نویسندگی و طرح دیالوگ در بازیهای مدرن را میتوان یکی از ارکان اصلی آنها دانست. با نزدیک شدن هر چه بیشتر بازیها به آثار سینمایی رعایت تکنیکهای صحیح نویسندگی و پرهیز از اشتباهات پایهای اهمیت بیشتری پیدا میکند. با این حال بسیاری از بازیهای کلاسیک توانستهاند با رعایت این نکات و ارائهی روایتی جذاب، به یاد ماندنی و زیبا، در تاریخ دنیای بازی ماندگار شوند.
“در نهایت، چه چیزی یک مرد رو از یک برده جدا میکنه؟ پول؟ قدرت؟ نه، یک مرد انتخاب و یک برده پیروی میکنه!”
شاید بتوان نوشتن دیالوگهای عمیق و تاثیرگذار را سختترین کار یک نویسنده دانست. مرز بین بیمعنی و خودنمایی و ارزشمند بودن در این مرحله بسیار باریک است و کوچکترین غفلتی از جانب نویسنده در نوشتن دیالوگ میتواند منجر به تخریب آن شود. با این حال در صورت اجرای درست آن، با سکانسی ماندگار روبرو خواهیم شد. در دنیای بازیهای ویدئویی به لطف نویسندگان متبحری چون هیدئو کوجیما، کن لیواین، دیوید کیج، ایمی هنینگ، نیل دراکمن و بسیاری دیگر گنجینهی ارزشمندی از دیالوگهای ماندگار وجود دارد که در ادامه به برجستهترین آنها میپردازیم.
انسان (بشریت) چیست؟ تودهای کوچک از رازها!
Castlevania Symphony of the Night
در این بازی مخاطب در نقش ریختر بلمونت وظیفه دارد راه خود را به قصر مخوفترین خونآشام تاریخ پیدا کند. رو در رویی او و دراکولا را میتوان یکی از حماسیترین و ماندگارترین سکانسهای این بازی دانست که به لطف دیالوگی زیبا به یکی از ماندگارترین قسمتهای این بازی تبدیل شده است.
ریختر: “بمیر، هیولا! تو به این دنیا تعلق نداری!”
دراکولا: “من به دست خودم زنده نشدم. انسانها برای ادای احترام به من این کار را کردند.”
ریختر: “احترام؟! تو روح انسانها را میدزدی و اونا رو بردهی خودت میکنی!”
دراکولا: “شاید بشه همین حرف را در مورد همهی ادیان زد.”
ریختر: “سخنان تو مثل روحت خالی هستند! بشریت هرگز به نجات دهندهای مثل تو نیاز نداره!”
دراکولا: “انسان (بشریت) چیست؟ تودهای کوچک از رازها! اما حرف زدن دیگه بسه! بهم حمله کن!”
Metal Gear Solid Series
در بازی Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty پس از رسیدن اسنیک به تانکر، اوتاکون از طریق CODEC با او تماسی برقرار کرده و اسنیک دیالوگی فراموش نشدنی را به او میگوید. این دیالوگ مدت زیادی است که در میان طرفداران این سری برای بیان مدت زمان زیادی که باید برای قسمت جدیدی از آن انتظار بکشند همهگیر شده است. البته سازندگان این سری نیز از این دیالوگ برای بیان پروسهی طولانی و دشوار ساخت قسمت جدیدی از این سری استفاده میکنند. سخن اسنیک در این بخش مهم از بازی را میتوان یکی از به یاد ماندنیترین دیالوگهای سری بازیهای Metal Gear Solid دانست که بعید است به این زودیها از ذهن مخاطبان دنیای بازی محو شود.
Kept you Waiting, Huh?
