعث می‌شود به این فکر کنیم که فیلمنامه‌نویس شخصیت را مجبور به انجام چنین کنشی کرده است و این‌کار انتخاب حقیقیِ شخصیت نبوده است.

Hell or High Water به ساخته‌ی دیوید مکنزی

شخصیت‌های هر داستانی دارای فکر، فهم، شعور و عادات اخلاقی خاصی هستند که به هنگام تشکیل هر درامی مورد آزمایش قرار خواهند گرفت. برای مثال سکانس تیراندازی در اتوبان  Hell of High Water (ساخته‌ی دیوید مکنزی) را به خاطر بیاورید. هنگامی که تَنِر (با بازی بن فاستر) از ماشین پیاده می‌شود و شروع به تیراندازی به سیل عظیم ماشین‌هایی که در تعقیبشان هستند می‌کند، حماقت و کله شقی زیادی در شخصیت او وجود دارد اما در عین حال این کنش باعث نمی‌شود کار او غیر منطقی بنظر برسد. پس آیا تَنِر شخصیتی منطقی است؟! خیر! شخصیت با قواعدی که از پیش خودش آن‌ها را به ما نشان داده و معرفی کرده است منطقی به نظر می‌رسد! اگر در سکانس ابتدایی فیلم که تَنِر به همراه برادرش در حال فرار بود، از خودش ترس بروز می‌داد و سپس در سکانس نامبرده او را در حال تیراندازی بی‌پروایانه می‌دیدیم، قطعا متوجه می‌شدیم یک جای کار می‌لگند. این امر باعث نمی‌شود در پی عاقل‌سازی کنش‌های شخصیت‌های فیلم باشیم اما باور کنید یا نه، دیوانگی هم قواعد خودش را دارد. به همین دلیل هنگامی که جِیمی تصمیم می‌گیرد به تمام پولی که در ماشین دارند پشت کند و شروع به تیراندازی به آدم‌های داخل سوپرمارکت می‌کند، به تصمیم او شک خواهیم کرد. اوضاع وقتی بد می‌شود که پای برادر جیمی یعنی ماتیاس به سوپرمارکت باز می‌شود و مدام از جیمی تقاضا می‌کند تا از شلیک به زن حامله‌ای که گروگان گرفته است پرهیز کند. ماتیاس درست برعکس جیمی شخصیتی آرام دارد و دلش نمی‌خواهد به کسی صدمه‌ای برسد اما این شخصیت هم از رسیدن به هدفی که برایش تعیین شده است باز می‌ماند. ماتیاس در ظاهر شخصیت آرام و عاقل داستان را دارد که در این سکانس پایش به خاطر حرکت احمقانه‌ی جیمی دچار سانحه می‌شود. حالا این دو برادر از دزد تبدیل به آدم‌کش‌هایی شده‌اند که به زودی تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. جیمی برخلاف قبل به حرف ماتیاس گوش می‌دهد. به جای این‌که او را به بیمارستان برسانند، تصمیم می‌گیرند یک دکتر از بیمارستان (که از قضا پسر فرنک، کلانتر سابق شهر است) را تعقیب کنند تا به خانه‌اش وارد شوند و از او بخواهند تا پای ماتیاس را جراحی کند. بگذارید از عقلانی بودنِ حمله‌ی ماتیاسِ رو به مرگ به کمکِ برادری که دستش مدام رو ماشه‌ی اسلحه‌ می‌جنبد به خانه‌ای که نمی‌دانند ساکنانش چند نفر و چه کسانی هستند صحبت نکنیم. جالب‌تر آن‌جاست که نویسنده برای اینکه نشان بدهد شخصیت‌ها آن‌قدرها هم که ما فکر می‌کنیم پرت نیستند به این نکته اشاره می‌کند که خانه‌ی دکتر چند مایلی خارج از شهر قرار دارد و این بنفعشان است. اما بازهم این نکته‌ی ارزشمند که توسط ماتیاس مطرح می‌شود با در نظر گرفتن اینکه “اگر خانه‌ی دکتر جایی داخلِ شهر بود چه اتفاقی می‌افتاد؟” و آن وقت بعد از اینهمه خون ریزی و اتلاف وقت چه بلایی به سر شخصیت‌هایش داستان می‌آمد تبدیل به دیالوگی بی ارزش و دم دستی می‌شود.

