اگر نام مامورو هوسودا (Mamoru Hosoda) آنقدرها برایتان آشنا نباشد، جای تعجبی ندارد. او زمانی در دنیای انیمیشن میان انیمهدوستان مطرح شد، که انیمه Mirai نامزد اسکار سال 2019 شده است. او باوجود کارگردانی آثار بهتری، پس از این انیمه به شهرت بسیاری رسید. حتی اگر اسمش را هم نشنیده باشید، حتما آثار او را میشناسید یا دیدهاید. در این نوشته به معرفی بهترین انیمه های مامورو هوسودا از جمله انیمه «Wolf Children» پرداختهایم.
علاقهی او به انیمیشن بعد از دیدن انیمه «قلعه کالیگسترو» ،یعنی اولین اثر مستقل هایائو میازاکی، آغاز شد. در واقع، هایائو میازاکی برای او الهامی جدی بود تا این راه را ادامه بدهد. مامورو هوسودا بعد از فارغالتحصیلی خود، انیمهی سینمایی کوتاهی ساخت و برای استودیو جیبلی درخواست کار فرستاد. اگرچه استودیو جیبلی درخواست او را رد کرد، اما هایائو میازاکی برای او نامهای فرستاد و تحسینش کرد. با این که هوسودا در جیبلی فرصتی به دست نیاورد، اما ناامید نشد. اینبار برای استودیوی توئی انیمیشن درخواست فرستاد و در آنجا مشغول به کار شد.
او در سال 2000 فیلم «Digimon: The Movie» را ساخت که اقتباسی از فیلم و بازیهای قبلی سری Digimon بود. همین باعث شد که توجه مردم را به خود جلب کند. پس از آن، استودیو جیبلی از او خواست کرد تا در پروژهای به کارگردانی بپردازد، اما اختلافنظرش با کارفرمایانش در جیبلی سبب شد تا این همکاری متوقف بشود. این مساله مامورا هوسودا را به فکر ساخت استودیویی مستقل فرو برد. او در سال 2005 به استودیوی MADHOUSE (مدهاوس) پیوست و دو فیلم ساخت که بسیار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. تا سال 2011 در این استودیو مشغول به کار بود تا بالاخره در سال 2012 استودیو چیزو (Studio Chizu) را تاسیس کرد و سه فیلم بعدیاش را در استودیوی خودش ساخت. در این نوشته به معرفی پنج انیمهی سینمایی برتر وی میپردازیم.
انیمه Summer Wars
انیمه «Summer Wars» (جنگهای تابستانی) اثری علمی-تخیلی، محصول سال 2009 و ساختهی استودیو MADHOUSE است. این انیمهی سینمایی از سال 2006 در حال ساخت بوده و نهایتا در سال 2009 منتشر شده است. این انیمه موفق شد جایزهی بهترین انیمیشن آکادمی ژاپن 2010 و بهترین کارگردانی جایزه آنی را نصیب خود کند.
داستان آن دربارهی یک پسر دبیرستانی به نام کنجی است، که نبوغ ریاضی فوق العادهای دارد و باید نقش دوستپسر صوری ناتسوکی را بازی کند. در همین زمان دنیایی مجازی به نام oz، مرکز اصلی بسیاری از تعاملات مبتنی بر فناوری جهان است. بسیاری از مردم جهان از این برنامه استفاده میکنند و کاراکترشان به اندازهی انسان در دنیای واقعی اهمیت دارد. کنجی به طور اتفاقی معمای رمز ورودی oz را حل میکند و اشتباهی به عنوان هکری مجرم شناخته میشود. این در صورتی است که دنیای oz در واقع توسط کاراکتری شیطانی و خطرناک به نام ماشین عشق هک شده است. همین مساله تمام خانوادهی ناتسوکی را وا میدارد تا در حل این مشکل به کنجی کمک کنند.
