پی اس ارنا
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
پی اس ارنا
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

نقد سریال WandaVision

نگاهی به قسمت پایانی وانداویژن

محمد مهدی بهاروند توسط محمد مهدی بهاروند
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
در ترند, تلویزیون, مقاله, نقد سریال
1 0
11

خانه » نقد سریال WandaVision

سریال WandaVision محصول جدید کمپانی مارول و اولین سریال از فاز چهارم دنیای سینمایی مارول است که به داستان ویژن و اسکارلت ویچ یا واندا ماکسیمف پس از وقایع فیلم Avengers: Endgame می‌پردازد. با نقد سریال وانداویژن توسط پی‌اس ارنا همراه باشید.

نقد قسمت پایانی اضافه شد.

مطلب مرتبط: ترتیب فیلم های مارول

فهرست نقد قسمت‌های سریال:

  • نقد قسمت اول و دوم سریال WandaVision
  • نگاهی به قسمت سوم سریال وانداویژن
  • نقد قسمت قسمت چهارم
  • نقد قسمت پنجم سریال وانداویژن
  • نقد قسمت ششم سریال وانداویژن
  • نقد قسمت هفتم و هشتم
  • نقد قسمت آخر

نقد قسمت اول و دوم سریال WandaVision

نقد سریال WandaVision
نقد سریال وانداویژن

اساساً سریال‌های سیتکام را باید مجموعه‌ای از مناسبات فرهنگی و اجتماعی دانست که جوهره‌ی روتین و زندگی شخصیت‌ها را تشکیل می‌دهند. سریال‌هایی مانند Friends و ساینفلد نمونه‌ی بارز این موردند که از نظر فرهنگی و اجتماعی مسائلی نظیر ارتباطات با جنس مخالف، سبک زندگی جوانان و هنجارهای و ارزش‌های جامعه‌ی زمان را در موقعیت‌های کمدی خود قرار می‌دهند. این سریال‌ها عموما ابایی از اشارات تاریخی ندارند و از آن به نحو احسن بهره می‌برند (مثال آن زمانی‌ست که در سریال How I Met Your Mother به تئودور روزولت اشاره می‌شود).

حال در سریال WandaVision نیز پشتوانه‌ی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی زیادی مشاهده می‌شود. قسمت اول نوعی سیتکام دهه پنجاهی است که در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم روایت می‌شود؛ زنان خانه‌دار -که در آن زمان به سبب نفوذ اخبار در میان‌شان، آن‌ها را «دروازه‌بان خبری» می‌نامیدند و مورد توجه جامعه‌شناسان بودند- از مضامینی‌ست که رکن پررنگی از سیتکام‌های آن زمان را تشکیل می‌دهد. بیکاری و گسترش مشاغل اداری از دیگر مسائلی‌ست که در این قسمت مورد استفاده قرار می‌گیرند. در لحظه‌ای از شام پرهیاهوی ویژن و واندا با آقا و خانم هارت نیز به بلشویک‌ها اشاره می‌شود. در قسمت دوم نوعی سیتکام دهه شصتی (دهه 1960 میلادی) را می‌بینیم که واندا در گروه‌ زنان محله -که در سیر تاریخی فرهنگ پس از جنگ جهانی دوم آمریکا بسیار حائز اهمیت بودند- می‌پیوندد و ویژن نیز به اجتماع مردان محله می‌رود و در این میان با کمونیسم شوخی می‌کند. تبلیغات تلویزونی میان هر قسمت و اصطلاحات محاوره‌ای متعدد شخصیت‌ها نیز نمونه‌های دیگری از این مسئله‌اند.

تمامی این موارد نشان‌دهنده‌ی آنند که سازندگان سریال WandaVision چه در جنبه‌های بصری و چه در محتوا و زمینه‌های داستان از این پیشینه‌ی فرهنگی به خوبی بهره برده‌اند. اما مشکل زمانی بروز پیدا می‌کند که اثر با تمام آن پشتوانه‌ی غنی فرهنگی‌اش در اساسی‌ترین نیاز یک سیتکام بازمی‌ماند: کمدی. بزرگ‌ترین مشکل فیلم‌های دنیای سینمایی مارول -فارغ از کلیشه‌ها و ضعف‌های متعدد داستانی- شوخی‌های نابجای آن بودند؛ شوخی‌هایی که در زمان و مکان نامناسب تنها به قصد خنده‌ای گذرا و حفظ ریتم سرگرم‌کننده‌ی فیلم منجر به نابودی لحن و فضای داستان می‌شدند و بسیاری برای توجیه این مشکل، آن را نکته‌ای مثبت برای «فان بودن» فیلم می‌دانستند. حالا سریال WandaVision در دو قسمتی که تا به حال از آن پخش شده است، از آن لب بام افتاده است!

