کسلوانیا (Castlevania) یکی از خوشساختترین اقتباسهای ساختهشده براساس بازیهای ویدیویی است. این سریال که محصول مشترک استودیوهای Powerhouse Animation Studios ،Frederator Studios و چند استودیوی دیگر است، پس از انتشار فصل اولش به شهرت و محبوبیت بسیاری رسید. این اثر هم در راضی کردن منتقدان موفق بود، هم طرفداران سری بازیهای کسلوانیا را مجذوب خودش کرد و هم برای طرفداران دنیای انیمه جالب بود. به دلیل شباهت بصری زیاد این انیمیشن به انیمههای ژاپنی، بسیاری آن را انیمه خطاب میکنند و ما نیز برای سادهتر شدن مطلب آن را انیمه مینامیم. پخش و استریم انیمه کسلوانیا برعهده سرویس استریم نتفلیکس است و این سری پس از پخش فصل اولش تبدیل به یکی از محبوبترین سریهای انیمیشنی این سرویس شده. فصل آخر و چهارم انیمه Castlevania در 13 ماه می (23 اردیبهشت) از طریق نتفلیکس در دسترس قرار گرفت و بالاخره این سری هیجانانگیز و محبوب به پایان خود رسید. در این مطلب به نقد و بررسی فصل 4 انیمه کسلوانیا خواهیم پرداخت.
هرساله، بازیهای ویدیویی بسیاری تبدیل به فیلم و سریال لایواکشن یا انیمیشن میشوند و بسیاری از این اقتباسها مایوسکننده ظاهر میشوند. شاید این مساله بیشتر به عمل اقتباس از روی یک بازی برگردد. اصولا یک بازی هم طول بیشتری دارد و هم خود عمل بازی کردن به نوعی باعث وارد شدن ما به دنیای آن میشود. ساختن اقتباسی که بتواند هم از نظر داستانی یک بازی جدا یا یک سری بازی را پوشش دهد و هم قابلیت فرو بردن مخاطب در دنیایش را داشته باشد، عملی سخت است. سری بازیهای کسلوانیا نیز از این امر مستثنی نیست.
این سری بازی تایملاین بسیار گستردهای دارد و خطوط داستانی و شخصیتهای مختلفی را در برهههای زمانی گوناگون در برمیگیرد. انیمه کسلوانیا در سه فصل اولش در دو مورد ذکرشده به صورت موفقی عمل کرده، اما فصل پایانی آن چطور ظاهر شده است؟ فصل چهارم انیمه Castlevania وظیفه خطیری را بر دوش خود دارد. آن باید چند خط داستانی ناتمام را به نتیجه برساند و قوس شخصیتی شخصیتهای اصلی و فرعیاش را به پایانی رضایتبخش برساند.
داستان فصل 4 انیمه کسلوانیا

در ابتدا به خطوط داستانی و پلات فصل چهارم Castlevania بپردازیم. یکی از ایراداتی که در کل میتوان به فصول پیشین این اثر گرفت، ناهماهنگی سرعت پیشروی داستانش است و این فصل نیز از این مساله مستثنی نیست. شاید بتوان گفت که از این نظر، فصل چهارم بهتر از فصل سوم عمل کرده است اما با وجود نبردهای هیجانانگیز، پنج قسمت اول فصل سرعت کمتری دارند و یک سری دیالوگ در آن وجود دارد که شاید اصلا به آنها نیازی نباشد. در نیمه دوم، داستان جان تازهای به خود میگیرد و به گونهای پیش میرود که دلتان میخواهد همهی آن را پشتسر هم ببینید.
اگر به جنبه سرگرمکنندگی فصل 4 کسلوانیا نگاه کنیم، به صورت کلی تعادل خوبی میان صحنههای اکشن، لحظات طنزآمیز و دیالوگهای جدی و فلسفیتر وجود دارد که حتی با وجود روند آرامتر نیمه اول فصل، تجربهای بسیار سرگرمکننده را برای مخاطب رقم میزند. داستان این فصل در دنیایی شروع میشود که غرق در هرجومرج است. خطوط داستانی ناتمام فصول پیشین به سرعت از سر گرفته میشوند و سعی بر آن شده است که همگی به نتیجهای درخور برسند.