این انیمه تلفیقی از دنیای سنتی و مدرن است، یا درواقع استفاده از روشهای سنتی برای نجات یافتن از زندگی مدرن را به ما نشان میدهد. در جهانی به آشوب کشیدهشده، این قدرت یک خانواده، تاریخچهی آنها، نیروی پشتکار و اتحادشان هستند که حتی در آخرین نفسهای زمین اهمیت دارند. خانواده تنها مسالهای نیست که مامورو هوسودا قصد دارد در انیمه Summer Wars دربارهی آن صحبت کند. او با پرداختن به این فاجعهی هکری قصد دارد تا موضوعات گستردهتری از جمله وابستگی انسان مدرن به فناوری و درگیری بین نسلی را هم مقابل چشمان ما به تصویر بکشد و از ما درخواست اندیشیدن بکند.
انیمه Mirai
انیمه «Mirai» که به نام «Mirai no Mirai» (به معنای میرای از آینده) نیز شناخته میشود، آخرین اثر مامورو هوسودا است، که در سال 2018 منتشر شده. این انیمهی سینمایی نامزد جایزهی بهترین انیمیشن اسکار و برندهی بهترین انیمیشن مستقل آنی 2019 شد.
در این انیمه با داستان پسربچهی سه چهار سالهای به نام Kun روبرو هستیم، که با بهدنیا آمدن خواهر کوچکترش، زندگی روی دیگری به او نشان میدهد. کون در ابتدا از تولد خواهر کوچکش بسیار خشنود است. اما زمان زیادی نمیگذرد که متوجه میشود، توجه خانوادهاش به سوی نوزاد شیب تندی پیدا کرده و او دیگر در مرکز توجه قرار ندارد. او مدام به خواهرش حسادت میورزد و در تلاش مستمری برای جلب توجه دوبارهی پدر و مادرش است. در میان همین کشمکشها، او از خانه فرار میکند و ناگهان در حیاطی جادویی با دختری دبیرستانی آشنا میشود. این دختر دبیرستانی همان «میرای» خواهر پسر بچه داستان است که از «آینده» آمده، تا چیزی را در گذشته تغییر بدهد. میرای، سپس پسر بچهی داستان را در سفر به دورانهای مختلف از زندگی خانوادهاش راهنمایی میکند. این حیاط جادویی در خانهی Kun و خانوادهاش، آغاز راهی برای مواجههی او با ترسهای کودکانهاش است.
داستان این پسر بچه احتمالا برای بسیاری از ما آشنا باشد و همهی ما با این حسادت کودکانه نسبت به خواهر و برادرهای کوچکتر آشنایی داریم. اما این تجربهی ملموس با روایت هوسودا، رنگ و بوی دیگری گرفته و دیدنی شده است. او دقیقا این حس را به ما میدهد که این داستان را بارها دیده یا تجربه کردهایم. احتمالا با اتمام انیمه، هیچ اسمی از شخصیتهای دیگر داستان در خاطرمان نماند. او قصد دارد با پررنگ کردن اثر «میرای» در زندگی خانوادگی این پسربچه اصل قضیه را به ما یاداوری بکند. مادر، پدر، مادربزرگ و پدربزرگ، هرکدام میتوانند مقصر این ماجرا باشند و این داستان میتواند معضل هر خانوادهای باشد.
البته خود مامورو هوسودا هم عنوان کرده که انیمه میرای را از زندگی پسرش و ورود فرزند جدیدش به خانواده الهام گرفته است. تفاوتی که انیمه Mirai با آثار قبلی هوسودا دارد، ترک دنیای معقول و منطقی پیشین اوست. این انیمه شما را در تخیلی خالص و تصویرِ نابی پر از استعاره، غرق میکند. با این حال، حتی ماجراجوییهای جادویی پسر بچه هم هدفی جز منطقی ساختن و جبران تنشهای روبهرشد او در خانه ندارد. تجربهی روزهای کودکی مادر و بزرگسالی خواهرش، بخشی از روندی است که او پشت سر میگذارد تا بتواند به روش خودش با این حسادت آشکار کنار بیاید. بافت جالب انیمه Mirai مخلوطی است عجیب از داستانی واقعگرایانه و تخیلی خارقالعاده که شما را برای 90 دقیقه سرگرم میکند و میخنداند.