وانداویژن -بخصوص در قسمت اول- شوخی‌ها و دیالوگ‌ها تنها بار معنایی غیرمستقیم و کنایی به وقایع فیلم‌های پیشین مارول دارند؛ مثلا لحظه‌ای که واندا می‌گوید «شوهرم و کله‌ی تخریب‌ناپذیرش» و به مرگ ویژن در فیلم Infinity War اشاره دارد. شوخی‌ها آن‌قدر اغراق‌آمیزند و صداهای خنده آن‌چنان ناشیانه استفاده می‌شوند که گویی در حال تماشای یک نمایش پارودی از سیتکام‌های محبوب تلویزونی هستیم که در SNL اجرا می‌شود.

  بهترین ترتیب دیدن فیلم های مارول | راهنمای ترتیب دیدن فیلم های مارول

سریال در این دو قسمت در استفاده‌اش از ژانر سیتکام جهت کمک به داستان درام‌ش لنگ می‌زند. برای مثال در قسمت ششم فصل دوم سریال Mr. Robot از سیتکام‌های دهه هشتاد و نود استفاده می‌شود تا رویای شخصیت برای داشتن خانواده‌ای خوشحال و شاد را ببینم و در عین حال نگاهی داشته باشیم به فضای ذهنی شخصیت اصلی. مواردی غیرمعمول مثل واکنش‌های بهت زده‌ی او به صداهای خنده‌ی حضار نشان‌دهنده‌ی نبوغ سازنده بود که چگونه بدون اینکه از فرم و ژانر سیتکام خارج شود، همچنان در همان ساختار، سریال درام‌ش را ادامه می‌دهد. اما سریال WandaVision در لحظاتی که واندا به عجیب و غریب بودن دنیای اطرافش واکنش نشان می‌دهد، تمام قواعد ژانر سیتکام را زیر پا می‌گذارد و رویکردی درام می‌گیرد.

 

سریال WandaVision

نگاهی به قسمت سوم سریال وانداویژن

خلاقیت یا فریب؟

قسمت سوم وانداویژن به خوبی نشان می‌دهد که این سریال با چه ایده‌ای ساخته شده است و چه مشکلاتی در اجرای این ایده دارد. در ابتدا باید به دو مورد اشاره کنم؛ اول آن‌که فاز چهارم و جدید مارول با ورود به تلویزیون -و به طبع تغییرات در فیلم‌های پیشین- شعار و ادعای تفاوت و تنوع داشت و دوم آن‌که وانداویژن به واسطه‌ی استفاده‌اش از ژانر سیتکام به سوژه‌ی بحث‌هایی مانند متفاوت بودن آن نسبت به آثار پیشین مارول بدل گردید.

در مورد وانداویژن نوعی مثلث میان سازنده، اثر و مخاطب وجود دارد که مشکلات اثر را می‌توان در این مثلث خلاصه کرد. مخاطب -به عنوان یکی از سه نقطه‌ی این مثلث- از گذشته‌ی این سریال یعنی وقایع دو فیلم اونجرز: اندگیم و اونجرز: اینفینیتی وار آگاه است و به طبع، از عدم واقعیت برخی حوادث سریال و وجود نوعی دنیای دروغین، تلقین یا رویای برآمده از ذهن ناپایدار واندا ماکسیمف‌ اطلاع دارد. با این حساب، سازنده نیز مسلما از این موضوع آگاه است و حداقل می‌داند که توده‌ی مخاطبان تلویزیونی و سینمایی پیش از این با چنین داستان‌هایی مواجه شده‌اند.

حال می‌توان گفت ایده‌ی این سریال نوعی داستان مشابه فیلم تلقین، ماتریکس و جزیره‌ی شاتر و حتی سریال مستر رُبات است که بارها با ایده‌ای نظیر واقعی بودن یا خیالی بودن حوادث داستان سر و کار داریم. اما تفاوت وانداویژن با آن فیلم‌ها این است که مخاطبان از پیش، اطلاعات یا آگاهی از بلاهایی که سر شخصیت‌ها آمده، دارند و در نتیجه، با پیش‌فرض مشخصی این سریال را تماشا می‌کنند. مشکل بزرگ وانداویژن -حداقل در این سه قسمت- در این مورد است؛ سریال نمی‌تواند به این موقعیت دروغین به خوبی بپردازد و در همین راستا تلاش کرده است تا از ژانر سیتکام -که به خود آن نیز ایرادات زیادی وارد است- استفاده کند اما موفق نبوده.

