سریال «La Casa De Papel» یا خانه کاغذی، سریالی اسپانیایی است که چند وقت اخیر سر و صدای زیادی به دنبال داشته و با استقبال چشمگیر مخاطبان روبهرو شده است. این سریال که با عنوان سریال خانه کاغذی نیز شناخته میشود در ژانر سرقت، جنایی توسط کارگردان اسپانیایی آلکس پینا ساخته شده است، که تا به امروز چهار فصل آن ارائه شده و فصل پنجمش در دست ساخت قرار دارد. ابتدا در سال 2017 این سریال در شبکهای اسپانیایی به نام Antena 3 در دو بخش 9 و 6 قسمتی 70 دقیقهای عرضه شد. در سال 2019 با خریده شدن حق پخش این سریال توسط شبکه نتفلیکس، زمان اپیزودها کمتر و تعداد آنها بیشتر شد، به این صورت که فصل اول شامل 13 و فصل دوم شامل 9 اپیزود شدند. سریال Money Heist موفقترین سریال غیرانگلیسی زبان شبکهی نتفلیکس است، جالب اینجا است که پیش از این که سریال سریال Money Heist توسط شبکه نتفلیکس خریداری شود رو به ورشکستگی بود.
سریال خانه کاغذی در سال 2018 موفق به دریافت جایزه بهترین سریال درام از جشنوارهی امی شد که این جایزه به محبوبیت سریال دامن زد. این سریال جایزهی بهترین بازیگر مرد برای نقش پروفسور و بهترین نقش مکمل زن برای نقش نایروبی از جشنوارهی پلاتینو را نیز در لیست افتخارات خود دارد. در ادامه بنا بر فهرست زیر به بررسی کامل سریال حانه کاغذی پرداخته میشود:
- داستان سریال Money Heist
- بازیگران اصلی سریال خانه کاغذی
- بازیگران فرعی سریال Money Heist
- شرح فصلهای سریال خانه کاغذی
داستان سریال خانه کاغذی
یک گروه از خلافکاران حرفهای توسط شخصی به نام مستعار پروفسور گرد هم میآیند تا نقشهی سرقت مسلحانه او از ضرابخانهی ملی را عملی کنند. داستان با آموزش و پیشبینیهای پروفسور آغاز میشود اما با حال و هوایی جنایی و اکشن ادامه پیدا میکند. پروفسور برای تمام اعضای گروه قوانینی تعیین میکند، یکی از این قوانین انتخاب اسم مستعار است و هیچ یک از افراد نباید اسم واقعی فرد دیگر را بدانند. اعضای گروه اسامی خود را از میان شهرها میگزینند به این ترتیب هر فرد اسم یک شهر را بر روی خود میگذارد.
قانون دیگر پروفسور نداشتن روابط عاطفی و عاشقانه است که این قانون بارها زیر پا گذاشته میشود و میتوان گفت همین روابط و وابستگیهای عاطفی به کشش اثر کمک میکند. به عبارتی این روابط عاطفی سریال Money Heist را از یک سریال اکشنِ صرف به سمت و سوهای دیگری میبرد و به این صورت مخاطبان بیشتری را جذب میکند. کاراکترهای سریال خلافکاران کلیشهای بد مطلق نیستند، همه شخصیتهایی خاکستری اند که گاه بد و گاه خوب میشوند. بعضی اوقات مخاطب آنقدر که از گروگانها و پلیس بیزار است از سارقین و آدمکشها نیست، آنقدر که با سارقین احساس همذات پنداری دارد با نیروی پلیس به عنوان محافظین جان مردم این تجربه حس نمیشود. همهی اینها انتخاب و شخصیتپردازیهای هوشمندانهی سریال خانه کاغذی را نشان میدهد.
نداشتن روابط عاطفی شامل نداشتن روابط دوستانه نیز هست، به این صورت که هیچ یک نباید از زندگی شخصی هم چیزی بدانند. با گذشت زمان این مسئله نیز از بین میرود و تمام افراد مثل یک خانواده به هم وابسته و صمیمی میشوند. تم عاشقانه همواره یکی از عواملی است که کشش زیادی به اثر میبخشد، از همین رو است که داستانهای متعدد عشقی و چالشهای آنها در بستر یک سرقت مسلحانه چاشنی بسیار درستی برای سریالی به این سبک است. دوستی و روابط خویشاوندی نیز مسائل جالبی با خود دارند و بر قضاوت و عمل هر کاراکتر تاثیر به سزایی میگذارند.
سریال خانه کاغذی به روایت شخصیت توکیو و بر اساس مونولوگهای این شخصیت پیش میرود به شکلی که گویی توکیو دارد قصه را برای مخاطب تعریف میکند. یکی از جذابیتهای این سریال این است که متن از پیش تعیین شدهای برای آن وجود ندارد و نویسندگان اثر بر اساس شکلی که خود داستان پیش میرود و بازخورد مخاطبان هر فصل را روایت میکنند. این وجه از پیش تعیین نشدن در این سریال هم برای مخاطبین تعلیق مناسبی ایجاد میکند، هم در خدمت سریال است.
