فیلم تی تی با بازی الناز شاکردوست، پارسا پیروزفر و هوتن شکیبا در سی و نهمین جشنواره فجر با استقبال مردمی روبرو شد و در رقابت این جشنواره شرکت کرد.
آیدا پناهنده تهیه کننده و کارگردان تیتی پیش از این کارگردانیِ فیلمهای «ناهید» (۱۳۹۳)، «اسرافیل» (۱۳۹۵) و «پاییز نیکایدوها» (۱۳۹۷) را در کارنامه خود دارد. آیدا پناهنده برای فیلم (پناهنده) توانست به جشنواره کن در سال ۲۰۱۵ راه یابد و افتخاراتی نصیب خود کند. فیلمنامه فیلم تی تی توسط آیدا پناهنده و ارسلان امیری نوشته شده است. با نقد فیلم ایرانی تی تی با پی اس ارنا همراه باشید.
فیلم تی تی درباره زنی کولی به نام تی تی (الناز شاکردوست) است که دغدغه اصلی او کمک به بشریت و انساندوستی است؛ به همین منظور بچهی زوج های نابارور را در رحم خود پرورش میدهد. او با دانشمندی به نام ابراهیم (پارسا پیروزفر) در بیمارستان آشنا میشود و اتفاقی برگه هایی حاوی نظریات اثبات شده ابراهیم درباره نابودی کره زمین توسط یک سیاهچاله را با خود به خانهاش میبرد. یکی از این برگه ها تصادفی به دست نامزد تی تی، امیر اسماعیل (هوتن شکیبا) میافتد و او از پس دادن برگه اجتناب میکند. همین موضوع سبب کشمکش هایی بین این سه شخصیت میشود.
بالاخره چه کسی بشریت را نجات میدهد؟
بهنظر میرسد فیلمسازان ایرانی هرچقدر دانش و سواد سینمایی خود را با قرار دادن ارجاعاتی از فیلمسازان بزرگ در فیلمهایشان به رخ بکشند هنوز در ایجاد شخصیتهای دراماتیک میلنگند. این امری واضح است که اگر شخصیتها درست پرداخته نشده باشند هیچگاه نخواهیم توانست کشمکشی قوی بین آنها بیافرینیم و در نتیجه با درامی ضعیف و ناگیرا روبرو خواهیم بود.
با یک بررسی اجمالی درباره شخصیتهای اصلی فیلم تی تی به این امر پی خواهیم برد. ابراهیم، دانشمندی است که مهمترین نظریات خود را به اثبات رسانده اما بعد از کُما هیچ چیز از آنها بیاد نمی آورد و تنها راهش پیدا کردن کاغذی است که به دست شخصیت منفی داستان افتاده. در تمام مدت فیلم تی تی یک بار نمیبینیم که او در تقلا باشد تا آنچه را نوشته بیاد آورد! این برای یک دانشمند که عمری روی سیاهچالهها زمان گذاشته بعید است. قصّه از ما میخواهد همانطور که خود ابراهیم باور کرده راه دیگری جز یافتن کاغذها ندارد این مسئله را باور کنیم اما متریال داستانی به باور پذیری این مطلب کمکی نمیکنند . این اتفاق باعث ایجاد فاصله بین مخاطب و فیلم تی تی میشود.
از طرف دیگر ابراهیم مردی است که سالها به زن و فرزند خود بیمحلی کرده و کارش را به عنوان یک دانشمند بر خانوادهاش ترجیح داده است. تا اینجای کار همه چیز برای استریوتایپ (شخصیت قالبی) دانشمندی چون ابراهیم درست و قابل باور خواهد بود. همسر ابراهیم درخواست طلاق میدهد و میخواهد به همراه همسر جدید و فرزندی که از ازدواج اولش دارد به آلمان برود. ابراهیم این اجازه را به او نمیدهد و دخترشان، رها را پیش خود نگه میدارد؛ بعد از اینکه تی تی در خانه اش پناه میگیرد ابراهیم بدون هیچ دلیلی ناگهان به دخترش این اجازه را میدهد تا به همراه مادرش به خارج برود. آیا این تصمیم را برای تی تی میگیرد؟ اما این را از قصه دریافت نمیکنیم.
اتفاقی که میافتد این است که در قصه شخصیتها مقصودشان را عوض میکنند بدون اینکه داستان چنین تغییراتی را ایجاب کرده باشد. آنها ناگهان انسانهای دیگری میشوند بدون هیچ دلیل دراماتیکی! روایت باید بهصورت منسجم و ذره ذره مخاطب را با جنبههای مختلف شخصیتها آشنا کند؛ به طوری که این تکههای پازل کنار هم کاراکتر واحد داستان ما را بسازند. اگر این تکهها نتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند و جور شوند درست همان اتفاقی رخ میدهد که در فیلم تی تی میبینیم؛ شخصیتها قابل باور نخواهند بود.