سه قهرمان داستان در ابتدای فصل هنوز از هم دور افتادهاند. در یک سمت ترور و سایفا را دنبال میکنیم که برخلاف فصل پیش، فقط در حال واکنش نشان دادن به وقایع اطرافشان هستند. از طرف دیگر به سراغ آلوکارد میرویم که پس از خیانتی که به او در فصل قبل شده، بسیار افسرده و ناامید است. در سمت آنتاگونیستهای ماجرا هم خطوط داستانی کارمیلا، هکتور و دوستان کارمیلا را دنبال میکنیم و از طرف دیگر هم آیزاک و لشکر جدیدی که برای خودش ساخته است. سنت جرمین هم در میان حضور دارد و چند شخصیت جدید مانند زامفیر، وارنی و رتکو نیز با نقشههای نامعلوم به داستان اضافه میشوند.
دنیای کسلوانیا در فصل 4، دنیایی پر از هرجومرج است. قسمتهای اول فصل به خوبی حس کنجکاوی ما را برمیانگیزانند و برای ما پرسشهایی جدید را مطرح میکنند. برای مثال، نقشه زنده کردن دراکولا از چه سمتی هدایت میشود؟ چه کسانی پشت پرده با یکدیگر همکار هستند؟ مغز متفکر پشت این اتفاقات چه کسی است؟ آیا یک نفر خاص است یا گروهی از افراد؟ ترور و سایفا نیز با مشاهده اتفاقات رخداده به این پرسشها فکر میکنند و به دنبال جواب برای آنها میگردند.
فصل 4 انیمه کسلوانیا همانند فصول پیشین، همراه با پیچشهای داستانی و توییستهای بسیاری است و شاید دارای بیشترین آنها در میان فصول این سری باشد. داستان انیمه کسلوانیا اقتباس مستقیم از یکی از بازیهای کسلوانیا نیست و شخصیتها و خطوط داستانیاش را از چندین بازی از این سری الهام گرفته است. بنابراین، توانایی این را دارد که حتی طرفداران سرسخت و وفادار به این سری بازی را نیز غافلگیر کند و در این امر موفق میشود. توییستهایی مانند برملاشدن نقشه هکتور، هویت واقعی وارنی و روشن شدن هویت مغز متفکر اصلی، زنده ماندن ترور و بازگشت دراکولا و لیزا به زندگی همگی در نوع خود جالب هستند، اما نمیتوان آنها را از نظر کیفی در یک سطح دانست.

شاید بد نباشد که کمی این پیچشهای داستانی را مورد بررسی قرار دهیم. برملاشدن نقشه هکتور و زنده ماندن ترور پیچشهایی جالب اما قابل پیشبینی بودند. توییستی که بیش از همه من را غافلگیر کرد، روشن شدن هویت وارنی و معرفی یک آنتاگونیست جدید یعنی «مرگ» در دو قسمت پایانی فصل بود. مرگ شخصیتی است که در بیشتر بازیهای کسلوانیا حضور دارد، مخصوصا به عنوان غول مرحله آخر. حالا در سریال کسلوانیا نیز به همین صورت حضور پیدا میکند و به عنوان مغر متفکر اصلی پشت اتفاقات فصل چهارم معرفی میشود.
به نظر میرسد که این انتخاب برای ایجاد کردن حس نوستالژی در طرفداران این سری بازی باشد و بیشتر حالت فن سرویس (Fan Service) دارد. درست است که طرفداران این سری با این شخصیت آشنایی دارند، اما معرفی آنتاگونیست اصلی در دو قسمت آخر سریال، به دلیل کمبود زمان برای پرداختن به شخصیت او و ماهیت، نیت و افکارش (مسالهای که تفاوت یک آنتاگونیست معمولی با یک آنتاگونیست عالی است) تصمیم جالبی نیست. دراکولا در ابتدای این انیمه به عنوان آنتاگونیست معرفی میشود و با پرداخت عالی دلایل اعمالش و نشان دادن او به عنوان شخصیتی کاملا خاکستری و حتی قابل درک، جذابیت این اثر دوچندان شده است. نمیتوان این مساله را راجع به مرگ هم بیان کرد. حضور او هیجانانگیز است و نبرد ترور و او بهترین نبرد فصل چهارم، اما او به عنوان آنتاگونیستی سطحی ظاهر میشود که زمانی برای کنکاشش نخواهیم داشت.
این فصل نیز مانند فصل سوم، مملو از صحبتهای عمیق و فلسفی میان شخصیتهایش است که البته شاید به همه آنها نیازی نیست و بسیاری بدون هدف خاصی هستند. یک پرسش تکرارشونده در میان این صحبتها که مرتبط با داستان و در آن مهم است، معنای خون آشام بودن است. در یک طرف وارنی و رتکو درباره این مساله صحبت میکنند و در طرف دیگر هکتور و لنور. داشتن عمر طولانی خون آشامها چه تاثیری بر دیدگاهشان در مورد زندگی دارد؟ مساله جالب دیگری که در صحبتها به آن پرداخته میشود، تفاوت میان قدرت (Power) و توانایی (Strength) است. درکل دیالوگهای درباره این دو موضوع، پرسشهای جالبی را برای شخصیتهای داستان و مخاطبان ایجاد میکنند.
شاید بهتر باشد کمی هم از بهترین قسمت این فصل یا شاید کل انیمه کسلوانیا، یعنی قسمت نهم بگوییم. کلمه مناسب برای توصیف این قسمت تنها یک کلمه است: حماسی! دوستی و همکاری ترور، سایفا و آلوکارد از نقاط قوت کسلوانیا است و در این قسمت این سه دوست دوباره به هم میپیوندند. پیوستن این سه به یکدیگر، نگاههای معنیدارشان به هم و شروع دوباره نبرد در کنار یکدیگر از هیجانانگیزترین صحنههایی است که اخیرا دیدهایم. این سه در کنار یکدیگر است که قدرت واقعی خود را به نمایش میگذارند. نبرد این گروه با موجودات شب و خون آشامهای همراه مرگ امکان ندارد آدرنالین خون شما را بالا نبرد. تماشای ترفندهای آلوکارد، کنترل سایفا بر المانهای گوناگون با قدرت خارقالعادهاش و هنر نبرد ترور همگی بسیار دیدنی هستند. آخر این قسمت و نبرد ترور و مرگ نیز بهترین نبرد فصل 4 کسلوانیا از نظر بصری است که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
چندی پیش اعلام شد که فصل 4 انیمه کسلوانیا، فصل آخر آن خواهد بود، اما احتمالا اسپینآفی از این سری ساخته بشود. توییست آخر که بسیار خوشحالکننده است، بازگشت زوج عاشق داستان، یعنی دراکولا و همسرش لیزا به زندگی بود. جای دادن این توییست در پایان داستان و هدف آن شاید به دلیل اسپینآف احتمالی باشد، اما چیزی بیشتری درباره آن نمیتوانیم بگوییم؛ تنها میدانیم که وارن الیس به دلیل اتهامات رسوایی اخلاقی دیگر در این سری نقشی نخواهد داشت.
شخصیتپردازی فصل چهارم انیمه Castlevania

فصل 4 انیمه کسلوانیا را باید برای سعی و تلاشش در به نتیجه رساندن قوس شخصیتی تمام شخصیتهای اصلی و فرعیاش تحسین کرد، اما آن در این عمل درباره همه شخصیتها به صورت یکسانی عمل نکرده است. اول بهتر است بگوییم که درباره کدام شخصیت بهترین عملکرد را داشته است: آلوکارد. شخصیت آلوکارد از اول تا آخر این سریال به طرز جالبی پرداخت شده است. او که محصول عشق یک انسان و یک خون آشام است، همیشه دچار نوعی تضاد و دوگانگی بوده است. این تضاد و دوگانگی درونی از تمهای بسیاری جذاب داستانی دنیای انیمه و مانگاست، مانند کن کانکی از توکیو غول یا شینیچی ایزومی از پاراسایت.
آلوکارد در این سری ماجراهای زیادی را پشتسر میگذارد. او با همراه شدن با سایفا و ترور و ایجاد رابطه دوستی با آنها بالاخره مکانی برای تعلق داشتن پیدا میکند؛ اما پس از کشتن پدرش، ترک دوستانش و خیانتی که توسط آن خواهر و برادر به او میشود، بسیار غمگین و افسرده میشود. فصل قبل داستان را به صورتی نشان میدهد که گویا او قرار است شخصیت شرور فصل بعد باشد. اما با تماشای فصل 4 انیمه کسلوانیا میبینیم که اینطور نمیشود و در نبرد انسان و خون آشام درونی او، انسانیت است که پیروز میشود. درواقع، آلوکارد پس از ماجراهایش با ترور و سایفا و تاثیری که از آنها میپذیرد، تصمیم میگیرد که خیر را انتخاب کند و مانند پدرش نشود. خود مشکلاتی که او با پدرش داشته است هم مسایل جالبی هستند که به خوبی در فصول گذشته مورد بررسی قرار میگیرند. پایان خوشی که این شخصیت به آن میرسد، بسیار رضایتبخش است و ما نیز از خوشحالی این نیمه انسان-نیمه خون آشام تنها و غمگین خوشحال میشویم.
شخصیتهای زوج اصلی داستان نیز که بیشتر فصول قبل به آنها اختصاص داده شده بود، مسیر مناسبی را طی کردهاند و پایانی رضایتبخش داشتهاند. ترور و سایفا پس از جدایی از آلوکارد پا به ماجراجویی گذاشتند. کمی اهداف سایفا را دنبال کردند و کمی هم اهداف ترور را، تا جاییکه درگیر اتفاقات درحال رخدادن در اطرافشان شدند و مجبور به ظاهر شدن به عنوان قهرمان و حل مشکلات موجود. تماشای این زوج که رابطهای بیش از دوستی ساده دارند، عشقی که در طول داستان بینشان به وجود آمده و تاثیراتی که بر شخصیت یکدیگر گذاشتهاند، هم بسیار تماشایی است. در لحظات پایانی و تعیینکننده، ترور با عملی فداکارانه که شایسته خاندان بلمانت است، با عشق خود خداحافظی میکند و برای از میان بردن مرگ جان خود را فدا میکند. البته در قسمت آخر متوجه میشویم که سنت جرمین او را نجات داده است و این مساله و چنین پایان خوشی برای این قهرمان، مقداری از تاثیرگذاری عمل قهرمانانه او میکاهد.

به شخصیت کارمیلا نیز پایانی درخور نسبت داده شده است. کارمیلا یک خون آشام با آمال و آرزوهای بسیار است. در این فصل میبینیم که طمع بر او غلبه میکند و او از تصاحب مناطق نزدیک و داشتن منابع کافی خون برای آشامیدن، به تصاحب کل اروپا و دنیا میرسد. شکاف ایجادشده میان او و لنور و بقیه نیز به خوبی نمایش داده میشود. او تا آخر زندگی خود با قدرت در مقابل دشمنانش میایستد. نشان دادن اینکه او در آخر ترجیح میدهد به دستان خودش کشته شود تا کس دیگری، کاملا در راستای شخصیتی است که از او میشناسیم و نبرد او و آیزاک از خونینترین و هیجانانگیزترین نبردهای این سری است. داستانهای دوستان کارمیلا نیز پایانهای شایستهای دارند.
سنت جرمین از فصل پیش به عنوان مردی بسیار مرموز با گذشتهای مبهم ظاهر شد. در این فصل سعی شده است تا گذشته این شخصیت مورد بررسی قرار بگیرد. فلشبکی که گذشته او و اتفاقاتی که در Infinite Corridor برای او میافتد را نشان میدهد، قصد، نیت و دلیل کارهای او را در ادامه به خوبی توضیح میدهد. سنت جرمین به عنوان عاشقی دلباخته به تصویر کشیده شده که برای رسیدن به عشقش که در Infinite Corridor گم شده است، دست به هر کاری خواهد زد. تا اینجای داستان مشکلی ندارد، اما وقتی سنت جرمین با مرگ روبهرو میشود و حتی دراکولا و لیزا را به آن بدن ساختگی منتقل میکند، چرا باید ناگهان نظرش عوض شود و به کمک ترور برود؟ این مسالهای است که رخ میدهد و توضیح خاصی هم برایش داده نمیشود. در آخر فصل چهارم انیمه Castlevania نیز کسی که ترور را از مرگ نجات میدهد، سنت جرمین است، درحالیکه خود او باعث رویارویی ترور و مرگ شده بوده.
هکتور و آیزاک دو شخصیت مهم دیگر هستند که در این فصل داستانشان به پایان میرسد. درحالیکه هر دوی آنها رشد شخصیتی بسیار جالبی را در فصل 4 انیمه کسلوانیا تجربه میکنند، پایان قوس شخصیتیشان چندان رضایتبخش نیست و انیمه به طور کامل از پتانسیلشان استفاده نمیکند؛ این موضوع درباره آیزاک خیلی بیشتر صادق است. هکتور که در اسارت لنور است، به دلیل اشتباهاتش و گول خوردنش از کارمیلا احساس گناه میکند. از ابتدای فصل متوجه میشویم که او به طور مخفی نقشههایی را کشیده و در حال پیاده کردنشان است. او در آخر به کارمیلا و لنور خیانت میکند و منتظر مرگ خود توسط آیزاک است. اما پس از آنکه با آیزاک جدید که تغییرات زیادی کرده است، روبهرو میشود و توسط او بخشیده میشود، تصمیم میگیرد زندگی ساکتی را بگذارند و لنور را نیز در کنار خود داشته باشد. تصمیمی که کمی عجیب است، زیرا لنور رسما او را تحتفرمان خود درآورده بود. آیا او دچار سندروم استکهلم شده است؟ پاسخ روشنی برای کارهای او داده نمیشود، اما در آخر او آزاد میشود و لنور نیز خودش را میکشد.

از طرف دیگر، آیزاک با مسیری که در فصل پیش و این فصل طی میکند، به نتایج جالبی میرسد. او هم به آینده امیدوار میشود و زندگی کردن را انتخاب میکند و هم بالاخره از کنترل دراکولا که حتی بعد از مرگش هم وجود دارد، رهایی مییابد. آیزاک زنده کردن دراکولا را رها میکند و انتقامی که سرآغاز مسیرش بود را نیز کنار میگذارد. از صحبتهایش مسایل جالبی را متوجه میشویم؛ برای مثال، او متوجه میشود که کشتن موجودی دیگر در صورت ستمگر بودن او، احساس خوبی به او میدهد و اینکه شاید او بتواند آیندهای را که میخواهد با دستان خودش بسازد. اما تمام این رشد و تغییرها نتیجه خاصی را به بار نمیآورند. شاید اگر انیمه مقداری بیشتر به سرنوشت او و نتایج این تغییرها میپرداخت، خیلی داستان بهتری را مشاهده میکردیم. داستان زامفیر و خاندان سلطنتی هم یک خط داستانی بود که سرسری مطرح شد و خیلی به آن پرداخته نشد.
جلوههای بصری و صوتی فصل چهارم انیمه Castlevania

بخشی که فصل 4 انیمه کسلوانیا در آن بسیار عالی عمل کرده، جلوههای بصری آن است. فصول پیشین هم در این مورد عملکرد خوبی دارند، اما فصل چهارم آن را به اوج خود میرساند. در ابتدا باید به طراحی شخصیتهای جدید این فصل، مخصوصا موجودات شب و خون آشامهای همراه مرگ اشارهای داشته باشیم. در قسمت نهم چندین موجود با طراحیهای بسیار جالب و خلاقانه به نمایش درمیآیند.
انیمه کسلوانیا در خلق اتمسفر گوتیک و خون آشامی خاص خود و حسوحالی شبیه به بازیهای ویدیویی بسیار خوب عمل کرده است. تصاویر پسزمینه و لوکیشنهای طراحیشده در این فصل بسیار زیبا هستند. پالتهای رنگی استفادهشده در اکثر سکانسها کاملا آگاهانه هستند؛ برای مثال، در صحنههای محزون مخصوصا در قلعه دراکولا و حضور آلوکارد از رنگهای تیرهتر استفاده شده است، اما در پایان داستان و رسیدن او به خوشحالی همهچیز رنگین و روشن میشود.
این فصل از انیمه پر از نبردهای نفسگیر است. در اینجا باید به دو نبرد خاص اشاره کنیم. نبرد اول، نبرد آیزاک و کارمیلا در مکانی خونین است. این نبرد از همهنظر عالی به تصویر درآمده است. اما جاییکه این انیمه در جلوههای بصری درخششی بیهمتا از خود نشان میدهد، نبردهای قسمت نهم آن هستند. از زمانی که گروه سه نفره ما دوباره به هم میپیوندند، با صحنههایی مواجه میشویم که واقعا ما را در جایمان میخکوب میکنند! به نمایش درآوردن تغییرشکل دادنهای آلوکارد، کوریوگرافی عالی، انیمیشن باکیفیت و نماهای استفادهشده همگی نبردی بهیادماندنی را رقم زدهاند. پس از آن هم نبرد خود ترور با مرگ به تنهایی عالیترین انیمیشن این سری را به ما نشان میدهد.
در آخر هم باید بگوییم که زبان اصلی این اثر انگلیسی است، اما دوبله ژاپنی آن نیز وجود دارد. صداپیشگی Richard Armitage در نقش ترور بلمانت و James Callis در نقش آلوکارد واقعا قابل ستایش هستند؛ مخصوصا شخصیت آلوکارد که صدا و اجرای James Callis به بخشهایی جدانشدنی از شخصیتش تبدیل شدهاند. فصل 4 انیمه کسلوانیا موسیقی متن مناسبی دارد که شاید همه آهنگهایش بهیادماندنی نباشند، اما وظیفه خود را برای تزریق هیجان و احساس به صحنههای مربوطه انجام میدهند.
سخن پایانی

انیمه کسلوانیا برای کسانی که سه فصل اولش را دنبال کردهاند، تجربهای لذتبخش را رقم میزند. اگر هم جزو طرفداران این سری بازی هستید که سراغ این انیمه نرفتهاند، تماشای آن را به شما پیشنهاد میدهیم. فصل چهارم و پایانی انیمه Castlevania به هیچعنوان بدون نقص نیست و به طور کامل نمیتواند از عهده وظیفهای که بر دوشش داشته، بربیاید، اما همچنان از سرگرمکنندهترین سریهای نتفلیکس است. کسلوانیا با وجود ایراداتی که دارد، از بهترین اقتباسهای ساختهشده براساس بازیهای ویدیویی است و همانطور که میدانید آثار اقتباسی باکیفیت کمی در این دسته وجود دارند.
آیا فصل چهارم Castlevania را تماشا کردهاید؟ نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
The Review
فصل 4 انیمه کسلوانیا
فصل چهام کسلوانیا پایانی شایسته برای این سری هیجانانگیز است. این فصل به هیچوجه بینقص نیست و مشکلاتی در سرعت پیشروی داستان و شخصیتپردازی دارد، اما از نظر جلوههای بصری و سرگرمکنندگی بسیار قوی عمل کرده و در کل، برای طرفداران بازیهای کسلوانیا و دنیای انیمه و انیمیشن اثری تماشایی است.

متشکر از نقد عالی و سریع
نقد کامل و خوبی بود و به همه چی اشاره کرده بود
عالی با تشکر
توی فصل ۴ از قبل هم عالی تر شد
سایت خیلی خوبی دارید ممنونم