فیلم Minari (میناری) فیلمی است در ستایش خانه و خانواده؛ این خانه اما صرفاً محلی برای سکنی گزیدن نیست. خانه میتواند چرخدار باشد؛ این به آن معناست که اولین شرط، یعنی ساکن بودن را نداشته باشد، اما اتفاقاتی در آن در حال رخدادن باشند که سبب شود معنای خانه را دوباره در ذهنمان مرور کنیم و پس از تماشای فیلم میناری از خود بپرسیم، ارزش خانهای که این روزها بیشترین زمان را در آن سپری میکنیم چقدر است. در ادامه با نقد فیلم میناری، این اثر دلنشین به کارگردانی لی آیزاک چانگ (Lee Isaac Chung) با پی اس ارنا همراه باشید.
فیلم Minari تصویری از یکخانه چرخدار میسازد که یک خانواده کرهای مهاجر با وجود تمام شایعات منفی درباره این محل به آن رو میآورند تا رؤیاهای خود را تحقق بخشند. داستان اما بهسادگی تحقق یک رؤیا پیش نمیرود بلکه رؤیاهایِ شخصیتها را به چالش میگیرد و با ظرافت هنرمندانه بیننده را در کنار شخصیتها به شَک میاندازد. اولینبار خانه را از پشت چارچوبهای پنجره ماشین آقا و خانم یین میبینیم. از همان ابتدا نامتعارف بودن این خانه کششی برای ادامه داستان در مخاطب ایجاد میکند. همانطور که فرزندان خانواده نیز پس از مواجهه با چرخها هیجانزده میشوند، مخاطب هم برای ورود به خانه ترغیب میشود. خانهای که برای ورود از درِ آن مادر خانواده، مانیکا باید از جیکوب، پدر خانواده کمک بگیرد!
جیکوب با روحیات شرقی که دارد نمیتواند خود را با سرعت زندگی در کالیفرنیا وفق دهد. قادر نیست تا چیزی که واقعاً از آن خودش است را در آن شهر بسازد. پس او به طبیعت بکر در یک منطقه برونشهری پناه میبرد تا باغ عدن خودش (اشاره به Garden of Eden) را بسازد که در نظرش از بهترین خاک آمریکایی برخوردار است. بهنظر میرسد این خانواده کرهای، از بزرگترها گرفته تا دیوید، آرزوی بهشت را در سرخود میپرورانند و همین مسئله آنها را به آمریکا کشور فرصتهای بسیار میکشاند. این آرزو اما تا میانه فیلم بیشتر دوام نمیآورد و با ورود و حضور پررنگ مادربزرگ در فیلم میناری متوجه میشویم با چیزی متفاوت از یک داستان سرراست درباره موفقیت یا عدم موفقیت یک خانواده مهاجر در آمریکا طرف هستیم. دلایلی من باب اینکه فیلم Minari در نوع خود اثری مهم و قابلستایش است خواه به لحاظ سینمایی و خواه قصه وجود دارد که در ادامه به آنها میپردازیم.
نظرگاه فیلم Minari
فیلم Minari روایت اتفاقات غالباً تلخی است که خانوادهای مهاجر در غربت تجربه میکنند. اگر اتفاقات را مرور کنیم متوجه خواهیم شد این خانواده با موانع و مشکلاتی از قبیل مالی، جغرافیایی، بیماری، و دلتنگی روبرو هستند که شوکهای احساسی را برای مخاطب ایجاد میکند. نکته حائز اهمیت اما این است که تجربه تماشای میناری برای مخاطب میتوانست اندوهناکتر از آنچه هست باشد. اما چنین اتفاقی نمیافتد. دلیل این امر دیوید و دنیای کودکانهای است که بهوسیله او وارد فیلم شده است. در همان ابتدای فیلم تکنیکهای فیلمبرداری، گزینش موقعیتها، دیالوگها و حتی قصه به مخاطب نشان میدهد میناری درباره آقا و خانم یین نیست و دیوید هم یک پسربچه معمولی نیست. میناری تجربه کودکانه و لطیف دیوید است از زندگی. زندگی که مهاجرت شرایط ویژهای در آن ایجاد کرده است. این موضوع مهمترین دلیلی است که میناری هرگز ما را در تلخی اتفاقاتی که روایت میشود رها نمیکند. هرچقدر هم که بعضی لحظات در آن غمگین و تکاندهنده باشند، در نهایت نوعی شور زندگی وجود دارد که برآمده از یک نگاه کودکانه است. این نگاه در سراسر فیلم قابللمس است و مانند خاطرات کودکی نوعی شیرینی با خود به همراه دارد.
