بله خب، اصلاً کشف مهمی محسوب نمیشود که بگوییم فیلم «موقعیت مهدی»، موقعیتی است باسمهای، الکن و برساخته از کهنالگوی شهید و شهیدپروری. یک موقعیت غیر دراماتیکِ بیوگرافیکال(کدام بیوگرافی؟!) که شوربختانه به همقطارانِ ماقبلِ خودش حتی نزدیک هم نمیشود؛ چه از منظر روایت و چه در وادیِ سبک.
علیایحال، بیایید منصف باشیم: فیلم «موقعیت مهدی» اگر هیچ هم نداشته باشد، دستکم قاطبهی شناسههای مضمونیِ فیلمهای دفاع مقدسی را یکجا دارد: درام اصلی بر رشادتها، جانفشانیها و ایضاً سیره شهادتگونه یک فرمانده جنگ بنا شده است.
حتماً میپرسید “پس تکلیف آن نماهای خوش بر و رو، باندصدای مرعوبکننده و مارشِ جلوههای ویژه دهانپرکن چه میشود؟”
اینجاست که نگارنده در پاسخ میگوید کدام تکلیف؟ مادامی که نه منطقی دراماتیک در پس خط روایی وجود دارد، نه ذرهای کشش و نه حتی انگیزه تبیینشدهی شخصیتمحوری، اتفاقاً تنها چیزی که آزار دهنده میشود استعمالِ شماری نمای کارتپستالیِ گسیخته از فرم است که نه تنها به درد ژورنالهای تبلیغاتی آنورآبی میخورند، بلکه مناسبات زیباییشناختی یک درامِ جنگی را در ذیل شلختگی روایت، تقطیعهای روایی و جامپکاتهای فاقد منطق روکش کرده.
اصلاً کدام روایت؟ کدام قصه؟ نگارنده که میگوید نه قصهای در میان است و نه ساختار منطقیای برای تفاهم و ساخت خردهپیرنگ – ضدپیرنگ با فرم و نه حتی برنامهای برای پرورش شخصیت(قهرمان) در بطن درام.
به نظر میرسد فیلمنامهنویس چنین پنداشته که قرار است یک ساختار رواییِ اپیزودیک را تحویل آتلیه عکاسیِ جناب فیلمساز (خودش) بدهد؛ از آنجا که به حساب خودش آمده برآیند مشتی موقعیت غیر دراماتیک و شماری شخصیت تیپیکال را پرده نامیده:
پرده اول: یک قبضه کلت کمری! […]پرده سوم: من مهدی باکری نیستم! […]و پرده آخر: موقعیت مهدی! اما غافل از اینکه بداند در پسِ پردههای روایت ماجرایش (سرگذشت مهدی باکری) یکجور از همگسیختگی وجود دارد که با پخش و پلا نمودن موقعیتها، شخصیتها و رخدادها، کلیت فیلم را به کولاژی تکهتکه و چنددست مسخ کرده است.
آنطور که از نام فیلم بر میآید، پلات قرار است بر سرگذشت عاطفی-عقیدتی «مهدی باکری» متمرکز باشد -که از یک عشق مادی آغاز و به فرجامی مینوی مختوم میشود. اما پیشبرد درام برحسب شمار قابل توجهای از بیراهههای داستانی و ایضا اتکای بیشازحد بر خردهپیرنگها و شخصیتهای فرعی، بهکل شلخته میشود و از خلق کشمکش و اینهمانیهای منتسب به شخصیت اصلی ناکام میماند.
اُپنینگ پیرنگ با رمانسِ برادرانِ باکری و معشوقههایشان رقم میخورد. درست از همین نقطه است که الگوی روایی فیلم شکلی ملو دراماتیک بهخود میگیرد، اما پرداخت فیلمنامه و به طور اخص شکل توزیع رویدادها (پیرنگ) در ادامه، بافتار ملودراماتیک ابتدایی را تماماً برهم میزند.