روند زمانی سریال Money Heist خطی نیست، به عبارتی مخاطب همراه با تماشای زمان حال، اتفاقات گذشته را نیز میبیند. این شکل روایتی نه به شکلی پیش پا افتاده بلکه با مهارت خاصی طراحی شده؛ همین امر جذابیت زیادی به سریال بخشیده است. با گذشت چند فصل شاهد یک گذشتهی قدیمیتر نیز هستیم، در واقع سریال سه سیر زمانی را به صورت همزمان روایت میکند، یعنی یک فلشبک در قالب یک فلشبک دیگر.
یکی دیگر از جذابیتهای شیوهی روایتی سریال خانه کاغذی شروع اپیزود با سکانس آخر همان اپیزود است که به این شکل هیجان و تعلیق زیادی در مخاطب ایجاد میکند. به عبارتی با شروع اپیزود مخاطب صحنهی آخر را اول میبیند و تمام اپیزود پیگیر این است که چگونه به این صحنه خواهد رسید. در این شکل تدوین و فرم روایتی، شیطنتهایی از سمت کارگردان نیز صورت گرفته، به این صورت که صحنهای را نشان میدهد که مخاطب را به خطا میاندازد؛ مثلاً تصور کشته شدن یکی از شخصیتهای اصلی که در پایان اپیزود، خواهید دید که این امر نقشهی پروفسور برای به خطا انداختن پلیس است و آن شخص همچنان دارد نفس میکشد!
برای اولین بار در سریال بازی تاج و تخت بود که مخاطبان با شکلی از روایت آشنا شدند که هر کاراکتری ممکن بود به سادگی کشته شود؛ محبوبیت یا پررنگ بودن آن شخصیت در کشته شدن او نیز تاثیر نداشت. بار دیگر در سریال Money Heist به شکلی باورناپذیر شاهد کشته شدن کارکترهای محبوبمان هستیم؛ البته نویسندگان این کاراکترهای جذاب را با فلشبک در سریال نگه داشتهاند.
بازیگران اصلی سریال Money Heist:
کاراکترهای اصلی خانه کاغذی فقط به گروه سارقین ختم نمیشوند، هر داستانی که دربارهی سرقت و حمله مسلحانه باشد نیروی پلیس را نیز در مقابل خود دارد. در این داستان علاوه بر این دو دسته گروه گروگانها نیز نقش خیلی مهمی را ایفا میکنند. گروگانها خرابکاری میکنند، داستانهای عاشقانه با سارقین برقرار میکنند و از همه مهمتر اهرم فشار گروه سارقین در مقابل دولت و نیروی پلیس هستند. به همین جهت است که ما با تعداد زیادی شخصیت محوری و مهم روبهرو هستیم.
در این بخش شخصیتها و بازیگران اصلی سریال Money Heist معرفی میشود.
آلوارو مورته در نقش پروفسور با نامهای سرخیو مارکینا و سالوادور (سلوا) مارتین:
آلوارو مورته (Álvaro Morte) در نقش پروفسور که شاید یکی از کلیدیترین و جذابترین شخصیتهای سریال خانه کاغذی است. مورته فعالیت هنری خود را از سال 2002 با بازی در سریالی اسپانیایی به اسم بیمارستان مرکزی آغاز کرد. از کارهای دیگر این بازیگر میتوان به بازی در سریال پلانتا 25 و سریال باندولرا اشاره کرد. با وجود سابقهی پررنگ و پرکار آلوارو مورته میتوان نقطه عطف زندگی هنری او را نقش پروفسور دانست. او به واسطهی این نقش نه تنها در اسپانیا که در جهان به شهرتی چشمگیر دست یافت.
پروفسور سر دسته و مغز متفکر گروه سرقت و برادر ناتنی برلین کاراکتر دیگر سریال Money Heist است. کسی که جمع سارقین را گرد هم آورده، نقشهی سرقتها را برنامهریزی میکند و گروه سارقین را از بیرون از محل سرقت هدایت میکند. او همچنین مسئول رایزنی و صحبت با گروه پلیس است. در طول داستان پروفسور درگیر رابطهای عاشقانه با بازرس نیروی گارد ملی، راکل موریلو میشود. رابطهی او با راکل ابتدا جوری به نظر میآید که نقشهی پروفسور برای پیشبرد اهداف گروه است اما عشق این دو آنقدر عمیق شکل میگیرد که در نهایت بازرس موریلو نیز به گروه سرقت میپیوندد.
یکی از نکات سریال خانه کاغذی که توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب میکند این است که آلوارو مورته، عینکی نیست و عینکی بودن او در تجسم بخشیدن کاراکتر پروفسور به او کمک میکند. همچنین گفته شده که آلوارو مورته در فصلهای اول در ارتباط برقرار کردن با عینک خود چالشهایی داشته، اما درنهایت تیکهای او بر عینکش به خوبی بر شخصیتش، پروفسور، نشسته است.