از ابتدای فیلم متوجه اهمیت شخصیت دیوید میشویم. این اهمیت تنها مربوط به بیماری او نیست و در همینجا هم پایان نمیپذیرد. فیلم Minari با نگاه دیوید سروکار دارد. آنچه بهوسیله آن لطافت کودکانهای وارد اثر میکند. چگونگی دخیل شدن بچهها بهخصوص دیوید در کنشهای اصلی هر صحنه بر این امر صحه میگذارد. شاید بهنظر برسد که کنشگرهای اصلی در بیشتر صحنهها بزرگسالانی هستند که گاهاً دعوا میکنند، معامله میکنند و یا درباره مسئله مهمی گفتگو میکنند، اما با نگاهی دقیقتر متوجه میشویم با ظرافت ویژهای صحنه به سمت دیوید کشانده میشود. او غیرمنتظره جایی از کسی آبنباتی میگیرد یا از طرف یک مأمور تشویق میشود و به این طریق فضا از یک جدیت بزرگسالانه به سمت هیجان کودکانه کشانده میشود.
دوربین شاید مهمترین عنصری است که در ایجاد این حس سهیم است. تا ارتفاع قد دیوید پایین میآییم و در واقع جهان را ازنقطهنظر این کودک بیمار میبینیم. در راستای چنین هدفی گاهاً قدبلندترها بهتمامی داخل قاب جا نمیگیرند و درست دیده نمیشوند و بزرگترها غولآسا بهنظر میرسند. در یک سری از پلانها دیوید ما را به سمت کنش اصلی میکشاند و یا ناگهانی در صحنههای کلیدی حضور پیدا میکند و اعضای خانواده را در لحظات آسیبپذیرشان غافلگیر میکند. جای دیگر پال را از پشت شیشه به مادرش نشان میدهد و خود مسبب ایجاد کنش اصلی در این صحنه میشود. اولین دعوای خانم و آقای یین در اوایل فیلم مثال بارز اهمیت شخصیت دیوید است. بلافاصله پس از شروع دعوا به اتاق بچهها میرویم جایی که دیوید و خواهرش موشکهای کاغذی درست میکنند تا بهوسیله آن دعوا را متوقف کنند. تقریباً در تمام مدت دعوا با بچهها هستیم این استفاده سوبژکتیو از دوربین نشان میدهد فیلم Minari در تلاش است تا بیشتر از آنکه روی ماجرا و کشمکش بزرگسالان تمرکز کند مخاطب را با دنیایی کودکانه مواجه کند و به این طریق از تلخی دشواریهای زندگی بکاهد و تماشای فیلم را به تجربهای سهل بدل گرداند.
نماد گذاریها در فیلم Minari
میناری در استفاده از نمادهایی که خود در فیلم به وجود آورده است بسیار موفق عمل میکند. دودِ برخاسته از دودکش محل کار مادر یک نماد است از ناتوانی مردان که در ابتدای فیلم برای مخاطب تعریف میشود. جیکوب برای دیوید توضیح میدهد که جوجههای نر به دلیل اینکه کاربردی ندارند و نمیتوانند بعدها تخم بگذارند برخلاف جوجههای ماده سوزانده میشوند. دودی که از ساختمان بیرون میآید نماد سوزانده شدن جوجههای نر به دلیل بیمصرف بودن آنهاست و تکرار این نما تا پایان فیلم هر بار شبیه به موتیفی عمل میکند که این حس را در مخاطب زنده میکند. مردان ناتوان! زمانی که جیکوب با مشکل آبیاری مزرعهاش روبرو میشود با یک کات دوباره تصویر دودکش را میبینیم و این نما ما را به معنایی که پیشتر در فیلم برایمان تولید شده است، ارجاع میدهد.