چطور؟ با پرداخت افراطگونهی ماجراهای فرعی در بطن شماری از فصلهای روایی که آنچنان در راستایِ تقویت کنشی واحد عمل نمیکنند.
گذشته از سؤالهای فراوانی که بیپاسخ میماند و ابهامهای جدی و وقایع غیرمنطقی، از اساس میشود پرسید که چه! فیالمثل میشود پرسید کارکرد جانمایی شخصیت «حمید باکری» در خط روایی فیلم «موقعیت مهدی» در چیست؟ مثلاً قرار است پیرنگ را گسترش دهد و بعد از مرگِ محتومالوقوعاش باعث شود تا خواهر خانواده نزد برادر بزرگتر خود (مهدی باکری) شکوه سر دهد که چرا جسد برادر کوچکتر (حمید) را در بیابان رها کرده؟ یا مثلاً باعث شود تا همسر ایشان در حرکتی قهرآمیز بار سفر را به شهر قم ببندد؟ همهش همین؟!
اصلا اینها به کنار؛ تکلیف آن دو شخصیت «ممد» و «خسرو» در فصل میانی فیلم (من مهدی باکری نیستم!) چه میشود؟ مگر نه اینکه پیرنگ بیوگرافیکال فیلم متعلق به سوژه محوری «مهدی باکری» است؟ پس چرا دوربین فیلمساز بهیکباره از ایشان کنده شده و در یک اکت جامپکاتوار به خردهپیرنگِ بیوقفهخوابیهای شخصیت «خسرو» و ایضاً کشته شدن پرسناژ «ممد» در پایان بسنده میکند؟ راستی کاکرد آن فلشبکهای زائد در بطن فصل مزبور چیست؟ که مثلا ایده یکخطی فصل را کشدار کند و کولبری «ممد» در زمانه برفی را مدلول حملشدن جسدش توسط «خسرو» در اکنونِ خاکی جلوه دهد؟ نگارنده که میگوید بگذریم!
روایت اما در فصلهای منتسب به مهدی باکری، کل هم و غماش را بر این گذاشته تا او -در قامت پرسوناژ محوری- با انگیزه و علاقهٔای مفرط در انجام مأموریتهای خطیر پرداخت شود که به تبع این پرداخت، خواست شخصیت اصلی در مرگی متعال (شهادت) تبیین گردد. چنین پرداختی طبعاً در یک دیاگرام «شخصیتمحور» صورتبندی میشود که غالباً به حالات روانشناختی و روابط میان پرسوناژهای اصلی-فرعی (اعضای جوخه خط مقدم) میپردازد تا اینکه بخواهد اعمال دانه درشت ماجرامحور و یا پیشرفتهای چشمگیر قهرمان و ضد قهرمانهایش را وارد جریان درام سازد.
ضعف اساسی روایت فیلم «موقعیت مهدی» هم درست در همینجاست؛ از آنجا که ما در طول فیلم اصلاً شمایل یک قهرمان را نمیبینیم که بخواهد با اکت و اعمال جسورانه، اقتدارش را به ساحت دیدگان مخاطب عرضه کند، بلکه اتفاقاً با شخصیتی منفعل طرف هستیم که فقط بلد است بیمهابا به دلِ خط مقدم بزند و همهی اعضای جوخه را وادار به شهادت کند!
بماند که قهرمان قصه ما نارنجک در دست نوجوانی ۱۳-۱۴ ساله میگذارد تا برود به تانکهای دشمن شبیخون بزند! باری، نتیجتاً آنچه روایت را به پیش میبَرد، نیازِ باسمهای شخصیتمحوری مبنی بر جنگیدن در نوک خط مقدم جبهه و عاقبتِ مختوم به شهادت است که شوربختانه آنقدر زیرپوستی و درونی پرداخت گشته که ذرهای از نمود بیرونیاش را عیان نمیسازد.