اورسولا کوربیرو در نقش توکیو با نام سیلن اولیویرا:
موفقیت اورسولا کوربیرو (Úrsula Corberó) پیشتر برای ایفای نقشش در سریالی اسپانیایی به اسم فیزیک یا شیمی رقم خورده اما شروع کار حرفهای این بازیگر از سال 2002 رخ داده است. شهرت جهانی اورسولا کوربیرو را اما باید مدیون کاراکتر توکیو در سریال Money Heist دانست. کاراکتر توکیو برای این بازیگر جایزهی ATV را برای بهترین بازیگر زن به ارمغان آورده است. به این ترتیب اورسولا کوربیرو در سال 2018 موفق شد تا اولین نقش انگلیسی زبان خود را در سریال snatch به دست آورد. مهر تایید موفقیت این بازیگر جوان نقشآفرینیش در یک فیلم ابرقهرمانانهی آمریکایی به نام snake eyes است که اکرانش به علت پاندمی کرونا به تأخیر افتاده.
سریال خانه کاغذی با سلین در حال فرار شروع میشود که به علت سرقت تحت تعقیب است. پروفسور با نجات دادن او از پلیسهای کمین کرده در خانهی مادریش به او ثابت میکند که قابل اعتماد است و به این ترتیب او به جمع سارقین پروفسور میپیوندد و نام توکیو را برای خود انتخاب میکند. شخصیت توکیو بسیار بیثبات، نوسانی و گاهی خودخواه است، او در قالب دختری ریسکپذیر و نترس در سرقتها ظاهر میشود. ابتدا او خیلی مسلط و حرفهای به نظر میرسد ولی به محض مواجه با کوچکترین نواسانات احساسی رفتارهای عجیب و خطرناکی از خود نشان میدهد. توکیو با ریو درگیر رابطهی عاشقانهای میشود که چالشها و اتفاقات بسیاری را برای این زوج عاشق و سایر اعضای گروه به وجود میآورد.
ایتسیار ایتانیو در نقش لیسبون با نام راکل موریلو:
یکی از پر سابقهترین بازیگران سریال خانه کاغذی ایتسیار ایتانیو (Itziar Ituño) است. او که دانشآموختهی تئاتر است، در تئاتر و فیلمهای زیادی به دو زبان اسپانیایی و باسکی به ایفای نقش پرداخته است؛ اما همچون سایر بازیگران این سریال شهرت جهانی خود را مدیون نقش بازرس در سریال Money Heist است.
همانطور که پیشتر اشاره شد هر داستان جنایی کاراکترهای پلیس را به دنبال دارد، شخصیت راکل موریلو اما با بسیاری از این پلیسها متفاوت است. فساد دولتی که در میان ادارات نیز به غایت نفوذ دارد در سریال خانه کاغذی به خوبی ترسیم شده است، با این حال بازرس راکل موریلو وجوه تمایز بسیاری را هر بار به مخاطب نشان میدهد. در نهایت راکل و پرفسور به هم علاقهمند میشوند و پس از بیاعتمادیهای بسیار راکل، او در نهایت به پرفسور اعتماد میکند.
پدرو آلنسو در نقش برلین با نام آندرس د فونویوزا:
به جرعت میتوان گفت جذابترین شخصیت سریال Money Heist برلین است. همان کاراکتر بدجنسی که مخاطب نمیتواند دوستش نداشته باشد و به بهترین کاراکترهای فیلم و سریال ترجیحش میدهد. یک دزد جواهرات مبتلا به یک بیماری لاعلاج که با یک رویکرد حماسی در فصل دوم مخاطب را به شکلی ویژه تحت تاثیر قرار میدهد. پدرو آلونسو (Pedro Alonso) نویسنده و بازیگر اسپانیایی به خوبی از پس چالش و بعدهای شخصیتی این نقش برآمده است و قویترین کاراکتر سریال Money Heist را خلق کرده. به هر ترتیب ترسیم یک کاراکتر دوقطبی و خودخواه که از بیماری روانی و جسمی رنج میبرد به سادگی اتفاق نمیافتد.
پاکو توس در نقش مسکو با نام آگوستین راموس:
پاکو توس هنرپیشهی 57 سالهی اسپانیایی عهدهدار نقش مسکو یکی از مقبولترین و شریفترین شخصیتهای سارقین سریال خانه کاغذی است. او مردی احساسی است که از معدنچی بودن به سرقت روی آورده، چرا که فقر فشار زیادی بر خانوادهاش تحمیل کرده است. مسکو پدر دنور است و برای محافظت زندگی او همواره در تلاش است. سرگذشت مسکو نیز در سریال مانی هیست به شکلی باورناپذیر اتفاق میافتد، مردی که همواره شریف زندگی کرده و همواره در حال فداکاری و اهمیت دادن به دیگران است.
آلبا فلورس در نقش نایروبی با نام آگاتا خیمنز:
میتوان گفت پس از برلین، محبوبترین کاراکتر سریال Money Heist نایروبی است که آلبا فلورنس به زیبایی این شخصیت را خلق کرده است. نایروبی یک متخصص جعل اسکناس است که مسئولیت کیفیت سرقت را بر عهده دارد. نایروبی گرم، صمیمی و مهربان است و شخصیت زنهای جنوبی ایران را تداعی میکند. او شوخطبع و پر سر و صدا است اما پشت این انرژی، مادری غمگین را پنهان کرده که تنها هدفش از سرقتها بازگرداندن فرزندی است که به خاطر اعتیادی که در گذشته داشته او را از دست داده است.