انیمه The Girl Who Leapt Through Time
آثار ساخته شده توسط مامورو هوسودا پیش از انیمه «The Girl Who Leapt Through Time» یا «دختری که در زمان میپرید»، هیچکدام داستان مستقلی نداشتند. او دو انیمه دربارهی دیجیمون (Digimon) و وان پیس (One Piece) ساخته بود و دستش در داستانپردازی بسته بود. انیمه The Girl Who Leapt Through Time همان اثری است که استعداد حقیقی و سبک انیمیشنسازی او را به همه نشان داد. این انیمه براساس رمانی به همین نام، به نویسندگی Yasutaka Tsutsui ساخته شده و باوجود اقتباسی بودنش، در نمایش خلاقیت هوسودا موفق بوده است.
ماکوتوی دبیرستانی بعد از تصادفی مرگبار متوجه میشود که میتواند در زمان به عقب برگردد. او میتواند با پریدن در هوا این کار را انجام دهد. زمانی که ماکوتو متوجه قدرت خود میشود، استفادههای عجیبی از آن میکند. مثلا بارها به یک روز خاص بازمیگردد، تا بتواند با یک بار پول دادن چندین بار کارائوکه را تجربه کند. او کمکم متوجه میشود که استفادهی بیپروا از قدرتش در امور احمقانه و غیرضروری و تغییر گذشته، عواقبی هم در آینده دارد.
مسئلهی سفر در زمان آنقدرها در این انیمه باز و به آن پرداخته نمیشود و کمی گنگ است. البته نقاط قوت داستان، این ضعف را میپوشانند. این انیمه تکبعدی نیست و مسئلهی سفر در زمان آن برای هیجان به داستان اضافه نشده است. ما با ترسها و ناراحتیهای بلوغ یک نوجوان سروکار داریم. بیشترین چیزی که این توانایی ماکوتو به او میبخشد، بلوغ و رشدی چند جانبه در مسائل مختلف زندگی است. ماکوتو در داستان به جایی میرسد که با مفاهیم دوستی و عشق سروکله میزند و با اینکه از نظر سنی رشدی نمیکند، اما در یک زمان و زندگی چندبارهی آن باید از پس مشکلات درهمش بربیاید.
شاید تا اینجا متوجه شده باشید که مامورو هوسودا در آثارش به مسائلی حول خانواده، کودکی، نوجوانی و مصائب رشد انسان میپردازد و از همینرو به او لقب «مرد خانواده» (Family Man) صنعت انیمیشن را دادهاند. احتمالا در ابتدا اینطور به نظر برسد که انیمههایی با داستانهای خانوادگی آنچنان هم نباید جذاب باشند، اما «مرد خانواده» دنیای انیمهها دید شما را تغییر خواهد داد. کافی است تا با او همراه شوید. انیمه The Girl Who Leapt Through Time برنده 6 جایزهی متفاوت از Tokyo Anime Awards در سال 2007 از جمله انیمیشن سال و بهترین کارگردانی و درسال 2006 هم برندهی بهترین انیمیشن Japan Academy Prize شده است.
انیمه Wolf Children
یکی از دلایل مهمی که مامورو هوسودا استودیو چیزو را تاسیس کرد، ساخت انیمه «Wolf Children» بود. از نظر عدهی کثیری، این اثر بهترین انیمهی مامورو هوسودا ست.