از سویی دیگر، روایت کوشیده تا بلکه برههای خاص از زندگی شخصیتمرکزیاش (مهدی باکری) را پوشش دهد و به قبل و بعد سرگذشت ایشان کاری نداشته باشد. که خب خروجیاش تاکید وافر فیلم در پرداخت افراطگونهی جزئیات زیست شخصیتمحوری بوده است؛ جزئیات یومیه و فرازهایی از یک زندگی نظامی، همچون تأکید بر شیوه راه رفتن، شیوه غذا خوردن، استحمام، دوری از عیال و خانواده و بهطور کلی تأکید بر شمار قابل توجهای از زمانهای مرده.
از تمام کاستیهای فوقالذکر که بگذریم، باید گفت فیلم «موقعیت مهدی» از منظر ساخت و پرداخت و هویت دادن به اتمسفر بصریای که از جنگ میخواهد بسازد -به مدد دوربین ترسو و منفعل فیلمساز که صحنههای نبرد و درگیری را در شماری کلوزآپ و مدیومشات دکوپاژ کرده است- اصلا موفق نیست؛ نگاه کنید به سکانسهای درون خاکریز که دوربین همواره اکتِ پرسناژهای فرعی و اصلی پیرنگ را تصویر میکند و به کنشهای در حال وقوع در فضای کلی جنگ بهکل پشت میکند. ما اصلاً نمیدانیم دشمن آنسوی خاکریزها کیست؟ عراقیها؟ ستون پنجم؟ و یا دشمن فرضی؟! جز اینکه چند تانک مزاحم هی میآیند و عرض اندامی میکنند و چند دقیقه بعد هم با مشایعت آرپیچیزنهایِ سپاه گم و گور میشوند!
بماند که «هادی حجازی فر» هم در نقش اصلی، همان لحن و میمیکهای دو فیلم «ماجرای نیمروز» و «ایستاده در غبار» را درهمآمیخته و در اجرایی کنترلنشده و مملو از غلوبازیهای همیشگی هیچ قابلیت تازهای را نشانِ مخاطب نمیدهد.
در پایان بایستی گفت بهسختی میشود فیلم را دوست داشت؛ نه آن روایت اپیزودیک عجیب و غریباش، نه آن جامپهای روایی بی در و پیکرش، و نه آن فرم بصریِ کارتپستالیاش را. فکر کردن به روزی که کارگردان/فیلمنامهنویس این فیلم سراغ شغل دیگری غیر سینما رفته باشد، بسیار مایه مباهات سینمای ترکشخوردهی این مرز و بوم خواهد بود.
The Review
موقعیت مهدی
«موقعیت مهدی»، موقعیتیست باسمهای، الکن و برساخته از کهنالگوی شهید و شهیدپروری. یک موقعیت غیر دراماتیکِ بیوگرافیکال که شوربختانه به همقطارانِ دهههای پیشین خود حتی نزدیک هم نمیشود؛ چه از منظر روایت و چه در وادیِ سبک.
تو برو همون ستون فقرات شیاطانتو نقد کن تو اصلا حالیته سینما چی هست جنگ چیه شهید کیه تو در حدی نیستی که بخای در مورد سینما و بازیگر نظر بدی
خفه شو گوساله سامری(شایدم الاغ ملانصردین)😂😂😂 از اون ادبیات و سواد نداشتت (اونی که نوشتی میخای نیس اصلش میخوایه) مشخصه لاته کوچه خلوتی🤣🤣🤣 آخه کیشمیش مغز نقد یا سینما چه ربطی به جنگ و شهید داره؟؟؟؟؟؟ فیلمی که فقط تو تدوین سر هم شده باشه عاقبتی بهتر از امثال این نقد نصیبش نمیشه😄😄😄 دم شهامت این نقد گرم که اینقدر با استدلال به آشغال بودن فیلم پی برده🤟👏👏👏ایول
راستی تویی که ات و اشغالای ذهن مریضتو اینجا نوشتی یوخ یادت تره دهن تو آب بکشیاااا🤣🤣🤣 و الا حسابت با کرام الکاتبین بچه های دروازه غاره!!!!