عنصر آب خود نماد دیگری است که به زیبایی در فیلم با آن بازی شده است و معانی متفاوتی ایجاد میکند. رشد محصولات وابسته به آب است. زمانی که آب قطع میشود وضعیت خانواده متنشنج میشود. همین امر سبب میشود مادربزرگ به همراه دیوید از برکهای دور از خانه آب بیاورند که همین آب موجب بهبود بیماری دیوید است. بهعبارتدیگر آب در فیلم Minari هم مایه حیات است، و هم مایه فلاکت این خانواده. همانطور که در یکی از پلانهای درخشان فیلم میبینیم آبِ روشویی پس از یک توقف طولانی، ناگهان به جریان درمیآید و ابتدا قرمزرنگ است به رنگ خون و سپس شفاف میشود. میتوان گفت آب قرمز همان شر است همان خشکی محصولات و شکستی است که جیکوب با نابودی محصولاتش با آن مواجه میشود. درحالیکه آبِ شفاف نماد معجزه، شفا و سلامتی است که به بهبود بیماری دیوید اشاره دارد.
دیوید و مادربزرگ به برکه میروند تا آب و میناری به خانه بیاورند. کنار برکه ماری میبینند و مادربزرگ از دیوید میخواهد تا از پرتاب سنگ به مار بپرهیزد. او میگوید: بهتر است خطر جلوی چشمهایمان باشد تا اینکه از ما پنهان بماند. شبِ همان روز مادربزرگ و دیوید کنار یکدیگر میخوابند و مادربزرگ سکته میکند. مادربزرگ در طول بیماریاش در گوشه اتاق حضور مار را احساس میکند. اینجا مطمئن میشویم مار نماد بیماری است. بیماری که دیوید از ابتدای فیلم دچار آن بوده است و مادربزرگ بعداً گرفتار آن میشود. بعدها در صحنهای دیگر، پال که مرد دیوانهای است و روزهای یکشنبه بهجای رفتن به کلیسا صلیب چوبی بزرگی را بر دوش میکشد و در خیابان عرق میریزد به اتاق مادربزرگ میآید و گویی او هم حضور مار را احساس میکند و برای نابودیاش دعا میخواند.
میناری گیاهی مختص کشور کره است که بسیار ساده میروید و نیاز به شرایط ویژهای برای رشد ندارد. این گیاه نشانهای است که بیننده را به هسته مرکزی و معنای فیلم که هنرمندانه بهعنوان اسم فیلم هم انتخاب شده است میرساند. برای آنکه بدانیم میناری نماد چه میتواند باشد باید جایگاه مهم مادربزرگ در فیلم را بشناسیم چراکه میناری توسط او کاشته میشود و رشد پیدا میکند.
مادربزرگِ طبیعت
لحظه ورود مادربزرگ به داستان فیلم Minari اهمیت زیادی دارد. مادر در حال آمادهکردن فرزندانش است. او میخواهد برای ورود مادرش همه چیز را مهیا کند. نکته قابلتوجه این است که صدا این اطلاعات را به مخاطب میدهد و نه تصویر. برای چند ثانیه مخاطب بهجای تصویر آمادهشدن بچهها تصویر غذاهای روی میز را میبیند. همین چند ثانیه، ارتباط غذا و مادربزرگ را برایمان روشن میکند. مادربزرگ یک فرهنگ کرهای را با خود به خانه میاورد که بیشترین نمودش در عادات غذایی است. همین فرهنگ کرهای موجب درگیری بین دیوید و مادربزرگش میشود. دیوید دمنوش گیاهی که مادربزرگ برایش آورده است را دوست ندارد. او همچنین از بوی مادربزرگ که برایش نشانی از کشور کره، جایی که هرگز در آن نبوده است بیزار است. انتظار تماشاچی از مادربزرگ یک زن سنتی است، حتی در اولین دقایق ورودش نیز این انتظار را برهم نمیزند. رفتهرفته اما متوجه میشویم او نهتنها ویژگیهای سنتی استریوتایپ مادربزرگ را ندارد، بلکه از تمامی اعضای خانواده هم مدرنتر است. او توجه همه را به موسیقی کرهای جلب میکند؛ سنتها را فراموش نمیکند اما درعینحال، برخلاف مادر، اهمیتی نمیدهد که دیوید در کلیسا چطور لباسی برتن میکند. مادربزرگ در کلیسا پول دخترش را از سبد برمیدارد و در دامنش پنهان میکند و هنگام تماشای تلویزیون مانند پسرهای نوجوان به دنبال خشونت است. دیوید از همان روزهای اول درست حدس زده است، که او یک مادربزرگ واقعی نیست!