  بررسی فیلم American Psycho | رویای خون‌آلود یک آمریکایی
نورپردازی در فیلم فاقد القای احساسات درست به مخاطب هستند

ضعف پردازش شخصیت ماتیاس جایی بیشتر از همه خودش را به رخ می‌کشد که می‌بینیم تمام حرف‌هایش از تهدید گرفته تا دستور‌هایی که به برادرش، جِیمی می‌دهد هیچ ارزشی ندارند و فقط وجود دارند که وجود داشته باشند. به همین دلیل وقتی وارد خانه می‌شوند و جیمی به اتاق کلانتر بازنشسته و همسرش می‌رود با اینکه ماتیاس بارها برادرش را به پرهیز از تیراندازی وادار می‌کند ، جیمی کار خودش را می‌کند. اول از همه همسر فرنک و مادر ریچ (پسر فرنک) را از پای در می‌آورد و بعد از درگیری مختصری با کلانترِ بازنشسته ، دوباره ماتیاس به صحنه وارد می‌شود و جیمی درست مثل سکانس قبلی شروع به عذرخواهی از او می‌کند. این اتفاق می‌توانست جزئی از خلقیات شخصیت باشد به شرط آن‌که در جای مناسب و به وقت درستش سر برسد. اینکه شخصیت جیمی زودجوش و عصبیست قابل درک است اما همیشه باید چیزی وجود داشته باشد تا کشمکشی میان امیال درونی شخصیت و عامل بازدارنده‌ از رسیدن به هدفش شکل بگیرد در غیر این صورت با پرداختی مسطح روبرو می‌شویم که یا هیچ چیز جلودار شخصیت نیست یا همه چیز مسبب تغییر حال و احوال روحیات اوست.

برای مثال اگر جوکر در Dark Knight غیرقابل توقف است و بتمن نمی‌تواند او را با هیچ یک از متد‌های مرسومِ بزن بهادُری سرجایش بنشاند دقیقا به همین دلیل است که امیال درونی جوکر برابر است با از بین بردن تمام چیزهایی که بتمن به عنوان اخلاقیات از آن‌ها نام می‌برد. در واقع عامل بازدارنده برای جوکر همان چیزهاییست که برای بتمن بازدارنده است و فقط با از بین بردن آن‌ها در درون شخصیت دیگری هدفش را تکمیل خواهد کرد. در جایی که جیمی پایبند اخلاقیات نیست و به راحتی دست به آدم کُشی می‌زند اما از طرف دیگر مصرانه در تلاش است تا ماتیاس، برادرش را نجات دهد مشکل می‌توان با وجود نداشتن کنترل خشم در جیمی کنار آمد چرا که این خشم در درون شخصیت به درستی تعریف نشده است.

شخصیت مهم دیگری که می‌توانست به راحتی تمامی توجهات را به خودش جلب کند و تا حد زیادی بار فیلم را بر دوش بکشد ، فرنک بود که به سختی می‌توان باور کرد بروس ویلیس چنین نقشی را پذیرفته است. انتخاب‌های اخیر بروس ویلیس نقصان‌های زیادی داشته‌اند اما با دیدن این فیلم در پلان اول به راحتی می‌توانید حدس بزنید که قرار نیست حتی روحِ بروس ویلیس در فیلم‌های Die Hard یا Sixth Sense را در این‌جا مشاهده کنید. در اولین مواجهه‌ی فرنک و ریچ متوجه می‌شویم که او قرار است چه نقشی را برعهده بگیرد یا حداقل اینطور می‌نمایاند. پدر سرسخت و خشنی که به قواعد و اصول پایبند است و بعد از مشاجره‌‌ای با پسرش راجع به خطای پزشکی که مرتکب شده از حدس خود بیش از پیش مطمئن خواهیم شد. پسر سرزنش‌های پدر را به راحتی نمی‌پذیرد و با او کنار نمی‌آید. شخصیت فرنک اما به سرعت از این سرسختی پایین خواهد آمد و درست مثل دیگر شخصیت‌های این فیلم به شخصیت پردازی خودش پشت می‌کند. فرنک در اتاق همسرش دچار عذاب وجدان می‌شود. شروع به گریه کردن می‌کند و از همسرش راجع به شک‌هایی که نسبت به وظایف پدرانگیش نسبت به ریچ داشته، می‌پرسد. سکانسی که که بازهم اگر به تنهایی آن را در نظر بگیریم ، می‌توانست درست باشد اما در کلیت فیلم را دچار اختلال خواهد کرد. این سیر اتفاقات همینجا تمام نخواهد شد و تا پایان گریبان شخصیت‌ها و اتفاقات را خواهد گرفت. فیلم پر است از اتفاقاتی از این دست که به تنهایی می‌توانستند تاثیر گذار باشند اما در کنار قطعات دیگر پازل به نظر غلط می‌رسند.