جوش نیار برادر، جوش نیار اخوی
ایشان هم سینما میشناسند هم شهادت.
شما هم اگر میشناسی، شما هم نقد کن، دعوا نکن
جوش نیار برادر
جوش نیار دلاور
اگر چه جاهایی با نقد شما موافقم. مخصوصا در فرم. اما از کلامتان و نوع متن و بی توجهی ب خوبی های فیلم کاملا مشخصه ک شما پر از عقده و کینه نسبت ب سینمای دفاع مقدس هستید. و تا وقتی با این همه بغض قلم میزنید هرگز منتقد خوبی نخواهید شد و مایه مسرت است روزی ک بشنویم منتقدی را رها کرده و ب شغل دیگری روی آورده اید
دقیقا
من خودم از فیلم خوشم نیامد اونم بیشتر بخاطر اینکه حرمت شهید باکری حفظ نشد(بخاطر ضعیف بودن نقش خود فیلم)
ولی این کینه نویسنده به وضوح مشهود هست
اتفاقا من حرف شما رو قبول دارم متاسفانه دوستانی نقد فیلم می کنند که فقط کلمه ها و عنوان ها رو شنیدن مثل ساختار دراماتیک ..متاسفانه من هم مثل شما خوشحال میشوم دوستی که نویسنده این متن است عطای نقد را به لقایش ببخشد..نقدی که جهت گیری فکری باعث شده نگاه فرد کاملا نسبت به فیلم منفی باشد ..در اینجا ذکر چند سوال الزامی است ..داستان در فیلم مشخص است و اول وسط و پایان دارد چطور این را ندیدید ..در اپیزود من مهدی باکری نیستم تمام مشخصه های روایت و زاویه نگاه فیلمساز برمبنای شناخت شخصیت مهدی باکری است وضوح این مورد غیرقابل انکار است چطور این را ندیدید ..و مواردی از این دست که نویسنده این مطلب چطور و با چه پیش فرضی به سراغ دیدن فیلم رفته که از آنها غافل شده ..مواردی مثل سلوک و شخصیت فرد در خانواده ،نگاه به مسئله خانواده و سختی های جنگ در شهرها و غیره ..در پایان لازم به ذکر است که این فیلم چکیده ای است از یک سریال شش قسمتی که قرار است بصورت کامل به زندگی این شهید بپردازد ..
سلام…
من بخشی از انتقادات شما رو قبول دارم…ولی این قلمی که مثل خنجر علیه همه چیز فیلم کشیدید و دارید قلع و قمعش میکنید رو قبول ندارم…
موقعیت مهدی با این که به شخصه منو اصلا راضی نکرد ولی همه ش تاریک نبود…نقاط مثبت زیادی هم داشت…
متنی کاملا مغرضانه
استاد فراستی با اون تحصیلات عالی از فرانسه و اون حجم از مطالعه و دقت این فیلم رو از بهترین فیلم های تاریخ جشنواره معرفی کرد بعد شما اینارو میگید؟! جل الخالق
استاااااد فراستی؟؟؟؟؟؟؟😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 فقط جسارتا دوست عزیز این بتی که داری میپرستیش همونی نیس که گف اخراجی های ۱ و ۲ بهترین فیلم تاریخ سینماست؟؟؟ 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 راستی یادم اومد این به روز صفرم گفته بود بهترین فیلم جشنواره ست😂😂😂😂 ها اینم الان یادم اومد که استادت شاهنامه رو همینقدر با درایت میخوندش
شمشیر سیاوش گلویش بِررررررید🤣🤣😂🤣😊😋 شایدم استادت میخواسته رو کله امثال شاگردای بدبختی مثل تو دفع حاجت کنه که اشتباه ورداشته به سیاوش گفته🤣😂😂😊😊😋 موفق باشی و از طعمش لذت بببری🤚😂
shysijal جان داداشوالا شما اومدی به هر کس که نسبت به این متن اعتراض داشته پریدی، حق بده نگرانت بشیم داداش. پماد داریم، بدم بهت؟
به همین نقد هم ، کلی نقد وارده..
