ژان پل سارتر تقریبا در آستانه قرن بیستم یعنی 21 ژوئن 1905 در پاریس به دنیا آمد. از کودکی با بورژوازی و جلال و شکوه آن آشنا شد. کودکی چند ساله بود که پدر خویش را که فارغ التحصیل دانشکده معروف پلیتکنیک بود از دست داد. هنوز مهر پدر و غم محرومیت از آن را بر دل داشت که مادرش با یکی از فارغ التحصیلهای همان دانشکده که رئیس کارگاههای بندری راشل بود مجددا ازدواج کرد؛ بههمین سبب بود که در سال 1916 در حالیکه بیش از یازده سال از سنش نمیگذشت پاریس را ترک گفت. در راشل به محافل بورژواها و مردم مرفه الحالی که بر ایمنی و برخورداری مداوم خویش از کلیه مواهب زندگی اطمینان خاصی داشتند راه یافت. با الهام از همین آشنائی کودکانه بود که بعدها در دو اثر «تهوع» و «کودکی یک رئیس» این دسته از مردمان «برگزیده» و راحت طلب را بیرحمانه بهباد انتقاد و تمسخر گرفت.
در سال 1925 کنکور دانشسرای عالی را با موفقیت گذراند و در شمار روشنفکران بین دو جنگ در آمد. در پاریس با امانوئل مونیه آشنا گردید و در 1928 آگرژه فلسفه شد و پس از گذراندن دوران سربازی به دبیری یکی از دبیرستانهای لوهاور انتخاب گردید. در همین شهر بندری بود که استخوانبندی و شالوده کتاب «تهوع»- که ده سال بعد منتشر شد- فراهم آمد.
بدینگونه شکفتگی ژان پل سارتر در سالهای بین جنگ آغاز شد و تا سال 1938 که در واقع میتوان آنرا شروع زندگی ادبی او دانست به اوج کمال رسید. پس از انتقال به پاریس مقالاتی چند در مجلههای ادبی منتشر کرد و رمانهایی نوشت که ناشرین از قبول آنها سرباز زدند.

در سال 1938 در 33 سالگی با انتشار «تهوع» آفتاب نخستین کامیابی ژان پل سارتر طلوع کرد و در 38 سالگی با نگارش «مگسها» و «دربسته» به اوج شهرت رسید. سالهای 1935 تا 1938 فرصتی بود کافی برای آشنائی با فراز و نشیبها، امیدواریها، توهمات و ناکامیها.
بهمین سبب آثار پیش از جنگ سارتر بخصوص «تهوع» و «دیوار» و بسیاری از خطوط «راههای آزادی» ترجمان خستگی روزافزون یکی از پیروان ژید است که میخواهد آزاد و لاقید بماند و از خود میپرسد: «چرا آزاد؟». درست در همینجاست که فرزند قرن بیستم از قید خرافات و آداب و رسومی که رویای یک آزادی مطلق و ساخته و پرداخته را در او میپروراند شانه خالی میکند و مشاهده مینماید که آزادی اگر عبث و بیثمر باشد ابدا مفهومی نخواهد داشت.
روکانتن قهرمان «تهوع» بیاعتنا به سیستم فلسفی سارتر از بس از زیر بار معتقدات و اصول اخلاقی موجود شانه خالی میکند و موشکافی و اندیشه انتقادی را در خود پرورش میدهد سرانجام به جائی میرسد که حتی نان برای سد جوع ندارد ولی آخر الامر به وصال نوع آزادی که قید و بندی نمیشناسد-و بهمین سبب هم محملی برای استفاده آن نیست-نائل میشود. این درام نسل پیروان ژید یعنی نسل منحط و بیبند و بار است که در حدود سال 1920- هنگامیکه ژید پس از سالها گمنامی نامآور شده بود و چون گوهری تابناک برتارک جوانی میدرخشید-بیست ساله بود. لافکادیو و توماس قهرمانهای آثار ژید و کوکتو آینه تمامنمای نوجوانانی است که به هیچ چیز جز آزادی گرانبها و توهمات ذهنی خویش ایمان ندارند. آزادی و روشنبینی در آنموقع شعار روز شده بود و سارتر نیز که در میان چنین نسلی نشو و نما مییافت جبرا نمیتوانست از تأثرات آن ایمن بماند. ولی در فاصله 20 سال دو مفهوم بالا در آثار وی کاملا دگرگون میشود و شور و حرارت جوانی و سرگشتگی دوران شباب بهیک الزام پیگیر، قطعی و رقتانگیز تبدیل میشود. در خلال این سالها پردههای وهم و پندار بهسرعت از برابر دیدگانش به یکسو میروند و با حدوث بحرانهای اقتصادی و غلبه فاشیسم آن بیخیالی به تلخکامی بدل میشود. سارتر ضمن وقوف بر پوچی آزادی غیر قابل استفاده این حقیقت مسلم را درمییابد که «رهائی و گریز از قید و بندهای خرافات، جنبههای غمانگیز زندگی و مسؤولیت انسان را از میان نمیبرد».