این شکست در شخصیت پردازی و تغییرات ناگهانی ناشی از آن در شخصیت امیر اسماعیل نامزد تی تی بیشتر مشهود است. امیر اسماعیل که از ورود ابراهیم به خانهاش روزها قبل از این که خودش برگردد آگاه است ناگهان بی هیچ دلیلی روی ابراهیم حساس میشود و در پس دادن کاغذهایش لجبازی میکند. پس باید باور کنیم او عملاً یک دیوانهی مست است که تصمیمات غیر عقلانی میگیرد و دنبال دردسر میگردد، اما جلوتر که میرویم امیر اسماعیل از تی تی درخواست میکند تا در ازای برگرداندن کاغذها زمینهایش را به نام او کند. در محضر ناگهان امیر اسماعیل تبدیل به یک شخصیت عاشقپیشه و دلباخته میشود که دچار حسادتی شدید نسبت به علاقه تی تی به ابراهیم شده و کاغذ ها را امضا نمیکند. در انتهای فیلم هم به ذلّت می افتد تا از ابراهیم آدرس تی تی را بگیرد. در اینجا دیگر از امیر اسماعیل لاتِ مست که در هر حالت حق خود را با زور میگیرد خبری نیست. حتی برای آن تلاش هم نمیکند. کاملاً تبدیل به شخصیتی ضعیف و منفعل میشود تا هرچه سریع داستان ختم بخیر شود!
آیا قصّه میخواهد به ما بگوید عشق این تغییرات را در امیر اسماعیل پدید آورده؟ اما مانند مورد ابراهیم متریال داستانی وجود ندارد که بیننده بتواند این پازل را برای شخصیتهایی که مدام تغییر میکنند و چهره های متفاوتی از خود نشان میدهند حل کند.
اینکه قصد اصلی و هدف کاراکترها در قصه تا به این اندازه نامشخص باشد ابهام هنرمندانه نیست. این خاکستری بودن شخصیتها نیست اگر آنها در هر صحنه موضع متفاوتی بگیرند. این عدم انسجام است که موجب پسزدن مخاطب میشود. اگر ما به عنوان بیننده میتوانستیم در این گمراهی و بلاتکلیفی شخصیتها به وسیله اِلمانهای داستانی سهیم شویم در آن صورت این تغییرات در آنها مثبت بود و شخصیتهای چند لایهای میدیدیم. با شخصیتهایی پویا و انسانی طرف بودیم که سبب همذاتپنداری بیشتر ما میشدند.
شخصیت تی تی اما در مقایسه با این دو کاراکتر پرداخت بهتری داشته است. او درگیر ماجرای عشقی ابراهیم و امیر اسماعیل میشود. اما او در نهایت کودکی که به دنیا میآورد و مجبور است تا به خانواده اش برگرداند تاثیر عمیقی بر او میگذارد تا حدی که قدرت جادویی اش را هم از دست میدهد. اگرچه رفتارهای تصادفی و بدون دلیل از او هم سر میزند.
الناز شاکردوست، یک کولی به یاد ماندنی
به نظر میرسد «الناز شاکردوست» در نقطه اوج حرفه بازیگریاش باشد. بازی او در فیلم تی تی بسیار خوب است. سابقاً او در نقشهایی که دارای لهجه بودند ظاهر شده اما هیچوقت چنین مهارتی را از خود نشان نداده بود. لهجه، زبان بدن، و ادا اطوارهای یک کولی را به خوبی پیدا میکند تا حدی که یک شخصیت به یاد ماندنی از تی تی در ذهن مخاطب میسازد.
در مقابل، «پارسا پیروزفر» حتی لحظهای به کاراکتر دانشمند نزدیک نمیشود. شال گردن و کت بلندش نمیتواند مخاطب را قانع کند که او یک دانشمند حاذق است. حرف زدنش درباره سیاهچاله و مسائل علمی اشتیاق کافی را ندارد و به شخصیت باورپذیری نمیرسد. او هرگز اعتماد به نفس یک دانشمند را در این نقش پیدا نمیکند. در بهترین حالت پارسا پیروزفر میتواند یک شخصیت آکادمیک منظم و خوش لباس باشد اما از پیچیدگی های یک دانشمند هرگز برخوردار نیست. کاملا واضح است که او در ایفای این نقش نتوانسته است موفق عمل کند.