در انیمه «Wolf Children» نیز با یک داستان خانوادگی روبرو هستیم؛ قصهی زندگی هانا که با مردی گرگنما ازدواج میکند. این زوج بچهدار میشوند و پدر خانواده بر اثر حادثهای میمیرد. پس از آن مشکلات هانا به عنوان مادری مجرد شروع میشود. او باید بچهگرگهای خود را از چشم جامعه دور نگه دارد و همزمان آنها را به خوبی تربیت کند. هانا به همین دلیل تصمیم میگیرد تا به روستای دوری برود و به دور از جامعهی فضول، زندگی خود را بگذراند. او از هیچ تلاشی برای فرزندانش یعنی یوکی و آمه دریغ نمیکند، خانهی قدیمی روستایی را تعمیر و شروع به یادگیری کشاورزی برای گذران زندگی میکند. زندگی برای هانا اصلا آسان نیست، بزرگکردن دو کودک به تنهایی سخت محسوب میشود، اما بزرگکردن دو بچهگرگ یک ماجراجویی خالص و پرحادثه است. یوکی و آمه علاوه بر مشکلاتی که بچههای دیگر برای خانوادهشان ایجاد میکنند، با معضل بزرگی مثل هویت هم سروکله میزنند. آنها نهتنها با مراحل رشد درگیرند بلکه در تلاشی مضاعف برای پذیرش خود و ارتباط با دنیای اطراف هم هستند.
پرسشهایی که این داستان پیش پای یوکی و آمه میگذارد و انتخاب راه و جوابی که به آن خواهند داد، موضوع اصلی انیمه Wolf Children است. شاید در این انیمه بهندرت اتفاق خاصی بیافتد، اما آن اتفاق به شدت احساسی و قدرتمند است و کمتر انیمهای وجود دارد که این ویژگی را داشته باشد. این انیمه نهتنها بهخاطر روایت سادهاش خسته کننده نیست، بلکه مخاطب را تا انتها مجذوب خود نگاه میدارد. انیمه Wolf Children جوایز بینالمللی بسیاری را در کارنامهی خود دارد و جایزهی بهترین انیمیشن سال 2013 از Japan Academy Prize ، Mainichi Film Award و TAF را هم برنده شده است. انیمه Wolf Children به عنوان اولین فیلم استودیوی هوسودا حسابی خوش درخشیده.
انیمه The Boy and The Beast
در پشت کوچههای تنگ و تاریک شیبویا هیچ چیزی برای انسانها وجود ندارد، اما برای حیوانات بهشت است. شهرهایی پر از حیوانات و هیولاها که در صلح و صفا کنارهم زندگی میکنند. داستان از جایی شروع میشود که استاد اعظم بهشتِ حیوانات میخواهد خودش را بازنشسته کند و به خدا تبدیل شود. او که شک دارد خدای چه چیزی بشود، این فرصت را به قویترین حیوانات دنیایشان داده تا بتوانند نامزد جایگاه استادی بشوند. یوزن و کوماتتسو دو نامزد مقام استادی هستند، یوزن طرفداران و شاگردان بسیاری دارد، اما اوضاع برای کوماتتسو جور دیگری است. او حتی یک شاگرد هم ندارد و در تنهایی خویش به سر میبرد. به همین دلیل است که مبارزه نهایی بین این دو نفر شروع نمیشود، زیرا کوماتتسو حتما باید شاگردی داشته باشد. روایت داستان تا اینجا روشن، شاد و بانمک است، اما یکباره داستان عوض میشود، راوی میرود و به دنیای تاریکی پا میگذاریم، دنیای انسانها.
در دنیای انسانها پسر بچهای به نام رن بهتازگی مادرش را از دست داده و پدرش را هم برای مدتها ندیده است. او که دوست ندارد با خویشاوندانش زندگی کند، از خانه فرار میکند. در همینحین به طور اتفاقی با کوماتتسو آشنا میشود. کوماتتسو از او میخواهد که او شاگردش بشود و رن از سر کنجکاوی پایش به بهشت حیوانات باز میشود. پسر بچهای غمگین، تنها و متنفر از انسانها که قرار است با کوماتتسوی لجباز زندگی کند. کوماتتسو میخواهد استاد اعظم باشد، اما فاقد هرگونه نشانهای از رهبری است و رن که خانوادهای ندارد و از همه بیزار. رابطهی این دو نفر به جای آنکه استاد و شاگردی باشد، بیشتر پدر و پسری است. کوماتتسو اسم «کیوتا» را برای رن برمیگزیند و اینگونه زندگی دونفرهی آنها شروع میشود.