بدینگونه آزادی و خودکامگی جای خود را به سرنوشت میسپارد؛ و نسل عنان گسیخته سابق به نقض ارزشهای مکشوفه ایام شباب پیمیبرد و روشن بینی و اختیار در مرداب رکود میگندد و نوجوان بیاعتنا و خیال پردازی که موضوع رمانهای کوکتو بود به مردی پخته که با بیرحمی هرچیز را به زنجیر انتقاد میکشد تبدیل میشود. چنین مردی به آشکارا درمییابد که خیال پردازی دوامی ندارد و سوررئالیسم چون آتشی که بر کاه افتد همه چیز را به نیستی میکشاند و دنیای 1939-1938 آبستن حوادث وحشتناکی است که آزادی فردی را تهدید میکند.
ژان پل سارتر شوربختانه پس از آنهمه شور و هیجان در چهل سالگی هنگامیکه گریزپا بودن لحظات شیرین زندگی سالهای 1925-1920 را بهچشم میبیند مانند روکانتن قهرمان «تهوع»، غمآلود به پشت میز کافهها پناه میبرد، با این تفاوت که روکانتن با وجود زندگی بیبند و بارش از این گستاخی برخوردار است که ضمن تجدید نظر در مسائل مطروحه بیهودگی آزادی ژید را بیرحمانه برملا میسازد.
سارتر قبل از سال 1939 یعنی در سال 1936 به تصنیف اثری پرداخته بود بهنام «توهم» که به دانشجویان دانشکده فلسفه اختصاص داشت و در دائرة المعارف جدید فلسفه در سلسله انتشارات دانشگاه به طبع رسید. با انتشار «تهوع» در سال 1938 و «دیوار» در سال 1939 درهای N. E. F بروی وی گشوده شد و در آنجا به درج و نشر مقالات متعددی مجال مبادرت یافت؛ با اینهمه اشتهای او پیش از جنگ هرگز از حصار اندیشه مردم آگاه فراتر نرفت.

در سال 1939«طرح یک نظریه درباره تأثرات درونی» و در سال 1940 «روانشناسی توهم طبق اصول پدیدارشناسی» انتشار یافت. از سال 1940 تا 1943 یعنی قریب سه سال به خاموشی گذشت تا اینکه در سال 1943 «مگسها» که میتوان آنرا «آگرژه» فلسفی یک نویسنده دراماتیک دانست منتشر شد. اثر سنگین و فلسفی «وجود و عدم» با آنکه با استعداد و فهم مردم سازگار نمیآمد، اقبال عامه یافت و شهرتی کم نظیر بهدست آورد.
سارتر هنگام نجات فرانسه، شاید هم خلاف میل باطنیش بهصورت مرد روز درآمد و دور از شاهکارهای گذشته به روزنامهنگاری پرداخت. در طول پنج سال جنگ مداوم که در خلال آن استعدادهای تازه و خلاق-بیآنکه مجال بروز یابند، از او نیز اثر قابل توجهی در زمینه فلسفه بهوجود نیامد. سارتر پیش از سال 1945 در میان تأثر شدید شاگردانش و همچنین با وجود مغایرت با اصول و مبادی اندیشه فلسفی خویش کرسی استادی دانشگاه را ترک گفت.
در سال 1944 «دربسته» و در سال 1945 «تعلیق و سن عقل» بهصورت مجلدات نخستین اثری با عنوان پرطمطراق «راههای آزادی» طبع و نشر یافت. سارتر در این دو اثر که دیدگاه و جهانبینی آنها بهمراتب گستردهتر از «تهوع» است رخدادهای گذشته را توصیف میکند و تنها در جلد اخر خواننده را با استنتاح فلسفیاش آشنا میسازد.

