فیلم «میزبان» (The Host) ساختهی بونگ جون-هو (Bong Joon-ho)، به خاطر تصویری که از شرارت به تصویر میکشد، با فضای زمانی که در آن زندگی میکنیم مناسبت دارد.
تمام فیلمهای بونگ جون هو هیولاهایی را در خود جای دادهاند و این هیولاها در بعضی از آثارش عیناً به تصویر کشیده شدهاند. در «خاطرات قتل» (Memories of Murder) هیولا آن قاتلی است که از دل تیتر اخبار بیرون آمده و خود را در تاریکی پنهان کرده است. در فیلم «برفشکن» (Snowpiercer) هیولا مفهوم کاپیتالیسم است که در عین تظاهر به حفظ نظم در انتهای دنیا، باعث میشود که انسانها از درون فرسوده شوند و به جان یکدیگر بیفتند. اما در اثر ساختهی سال 2006 او، فیلم «میزبان» که یکی از بهترین فیلم های کره ای تاریخ است، هیولا یک هیولای واقعی با پوست لزج و دم بزرگ و اشتهای تمامنشدنی برای بلعیدن کودکان است. موفقیت این ساخته موقعیت بونگ جون هو را به عنوان فیلمساز موفق تثبیت کرد و پیشزمینه موردنیاز برای ساخت «مادر» در سال 2009 را نیز فراهم آورد.
جلوههای ویژهی استفاده شده در فیلم «میزبان» بعد از مدت حدودا چهارده سال، دیگر چندان چشمنواز به نظر نمیآید، اما خود هیولا که بر اساس شخصیت استیو بوشمی (Steve Buscemi) در فیلم «فارگو» (Fargo) است، آفریدهای بینظیر است. هیولایی غولآسا برخواسته از فاضلاب با دهانی چنان پیچیده که تا انتهای فیلم بیننده را درگیر کشف لایههای مختلف خود میکند. این موجود هم ترسناک است و هم مسخره و تا جایی که کسی بتواند تصورش بکند، غیرقابل پیشبینی. هیچ گاه در طول فیلم نمیشود تشخیص داد که هیولا سر از کجا در میآورد و یا چه حقهی جدید به نمایش میگذارد. با این وجود، غیرمنتظرهترین خصوصیت هیولا در فیلم این است که حضور فیزیکی دارد!
اگر به کل حرفهی بونگ توجه کنیم، میشود مسیری را در کارهای او دنبال کرد که توانایی کارگردان را در حقه زدن طرفدارانش برای عرضهی هیولاهای نمادین نشان میدهد. به همین دلیل، با شناختی که امروزه از بونگ میرود که او به دنبال هیولاهای واقعی دنیای ماست، اینکه او واقعاً یک هیولا را در فیلم «میزبان» به تصویر میکشد، کمی غیرمنتظره است. پس چرا از همان صحنههای شروع فیلم، ما تصاویری واضح و باکیفیت از هیولای داستان میبینیم؟ آیا واقعا این ساختهی بونگ جون هو صرفا داستان هیولایی پوشیده از مخاط است که سعی در روایت تلاش خانوادههای طبقه متوسط کرهای برای نجات فرزندانشان دارد؟ یا شاید هم پیامی دیگر در لایههای زیرین فیلم جای خوش کرده است؟
از همان شروع فیلم تا ارجاعات متعدد به جنگافزارهای کشتارجمعی و جنگ عراق، همه نشان از این دارند که فیلم «میزبان» تلاش برای زیرک و ظریف بودن ندارد و هرچه میخواهد را به روشنی بیان میکند و این یکی از نکات دلنشین فیلم است. مانند دیگر آثار بونگ، این فیلم هم شخصیتهای احمقی دارد که درگیر صحنههای پرتحرک و طنز میشوند. اما اکنون که جذابیت جلوههای ویژهی فیلم از بین رفته است و میشود توجه بیشتری به مفاهیم بر خواسته از هیولا کرد، این شاهکار بونگ بیشتر میتواند عرضاندام کند.
عدم ظرافت در انتقال پیام، فقط یکی از جذابیتهای فیلم نیست، بلکه هدف اصلی آن است. فیلم «میزبان» فیلمی دربارهی بیشرمی و گستاخی شرارت است. این اثر، شیطانی را نمایش میدهد که مانند شخصیتهای منفی فیلمهای جیمز باند، از ریختن فرمالدهید در رود هان لذت میبرد و قبل از اینکه حملهی خود را آغاز کند، از مهمترین پل سئول آویزان میشود تا قدرت و شرارت خود را به بهترین شکل ممکن به همه نشان دهد.
پس داستان صرفا یک نمایش از هیولایی است که سعی ندارد خود را چیزی جز هیولا نشان دهد، و داستان نیروهای دولتی است که در هنگام مناسب، از ضربه زدن به آسیبپذیرترین اعضای جامعه هیچ ابایی ندارد. در کنار اینها، بونگ فیلمی را ارائه میدهد تا به همه یادآوری کند که قدرت جامعه تنها به اندازهی حمایتی است که از ضعیفترین های مردم میشود. پس عجیب نیست هنگامی که دو یتیم به داستان اضافه میشوند، فیلمنامهی بونگ حس و حال رمانهای چارلز دیکنز (Charles Dickens) را به خود میگیرد.
پس اگر فیلم «میزبان» جایگاه مهمترین فیلم هیولایی سالهای اخیر را به دست میآورد، به خاطر حملههای توطئه آمیزش به رسانهها نیست. تنها به این دلیل است که این اثر از معدود فیلمهایی است که استعارهای از هیچ چیز دیگر نیست و تنها سعی در نمایش فیلمی هیولایی دارد. گاهی خطر و هیولا به همین وضوح است که به تصویر کشیده میشود. به قدری واضح که امروزه و در سالهای اخیر به کاملترین شکل میشود آن را در اخبار و تیترهای هرروزه دید. افراد و قدرتهایی که زندگی و حقوق بسیاری از مردم دنیا را به روشنی تهدید میکنند. همانقدر روشن و واضح که بونگ هیولای خود را به عرضهی نمایش میگذارد.
پس هنگامی که هیولا در حال دویدن در حاشیهی رودخانه است و در صحنههای آهسته دیده میشود که چگونه مردم بیگناه را به دهان برده و میبلعد، مهمترین کاری که شخصیتها باید بکنند این است که وجود چنین هیولایی را بپذیرند و این مهمترین پیام فیلم «میزبان» برای دنیای امروز ماست. با توجه به ثبات نسبی که اخیرا بر دنیا حاکم بوده است، باور به حضور هیولاها برای ما ممکن است سخت باشد. با وجود اینکه هیولای بونگ جون هو دیگر عظمت و زیبایی سابق خود را از دست داده است، اما تا هنگامی که وجود چنین هیولایی در دنیای خود را قبول نکنیم، مقابله با آن غیرممکن است.