پیشینهی هنری خانوادگی آلبا فلورس، هنرمندی توانا از او ساخته است، به شکلی که ملموسترین عواطف انسانی از سمت این کاراکتر دیده میشود؛ از عشق یکطرفهاش به شخصیت هلسینکی تا جدایی دردناکش از کودکش و در نهایت سرگذشت تراژیک او. نایروبی عمیقترین رابطه عاطفی را با گروگانها برقرار میکند، او همواره تلاش بر محافظت از دوستانش دارد و با بیشتر افراد سریال خانه کاغذی روابط دوستانهی صمیمانه و عمیقی برقرار کرده است.
میگل هران در نقش ریو با نام آنیبال کورتس:
ریو پسرک جوانی است که به علت تواناییهای هک و تسلطش بر کامپیوتر توجه پرفسور را به خود جلب میکند. ریو از سایر افراد گروه کم تجربهتر، جوانتر و شکنندهتر است ما بار زیادی از سرقت را به دوش میکشد. سرقت دوم گروه برای بازپسگیری ریو از نیروی پلیس و با تلاش توکیو صورت میگیرد. میگل هران همانقدر که کاراکترش در سرقت کمتجربه است خود نیز یکی از کم سابقهترین بازیگران سریال Money Heist است، با این وجود در ایفای نقش ریو موفق بوده.
هایمه لورنته در نقش دنور با نام ریکاردو راموس:
دنور پسر مسکو، یکی از احساسیترین و زودجوشترین شخصیتهای سریال سریال خانه کاغذی است. او سابقهی سرقتی به عظمت و مخاطرات این سرقت را نداشته و خلافکار بدذاتی نیست، در واقع خیلی مسائل که برای برخی افراد مثل برلین و توکیو عادی شده است برای او غیراخلاقی است و تازگی دارد. به همین جهت است که به جای کشتن مونیکا گاستمبیده که زنی باردار در میان گروگانهاست، او را مخفی و از او مراقبت میکند. در نهایت دنور و مونیکا عاشق هم میشوند و مونیکا نیز به جمع سارقین میپیوندد. هایمه لورنته نیز از بازیگران جوان سریال Money Heist است که از سال 2016 به فعالیت مشغول شده ولی در ایفای نقش دنور موفق و باورپذیر حضور پیدا کرده است.
استر آسبو در نقش استکهلم با نام مونیکا گاستمبیده:
استر آسبو فعالیت هنری خود را با مجریگری آغاز کرده ولی در نهایت به دنیای سینما و سریال ملحق گشته است. نقش او در سریال Money Heist زنی جوان از کارمندان ضرابخانهی ملی است که بر اثر رابطهی نامشروع با رییس متأهلش باردار شده و حال جزء گروگانهای سرقت است. او به مرور عاشق شخصیت دنور میشود و نام خود را استکهلم میگذارد. نام استکهلم در واقع از سندرمی به همین اسم گرفته شده که در توصیف افرادی است که به گروگانگیر خود حس همدردی و محبت پیدا میکنند و از فرد گروگانگیر تا پای جان دفاع میکنند. با این حال احساس مونیکا به دنور احتمالاً چیزی بیشتر از یک سندروم است، چرا که در فصل سوم شاهد دوام زندگی آنها تا سه چهار سال بعد هستیم، هر چند اختلافات این دو از فصل سوم آغاز میشود.
رودریگو دلا سرنا در نقش پالرمو با نام مارتین بروته:
پالرمو کسی است که در فصلهای سه و چهار سریال خانه کاغذی به تیم اضافه میشود ولی نقشی کلیدی به آن محول میگردد. او که عاشق برلین بوده و نقشهی سرقت دوم را با هم ریخته بودند، حال مسئولیت گروه را به عهده میگیرد. هرچند پذیرش این مسئولیت توسط این شخصیت خودخواه ریسک بزرگی به دنبال دارد و مشکلات بسیاری را برای گروه سارقین به وجود میآورد.
مارتین بروته مسلماً جزء شخصیتهای محبوب سریال Money Heist نیست ولی ایفای نقش چنین کاراکتر غیرمحبوبی مشقات زیادی به دنبال دارد که رودریگو دلا سرنا به خوبی از پس آن برآمده است.
دارکو پریچ در نقش هلسینکی با نام میرکو دراگیج:
شخصیت هلسینکی در سریال خانه کاغذی، کهنه سربازی صرب است که از ابتدا با گروه سارقین همراه است. پس از پایان یافتن سرقت اول او کسی است که با نایروبی همراه میشود و این همراهی عشق یکطرفهی نایروبی را به ارمغان میآورد. هلسینکی مردی خوشقلب است که نایروبی برایش اهمیت زیادی دارد اما تمایلات هلسینکی به سمت جنس موافق است که همین تمایلات سبب سوءاستفادهی پالرمو از او میگردد.
هلسینکی یک سرباز واقعی است، او همیشه فرمانبر است، زخمیها را تیمار میکند و در کارش حرفهای و مسلط است. یکی از جذابیتهای شخصیتپردازی او دیالوگهای کم او با وجود حضور پررنگش است. انگار این شخصیت مشاهدهگر دقیقی است و میان شلوغیهای گروه پرانرژی سارقین بیشتر سکوت میکند.