بهمنظور نزدیک شدن به پاسخ این سؤال که دقیقاً مادربزرگ فیلم Minari کیست و چه نقشی را ایفا میکند باید چند صحنه را بررسی کرد. دیوید روی تخت دراز کشیده است و نمیتواند بخوابد. پیشتر او قایمکی از مادرش شنیده است که مریضیاش جدی است و هر لحظه امکان این وجود دارد تا قلبش بایستد. به مادربزرگ میگوید که هر شب مادرش برای رفتنش به بهشت دعا میکند اما این چیزی نیست که او میخواهد. مادربزرگ دلسوزانه دیوید را در آغوش میگیرد. این دو کنار یکدیگر بخواب میروند. صبح روز بعد معلوم میشود که مادربزرگ شب گذشته در خواب سکته کرده است و تا انتهای فیلم هم سلامت خود را بازنمیابد. این در حالی است که بیماری دیوید دقیقاً بعدازاین اتفاق روبه بهبود میرود. آیا میتوان گفت همان شب زمانی که این دو در آغوش یکدیگر خواب بودند مادربزرگ بیماری دیوید را از آن خود میکند و در ازای آن سلامت خود را به او هدیه میدهد؟
رسالت مادربزرگ اینجا پایان نمیپذیرد. آقا و خانم یین تصمیم میگیرند از یکدیگر جدا شوند؛ همان شب مادربزرگ که در حال آتشزدن زبالهها در محوطه خانه است مرتکب اشتباهی میشود که در نهایت منجر به حفظ این خانواده مهاجر میگردد. سوختن محصولاتی که جیکوب از ابتدای فیلم آرزویش را در سر میپروراند شوک بزرگی است که به نظر میرسد تنها راه بازگشت آقا و خانم یین به یکدیگر نیز هم هست.
در فیلم میناری با یک مادربزرگ واقعی طرف نیستیم او خواه عمداً و خواه تصادفی تغییراتی را در روند داستان پدید میآورد که تا حدی هم فراطبیعی به نظر میرسند. همین تغییرات ما را به هسته نهایی که فیلم Minari در پی رسیدن به آن است، نزدیک میکند.
برگردیم به میناری، گیاهی که مادربزرگ آن را در بدو ورودش به آمریکا در کنار برکه میکارد. میناری در اکثر غذاهای کرهای استفاده میشود و فقیر و غنی توانایی خریدن آن را دارند. میناری خود بهسادگی میروید و نیاز به مراقبت خاصی ندارد. این میناری شگفتانگیز نماد چه چیزی میتواند باشد؟ جیکوب و دیوید در پلان پایانی فیلم در کنار میناریها هستند و از آنها میچینند. حالا که جیکوب تمام محصولات زراعی خود را ازدستداده است. میناری همان کورسوی امیدی است که فیلم در نهایت به مخاطب نشان میدهد. میناریها همان چیزهای کوچکی هستند که از چشم شخصیتهای داستان مخفی مانده بودند، اما در نهایت در کمال بیادعایی تنها اموالی هستند که این خانواده صاحب هستند. محصولات زراعی میتوانند بسوزند و یا در صورت کمآبی خشک شوند. میناری اما نیاز به مراقبت ندارد و بهراحتی دوباره میروید. میناری آن چیزی است که بیشترین اهمیت را دارد اما کمترین توجه را بخود جلب میکند و تنها مادربزرگ است که در نقش منجی به این گیاه اهمیت میدهد. او گیاهی را با خود به ارمغان میآورد که به نمادی از سادگی و اهمیت معنای خانواده بدل میشود.