با وجود اینکه خودم طرفدار فیلم هستم و از دیدنش خیلی لذت بردم ولی بنظرم نقد نوشته شده نقدی صحیح و منطقیه. من موقع تماشای فیلم چیزی از فتح الفتوحات مهدی خان باکری ندیدم…. این همون چیزیه که منتقد به درستی بهش سخن ایراد کرده انصافا باکری تو این فیلم یک قهرمان نیست…. خیلی جاهای فیلمم حس میکردم اضافیه و فقط واسه گریه گرفتن از مخاطب هستش…. اینی که من فیلمو دوس داشتم بر میگرده به اعتقادات شخصیم که مخلص شهید ایثار هستم….ولی از نظر تحلیل سینمایی بنظر میاد منتقد کارشو بلده و داره به درستی ساختار فیلم رو تحلیل میکنه…. به هر حال روح همه شهیدان مطهر قرین رحمت الهی باشه…
نویسنده عزیز خدا قوت
خیر جناب!
به نظر میاد شما هر چیزی دیدی ، نباید باور کنی!
سلام عرض ادب. واقعا جای تاسف داره خداوند متعال رحمت کنه شهید باکری بزرگوار با چهارده معصوم محشور بشه انشاءالله شفیع ما در آن دنیا باشه بنده حقیر نسبت به این فیلم واقعا انتقاد دارم اصلا منزلت بزرگی و شجاعت های شهید والامقام باکری کجا این فیلم کجا اصلا در حد اندازه ایشان نبود این فیلم واقعا من اصلا فیلم نگاه نکردم تا پایان امیدوارم در آینده نزدیک فیلمی در خور توجه ایشان ساخته بشه. چه قهرمانان پهلوانان نامی که جهان آرزو شون داره در دفاع مقدس از دست دادیم کم نیستن چه در سپاه چه در نیروهای زمینی هوایی دریایی ارتش عزیزمان اما انگار نه انگار
منتقد پدر کشتگی داره، همین
منتقد نمای عزیز مون ظاهران عقده ای هستن..
من خودم راستش از اهمیت بی جای سینمای ایران به شهید جنگ خسته شدم ( منظورم این نیست که باید فراموششون کنیم از نظرم دولت داره سو استفاده میکنه)…
ولی موقعیت مهدی تا الانش خوب ظاهر شده که خودم هم تصمیم دارم به تماشای فیلم برم..
ولی درباره این نقد قطعا مشخص اول کینه و بی حرمتی به قومی وجود داره که این فقط باعث میشه وب و نویسنده عزیز بد نام بشن..
نمره دو با تمامی ایراد هایی که گرفتین فوقش میشد ۴ یا ۵ شما با نقدی که به درستی انجام ندادی انتظار داری مردم بهت بگن دمت گرم؟
به شخص حس فیلم که به زبان آذری هست باعث فضا واقعا حس عجیب تر و واقعی تری به فیلم ببخشه در بازیگری حجازی راستش تا همین یک سال پیش شک وجود داشت ولی زمانی که آتا بای دیدم به صورت کلی نمایی جدید از سینمای ایران رو میشه در این فرد یادگرفت که قطعا در همین فیلم هم تاثیرات زیادی داشته..
در غیر این صورت من فیلم تماشا نکردم و نمی تونم نقدی که قابل قبول یا سطحی باشه بدم ولی با کامنت های که دیدم واقعا مایه تاسف هست و این دلیل انقدر کینه رو متوجه نمیشم
به همین نقد شما هم کلی نقد وارده و کاملا مشخصه که یه مشکل زیادی با سینمای دفاع مقدس دارید و اومدید فیلم رو گذاشتید که فقط ازش ایراد بگیرید
سلام
این آقا، هنگوال، نه خودش مهدی باکری ما رو میشناسد، نه گذاشته فیلم بهش معرفی میکند.