هویک کوچکریان در نقش بوگوتا با نام نامشخص:
بوگوتا نمایندهی شخصیت مردی با جسهی بزرگ و قلبی عاشقپیشه است. بوگوتا فلزشناسی است که در سرقت دوم گروه به آنها میپیوندد و در این مدت کوتاه به کاراکتری مهم تبدیل میشود که پیوند صمیمانهای با برخی اعضای گروه برقرار میکند. بوگوتا در طول جریانات سرقت دوم به نایروبی دل میبندد ولی سریال خانه کاغذی نیز به عشقهای ناکام نیاز دارد.
جالب است که هویک کوچکریان را بیشتر به عنوان یک بوکسر میشناسند، هر چند که تجربیات بازیگری او نیز کم نیست. او در سریال Money Heist قابل قبول ظاهر شده است.
لوکا پروش در نقش مارسی با نام نامشخص:
مارسی در سرقت دوم سریال Money Heist نجاتدهندهی پروفسور است. هنگامی که پروفسور تحت تعقیب است یا تلاش برای به اشتباه انداختن پلیس را دارد، مارسی وارد عمل میشود. کاراکتری خونسرد و جدی که هر جا به او نیاز باشد حضور پیدا میکند و همانقدر آرام محو میشود تا زمانی که دوباره به او نیاز باشد و حضور پیدا کند. چنین شخصیت دقیق، منظم و مرموزی در میان شلوغیهای سایر اعضا هم طنازانه است و هم ماهرانه.
انریکه آرسه در نقش آرتورو رومن:
آرتورو رومن کاراکتری است که به تنهایی نصف چالشهای سریال خانه کاغذی را بر دوش دارد. او رییس ضرابخانهی ملی، پدر فرزند مونیکا گاستمبیده (استکهلم) و یکی از گروگانها است. همانطور که پیشتر گفته شد، گروگانها در این سریال نقش مهمی دارند، پردردسرترین آنها کسی نیست جز آرتورو رومن. انسانی ترسو که خود را پشت بقیه قایم میکند، پشت هرکسی را به سادگی خالی میکند و حتی مسئولیت مونیکا و کودکش را نمیپذیرد. در نهایت آرتورو رومن به وسیلهی داستانهای ساختگی خود تلاش دارد تا میل به شهرت و محبوبیتش را ارضا کند و به همین وسیله به یک قهرمان ملی مبدل میشود. این مسئله در سرقت بعدی جور دیگری رقم میخورد و شخصیت واقعی او فاش میگردد.
انریکه آرسه بیتردید یکی از با تجربهترین و قویترین بازیگران این سریال است. یکی از تجربههای کاری مشترک انریکه آرسه با اورسولا کوربیرو پیش از سریال مانی هیست است که در سریال فیزیک و شیمی رقم خورده.
نجوا نیمری در نقش آلیسیا سیرا:
یکی از هوشمندانهترین شخصیتپردازیهای سریال خانه کاغذی متعلق به شخصیت آلیسیا سیرا است. بازرسی که جایگزین لیسبون میشود و در دوران دستگیری ریو، او را به بدترین شکل مورد شکنجه قرار میدهد. جذابیتی که پیشتر به آن اشاره شد از این جهت است که این شخصیت منفور و دوستنداشتنی که برای اهدافش دست به غیرانسانیترین کارها میزند در تجسم یک زن باردار ترسیم شده. زنان باردار همواره در داستان و سریالها کاراکترهای معصوم، قابل اعتماد و مقدس اند اما آلیسیا سیرا به ماهرانهترین شکل این الگو را تغییر میدهد.
نجوا نیمری پیش از بازی در سریال Money Heist در فیلمهایی چون اتاق در رم و سنگها دیده شده است. همچنین او در حرفههای خوانندگی و صداپیشگی فعالیت دارد. نجوا نیمری در کنار تجربهی موفق بازی در سریال مانی هیست در سریالی به اسم رو در رو نیز ایفای نقش میکند.
بازیگران فرعی سریال خانه کاغذی و شخصیت نقش آنها:
نمیتوان گفت که بازیگران فرعی سریال، از اهمیت کمتری برخوردارند یا بازی آنها به قدرت بازیگران اصلی نیست. این شخصیتها سرعتگیر و دستاندازهای سریال خانه کاغذی هستند، کسانی که چالش ایجاد میکنند یا حتی به سارقین کمک میکنند. کوچکترین نقشهای این سریال از چشم کارگردان دور نمانده و با شخصیتپردازیهای مناسب و بازی گردانی دقیق ترسیم شده است.
در این بخش شخصیتها و بازیگران فرعی سریال Money Heist معرفی میشود.
فرناندو سوتو در نقش آنجل روبیو:
فرناندو سوتو در سریال Money Heist نقش آنجل روبیو معاون و دستیار بازرس راکل را بازی میکند که با گذشت زمان و ازدواجی که دارد، سودای عشق قدیمی راکل را در سر نگه داشته است. آنجل اولین کسی است که به هویت پروفسور پی میبرد اما شکهای او به عنوان حسادتش برداشت و سبب رنجش راکل میگردد. در نهایت او مدرکی پیدا میکند که به وسیلهی آن میتواند هویت پروفسور را آشکار کند اما تصادف شدیدش او را به مدت طولانی به کما میبرد.