در آرزوی بهشت
بهشت در فیلم Minari کجاست؟ جیکوب به دنبال باغ عدن به این محل برونشهری نقلمکان میکند تا بتواند کاری برای خودش دستوپا کند. بهشت برای این خانواده همان آمریکایی است که جیکوب و همسرش بهخاطر شرایط دشوار کره به آن پناه میبرند بیخبر از آنکه چه چیزی انتظارشان را میکشد. بیماری پسرشان دیوید آنها را از پای در میآورد. پدر و مادر دعواهایشان را علت شروع این بیماری میدانند. بهشت جایی است که مادر هر شب دیوید را مجبور میکند تا برای رسیدن به آن دعا کند. دیوید اما دوست ندارد بمیرد میخواهد همچنان به زندگی ادامه دهد و این آن مسئلهای است که مادربزرگ با دیوید در آن اتفاقنظر دارند و باعث میشود روابطشان را مستحکم کنند. مادربزرگ به دیوید میگوید دعا کن و بگو که بهشت را نمیخواهی، میخواهی فقط زندگی کنی. در انتهای فیلم میبینیم شخصیتها چگونه یاد میگیرند تا وقتی زندگی را دارند از آنچه در اختیارشان گذاشته شده است لذت ببرند و رؤیای بهشت را فعلاً در ساعاتی که زنده هستند فراموش کنند. این مطلب روشنکننده تم مذهبی که در فیلم Minari وجود دارد هم هست. اینکه در آرزوی بهشت بودن برای انسان معاصر نهتنها راهگشای مشکلات نخواهد بود که بر شدت تنش هم میافزاید.
فیلم Minari در آرزوی تحقق بخشیدن به یک رؤیای امریکایی آغاز میشود و در ادامه جلوهای از یک سادگی شرقی به خود میگیرد. شخصیتها با گذر زمان متوجه میشوند که شاید رؤیاهایشان از ابتدا آن چیزی نبوده است که واقعاً سبب بهبود بخشیدن اوضاع زندگیشان شود و شاید اصلاً همین رؤیاها دلیل مصیبتشان بوده است. منجی این خانواده یعنی مادربزرگ باعث میشود هر اتفاقی رقم بخورد تا این خانواده از یکدیگر نپاشد. فیلم Minari علاوه بر اینکه یک تجربه لطیف کودکانه است به مخاطب گوشزد میکند تا حواسش را جمع کند که چه چیزی را آرزو میکند و در راه رسیدن به آن چه مسائل مهمتری را به فراموشی میسپارد.
The Review
فیلم Minari
فیلم Minari در آرزوی تحقق بخشیدن به یک رؤیای امریکایی آغاز میشود و در ادامه جلوهای از یک سادگی شرقی به خود میگیرد. شخصیتها با گذر زمان متوجه میشوند که شاید رؤیاهایشان از ابتدا آن چیزی نبوده است که واقعاً سبب بهبود بخشیدن اوضاع زندگیشان شود و شاید اصلاً همین رؤیاها دلیل مصیبتشان بوده است. منجی این خانواده یعنی مادربزرگ باعث میشود هر اتفاقی رقم بخورد تا این خانواده از یکدیگر نپاشد. میناری علاوه بر اینکه یک تجربه لطیف کودکانه است به مخاطب گوشزد میکند تا حواسش را جمع کند که چه چیزی را آرزو میکند و در راه رسیدن به آن چه مسائل مهمتری را به فراموشی میسپارد.
تقریباً بهترین تحلیلی بود که میشد برای این فیلم نوشت؛