ایشون فرض رو گذاشته رو:
مسیر باکری از A تا B.
بعد میگه چرا این از A تا B نیست؟
خب مگه قرار بوده باشه؟
شما توقع داشتی فیلم چطور باشه؟
توقع داشتی باکری چطور باشه؟
توقع داشتی داستان راجب چیها باشه؟
معلوم نیست از کجا یه الگو تو ذهن داری، شاید از هالیوود اومده، بعد انتظار داری با اون الگو ساخته بشه؟
جنگ ما رو نشناختی، اجازه ندادی فیلم هم به تو بگه.
توقع آرنولد و امثالهم از باکری داشتی؟
دوست داشتی قهرمان باشند؟
اینها تو جسم قهرمان نیستند، تو دل قهرمان اند، تو انسانیتشون، تو رفتارشون با خانوادهش ن و با کسوکارشون.
شما انتظار داشتی برای اپیزود جنگ مقدمهچینی بشه؟
برای چی باید بشه؟
مگه داستان، داستان جنگیدن باکری است؟
یا داستان نظامیگری بامری است؟
داستان داستان چیه؟ این رو نیافتی.
داستان، داستان خودخود باکری ست، آقا مهدی باکری، نه داستان شهادت است، نه داستان ازدواج است، نه داستان جنگ است، اینا هیچکدوم در اولویت نیست.
اولویت مهدی باکری، زندگانیاش، اخلاقش، خلقوخوش و اون فضاها و اون پرسوناژها ست.
شما انتظار داشتی مثلا از اول فیلم تا آخر فیلم ما دنبال عملیات X و شهادت بامزی بگردیم؟
یا مثلا گفتی از اول تا آخر تو زندگی خانوادگی مهدی باکری باشیم؟
داستان اگر چند ورقی ست از زندگی، از این دفتر، چه ایرادی داره؟
چی باید بهم پیوند بخوره؟
نیاز به هیچ اتصالی نیست!
مگر یک چیز اتصالات باکری در این اپیزودها، یا اصلا نه! اتصالات این فضاها حتی! یا این شخصیت A!
در نهایت چند تا نکته هم اضافه کنم، ببخشید وقت میگیرم:
1. قهرمانپروری.
مشخصا منظور هنگوال از قهرمان، نوع هالیوودی اون بوده.
توقع یه چیز ابرانسان داشته، یه چیز اعجابانگیز و خارقالعاده.
اصلا اینطوری نیست، جنگ ما هم اینطوری نیست.
قهرمانهای ما هم اینطوری نیستند.
2. دشمن
اینم از نشناختن جنگ میاد، و اینکه اجازه صحبت به فیلم نداده.
ما اصلا نباید دشمن رو نشون بدیم.
نشون دادن عراقیها برای ما معنایی نداره.
ما داریم از خاکمون دفاع میکنیم، کاری هم نداریم عراقیها چه اند و….
تو فیلمهای جنگجهانی هم کی نازیها رو نشون دادند؟ اصلا نباید نشون بدن!
جبهه ما رو فقط باید نشون داد، اصلا نباید رفت تو سنگر دشمن.
نقد درست و به جا هست. صد در صد.
شما که معلوم است سواد نقد ندارید، لااقل منسجم و اصولی نظر بدهید.
سلام. من قرار نیست تو را قانع کنم. فقط اشاره ای می کنم به اپیزود “من مهدی باکری نیستم” و تمام.
“موقعیت مهدی” فیلمی اپیزودیک است که قرار است در هر اپیزود قهرمان فیلم برجسته شود و زندگی او را دنبال کنیم. این فیلم ساختمان دراماتیک متعارفی ندارد. در این گودِ تازه می شود فیلم های شاخصی مثل “خون به پا می شود” (پل توماس اندرسون – 2007)، “مرشد” (اندرسون – 2012) و “استیو جابز” (دنی بویل – 2015) را به یاد آورد.