اسنیک: منتظرت(-تون) گذاشتم، نه؟
- مطلبی که خواندنش ضروری است: بهترین بازی های داستانی تاریخ
Final Fantasy VII
داستان بازی Final Fantasy VII به مسائل مهمی چون تخریب محیط زیست، شهاب سنگها، مرگ عزیزان و بسیاری مسائل دیگر میپردازد. این داستان همچنین ماجرای یک جوان روستایی خجالتی را که از شخصیتی دو گانه رنج میبرد، بدون آن که از این موضوع آگاه باشد، روایت میکند. گاهی اوقات، جذابیت کلود فرمان شخصیت او را به دست گرفته و قهرمانی جدی را به نمایش میگذارد، گاهی دیگر نیز شخصیت خجالتی او نمایان میشود که به کلی با مورد پیشین تفاوت داشته و ممکن است در اوایل بازی مخاطب را شگفتزده کند. البته واکنشهای دیگر شخصیتهای بازی به این رفتار کلود کاملا ارزش این شگفت زدگی را دارد.
Let’s Mosey!
کلود: بیاین خرامان راه بریم!
سید: انقد مثل بیعرضهها این حرفو نزن!
Far Cry 3
سومین نسخه از سری بازیهای Far Cry از دیدگاه بسیاری از مخاطبان و منتقدان به دلیل ویژگیهای جدید و نوآوریهای خود به عنوان بهترین عنوان از این سری شناخته میشود. این بازی بسیاری از ویژگیهای قسمتهای مدرن این سری را پایه گذاری کرد و توانست آن را به یکی از عناوین مهم کمپانی Ubisoft بدل کند. یکی از دلایل اصلی محبوبیت این بازی را میتوان شرور نمادین آن، واس دانست. این شخصیت به دلایل بسیاری در اذهان طرفداران این بازی ماندگار شده است که اصلیترین آنها دیالوگ و سخنرانی مهمش در مورد مفهوم کلمهی “دیوانگی” است.
واس: تا حالا معنی کلمهی دیوانگی را بهت گفتم؟ دیوانگی تکرار دقیق و چندین بارهی یک عمل…یک عمل لعنتی…دوباره و دوباره و انتظار نتیجهی متفاوت و تغییر شرایطه. این دیوانگیه.
Zero Wing
اکثر بازیهای داستانمحور ترجیح میدهند با یک دیالوگ عمیق یا داستانی پیچیده ماندگار شوند. با این حال گاهی اوقات و در برخی موارد این مسئله صدق نمیکند. گاهی اوقات مخاطبان یک دیالوگ را به دلیل ساختار گرامری اشتباه و ترجمهی دست و پا شکستهی آن به خاطر میسپرند. به خصوص اگر آن دیالوگ مربوط به پورت مگا درایو یک بازی آرکید در سال ۱۹۹۲ باشد.
All Your Base Are Belong to Us
تمامی مقر شما مال ماست
ترجمهی صحیح این دیالوگ از بازی Zero Wing به زبان انگلیسی به صورت مقابل میباشد: “With the cooperation of Federation Forces, CATS has taken over all of your bases.”
با همکاری نیروهای اتحادیه، ارتش CATS تمامی مقرهای شما را تصرف کرده است.
اما در عوض دیالوگ استفاده شده به صورت مقابل بود: All Your base are belong to us
تمامی مقر شما مال ماست.
Resident Evil (Biohazard)
همچون نمونهی پیشین، نخستین نسخهی غربی از بازی مشهور Resident Evil با اشتباهی در ترجمهی دیالوگ جالبی عرضه شد که هیچگاه مخاطبان این بازی آن را فراموش نخواهند کرد. پس از نجات جیل ولنتاین توسط بری در اتاقی که به دلیل حرکت پیوستهی دیوارها در حال کوچک شدن و در نتیجه له کردن او است، با این دیالوگ افسانهای روبرو میشویم. بر اساس متن اصلی این دیالوگ در زبان ژاپنی، ترجمهی آن باید این گونه میبود: “تو تقریبا به یه ساندویچ تبدیل شدی!” که هیچ مشکلی از نظر معنایی ندارد. با این حال جملهی ادا شده در بازی به صورت زیر بود:
You Were almost a Jill Sandwich
تو داشتی به یک ساندویچ جیل تبدیل میشدی.