مامورو هوسودا در این اثر بسیار به روابط والدین و صمیمتشان با کودک اهمیت داده است و تعریف تازهای از پدر و خانواده میدهد. کوماتتسو جای پدر بیولوژیکی غایب رن را برایش پر میکند. رابطهی آنها گرچه ناقص است، اما بین آنها محبت و عشق وجود دارد. هردوی آنها فاقد شعور عاطفی در بیان کلامی هستند، اما با وجود این نقاط ضعف در کنار هم کامل میشوند. این انیمه پر از استعاره و نمونهی خوبی از تجسم بصری احساسات است.
این اثر داستانی دلنشین و خلاقانه، با شخصیتپردازی ظریف و منحصربهفردش، تصویرپردازی ساده اما جذابیت بصری فوقالعادهای دارد. در آغاز به نظر میرسد که بیشترین تمرکز انیمه The Boy and the Beast روی مبارزات حیوانات جنگجو باشد، اما در اصل این انیمه بیشتر به رابطهی استاد-شاگردی و سفر رن به بزرگسالی میپردازد. انیمه The Boy and the Beast حتی با وجود برنده شدن جایزه انیمیشن سال Japan Academy Prize در سال 2015، آنقدرها که باید دیده نشدهاست و نسبت به دیگر آثار هوسودا در حقش اجحاف شده. اگرچه نه تنها از آنها پایینتر نیست، بلکه برای هر سنی جالب و دیدنی است و حتی میتوان آن را بهترین انیمه هوسودا نامید.
مامورو هوسودا دو اثر دیگر هم دارد، که به انیمه Digimon: The Movie در ابتدای نوشته نیز اشاره کردیم. گرچه این انیمه، هوسودا را در بین کمپانیهای انیمیشن مطرح ساخت، اما خودش اعتقاد دارد که فیلم درجه اولی نبوده است. این انیمه که همکاری قابلقبولی بین استودیوهای 20th Century Studios و Toei Animation بود، 16 میلیون دلار هم در باکس آفیس فروش داشت. شاید انیمه Digimon: The Movie انتخاب خوبی برای ورود به آثار هوسودا نباشد، اما برای اولین کارگردانی وی قطعا فیلم معتبری است. اثر بعدی او که دربارهاش حرف نزدیم، انیمه «One Piece: Baron Omatsuri and the Secret Island» است که باعث شد او در بین مردم اسم و رسمی پیدا کند. این مطرح شدن به دلیل شهرت زیاد سری انیمه One Piece و پویانمایی و بیان متفاوت داستان فیلم آن نسبت به سریالش بود. دربارهی این دو اثر به دلیل این که آثار مستقل وی نبودند، زیاد صحبت نشد و در لیست بهترین انیمههای مامورو هوسودا قرار نگرفتند.
بسیاری از منتقدان مامورا هوسودا را جایگزین میازاکی میدانند. به طور کلی نمیتوان منکر اثر هایائو میازاکی بر آثار هوسودا شد. هردوی آنها در تمام انیمههایشان از دغدغههای اجتماعی خود بهوضوح حرف میزنند و سبک خاصی در طراحی و روایت داستانهایشان دارند. فیلمهای مامورا هوسودا نشانگر دورهی پویا و جدیدی در انیمیشن ژاپن پس از میازاکی است. آخرین اثر او در سال 2019 منتشر شد و هم اکنون چشمهای زیادی منتظر اثر بعدی هوسودا هستند.
آیا انیمههای سینمایی این کارگردان دوستداشتنی را دیدهاید؟ نظراتتان را با ما درمیان بگذارید.
عالی عالی و عالی
اطلاعاتی که دادید واقعاااا عالی بود
ممنون
من فقط بل رو ازش دیدم و می تونم بگم به معنای واقعی کلمه بی سر و ته بود.