اما چرا در اپیزود “من مهدی باکری نیستم” از قهرمان فیلم جدا می شویم؟ کارکرد این بخش در ساختمان دراماتیک فیلم چیست؟
نقطه عطف اصلی فیلم و زندگی مهدی را می توان شهادت حمید دانست. با این حال او اجازه نمی دهد پیکر برادرش را برگردانند عقب. نمی خواهد بین حمید و دیگران فرقی بگذارد. در اپیزود “من …” داستان نوجوانی را دنبال می کنیم که نمی خواهد پیکر رفیقش، همرزمش را در خط مقدم جا بگذارد. تحملش را ندارد. می فهمیم که خیلی از آدم ها، در همان جبهه، طاقت ندارند بدون رفیقشان برگردند. در نتیجه باز هم مهدی برای ما برجسته می شود. سختی و رنجی را که با جا گذاشتن برادرش تحمل می کند حس می کنیم، بدون این که خودش حضور فیزیکی داشته باشد. این به شدت دراماتیک است و کاملا درست و دقیق طراحی شده.
به همین مقدار بسنده می کنم.
با احترام به شما، اما بیشتر فیلم هندی بود تا درام براومده از یک جنگ واقعی. ارزش شهیدان خیلی بالاست و نیازی به این آبکی سازی های احساسی نبود. من هم به عنوان کسی که فیلم های دفاع مقدس رو پیگیری میکنم و برام مهمه با نظر منتقد موافقم.
سلام اصولا نقد فیلم از تمام جهات بررسی میشه هم نکته های مثبت هم منفی واقعا متاسفم کلا تمام فیلم رو محکوم کردید یعنی کل این فیلم یه نکته مثبت نداشت؟؟؟!!نقدتون منصفانه و اخلاقی نبود متاسفم واستون!!!
سلام
بنده شخصا بعد از دیدن این فیلم نسبت به جنگ نظرم تغییر کرد و فهمیدم چرا باید گفت ۸ سال دفاع مقدس نه جنگ.
کارگردان زحمت و صبر و استواری و رشادت و جان بر کف بودن در راه حق رو در حد بضاعت و امکانات در این فیلم به تصویر کشده.
بنده متخصص این داستان نیستم اما به هر اثری میشه نقد مثبت و منفی کرد ولی توهین نشان دهنده ی اینه که موضعی که توش قرار دارید موضع جهله.
ده ها نفر امثال شهیدان گرانقدر مهدی خان باکری و حمید خان باکری، هنوز که هنوزه زنده اند و در جامعه زندگی میکنن. کسانی که از همه چیز دست کشیدن مثل مهدی خان باکری، اما الان فقط دارن حسرت میخورن و درد میکشن و اونا هم تازه فهمیدم هشت سال دفاع مقدس، هشت سال سیاست مقدس بوده تا یه عده به جایگاه برسن
اين فيلم رو امروز ديدم بدور از تعصب مي گم منتقد سراسر كينه و بغض هست نسبت به اين اثر و اين تاسف انگيزه
واقعا متاسف هستم به جای اینکه بیاید حمایت کنید از تاریخ کشور و از شهدایی که رفتن جنگیدن و از همه چیشون گذشتن تا شما الان راحت بشینی و ……..
حداقل دو تا نکته مثبت میگفتی
یه لبتاب و گوشی گرفتن دستشون هرچی می خوان مینویسن
چی رو با چی قاطی پاتی فاطی میکنی؟!
فیلم مزخرف بود، اما ارزش هیچ شهیدی رو کسی انکار نمیکنه
سلام
دو نقد صحیح بود
اول ضعف هادی حجازی فر در بازیگری
دوم صحنه های جنگی به خاطر تفکر غلط کارگردان ضعیف از آب درآمد.
بقیه رو اشتباه گفتی
فیلم روایت و نظم مشخصی داشت و اتفاقا اینکه گذشته و رابطه حمید و مهدی رو در قالب خسرو و محمد نشون داد بسیار عالی بود.