فرناندو کایو در نقش سرهنگ لوییس تمایو:
سرهنگ لوییس تمایو، در سرقت دوم به سریال خانه کاغذی اضافه میشود و یکی از اعضای اطلاعاتی اسپانیا است که بر کار آلیسیا در این پرونده نظارت دارد. فرناندو کایو بازیگر این نقش است که فعالیت خود را از سال 2005 آغاز کرده است و در سریال Money Heist بازی خوبی از خود ارائه داده است.
خوان فرناندز در نقش سرهنگ لوییس پریتو:
پیش از سرهنگ تمایو، عضو دیگر سازمان اطلاعاتی اسپانیا در سریال خانه کاغذی نقشی پررنگ دارد که بر اثر اضطراب سرقت اول و عدم موفقیت تیمش مشکلات عصبی پیدا کرده است. سرهنگ لوییس پریتوکه مسئولیت وی نظارت بر کار راکل در سرقت اول است، کماکان در سرقت دوم نیز حضور دارد و بابت بازداشت غیرقانونی ریو و شکنجهاش بدون تشکیل دادگاه جواب پس میدهد.
میکل گارسیا بوردا در نقش آلربتو ویکونیا:
آلبرتو شوهر سابق راکل است، او راکل را مورد آزار و خشونت قرار میداده و حال که از او جدا شده است اجازهی نزدیک شدن به او را از جهت قانونی ندارد. آلبرتو ویکونیا خود نیز با پلیس همکاری دارد و یکی از بهترین دکتران پزشکی قانونی است. او کسی است که تطبیق اثر انگشت پروفسور را تشخیص میدهد و به آنجل اطلاع میدهد. میکل گارسیا بوردا با وجود اینکه نقشی طولانی در سریال Money Heist ندارد، اما به خوبی توانسته شخصیت خود را ترسیم کند.
ماریو دلا روسا به عنوان سوارز:
سوارز رئیس گروه عملیات ویژه است، یک نیروی حرفهای، باهوش و مسلط، با این حال در مقابل هوش شیطنتآمیز گروه سارقین و به ویژه پروفسور بارها مورد تمسخر قرار میگیرد. سوارز ابتدا نیروی وفادار راکل بود اما در سرقت دوم در تیم آلیسیا سیرا قرار میگیرد و کسی است که راکل را بازداشت میکند. سوارز از ابتدای سریال مانی هسیت حضور دارد ولی بازی و شخیصتش چالش زیادی به دنبال ندارد.
خوزه مانوئل پوگا در نقش سسار گاندیا:
در سرقت دوم سریال خانه کاغذی، آرتورو رومن را نمیتوان دردسازترین گروگان دانست هنگامی که سسار گاندیا، رئیس امنیت بانک مرکزی اسپانیا، یکی از گروگانها است. اتفاقات تراژیک فصل سه و چهارم سریال مانی هیست به دستان سسار گاندیا رقم میخورد، مردی باهوش و سربازی وفادار که به تنهایی خسارتهای زیادی به گروه سارقین وارد میکند.
ماریا پدراسا در نقش آلیسون پارکر:
آلیسون پارکر دختر دبیرستانی است که مهمترین گروگان فصل اول و دوم سریال خانه کاغذی است. آلیسون دختر سفیر انگلیس است و این به این معنا است که فعالیتهای پلیس به دلیل مسائل امنیتی بسیار محدود میشود؛ در واقع آلیسون پارکر اهرم فشار گروه سارقین بر نیروی پلیس است.
کیتی مانور در نقش ماریوی فوئنتس:
کیتی مانور، مادر بازرس راکل (لیسبون) است. این شخصیت سریال Money Heist از این جهت اهمیت دارد که به بیماری آلزایمر مبتلا است. بیماری او اتفاقات متعددی را برای پروفسور رقم میزند که به خوشاقبالی گروه سرقت کمک شایانی میکند. در صورتی که او فراموشی نداشته باشد زودتر از همه میداند که پروفسور چه نقشی در سرقت دارد، چرا که پیغام آنجل را پیش از تصادفش، او دریافت و یادداشت میکند تا به راکل برساند.
شرح فصلهای سریال خانه کاغذی
فصل 1 و 2 سریال Money Heist
فصل اول سریال خانه کاغذی با مونولوگهای توکیو آغاز میشود. توکیو زنی است که به علت سرقت ناموفقی که داشته تحت تعقیب است و پلیسها در خانهی مادریش در کمین اند. هنگامی که او قصد دارد به خانه برگردد، مردی به نام مستعار پروفسور او را از این تله آگاه میکند و جانش را نجات میدهد. همین امر سبب پیوستن توکیو به گروه سارقانی است که پروفسور برای یک سرقت بزرگ در حال تدارک آن است.