با اینهمه «حیاتی ادبی» با تجلیات گوناگونش وی را اغوا میکند و مصنف در پاسخ تقاضای باطنی مردم در سال 1946 دو نمایشنامه بهنام مردههای بیگور و روسپی بزرگوار که میتوان آنها را گزارشی از وضع اجتماعی امریکا دانست منتشر میکند. در همین سال با ایراد خطابهای تحت عنوان «اگزیستانسیالیسم، اصالت انسان است» نام خویش را بیش از پیش بر سر زبانها میاندازد.
سارتر در قلمرو سینما نیز ذوق هنری خویش را آزمود و در سال 1947 و 1949 دو سناریو «بازی تمام است» و «دندههای چرخ» را نوشت که اولی بهوسیله ژولین دو ویویه تهیه و کارگردانی شد.
تطور فلسفی اندیشه سارتر سرانجام وی را متقاعد کرد که نویسنده از دخالت در سیاست ناگزیر است و پیش از هر چیز باید در امور سیاسی محیط اجتماعی خویش نقشی را به عهده بگیرد؛این بود که به تأسیس و انتشار مجله «عصر جدید» همت گمارد و در سلسله مقالاتی تحت عنوان «ادبیات چیست» وظیفه خطیر یک مرد ادیب را تعریف و توجیه کرد. سارتر پس از ریختن شالوده مجله «عصر جدید» همه کوشش خود را در کار تجزیه و تحلیل سیاست گذاشت و در همان اوان با همکاری داویدروسه و ژرار رزنتال، «مجمع دمکراتیک انقلابی» را تشکیل داد. نمایشنامههای «دستهای آلوده»(1948)، «شیطان و خدا»(1951) و«نکراسوف»(1955) نیز چیزی جز تعمیم در اماتیکیک مسأله سیاسی نیستند.

انسان عصر ما، محروم از معتقدات ساخته و پرداخته-که دیگر بدان ایمانی هم ندارد-خود را تنها حس میکند. سرگشتگی بین انزوا و احساس یک مسئولیت شدید انسانی در ظاهر متناقض به نظر میرسند (در حالیکه در باطن امر بیکدیگر پیوستهاند). و در واقع همین حالت سرگشتگی و حیرت است که در طول زمان به نامهای«تراژیک» «دلهره»، «سرنوشت» و حتی «عبث» تبدیل ظاهر مییابد. انسان قرن بیستم دیگر به توضیحات قرار دادی و مقررات اجتماعی منظمی که بطور ساخته و پرداخته در اختیارش گذارده میشود ایمان و اعتقادی ندارد، ولی با همه این بیایمانی و محروم ماندن از یک نیروی معاضد بیرونی احساس مسئولیت انسانی خویش را از دست نمیدهد (اگرچه در چنین حالتی با تشویش و اضطراب بیشتری آمیخته میشود). کار این بیزاری و سرگشتگی سرانجام بهجایی میکشد که تمام ادبیات قرن ما را به زیر سلطه و نفوذ خویش میکشد و به عبارت دیگر بدان حالتی متافیریکی میدهد. آثار ژان پل سارتر و نویسندگان سلف و معاصر او روی همین مسأله بنا نهاده شده است، ولی تازگی کار سارتر در این است که این مساله پیچیده قرن را با بیانی منطقی و فلسفی در آثار خویش مطرح کرده است. یکی از مشخصات نمونه کار سارتر در اولین نظر این است که مهمترین مسأله اخلاقی قرن بیستم یعنی دلهره مسؤولیت انسانی آدمیزادهای را که بنابر مقتضیات عصر خویش از قبول هدایت فراری شده و از راهبری سرباز میزند، نظم و صبغه فلسفی داده است.

چنین الزامی برای انسان که بجای قناعت به انتفاع از لذات زندگی، قادر بر سرنوشت خویش باشد و به رأی خود در آن دخل و تصرف کند در قسمتهایی از آثار سارتر که در خلال سالهای 1938 تا 1946 (تهوع تا راههای آزادی) منتشر شده کشف و بیان گردیده است. و در واقع همین الزام مقابله با زندگی و عصیان در برابر نمودهای تحمیلی آن است که از سال 1946 به بعد ژان پل سارتر نویسنده روانشناس و متخصص اخلاق را بهیک مفسر سیاسی و اجتماعی تبدیل میکند.




ازین نویسنده بخونید واقعا مفیده