  نقد فیلم Kate | اکشن ناموفق دیگری از نتفلیکس

علاوه بر این‌ها فیلم‌نامه به سرعت به ورطه‌ی تکرار می‌افتد و همسر ریچ، نزدیک به چهار مرتبه دستانش را باز می‌کند و کمتر از چند دقیقه دوباره دست و پا بسته به دام شخصیت منفی داستان می‌افتد! به همین ترتیب نیز فرنک سه مرتبه با جیمی دست به گریبان می‌شود و بعد از یک تعقیب و گریز در ماشینِ کاملا بلا استفاده دوباره به خانه‌‌اش باز می‌گردد. این ترتیب از توالی اتفاقات همگی منجر به این مسئله می‌شوند که شخصیت‌ها با چیزی که در امر فیلمنامه نویسی به آن “مجازات عمل” می‌گوییم مواجه نشوند و این اعمال همگی فاقد ارزش دراماتیک باشند.

بروس ویلیس همانقدر که در این عکس دست و پا بسته بنظر می‌رسد، خواهد بود

یک سکانس بیشتر دوام بیاور!

بعد از درگیری ماتیاس، جیمی، فرنک و مرگ مادرِ ریچ اتفاق عجیبی رخ می‌دهد که در طول فیلم چندین بار تکرار می‌شود. تکنیک مرسومی در سینما وجود دارد که برای کش دادن زمان در داخل فیلم توسط کات/برش استفاده می‌شود و این‌گونه برش‌ها معمولا هنگامی استفاده می‌شوند که کارگردان نیاز داشته تا زمان داخل فیلم بیشتر از چیزی که در دنیای واقعی به نظر می‌رسد، به چشم بیاید. بارزترین مثال این نوع تدوین را در فیلم Battleship Potemkin  می‌توان مشاهده کرد که چطور افتادن یک گهواره از بالای پله‌ها و نگرانی مادر از یک اتفاق ساده فراتر می‌رود و معنای زمان دستخوش تغییر می‌شود. حال در فیلم Survive The Night به لطف این تکنیک شخصیت‌ها قادر هستند تا در تکاپوی اتفاقات پر جنب و جوشی چون قتل مادر صاحبِ خانه، صحبت‌های مفصلی با یکدیگر داشته باشند. بدون آن‌که نگران باشند که ساکنان خانه صدای درگیری را شنیده‌اند و به سرعت به سراغشان خواهند آمد، بایستند و راجع به مشکلاتشان صحبت کنند! مشکلات تدوین و برش فیلم پا را از این مسئله فراتر می‌گذارند و باعث می‌شوند تا برخی از اتفاقات که یک بار به پایان سکانس منجر شده‌اند را دوباره ببینیم و همین امر باعث شده تا برخی سکانس‌ها بیشتر از آن‌چه که باید طولانی و دارای دیالوگ‌های بیهوده‌ای میان شخصیت‌های داستان باشند. از طرف دیگر مشکلات ترکیب بندی و دکوپاژ به هنگام بیان دیالوگ‌ها قادر تسهیل کردن روابط میان شخصیت‌ها نیست. بعد از آن‌ که جیمی ریچ را از انبار بازمی‌گرداند تا به سراغ برادرشان بروند و او را جراحی کنند خانواده‌ی ریچ تلاش می‌کنند دستشان را باز کنند و موفق هم می‌شوند. اما باز هم مشکل تدوین نماها منجر می‌شود این باز کردن یک گره‌ی ساده بیش از حد طولانی بنظر برسد و فاصله‌ی بازگشت ریچ و جیمی از انبار به خانه بسیار کوتاه بنظر برسد. از طرفی وقتی جیمی به اتاقی که برادرش در آنجا بستری شده برمی‌گردد، همسر ریچ دستش را باز کرده است و می‌توانستند به راحتی بر علیه قاتلان بی مغز ما شورش کنند. چون به لطف تدوین، اندازه‌ی نماها به میزانی تنظیم شده است که وقتی جیمی مشغول صحبت کردن با برادر از هوش رفته‌اش است گویی در دنیایی جدا از ریچ، فرنک و خانواده‌شان در حال صحبت هستند. برای مثال اگر به فیلم Captain Philips مراجعه کنیم جایی که فیلیپس(با بازی تام هنکس) به داخل آب می‌پرد تا شناکنان خودش را نجات دهد، اندازه‌ی تقطیع نماها به نحوی تنظیم شده‌است که سایه‌ی کنترل کننده‌ی ابدوالی میوز(با بازی برخالد ابدی) از سر فیپلیپس کم نمی‌شود اما در فیلم Survive The Night نحوه‌ی چینش و تقطیع نماها به شکلی تنظیم شده‌است که گویی مکالمات شخصیت‌ها در محل‌های مختلف و در زمان‌های متفاوتی در حال اتفاق هستند. ابتدا گفتگویی طولانی میان دو برادر را می‌بینیم، سپس گفتگویی مختصر میان ریچ، فرنک و همسرش و سپس دوباره به پیش دو برادر باز می‌گردیم. این نوع تدوین مشخصا نسبتی با فیلم‌های تریلری که نیازمند تعلیق و تزریق هیجان هستند ندارد و اگر در یکی از دو اتفاقی که به صورت موازی در حال روایت است، درام بیشتری وجود داشت، شاید این روند جدا افتادگی کمی جبران می‌شد.