در ادامه با جمع شدن اعضای گروه، پروفسور کلاسهای آموزشی سرقت را برای گروه برگزار میکند. این کلاسها شامل وضع قوانین میان اعضای گروه، نامگذاری نقشهها و ایجاد آمادگی برای اتفاقات پیش رو و در نهایت انتخاب اسم مستعار برای هر فرد است. اسامی هشت شخصیت سارقین به این ترتیب میشود: توکیو، مسکو، برلین، نایروبی، ریو، دنور، هلسینکی و اسلو. با شروع قسمت اول تمام توضیحات و نقشههای پروفسور نشان داده نمیشود، بلکه در طول فصل و اتفاقات مختلف با فلشبکهایی نقشهها مرور میگردد. سارقین با سرهمیهای قرمز رنگ و ماسکهایی به شکل سالوار دالی (نقاش سورئالیسم اسپانیایی) سرقت را آغاز میکنند و به ضرابخانهی سلطنتی اسپانیا، به شکلی پیچیده و ماهرانه هجوم میآورند.
فصل اول سریال خانه کاغذی طبیعتاً بیشتر حالت معرفی دارد، چرا که تعداد کاراکترهای فیلم زیاد است و شخصیتپردازی تمام آنها به دقت انجام شده. به این ترتیب مخاطب با ابعاد مختلف شخصیتها، رازها و روابطشان پی میبرد و در حال کشف کردن است. ابتدا به نظر میرسد که هیچ چیزی نمیتواند برنامهریزیهای پروفسور را به هم بریزد و همه چیز پیشبینی شده است. حتی تماشاگر نیز این اعتماد به نفس را از طرف نقشهها به دست میآورد که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
فشار قرنطینه، ممنوعیت داشتن روابط عاطفی و صمیمانه، تنشهای اعضای گروه و واکنشهای گروگانهایی که نیمی از آنها به درون گروه سارقان به شیوههای مختلف نفوذ کردهاند، همه مسائلی هستند که نمیشود با نگاه منطقیِ پروفسور با آنها مواجه شد. از طرفی مدیریت شرایط خارج از ضرابخانه در حالی که دوست دختر و معشوق پروفسور بازرس مسئول پروندهی سرقت است به آسانی میسر نمیشود. اتفاقات پیشبینی نشدهی سرقت به مرگ برخی از اعضای گروه سارقین نیز منجر میشود.
در نهایت هنگامی که هویت پروفسور برای نیروی پلیس آشکار میشود، راکل در دوراهی سخت و حساسی قرار میگیرد. راکل بازرسی حرفهای است که بارها به خاطر جنسیتش و شرایط طلاق و زندگیش مورد تحقیر همکارانش قرار میگیرد. این در حالی است که پروفسور اولین مردی است که پس از همسر سابقش به او نزدیک شده و آنقدر برایش دوستداشتنی و قابل اعتماد بوده که او را به محیط کار و خانهی خود وارد کرده است.
در نهایت راکل با پروفسور همکاری میکند و پلیس را از دسترسی سریع به محل پروفسور منحرف میکند. همزمان گروه از طریق تونلی که ماهها قبلتر از سرقت حفر شده در حال انتقال پولهاست. در همین حال نیروی پلیس به درون ضرابخانه حمله مسلحانه دارد.
(خطر اسپویل!) به این ترتیب حماسیترین و غمانگیزترین اتفاق دو فصل اول سریال خانه کاغذی رخ میدهد: مرگ برلین!
یک سال پس از سرقت است و راکل کارت پستالهای پروفسور را میبیند که برای انتخاب محل زندگیشان به او داده بود. با قرار دادن این کارتها در کنار هم بار دیگر نقشهی دیگر پروفسور نتیجه پیدا میکند و لوکیشن پروفسور برای راکل آشکار میشود. در فصل بعدی خواهیم دید که راکل به سرم اعضای گروه سرقت، نام خود را به لیسبون تغییر میدهد.
فصل 3 و 4 سریال خانه کاغذی
فصل سوم سریال خانه کاغذی با گذشت دو سه سال از سرقت آغاز میشود. گروه سرقت به صورت دو به دو در جزایر مختلفی تقسیم میشوند، توکیو و ریو با هم، نایروبی و هلسینکی با هم، دنور و استکهلم با هم و به همراه عضو جدید خانواده فرزند استکهلم و در نهایت پروفسور و لیسبون با هم به همراه مادر و دختر لیسبون. ابتدا با خوشحالی و خوشبختی گروهها مواجه میشویم که از پول و شرایط خود لذت میبرند.
این خوشیها دیری نمیپاید وقتی که کاراکتر متزلزل توکیو از جزیرهی خلوت و بیهیجانی که در آن است خسته شده و تصمیم میگیرد که با ریو خداحافظی کند و به دنبال ماجراجوییهای خود برود، بخش بزرگی از دردسرهای سریال خانه کاغذی بر دوش تزلزل شخصیت توکیو است. ریو که دو تلفن ماهوارهای غیر قابل رهگیری خریده است، با توکیو قرار میگذارد تا در ساعت مشخصی با هم تماس بگیرند و از حال هم با خبر شوند. اما تلفنها تقلبی است و جای این دو لو میرود. توکیو در محل شلوغی است و موفق به فرار میشود و در نهایت به وسیلهی رابطهای پروفسور به او پناه میبرد، اما ریو در جزیره گیر میافتد و بازداشت میشود.