این مسئله در سینمای ایران مسبب مشکلات جدی شده است. اگر نقشی به درستی انتخاب نشده باشد و پرورش نیافته باشد به سادگی دیگر نقشها را، هرچقدر هم که خوب باشند خراب خواهد کرد. این اتفاق زمانی که تی تی و ابراهیم در یک پلان کنار یکدیگر قرار میگیرند حس میشود. این مطلب را میتوان به بازیگران فرعی فیلم تی تی هم تعمیم داد. نمیتوان انتظار داشت تنها چند بازیگر اصلی و توانمند بار بازیگران فرعی را هم به دوش بکشند و فیلم آسیب نبیند. هربازیگری که جلوی دوربین میآید اگر نقشش را درست ایفا نکند انرژی کلی صحنه را هدر خواهد داد. گیرمو دلتورو (Guillermo del Toro) کارگردان فیلم شکل آب (The Shape Of Water) میگوید تنها زمانی که تمامی بازیگرهایش حتی برای نقشهای کوچک و فرعی به درستی انتخاب شده باشند است که میداند فیلم خوبی ساخته است.
دوربینِ کمکار
تی تی عقاید دوست داشتنی و صادقانهای نسبت به زندگی دارد و همچون یک کودک، ساده بنظر میرسد. او بچه یک زوج نازا را حمل میکند و نسبت به کودک احساسات مادرانهای دارد. در یک پلان دیدنی در نیمه اول فیلم تی تی شکم برآمدهاش را با حرکات دورانی دوربین میبینیم. این حرکت دورانی بر شدت زنانگی صحنه میافزاید و بسیار تکاندهنده است. باعث تعجب است که چرا چنین استفادهی بیانگری از دوربین در ادامه فیلم خیلی کم دوباره اتفاق میافتد.
فیلم تی تی در صحنههای شلوغ مثل جشن محلی لحظههای خوبی را خلق میکند. انرژی و فضاسازی اینگونه صحنهها خوب است. تی تی و ابراهیم به جشن میرسند. جشنی که امیر اسماعیل، یک مست بی سر و پا موزیسین درِپیت آن است. فضای شلوغ، صدا، و بازیها در این صحنه موفق هستند. اما در مقابل صحنههای آرام فیلم موفق عمل نمیکنند.
جایی از فیلم ابراهیم برای تی تی توضیح میدهد که نظریهاش درباره نابودی کره زمین توسط سیاهچالهای است که میتواند همه چیز حتی کره زمین را ببلعد. اشک در چشمانتی تی جمع میشود و از شنیدن این حرف برانگیخته میشود مثل کودکی که شنیده باشد قرار است خانهاش توسط نیروهای اهریمنی نابود شود. به لحاظ حسی این صحنه گیراست و خوب نوشته شده است اما باید ظرافت بیشتری در ساخت آن به خرج داده میشد تا کامل شود.
کمی سکوت و مکث در پلان ها اگر به جا و به اندازه باشد میتواند معجزه کند و از یک پلان معمولی یک شاهکار سینمایی بسازد. از طرف دیگر، یک کلمه اشتباه و شاید یک ثانیه کات بی موقع باعث شود درست برعکس این اتفاق بیفتد.
خیلی وقتها اثر بدلیل انتخاب نادرست و یا کلیشهای موقعیتها فرصت این را پیدا نمیکند تا آنطور که باید تأثیرگذار باشد. امیراسماعیل در قصّه یک قلدر زورگو است. زمانی که تی تی گم میشود او با افسران پلیس به خانه ابراهیم می آید تا تی تی را که گمان میکند در خانه او پنهان شده پیدا کند. موقعیتی که ایجاد میشود در عین کلیشه بودن نامربوط هم هست. چرا فیلمهای ایرانی به بردن افسران پلیس درب خانه دشمنانشان علاقه دارند؟ در این مورد آمدن امیراسماعیل با پلیس تا حدی مسخره هم هست چرا که او مردی است که میتواند حق خودش را بگیرد و خیلی هم نباید دلِ خوشی از افسران پلیس داشته باشد. فیلم تی تی پر است از این موقعیت ها که میتوانستند با نگاهی ظریفتر بسی سینماییتر و جذابتر بشوند.
بلوک گران شده، من میروم سقف خانهام را بسازم!