  نقد فیلم The Hunt | روایتی هجوآمیز از قربانیان جناح‌های سیاسی
نمایی از فیلم بیگانه 1986 و نوع نورپردازی در فیلم

فیلم از لحاظ ظاهری در حد قابل قبولی خودش را نشان می‌دهد اما همین مسئله باعث می‌شود که از خودمان بپرسیم پس چرا تصاویر فاقد احساس هستند؟ با یک جستجوی ساده در اینترنت به راحتی می‌توانید متوجه شوید که فیلم از بودجه‌ی بالایی برخوردار نبوده است. اما اشتباه است اگر فکر کنیم که بودجه‌ی کم باعث تولید فیلم بد خواهد شد. فیلم پی ساخته‌ی دارن آرنوفسکی با بودجه‌ی ده هزار دلاری ساخته شده است. کله ‌پاک‌کن به کارگردانی دیوید لینچ با شصت هزار دلار ساخته شده است. با این‌حال اما این دست از فیلم‌ها قادر به دست یابی به سطح مناسبی از استانداردهای تکنیکی در راستای کارکردهای داستانیشان بوده‌اند. فیلم Survive The Night با آن‌که از لحاظ زیبایی شناسی مشکل خاصی ندارد اما در عین حال فاقد هرگونه بار و کشش تصویری برای فیلم است. سینما مدیوم تصویر است و حتی فیلم‌های اکشن هم از تصویر به اندازه‌ی کافی برای تزریق حس‌های مختلف استفاده می‌کنند. مثلا فیلم Alien 1986 در سکانسی مربوط به درگیری در سفینه که موجودات فضایی در حال حمله از سقف هستند و سرباز‌ها در اتاقی کوچک منتظرند تا آن‌ها از راه برسند به خوبی با ترکیب رنگ نورهای آبی و قرمز توانسته بود تا حس اضطراب و تنش را به بینندگانش القاء کند. روش‌های نورپردازی در سینما خارج از حوصله‌ی این مطلب خواهند بود اما برای درک بهتر این مسئله به نواحی روشن و تاریک صورت بروس ویلیس دقت کنید. تصور کنید اگر در سکانس ابتدایی نیمه‌ای از آن در تاریکی فرو رفته بود و نیمه‌ای دیگر روشن بود چه مفهومی را می‌توانست به دنبال داشته باشد؟

فیلم بد برای بچه‌های خوب

فیلم Survive The Night نمونه‌ی خوبیست برای کسانی که معتقدند بدون پول نمی‌توان فیلم خوبی ساخت. اما فیلم‌های بد، غنیمت‌های گرانبهایی هستند برای آن‌های که به دنبال آن هستند تا بفهمند چه چیزی فیلم خوب را تبدیل به شاهکار و چه چیز آن را به اثری بی ارزش تبدیل می‌کند. فیلم‌های خوب آن‌قدر خوب هستند که اجازه نخواهند داد جایی برای تفکر به این‌که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، باقی بماند اما در عوض فیلم‌های بد پر از اشتباهاتِ خوبی هستند که باعث می‌شوند موقعی که به تماشای فیلمی نشستیم و یا خواستیم فیلمی بسازیم ارزش اتفاقات را درک کرده و جای درستشان را تشخیص دهیم. اگر جزو این دسته از مخاطبین قرار دارید، فیلم Survive The Night را ببینید، چند بار هم ببینید! اما اگر می‌خواهید یک بعد از ظهر از وقت آزادتان را سرگرم شوید، خواهش می‌کنم، لطفا هرگز دست به این فیلم نزنید!