با لو رفتن جای یکی از اعضا بقیهی اعضا نیز باید گرد هم جمع شوند و چارهای بیاندیشند. به این ترتیب پروفسور نقشهی سرقتی که پیشتر با برلین طراحی کرده است را مطرح میکند، نقشهای سخت و تقریباً غیرممکن! تیم سرقت قصد دارد به وسیلهی این سرقت ریو را پس بگیرد و از شکنجههای پلیس او را نجات بدهد.
سرقت جدید به اعضای جدیدی نیاز دارد که شامل پالرمو، بوگوتا و مارسی است، پروفسور به همراه مارسی و لیسبون از بیرون سرقت را کنترل میکنند. همچنین یک تیم حرفهای سایبری پاکستانی که تقریباً هر چیز غیرممکنی را ممکن میسازد، تیم سارقین را پشتیبانی میکند. سرقت جدید با دسترسی به طلا و اطلاعات فوق سری دولتی همراه است.
فصل 3 و 4 سریال خانه کاغذی از جهت سیر اتفاقات به شدت نفسگیر است. طی اتفاقاتی لیسبون به دست پلیس میافتد و پلیس برای تضعیف پروفسور اینگونه نشان میدهد که لیسبون کشته شده است. پروفسور با مارسی، شکل تصادف و مردن پروفسور را بازسازی میکنند تا مدتی پلیس را سرگرم کنند. ریو به تیم سرقت تسلیم میشود در حالی که شنود در بدنش کار گذاشته شده است و دیگر توکیو را نمیخواهد. توکیو به علت پس زده شدن رفتارهای خطرناکی از خود نشان میدهد. نایروبی توسط پلیسی به نام آلیسیا به بازی گرفته میشود و به کنار پنجره میرود تا کودک خود را ببیند ولی با شلیک تک تیراندازی به شدت مجروح میشود.
اختلاف میان گروه یکی از چیزهایی است که در فصلهای سه و چهار سریال مانی هسیت مشکلاتی ایجاد میکند. پالرمو که رهبری گروه را برعهده داشت توسط تیم به صندلی بسته میشود. دنور با استکهلم به مشکل بر میخورد و به اشتباه تصور میکند که همسرش با ریو به او خیانت میکند. توکیو برای تلافی ترک شدنش توسط ریو تلاش برای نزدیک شدن به دنور را دارد. پیش از دستگیری لیسبون حتی میان لیسبون و پروفسور نیز اختلافاتی شکل میگیرد.
همهی این اتفاقات سریال خانه کاغذی تنشآمیز به شدت برای مخاطب سنگین و در عین حال جذاب است. توکیو توسط گاندیا، رئیس امنیت بانک مرکزی اسپانیا، در جایی مخفی و زندانی شده که در نقشهی بانک نیست اما در نهایت این مکان توسط پروفسور پیدا میشود و توکیو نجات پیدا میکند. لیسبون نیز با نقشهی پروفسور از دست مأموران پلیس نجات مییابد و در حالی که نیروی پلیس و گاندیا به تمسخر گرفته میشوند با یک هلیکوپتر جنگی به سارقین در بانک میپیوندد و دوباره خوشیهای لحظهای تیم پرشور پروفسور به آنها باز میگردد. (خطر اسپویل!) در نهایت با این وجود که طی یک جراحی ناشیانه نایروبی نجات پیدا میکند، به دست گاندیا، کشته میشود.
چرا خوشی لحظهای؟ آخرین لحظهی فصل چهارم سریال مانی هیست که پروفسور از نجات معشوق خود میخندد و دوباره کنترل اوضاع را به دست گرفته است، آلیسیا که به علت پردهبرداری پروفسور از فساد پلیس و شکنجههای ناعادلانهای که با بازداشت غیرقانونی و بدون دادگاه ریو داشته، از پرونده کنار گذاشته شده وارد اتاق پروفسور میشود درحالی که به سمت او اسلحه گرفته است.
فصل 5 سریال Money Heist
فصل پنجم سریال بنا به مذاکرات کارگردان با شبکه تنفلیکس، قرار است که آخرین فصل سریال خانه کاغذی باشد. تولید این فصل چندین ماه است که آغاز شده اما هنوز خبری از تاریخ انتشار آن در دست نیست. به گفتهی آلکس پینا، کارگردان سریال مانی هیست فصل پنجم حماسیترین فصل سریال است. همچنین خبرها حاکی از حضور بازیگران جدیدی در سریال نیز میباشد.
حضور آلیسیا سیرا در محل مخفی پروفسور، شایعات زیادی را به دنبال داشته. یکی از این شایعات پیوستن او به تیم پروفسور در فصل پنجم سریال مانی هیست است. با انتشار عکسی از او که نام پاریس بالای سرش آمده و صدایش که بر تیتراژ پایانی فصل چهارم قرار گرفته و آهنگ معروف bella ciao را میخواند، این شایعات مقداری قوت گرفته اند.
فصل ۱و ۲ ش رو دیدم و به نظرم خوب بود ولی ایدهش میتونست فیلم سینمایی بشه و به نظرم زیادی کشش دادن