سخت میشه فیلم رو دوست نداشت
نمره اش هم 6 بود و بهترین فیلم جشنواره های اخیر
اصل پروژه قرار است به صورت سریال در تابستان پخش شود و احتمالا بتواند بخشی از مشکلات فیلم را برطرف کند.
البته بماند که بیرون کشیدن فیلم سینمایی از یک سریال چقدر غیرحرفهای و غیراخلاقی است.
فیلم سراسر زور میزنه ملت رو به گریه بندازه…
شهید بزرگوار باکری رو هم متاسفانه منفعل نشون میده و مطلقا هیچ حرفی نداره ( در ساختار سینمایی)
بر عکسش فیلم ایستاده در غبار که همه چیزش اندازه بود و فیلمی به یاد ماندنی و عالی ساخته شد، این فیلم به شدت تلویزیونی و ضعیف بود. به خاطر دوستانم سالن رو ترک نکردم وگرنه ارزش دیدن نداشت برام.
چون حجازی فر که کارگردانی این فیلم رو کرده یه آدم بسیار پاچه خواری تشریف دارن و نون به نرخ روز میخورن
ترجیح میدم این فیلم رو نبینم
روز صفر کا عالی بود بعد هم فراستی کی گفت اخراجی ها شاهکاره
هیتر های بی سواد و جانبدار رو راحت تر از اون چیزی که به نظر می رسه می شه شناخت
کهن الگوی “شهید”؟؟؟ اگر عمق اساطیر و نظریات اسطوره شناسان را بکاوید، کهن الگویی به نام “خدای شهید شونده” یافت میشود اما “شهید” نه. بالاخره هر چیزی یک بدی هم دارد. بدی اینترنت هم میدان دادن به امثال جنابتان بود.
خوب میشه برای بقیه موقعیتها هم فیلم بسازن ، بخصوص در مورد موقعیت محمد باقر ، یا مم باقر . واقعا شاهکار میشه اون فیلم ، هر چی باشه اونم مثلا فرمانده تیپ و لشکر بوده به گفته خودش و در سن نوزده یا بیست سالگی .
من سالهاست در تعجبم که چرا در تلاش هستن لباس معنویت بر تن جنگ کنن و لباس عارف و زاهد و سوپرمن بر تن کشته شدگان جنگ ، این سبک فیلمسازی حتی برای نسل امروز باور پذیر نیست چه برسه به من و مایی که منطقه بودیم و دیدیم ، حالا چه بعنوان سرباز وظیفه و چه داوطلب و چه نظامی و سپاهی . جنگ اسم خودش رو داره ، آداب و اصول و قاعده و قانون خودش رو داره ، موقع تیراندازی وقتی خشاب تموم شد باید خشاب خالی با خشاب پر تعویض بشه ، تا اینکار انجام نشه ، تمام دعاهای تمام ادیان جهان رو هم که بخوانی حتی یک گلوله هم از اون اسلحه شلیک نمیشه ، ولی متاسفانه اصرار دارن بگن میشه ، و نتیجه این باور غلط و باورهای غلط دیگه میشه این وضع موجود ، چه در سینما و کلا هنر و چه در بقیه موارد
طرف حس میکنه منتقد سینماست متن ذو خوندنی خنده ام گرفت جوجه کوچولو سطحی کم سواد بهتره وقتتو صرف فیلم دیدن کنی شاید یه چیزایی یاد بگیری ،در مورد فیلم بگم از فیلم مذهبی بدم میاد ولی فیلم در کل فیلم موفقی بود
از کامنت شما اما بر میاد منتقد چیره دستی هستین!
همینکه این فیلم رو “مذهبی” معرفی میکنی کافیه تا تهش رو خوند!!!
با سلام من فیلم رو دیدم ولی ای کاش وقتم رو حرومه دیدن این فیلم بی سر وته نمیکردم بابا فیلم میسازی مگه ما ترکیم همش میزدم جلو فیلم رو ولی تا آخر هم از قسمتی از فیلم هم خشم نیومد خیلی فیلم حوصله سر بره بد ساختیه