- مطلبی که خواندنش ضروری است: تاریخچه سری بازی های رزیدنت اویل
The Elder Scrolls V: Skyrim
سازندگان بازی Skyrim طی اقدامی در بخشیدن اندکی شخصیت به نگهبانان شهرهای آن، دیالوگهای کوچکی را برای ایجاد نوعی از پیشینه برای آنها نوشتند. معمولا این دیالوگها بسیار عادی و قابل پیشبینی بودند. با این حال یکی از این موارد با باقی فرق داشت به طوری که میتوان آن را مشهورترین دیالوگ این بازی دانست. دیالوگی که امروزه بر تیشرتها، فنجانها و بسیاری از وسایل طرفداران این بازی نقش بسته و بعید است که از یاد آنها برود.
Arrow to the Knee
نگهبان شهر: من یه زمانی مثل تو ماجراجو بودم، اما بعدش یه تیر به زانوم خورد.
The Legend of Zelda Series
زمانی که بازی افسانهای Legend of Zelda در سال ۱۹۸۶ برای پلتفرم NES منتشر شد، طوفانی در صنعت بازی به پا کرد و توانست به ورد زبان مخاطبان و منتقدان این دنیا تبدیل شود. البته این شهرت بیدلیل نبود و بسیاری از ویژگیهای این بازی چون داستان، گیمپلی، طراحی دنیا و شخصیتهای آن، این بازی را به عنوانی بیمانند تبدیل کرده بودند. با این حال شاید بتوان آن مرد غارنشینی که در نخستین سیاهچالهی بازی حضور داشت را ماندگارترین بخش این بازی دانست. دیالوگ ادا شده توسط این شخصیت در بسیاری از بازیهای آیندهی این سری به کار رفت و همچون مورد پیشین میتوان آن را بر تیشرتها و بسیاری دیگر از لوازم شخصی طرفداران یافت.
پیرمرد بینام: تنها رفتن خطرناکه! از این استفاده کن.
Fallout Series
سری بازیهای Fallout را میتوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین بازیهای ژانر نقش آفرینی دانست. اگر با این سری آشنا نیستید، باید بدانید که ماجراهای آن همیشه در یک دنیای پساآخرالزمانی پس از یک انفجار اتمی مخوف جریان دارد. اکثر بازیهای این سری دلیل رسیدن زمین به حالت کنونی آن را به گونهی توضیح داده و همان طور که انتظار میرود این دلیل همیشه یک چیز است و آن هم چیزی نیست جز جنگ. در این سری دیالوگی ماندگار و فراموش نشدنی در این مورد وجود دارد که با این سری بازی گره خورده است:
جنگ، جنگ هرگز تغییر نمیکند.
Bioshock
بدون شک میتوان لیستی بلندبالا از دیالوگهای جذاب سری بازیهای Bioshock جمعآوری کرد که هیچ گاه از ذهن مخاطبان آن پاک نخواهند شد. زمانی که ما به یاد این سری میافتیم، یادمان میآید که “انسان چیست؟”، که “یک مرد انتخاب میکند اما یک برده پیروی میکند.” که همیشه یک فانوس دریایی و یک شهر به هم ریخته وجود خواهد داشت و ما همیشه باید از بین شیر یا خط، یکی را انتخاب کنیم. با این حال تنها یکی از دیالوگهای نخستین بازی از این سری است که به حدی تاثیرگذار و ماندگار بود که توانست به نماد این سری و حتی دنیای بازی بدل شود.
اندرو رایان: قاتل اکنون از آخرین لایهی دفاعی من رد شده و قصد داره من را به قتل برسونه. در نهایت، چه چیزی یک مرد رو از یک برده جدا میکنه؟ پول؟ قدرت؟ نه، یک مرد انتخاب و یک برده پیروی میکنه!
اندرو رایان، چند لحظه بعد: بس کن. لطف میکنی این کار رو انجام بدی؟ لطف میکنی این کار رو انجام بدی؟ این جمله بسیار قدرتمنده. برایت آشنا نیست؟ بشین، لطف میکنی این کار رو انجام بدی؟ بایست، لطف میکنی این کار رو انجام بدی؟ بدو! بایست! بچرخ. آیا مردی برای کشتن بردهای فرستاده شده بود؟ بکش.
- همچنان بخوانید:
- معرفی بهترین بازی های کوتاه
کار درستی بود که دیالوگ بایوشاکو اول گذاشتید