سکوت چه ایرادی دارد؟ یا یک نگاه؟ چرا حتماً باید یک شخصیت در پلان سکوت را با کلمات بیارزش و نامناسب برهم زند؟ این اتفاق از کجا میآید؟ از فرهنگ ما؟ اگر سکوت امری آزاردهنده در فرهنگ ایرانی باشد، اگر بپذیریم که از قدرت سکوت در زندگی روزمرهمان بیخبریم و همین امر موجب میشود از بحث زیباییشناختی آن هم در سینما غافل باشیم، چرا به سادگی اجازه میدهیم یک خط دیالوگ اضافه که اغلب تا جایی سانتیمانتال میشود که ارزش خود را از دست میدهد صحنه را نابود کند؟ دیالوگها لازم نیست کلمات پیچیدهای باشند و مسئولیتهای بزرگ بر دوش بکشند؛ اول از همه باید ساده باشند تا بتوانند گیرا باقی بمانند.
ارجاعات سینمایی، ترند جدید جشنواره فجر
تی تی نیروهای فراطبیعی دارد که جذابیت شخصیتش را دو چندان میکند. در لحظهای از فیلم تی تی او دستش را داخل آتش فرو میبرد تا آتشی را که بین خودش و نامزدش بپا شده خاموش کند. توجه همه را به این کارش جلب میکند و به این شیوه موفق میشود امیر اسماعیل را آرام کند و هم از کاغذهای ابراهیم محافظت کند.
در ابتدای فیلم تی تی به لیوان روی میز خیره میشود و میتواند با قدرت فراطبیعی خود لیوان را به حرکت دربیاورد. این صحنه ارجاع به فیلم استاکر (Stalker) اثر آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky) است. در فیلم تارکوفسکی بچهی شخصیت اصلی دخترک لالی است که از این توانایی برخوردار است تا با نگاه خیره لیوانها را روی میز جا به جا کند. تلاش شده تا این صحنه در فیلم تی تی تا جای ممکن شبیه به اثر تارکوفسکی باشد. از آنجایی که تی تی یک دختر کولی با تواناییهای جادوگری است این تصویر به خودی خود در فیلم دوستداشتنی است، اما سوال اصلی اینجاست که آیا برای سینه فیلهایی (سینما دوستان) که از ارجاع این تصویر به یکی از شناخته شدهترین آثار تاریخ سینما آگاه هستند معنای دومی فراتر از آنچه مخاطب عام در تصویر میبیند تولید میشود؟ آیا این صرفاً ادای احترام کارگردان است به نشانه علاقهاش به فیلمساز روسی؟ آیا همین دلیل کافی است تا صحنه یک فیلم تاریخ سینما را در فیلم خود بازسازی کنیم؟
سخن آخر، پتانسیل از دست رفته
قصّه پتانسیلی دارد که فیلمنامه در پرورش آن کوتاهی کرده است. در داستان لحظات خوبی وجود دارد که نقص کارگردانی انرژی آن را هدر داده. همه چیز درباره فیلم تی تی متوسط است. بازی بازیگرها از یک حد فراتر نمیرود چرا که انتخاب بعضی نقشها مناسب نبوده و ضربه بزرگی به فیلم تی تی وارد کرده. بزرگترین ایراد بر شخصیت پردازی وارد است که از تی تی یک فیلم خوب نمیسازد. عدم استفاده صحیح از عناصر کارگردانی هم باعث میشود در پدید آوردن هیجانات ناموفق عمل کند. تی تی نتیجه پتانسیل های از دست رفتهای است که فیلم را در یک سطح متوسط نگه میدارد و موفق نمیشود تا مخاطب را آنطور که باید جذب کند.
The Review
تیتی
قصّه پتانسیلی دارد که فیلمنامه در پرورش آن کوتاهی کرده است. در داستان لحظات خوبی وجود دارد که نقص کارگردانی انرژی آن را هدر داده است. همه چیز درباره فیلم تیتی متوسط است. بازی بازیگرها از یک حد فراتر نمیرود چرا که انتخاب بعضی نقشها مناسب نبوده و ضربه بزرگی به فیلم وارد کرده است. بزرگترین ایراد بر شخصیت پردازی وارد است که از تیتی یک فیلم خوب نمیسازد. عدم استفاده صحیح از عناصر کارگردانی هم باعث میشود در پدید آوردن هیجانات ناموفق عمل کند. تیتی نتیجه پتانسیل های از دست رفته ای است که فیلم را در یک سطح متوسط نگه میدارد و موفق نمیشود تا مخاطب را آنطور که باید جذب کند.
الناز شاکردوست اخیرا بازیهای خوبی داشته، دوشت دارم این فیلم رو ببینیم به نظر بازیهای خوب و موضوع جالبی داره