The Review

Survive The Night

1 Score

فیلم Survive The Night نمونه‌ی خوبیست برای کسانی که معتقدند بدون پول نمی‌توان فیلم خوبی ساخت. اما فیلم‌های بد، غنیمت‌های گرانبهایی هستند برای آن‌های که به دنبال آن هستند تا بفهمند چه چیزی فیلم خوب را تبدیل به شاهکار و چه چیز آن را به اثری بی ارزش تبدیل می‌کند. اگر جزو این دسته از مخاطبین قرار دارید، فیلم Survive The Night را ببینید، چند بار هم ببینید! اما اگر می‌خواهید یک بعد از ظهر از وقت آزادتان را سرگرم شوید، خواهش می‌کنم، لطفا هرگز دست به این فیلم نزنید!

  «راه بی بازگشت»؛ نقد فیلم The Way Back

Review Breakdown

  • بد
برچسب ها: Bruce WillisSurvive The Nightنقد فیلم
ShareTweetShare
نوشته قبلی

معرفی بهترین انیمه های سایبرپانکی

نوشته‌ی بعدی

15 خرداد منتظر کنفرانس سونی برای نمایش بازی های پلی استیشن 5 باشید

آرمین ریاضی

آرمین ریاضی

I couldn't have one conversation / If it wasn't for the lies lies lies

مرتبط نوشته ها

بهترین فیلم های روابط عمومی | 5 فیلم برای مدیران روابط عمومی و مارکتینگ
ریپورتاژ

بهترین فیلم های روابط عمومی | 5 فیلم برای مدیران روابط عمومی و مارکتینگ

۲۸ مرداد ۱۴۰۳
فیلم پروین
خواندنی‌های سینما

یادداشتی بر فیلم پروین

۱۶ فروردین ۱۴۰۳
سیزده روز، سیزده فیلم | بهترین فیلم ها برای تماشا در عید
سینما

سیزده روز، سیزده فیلم | بهترین فیلم ها برای تماشا در عید

۶ فروردین ۱۴۰۳
فیلم مجنون
سینما

یادداشتی بر فیلم مجنون

۱۲ اسفند ۱۴۰۲
فیلم آسمان غرب
سینما

نقد و بررسی فیلم آسمان غرب

یادداشتی بر فیلم صبح اعدام
خواندنی‌های سینما

یادداشتی بر فیلم صبح اعدام

۲۲ بهمن ۱۴۰۲

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربحث‌ترین‌های هفته

بهترین انیمیشن های تاریخ سینما | 88 انیمیشن برتر جهان

بهترین انیمیشن های تاریخ سینما | 88 انیمیشن برتر جهان

۲۳ مرداد ۱۴۰۳
چرا باید انیمه سبد میوه (2019) را ببینیم؟

چرا باید انیمه سبد میوه (2019) را ببینیم؟

۱۲ شهریور ۱۴۰۰
چرا باید انیمه مدفن کرم های شب تاب را ببینیم؟

چرا باید انیمه مدفن کرم های شب تاب را ببینیم؟

۱۲ دی ۱۳۹۹

درباره ما

پی‌اس‌ارنا یکی از رسانه‌های محبوب و تاثیرگذار فارسی زبان سرگرمی‌های قصه‌محور است که در حوزه‌های بازی‌های ویدیویی، انیمه و انیمیشن، سینما، تلویزیون و ادبیات به صورت جدی فعالیت می‌کند.
رسانه پی‌اس‌ارنا به عنوان تنها رسانه کاملا مستقل حوزه سرگرمی کشور، کار خود را از سال 1396 شروع کرد و در تلاش است تا به جمع تاثیرگذارترین رسانه‌های فارسی زبان دنیا بپیوندد.

  • درباره ما
  • تبلیغات
  • تماس با ما

کلیه حقوق برای پی‌اس ارنا محفوظ است.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب

کلیه حقوق برای پی‌اس ارنا محفوظ است.

وارد ناحیه کاربری خود شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

فرم های زیر را برای ثبت نام پر کنید

تمام فیلدها مورد نیاز است. ورود به سیستم

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم