در این نوشته بیشتر از این که به معرفی یک کارگردان بپردازیم، قرار است از نبوغ نادر یک هنرمند حرف بزنیم و بهترین انیمه های ساتوشی کن را بررسی کنیم. ساتوشی کن (Satoshi Kon) را میتوان به جرات نابغه دنیای انیمه نامید. با این که عمر فعالیت حرفهای او در کارگردانی حدودا ده سال است، ولی به نسبت کارگردان پرکاری بوده. ساتوشی کن در رشتهی طراحی گرافیک دانشگاه هنر تحصیل کرده و پیش از شروع کارگردانی، سالها مانگاکا، انیماتور و فیلمنامهنویس بوده و به همین دلیل تجربیات، یکی از کارگردانان صاحبسبک مخصوصا در طراحی شخصیتها است. اگر هایائو میازاکی را الهامبخش کارگردانان بعد از خود در دنیای انیمه بدانیم، ساتوشی کن فراتر از ژاپن رفته و تاثیر آثار او را در کار کارگردانان لایو اکشن نیز میبینیم. از این الگوبرداریها میتوان به فیلم Black Swan ساختهی دارن آرنوفسکی و فیلم Inception ساختهی کریستوفر نولان اشاره کرد، که به ترتیب از انیمههای Perfect Blue و Paprika الهام گرفتهاند.
مطلبی که باید بخوانید: بهترین انیمه های هایائو میازاکی، اسطوره دنیای انیمه
او که در دوران تحصیل خود خورهی فیلمهای خارجی و ادبیات نویسندهی علمی-تخیلی سوتسویی یاسوتاکا (Yasutaka Tsutsui) شده بود، چندی بعد از فارغالتحصیلی به خلق مانگا روی آورد. او پس از آن توانست دستیار کاتوشیرو اوتومو (Katsuhiro Otomo) کارگردان انیمه معروف آکیرا شود. کن و اوتومو در چندین فیلم دیگر نیز باهم همکاری کردند و البته ساتوشی کن در آن مدت هم دست از مانگا نکشیده بود.
کن در حالی که روی فیلم جدیدش «Dreaming Machine» کار میکرد و یک سوم آن را تکمیل کرده بود، متوجه شد که سرطان لوزالمعده دارد و تصمیم گرفت روزهای آخر زندگی خود را در خانه بگذراند. مرگ وی در 46 سالگی شوک عظیمی برای کسانی بود که با او و آثارش آشنا بودند و امید زیادی برای دیدن آثار بعدیاش داشتند. در ابتدا ماسائو مارویاما که تهیه کنندهی این فیلم بود تصمیم گرفت تا ادامهی ساخت آن را به کارگردانان بزرگی مثل مامورو هوسودا واگذار کند، ولی با گذشت زمان به این نتیجه رسید که هیچکس نمیتواند دیدگاه ساتوشی کن را داشته باشد. حتی اگر کسی هم پیدا میشد که با تقلید از کن میتوانست فیلم را ادامه بدهد، در نهایت اصالت نداشتن فیلم مشخص میشد و به آن لطمه میزد. از همین رو مارویاما تصمیم گرفت تا زمانی که کارگردانی را پیدا کند که قابلیتهایی در سطح ساتوشی کن داشته باشد، ساخت ادامهی فیلم را متوقف سازد.
مطلبی که باید بخوانید: معرفی بهترین انیمههای مامورو هوسودا
بهترین انیمه های ساتوشی کن | انیمه (Paranoia Agent (2004
انیمه Paranoia Agent یک سری انیمه 13 قسمتی و محصول سال 2004 استودیو Madhouse است. این تنها اثر سریالی لیست بهترین آثار ساتوشی کن است. این سری درمیان انیمههای سینمایی او به علت اصالت و استقلال بینش ساتوشی کن معرفی شده، که از همان لحظات ابتدایی سریال نیز مشخص میشود. اوپنینگ این انیمه فضای جالبی دارد، شخصیتهای زیادی در آن وجود دارند که همه در صحنههایی مشغول خندیدن هستند و حتی موسیقی آن هم شاد بهنظر میرسد، اما یک شادی عجیب! گرچه که انیمه Paranoia Agent را در میان آثار ترسناک طبقهبندی میکنند، ولی میتوان گفت بیشتر معمایی و رازآلود است.
مطلبی که باید بخوانید: معرفی بهترین انیمههای ترسناک تاریخ؛ 5 انیمه برتر ژانر وحشت
تصاویر اولیهی انیمه هیچ شخصیت ثابتی ندارد و مانند یک فیلم روزانه از مردم در اماکن عمومی است. مردمی که غالبا عصبی هستند، حس خاصی در صورتشان پیدا نیست و مدام با تلفن خود مشغولند. اولین شخصیتی که پایش به داستان ما باز میشود، تسوکیگو ساگی، یک طراح شخصیت جوان و موفق است که سگ صورتی معروفی به نام مارومی را طراحی کرده و برای یک طراحی موفق و جدید تحت فشار قرار دارد. ساگی در برگشت به خانه توسط پسربچهای زخمی و راهی بیمارستان میشود. او اولین قربانی انیمه Paranoia Agent است. پسری با کفش اسکیت طلایی، چوب بیسبال خمشده و ملقب به «شونن بت»، مظنون این پرونده است. در آغاز مردم حرف ساگی را مبنی بر کودک بودن مظنون، باور نمیکنند و او را به دروغ متهم میکنند. با تکرار این حادثه برای یک نویسنده و پس از آن برای پسری نوجوان، کمکم هراس از این شونن بت در دل مردم میافتد. انگیزهي او چیست؟ قربانیها چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ این پرونده دو کارآگاه را نیز درگیر میکند، که هرچه جلوتر میروند، گیجتر میشوند و نمیدانند که چرا چنین افراد عادی باید از طرف یک کودک آزار ببینند.
چند قسمت اول انیمه بیشتر شبیه به فیلمهای سینمایی کوتاه 20 دقیقهای بهنظر میرسد و روایت زندگی شخصی قربانیهای این سلسه حوادث است. اما درنهایت یک سرنخ وجود دارد، که چرا این افراد هدف قرار گرفتهاند؟ و چرا به این روش باید قربانی ماجرا شوند. شاید بهنظر برسد که با یک داستان معمایی معمولی مواجه هستیم، اما با ریزشدن در ابعاد شخصی زندگی هر شخصیت متوجه میشویم که ساتوشی کن حرف دیگری برای زدن دارد. او جهنمی از گرههای متوالی درست میکند و خوب که در آتش او غرق شدید، یکباره دستتان را میکشد و پاسخ سوالها را نشانتان میدهد. خیلی وقتها در داستان او قادر به تشخیص توهم از واقعیت نیستید و او هم در این راستا هیچ کمکی به شما نمیکند. این زمانها که در انیمههای او کم نیستند، به جهانبینی مخاطب برمیگردند. گوییکه ساتوشی کن در مقابلتان میایستد، جهان خودش را نشان میدهد و حالا شما باید تصمیم بگیرید که این لحظه توهم شخصیتهاست یا حقیقت دارد. جواب شما هرچه باشد، درست است! اگر در انیمه Paranoia Agent احساس گمشدن کردید، زیاد نگران نباشید، قرار است که به زودی راه اصلی را پیدا کنید.
ساتوشی کن از پنجرهای متفاوت به زندگی نگاه نمیکند، او دقیقا از همان پنجرهای نظارهگر است، که ما نیز در حال تماشا هستیم، اما زاویهی دید متفاوتی دارد. شاید او پیش از این که کارگردان باشد، یک روانشناس آگاه به فرهنگ و روانشناسی مدرن است. او نشان میدهد که سرعت زندگی امروز مردم باعث میشود، که آنها برای مشکلات روحی و روانی خود هم دنبال راهحلهایی سریع بگردند و در جوابنگرفتن از این جستجو بیشتر سردرگم شوند. هیچ راه حل سریعی وجود ندارد، مگر این که خود را فریب بدهید، که آن هم راهحل نیست. انگار عادت ساتوشی کن است که موضوعات زیادی را با هم ادغام کند، ولی آنقدر یکپارچه باشند که شما را گیج نکند. او حتی میتواند یکباره ژانر داستان را عوض کند، ولی چنان بر متنکار بنشیند که گویی از اول میدانستید که قرار است این اتفاق بیفتد.
بهترین خصیصهی انیمه Paranoia Agent این است، که ویژگی همه فیلمهای بلند کن را دارد: اضطراب روانشناختی انیمه Perfect Blue، سفر طولانی و درهم آمیختهی انیمه Paprika، ماجراجویی بیوقفهی انیمه Tokyo Godfathers و داستانپردازی تصویری انیمه Millennium Actress. جمعآوری عناصر متنوع بسیاری در یکجا و جفتوجور کردن آنها با یکدیگر، کار سادهای نیست. انیمه Paranoia Agent بهنوبهیخود فریبنده، عجیبوغریب، خودمانی، فراگیر و پر از ابتکار و تازگی است، که همهی اینها در کنارهم بهندرت در مدیومی مشاهده میشوند. ساتوشی کن در این اثر، افقهای موجود در تلویزیون را به بهترین نحو گسترش داده.
«همیشه فکر میکردم که این دنیا یک جای فاسد و غیرقابلزیست شده است، ولی ما مجبوریم زندگی کنیم. ما مجبوریم قبول کنیم که عدالت وجود دارد، اگر میخواهیم در آن زندگی کنیم»
بهترین انیمه های ساتوشی کن | انیمه (Perfect Blue (1997
انیمه Perfect Blue آن فیلمی است، که پای ساتوشی کن را به میدان جدی کارگردانی باز کرد، اثری که انقلابی در دنیای انیمیشن بود و نوید هنرمندی بیمانند را میداد. با این که انیمه Perfect Blue اولین انیمه سینمایی کن است، اما از نظر بسیاری بهترین اثر او نیز هست. قبل از این فیلم، هیچ انیمهای به این اندازه خاص و متمرکز بر موضوعات روانشناختی نپرداخته بود. در این اثر هم همان عادت ساتوشی کن مشهود است، ترکیب موضوعات مختلف با یکدیگر: اثرات عصر اینترنت بر زندگی شخصی انسانها، مصائب یک هنرمند و مشکلات روانی شخصیتها. انیمه Perfect Blue از روی رمانی به نام «Perfect Blue: Complete Metamorphosis» نوشتهی Yoshikazu Takeuchi اقتباس شده است.
این انیمهی سینمایی حول ستارهی پاپ، میما کریگوی میچرخد که در گروه سه نفرهای خواننده اصلی است. داستان از جایی شروع میشود که میما تصمیم میگیرد زندگی خود را به چالش بکشد، خوانندگی را کنار بگذارد و وارد حرفهی بازیگری بشود. عدهای از طرفداران میما آشفته میشوند و با او مخالفت میکنند. تا اینجای کار داستان به صورتی معمولی پیش میرود و در جایی روند انیمه تغییر میکند، که میما را در حال نقشآفرینی فیلمهایش میبینیم. او ابدا خوشحال نیست و انگار هویت خود را گم کرده است. بسیاری از طرفدارانش ناراضی هستند و یکی از آنها با تعصب بسیاری میما را «خیانتکار» میخواند و سعی دارد او را بیازارد. میما تمام تلاشش را میکند تا در دنیای بازیگری هم به همان موفقیت خوانندگی برسد. در این میان تحتفشار، تصمیم میگیرد پیشنهاد یک نقش غیراخلاقی را بپذیرد تا بتواند نقشهای بهتری بگیرد. او که تابهحال در دید همه در نقش یک ستارهی معصوم و پاک بوده است، حالا تصویر دیگری از خود را به نمایش میگذارد. در این بلبشو با وبلاگی آشنا میشود، که در آن فردی به نام میما از افکار روزانهاش حرف میزند. تمام اینها نقطهی آغاز فروپاشی روانی میما است.
انیمه Perfect Blue بهترین اقتباس ممکن از رمان Yoshikazu Takeuchi است. با تماشای آن متوجه هوش و استعداد سرشار ساتوشی کن در ادغام روایت داستان به بهترین شکل ممکن و معجزهی تصویر میشوید. تا زمانی که به ده دقیقهی آخر فیلم نرسیدهاید، متوجه حبابی که تا اینجای کار در آن بودید نمیشوید. حبابی که شما باید به تنهایی تشخیص دهید، واقعیت در کدام طرف آن قرار دارد. شاید اگر بخواهید کسی را با دنیای انیمه آشنا کنید، به او آثار استودیو جیبلی را معرفی کنید، اما اگر میخواهید کسی انیمه را به عنوان مدیومی متفاوت و جداگانه جدی بگیرد و بخشی از سینما را تجربه کند که تابهحال آن را ندیده، انیمه Perfect Blue بهترین راه ورود است.
این اثر جزو معدود انیمههایی است، که نگاهی کاملا جدی و مفهومی به دنیا، هم از بیرون و هم از درون انسان دارد. امکان ندارد انیمه Perfect Blue را به پایان برسانید و سوالهای فلسفی در ذهنتان شکل نگیرد یا متوجه تفاوت عمیق این فیلم با دیگر انیمههایی که تماشا کردهاید، نشوید. انیمه Perfect Blue حتی جزو انیمههای ترسناک هم طبقهبندی میشود، البته ترس نه به آن معنا که در حال تماشای ژانر وحشت باشید یا اصلا کارگردان قصد داشته باشد تا شما را بترساند؛ ترس به آن مفهوم که شما خود را جای میما میبینید و از گیجی و تیرگی زندگی او پریشان میشوید. همانطور که او نگران موقعیتهای زندگیاش میشود، پابهپایش دلهره دارید و با یک تعجب و حیرانی دنبالش میکنید.
ساتوشی کن در عصری که تازه پای اینترنت به خانههای مردم باز شده بود، از پدیدهای حرف میزند که ما اکنون بعد از گذشت بیشتر از 20 سال با آن مواجه شدهایم. گویی انسانهای عصر تکنولوژی دارای دو شخصیت هستند، آن شخصیتی که در رسانههای اجتماعی نشان میدهند و آن شخصیتی که در واقعیت دارند. میما با این دو شخصیت خود درگیر است و حتی شاید خودش نمیداند که هویت حقیقیاش چیست. ساتوشی کن در این انیمه بارها فرش زیر پایمان را میکشد و ما با تمام تصورات پیشینمان زمین میخوریم. شکاف واقعیت و رویا بهقدری ظریف است که تصویر شما را فریب میدهد و به حدی فراخ است که بالاخره میفهمید رودست خوردهاید. انیمه Perfect Blue تاریخ انقضایی ندارد و امروزه پس از گذشت 23 سال از آن، هنوز همانقدر عظیم و شاهکار است.
اگر فقط مجال دیدن یک اثر از ساتوشی کن را دارید، بیشک انیمه Perfect Blue آن اثری است که باید آن را تماشا کنید، پس درنگ نکنید. این اثر حتما جزو ده انیمه برتر کل تاریخ ژاپن قرار میگیرد.
بهترین انیمه های Satoshi Kon | انیمه (Millennium Actress (2001
انیمه Millennium Actress (بازیگر هزاره) داستان یک کارگردان مستندساز است، که قصد دارد فیلم مستندی از زندگی بازیگری افسانهای بسازد. فوجیوارا چیوکو 70 ساله، 30 سال پیش سینما را رها میکند و در انزوا به همراه خدمتکارش زندگی را میگذراند. ساتوشی کن که عادت دارد مخاطبش را در برزخی که واقعی بودنش مشخص نیست، نگه دارد و در انتهای فیلم دستش را رو کند، در این اثر هیچگاه از این برزخ خارج نمیشود. جهان این انیمه رنگیتر از باقی فیلمهایش است، چراکه اینبار در برابر واقعیت، فانتزی قرار دارد. این اثر هیچ رنگی از ترس و دلهره ندارد، رگههایی از خنده در آن پیدا میشود و تماما یک داستان عاشقانه است. شاید اگر بگوییم حتی عشق هم در دیدگاه کن فلسفه متمایزی دارد، هیچ تعجب نکنید؛ عشقی کوتاه ولی پرسوز و ابدی. عشقی که مسیر زندگی یک آدم را به کل تغییر میدهد و فداکاری میطلبد.
وقتی فوجیوارا چیوکو شروع به روایت داستان زندگیاش میکند، شما در یک کشمکش قرا میگیرید، که نکند شخصیتها درحال سفر در تاریخ هستند و مدام در یک دودلی هستید. چیوکو دوباره فیلمهایش را بازی میکند و اینبار زندگی شخصیاش هم با این فیلمها درهم آمیخته است. انیمه Millennium Actress مکانی را هدف قرار میدهد، که هیچ فیلمی تابهحال به آن پا نگذاشته است: جایی که فیلم و سینما در ناخوداگاه انسان دوباره پردازش و پخش میشود و جایی که داستان فیلمها در ذهن هر کسی اصالت فکر مخاطب را میگیرد و به ازای هر فرد یک روایت به سبکوسیاق خودش وجود دارد.
ساتوشی کن از تغییر ژانر و روایت هیچ هراسی ندارد و واقعا کارگردان شجاعی است. همانطور که در انیمه Millennium Actress چیوکو در جستجوی عشق، دورههای مختلف تاریخی، فرهنگی و ژانرهای مختلفی را بازی میکند و در همهی فیلمها درحال گشتن درپی گمشدهاش است. این اثر استعارههای زیادی نیز دارد: جنگ، زمینلرزه، کلید، رنگها و حتی گاهی دیالوگها استعاره هستند. این استعارهها در ترکیبی با این داستان، باعث شدهاند که تفکیک واقعیت، تحریفهای تاریخی و زندگی چیوکو از یکدیگر تقریبا ناممکن باشد و به همین علت هم تا آخر این تفکیک اتفاق نمیافتد.
انیمه Millennium Actress از جهتهای بسیاری شبیه به انیمه Perfect Blue است، اما اساسا روایتهای آنها با هم متفاوت هستند. انگار کن قصد داشته تا قدرت خود را در داستانپردازی به رخ ما بکشد و نشان بدهد که هنرش چه وسعت عظیمی دارد.
بهترین انیمه های ساتوشی کن | انیمه (Tokyo Godfathers (2003
حضور ساتوشی کن در انیمهی ژاپن همانقدر مهم و اثرگذار است، که فیلمسازی همچون فرانسس تروفانت (یکی از بنیانگذاران موج نوی فرانسه) در دهه 60 برای سینمای فرانسه اثرگذار بود. کن حکم بنزین ریختن روی آتشی کمفروز بود، که صنعت انیمه ژاپن را دگرگون و وارد فاز جدیدی کرد. انیمه Tokyo Godfathers (پدرخواندههای توکیو) با داستانهای دیگر ساتوشی کن تفاوت بسیاری دارد. با این که پالت رنگی تیرهای دارد، اما داستان به مراتب شادتری دارد و حتی میتوان گفت که کمدی است. منطق روایی آن نیز با فیلمهای قبلی فرق میکند، دیگر با آن دنیای دوگانهی واقعیت و خیال روبهرو نیستیم، ولی این باعث نمیشود که ساتوشی کن حتی یک پله هم افول کرده باشد. شخصیتها به نسبت فیلمهای قبلی سادهتر و دوست داشتنیتر هستند و کن حتی در ژانر کمدی و ماجراجویی نیز موفق ظاهر میشود.
انیمه Tokyo Godfathers داستان سه بیخانمان است، که باهم در چادری از پلاستیک و کارتون زندگی میکنند. گین مردی میانسال است، که زود عصبانی میشود و برای توجیه شرایط خود دروغ میبافد. میوکی دختری کم سنوسال است، که ظاهرا منطقیتر از دو دوست دیگر خود عمل میکند. هانا (شخصیت اصلی و مهم داستان) یک ترنس با شخصیتی بسیار مهربان است. این سه نفر با تمام تفاوتها در کنار هم زندگی میکنند و مواظب هم هستند. انیمه Tokyo Godfathers دیالوگهای جالبی دارد و خیلی از پیامهایش را در دیالوگ بین شخصیتها میزند. در همان ابتدای داستان جایی که گین، هانا را بهخاطر ترنس بودنش به سخره میگیرد، هانا در جواب میگوید:
«من اشتباهی هستم که خدا مرتکب شده است. در قلبم میتوانم یک زن باشم.»
و شاید این بهترین توصیفی باشد که آن زمان ساتوشی کن میتوانست از یک ترنس در جهانی که هنوز عدهی زیادی فقط دگرجنسگراها را قبول داشتند، ارائه بدهد. هانا خیلی اوقات درحال نصیحت کردن است، احساس رهبری میکند و دربارهی ادبیات و نویسندههای بزرگ میداند. او گرچه یک بیخانمان است، ولی از مردم همدورهی خود بسیار جلوتر است. داستان اصلی زمانی آغاز میشود که این سه نفر در شب کریسمس، در میان کوهی از دورریزهای مردم دنبال هدیهی کریسمس میگردند تا ناگهان صدای نوزادی را میشنوند. هانای احساساتی با اصرار بچه را با خود میبرد و بهجای تحویل او به پلیس، بهدنبال مادرش میگردد. این رفتار هانا که دور از منطق بهنظر میرسد، یک دلیل روانی دارد که خود او چنین بیانش میکند:
«مادرش را پیدا کنیم و بپرسیم چرا بچهاش را رها کرده است. اگر او مرا قانع کند که چرا این کار را کرده میبخشمش، هم او را هم مادر خودم را.»
دیالوگها درست مثل شخصیتها ساده و عریاناند. انیمه Tokyo Godfathers پر از اتفاقات پیدرپی است و همینکه خیالتان راحت میشود که شخصیتها به سروسامان رسیدهاند، باز یک اتفاق جدید میافتد و ماجراجویی دیگری آغاز میشود.
بهترین انیمه های Satoshi Kon | انیمه (Paprika (2006
انیمه Paprika نمایش اوج هنر ساتوشی کن است. شاید اگر او مجال بیشتری برای زندگی داشت، شاهد آثار خارقالعادهتری هم بودیم، ولی Paprika به عنوان آخرین انیمه سینمایی کن قابل تقدیر است. انیمه Paprika از همان عادت همیشگی ساتوشی برخوردار است و اینبار شاید کفهی ترازوی خیال بسیار سنگینتر از واقعیت باشد. این اثر شاهکاری است، که واقعا با کلمات ساده قابل توصیف نیست. با اینکه شاید با تماشای انیمه Perfect Blue با خود بگویید که چطور یک فیلمساز میتواند هنر بیشتری به خرج بدهد، اما جهان ساتوشی کن جهان شگفتیهاست. هرچه آثار او را بیشتر ببینید، از درک حد و اندازهی نبوغ او عاجزتر خواهید بود. ساتوشی کن اگر یک کارگردان نابغه نبود، حتما یک روانشناس حاذق و موفق میشد.
انیمه Paprika طوری درباره رویا، خواب و ناخوداگاه حرف میزند، که هیچ کتاب و مکتبی به این زیبایی قادر به شرح آن نیست. ما در خوابهایمان چه میبینیم؟ آیا میتوان دردهای ما را در کابوسهایمان شناخت؟ آیا با کاوش رویاهایمان روح زخمی و دردمندمان درمان میشود؟ انیمه Paprika با شجاعت این سوالات را میپرسد و پاسخ را هنگامی که همهچیز در هرجومرجی گسترده فرو رفته به شما میخوراند. پاسخها متفاوت است، چرا که انسانها متفاوتاند.
در آیندهای نه چندان دور علم رواندرمانی به پیشرفتهای بدیعی دست پیدا میکند. اختراعی انقلابی به نام DC Mini ساخته میشود که قادر به ورود به دنیای خوابها و ضبط و نگهداری آنها است. این وسیله پلی ارتباطی میان بیمار و رواندرمانگر است. به مشاور اجازه میدهد تا خواب بیمار را با او تجربه کند و در فرایند درمان از آن بهره ببرد. این وسیله جذاب حتی در حد ایده هم شگفتزدهتان میکند. داستان به خوبی پیش میرود تا زمانی که سه عدد از این وسیلهها به سرقت میروند. این مسئله بسیار خطرناک است، چرا که استفادهی سو از این وسیله میتواند مرز خیال و واقعیت را برای کاربر بشکافد و آسیبی جدی به او وارد کند. این داستان بسیار سریع رخ میدهد و حتی به شما اجازه نمیدهد تا برای فکرکردن نفس بکشید. باید هرچه سریعتر تصاویر و اطلاعات دریافتی را آنالیز کنید تا بفهمید که چه اتفاقی در جریان است. نقش اصلی ما، پاپریکا، در دنیای خواب مراجعانش وارد میشود و با وجود غیرقانونی بودن کارش، سعی میکند تا آنها را مداوا کند. پاپریکا در جهان واقعیت شخص دیگری است، که بر پروژه DC Mini مدیریت میکند، همیشه یک قدم جلوتر از شخصیت واقعیاش حرکت میکند و سعی میکند جانب احتیاط را کنار بگذارد و خطر کند. داستان انیمه هم مثل این دو شخصیت است، یک اختراع تازه به هماناندازه که میتواند کارامد باشد، میتواند آشوب هم بهپا کند.
«به نظرت رویاها و اینترنت شبیه نیستند؟ هردو جاهایی هستند که ضمیر ناخوداگاه سرکوبشده در آنها بروز پیدا میکند.»
شاید این خط دیالوگ برای سال 2006 آنقدرها هم عجیب بهنظر نیاید، اما باید به داستان اصلی انیمه Paprika اشاره کنیم. این انیمه از روی رمانی به همین نام توسط نویسندهی موردعلاقهی ساتوشی کن، یعنی Yasutaka Tsutsui، در سال 1993 نوشته شده است. شاید یکی از علتهایی که کن آنقدر فراتر از زمان خود حرف میزد، دنبال کردن اشخاصی مثل Yasutaka Tsutsui در زمان تحصیلش بوده که او نیز واقعا خیلی عمیقتر از جامعهی زمان خود حرف میزد.
اینترنت هیچ محدودیتی ندارد، شما میتوانید همهچیز را پیدا کنید، هرچیزی را که بخواهید ارسال کنید و حتی هرچه میخواهید باشید. جهان ذهن چطور کار میکند؟ دقیقا همانطور که در تعریف اینترنت بیان کردیم، درست همانطور که داستان تحتتأثیر واقعیت است، واقعیت را میتوان تحتتأثیر داستان قرار داد. این فیلم در مورد تأثیرات اینترنت و فناوری بر بشر است. آنها پتانسیل فوقالعادهای دارند، چه برای ساختن، چه تخریب و آن کسی که باید مسئول باشد، ما هستیم. انیمه Paprika از این جهت عالی است که شخصیتهای پیچیده را در ترکیبی منحصربهفرد از داستانها جای میدهد که همگی در یک سبک عجیبوغریب، اما قانعکننده بههم میآیند. این انیمه پیچیدگی خاصی را منعکس میکند و طیف گسترده ای از افراد را نشان میدهد که علاوه بر شخصیتشان، چهره، نوع پوشش، اندام و میمیک صورتشان هم فقط منحصربهخودشان است.
انیمه Paprika پر از صحنههای سورئال و فراتر از واقعیت است که از مرز خیال هم عبور میکند و چند قدمی جلوتر میرود. این انیمه فقط یک فیلم خارق العاده نیست، بلکه با بیان مضامین مختلفی همچون: سوءاستفاده از فناوری، اینترنت، ارتباط بشریت با ماشینها، قلمرو ناخودآگاه، سؤالات اخلاقی و فلسفی یک نمایش ضروری است که باید حتما تماشا شود. شخصیت جالب دیگری که در فیلم وجود دارد، کاراگاه کوناکاوا است. او از اختلال اضطراب رنج میبرد و خوابهایی شبیه به فیلم دارد. رویاهای او همگی نشان از فیلمباز بودن او دارند و کوناکاوا ممکن است که شما را به یاد خود کن بیاندازد. او در زمان تحصیل بیاندازه به سینما علاقهمند بود و درنهایت کارگردان شده است. کوناکاوا میتواند آن نسخهی دنیای موازی کن باشد، که فرصت کارگردان شدن را نداشته و هرشب در رویاهایش نقش اول یا کارگردان فیلمهای متفاوت است و در واقعیت از سینما فرار میکند. انیمه Paprika دیالوگهای جالبی هم دارد، جملاتی که شاید غیر از دنیای انیمه در هیچ جای دیگر نتوانید آنها را بشنوید.
«القای رویا در سر مردم تروریسم محسوب میشود.»
پارهای از این دیالوگها میتوانند از تفکر نویسنده یا کارگردان اثر نشات گرفته باشند. اگر بخواهیم از آثار ساتوشی کن یک پیام را دریافت کنیم، شاید این جمله بس باشد:
«علم چیزی نیست، جز یک تکه آشغال در پشت یک رویای عمیق.»
این فیلم دارای کارگردانی بیقرین، مضامین مبتکرانه و پیامهای معنیدار است. انیمه Paprika بر بسیاری از فیلمهای ژانر علمی-تخیلی و روانشناختی تأثیر گذاشته و نسخهای ضروری است، که باید برای همهی طرفداران انیمه پیچیده شود. انیمه Paprika جزو آن آثاری است، که نمیتوان برای آن یک نقطه ضعف درنظر گرفت، انیمیشنی سیال و فیلمنامهای به معنای واقعی کلمه سرشار از نبوغ. انیمه Paprika اثری نیست که بشود آن را به تازهواردان دنیای انیمه معرفی کرد، ولی قطعا اثر بسیار پختهای است، که به طرفداران کارکشته پیشنهاد میشود.
میتوان دربارهی ساتوشی کن هزاران کلمهی دیگر حرف زد و باز جای تعریف و توصیف داشته باشد؛ او در یک جمله حیرتآور است. علاوه بر تمام چیزهایی که گفته شد، باید به یک نکتهی حیاتی دیگر در آثار او نیز اشاره کرد. ساتوشی کن به راحتی میتواند در یک صحنه نقشی را عریان کند، ولی به ساحت شخصیت لطمهای وارد نکند و صحنه هیچ بار جنسیای نداشته باشد. او از این ویژگی آنقدر بهجا استفاده میکند، که هیچکس نمیتواند اثرش را در سبک ایچی طبقهبندی کند. او اینقدر ظریف از پتانسیلهای موجود استفاده میکند، بدون اینکه ضربهای به اثر یا داستان وارد کند. نکته جالب دیگری درباره ساتوشی کن آن است که در اغلب آثارش شخصیتهای اول زن هستند. او خود در اینباره میگوید که خلق شخصیتهای زن برایش بسیار سادهتر است. او نمیتواند همانطور که یک شخصیت زن را میآفریند، به همان شیوه یک شخصیت مرد هم بیافریند. ساتوشی کن اعتقاد دارد که دربارهی یک شخصیت زنانه راحت میتواند وسواس و فکر به خرج بدهد، با وسعت بیشتری شخصیتپردازی کند و جنبههای متفاوتی از آن را به نمایش بگذارد. آثار او طوری طراحی و ترسیم شدهاند که هیچ فیلم لایو اکشنی قادر به ساخت چنین تلفیقی از رویا با جهان واقعی نیست؛ همان حسی که در دقایق آخر انیمه Perfect Blue یا کل انیمه Paprika پیدا میکنید و از خود میپرسید: چطور توانسته چنین چیزی را خلق کند؟
ساتوشی کن همچنین از کسانی است که برای بهبود وضعیت کار در صنعت انیمه تلاشهای بسیاری کرده. او یکی از بنیانگذاران انجمن سازندگان انیمیشن ژاپن بود، که از حقوق و شرایط بهتر کاری برای انیماتورها حمایت میکند. به تماشای آثار ساتوشی کن بنشینید و اجازه بدهید تا او تمام حدسهای شما را درباره پایان داستانهایش خراب کند و پایانی بهتر را نشانتان بدهد. بعضی از آثار او تماشای چندباره میطلبند تا بتوانید عمیقتر آنها را درک کنید. بگذارید برای بار آخر او را نابغهی دنیای انیمه بنامیم. او انقدر خاص و افسانهای است، که نیازی نیست از جوایزی که برده یا نقدهای مثبتی که دریافت کرده، حرف زد. با تماشای حتی یکی از آثارش، این مسئله را متوجه میشوید. ما بیشتر سعی کردیم تا از بهترین انیمههای ساتوشی کن صحبت کنیم و اشارهای به آثاری که او انیماتور یا فیلمنامهنویس آنها بوده است، نکردیم.
اگر هریک از انیمههای این کارگردان بزرگ را تماشا کردهاید، لطفا دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید.
از شما بسیار سپاسگزارم بابت متنی بسیار بسیار زیبا در مورد این نابغه ی بی بدیل و تکرار نشدنی ژاپن و دنیا.
حیف! حیف که خیلی زود رفت و ما در حسرت غرق شدن در اندیشه های زیبای این هنرمند بزرگ و افسانه ای خواهیم ماند.
ممنون از نظرتون. بله واقعا ساتوشی کن جزو کساییه که اصلا نمیشه روش فکری و پایان انیمههاش رو حدس زد و صد حیف که فرصت بیشتر داشتنش رو از دست دادیم.
الان چندروز تو کف بازیگر هزاره هستم عاشقانه ترین انیمیشن تا حالا دیدم همیشه بهترین کارگردان نولان می دونستم ولی الان عاشق ساتوشی کن شدم