واندا سعی دارد تا از واقعیت فرار کند و -سهوا یا تعمدا- موقعیتی را خلق کرده است که در آن می‌تواند زندگی شاد و خوشحالش با ویژن را تجربه کند. پیرنگ وانداویژن بیشتر از آن که بتواند سیتکام یا شبه‌سیتکام باشد، می‌تواند درامی تراژیک باشد و به نحو احسن از این پیرنگ استفاده کند (انتظار می‌رود که سازندگان در نیمه‌ی دوم فصل به این سمت حرکت کنند). حالا می‌توان ایده‌ی استفاده از ژانر سیتکام را توضیح داد؛ سازندگان قصد داشته‌اند از ژانر سیتکام جهت نشان دادن زوج خوشحال و شاد و تلاش‌های‌شان در زندگی زناشویی استفاده کنند و از فرم بصری آن جهت خلق نوعی فضاسازی عجیب و غریب.

اساس سیتکام‌ها وقوع هیچ است. همان‌طور که جرج کستنزا و جری ساینفلد در سریال ساینفلد می‌گویند، هیچ اتفاقی نباید بیفتد و همان داستان‌های روزمره و روتین را شاهد باشیم که در موقعیت‌های طنز مختلفی قرار داده شده‌اند؛ به عبارتی، سریالی درباره‌ی هیچ. هیچ بودن سیتکام می‌تواند موقعیت مناسبی برای واندا باشد که از مسائل مهم دنیای واقعی فرار کند و به آن روی بیاورد. به همین سبب است که الیت سریال مستر ربات نیز برای فرار از مشکلات متعدد خودش و دنیای اطرافش به نوعی سیتکام دهه نودی روی می‌آورد.

 با این حال مشکل اینجاست که سازندگان نتوانسته‌اند از پس این ایده‌ی مناسب بر بیایند؛ چه در نوع کمدی‌اش که بیشتر به یک پارودی یا هزل شبیه شده است و صداهای خنده کاملا به موردی آزاردهنده تبدیل شده‌اند. صداهای خنده‌ی حضار می‌توانستند به موردی واکنش‌برانگیز برای شخصیت‌ها تبدیل شوند یا تمهیدی باشند برای خلق فضایی ابزورد. اما استفاده‌ی ناشیانه، افراطی و نابجا از آن صرفا به موردی برای برانگیختن احساساتی تبدیل شده است که خود فیلمنامه نتوانسته آن‌ها را تداعی کند.

داستان‌هایی نظیر به دنیا آمدن فرزندان یک زوج، تلاش آن‌ها برای گرم شدن با همسایه‌ها و دیگر در ژانر سیتکام به کرات مورد استفاده قرار گرفته‌اند و می‌گیرند. حتی طبقه‌ی شخصیت‌ها نیز مهم نیست؛ آن‌ها می‌توانند جوانانی نیویورکی باشند یا خوره‌های نابغه و خجالتی یا فضایی‌های عجیب و غریب. پیوند میان یک داستان ابرقهرمانی با ژانر سیتکام صورت نگرفته است و نتیجه به اثری متناقض و دوگانه تبدیل شده. از سویی، دهه‌های مختلف تلویزیون و سیتکام‌های متعدد آمریکایی همراه با فرهنگ‌ها و فشن‌های زمان (مانند دهه 50 یا 70) را می‌بینیم که به میزانسن‌هایی پرخرج و پر زرق و برق تبدیل شده‌اند اما هیچ استفاده‌ای از آن‌ها در داستان نشده است و تنها نوعی فریب و گمراهی ظاهری‌اند تا به نقص‌های داستان سرپوش بگذارند. حتی لحظات مهمی مانند مکالمه‌ی عجیب و غریب ویژن و همسایه‌ها نیز-از نظر فنی- از این ژانر خارج می‌شوند (اندازه‌ی نماها و جایگاه دوربین و … در این لحظات با روش‌های مرسوم سیتکام همخوانی ندارد و خارج از آن هم به خوبی به کار گرفته نشده است). از سویی دیگر نیز داستانی را می‌بینیم که نه در اجرای ایده‌اش موفق بوده و نه ایده‌اش را توجیه می‌کند، تنها در زرق و برق  بازآفرینی سیتکام‌ها خودش را ناپدید می‌کند و با چند لحظه‌ی کلیف‌هنگر و نامتعارف به قسمت بعدی می‌رود.

وانداویژن در این سه قسمت نه توانسته است ایده‌اش را توجیه یا اجرا کند و نه توانسته استاندانداردهای داستان و ژانر مورد نظرش را رعایت کند. سیتکام به نوعی گمراهی و ظاهرفریبی تبدیل شده است تا با شیمی خوب بازیگرانش و کلیف‌هنگرهای سرگرم‌کننده و انتظاربرانگیزش مخاطبان را روانه‌ی قسمت بعد کند.

نقد سریال WandaVision
نقد سریال WandaVision

نگاهی به قسمت چهارم

قسمت چهارم سریال وانداویژن با آن‌که وقایع مرموز سریال را -هرچند بدیهی و ناشیانه- افشا می‌کند و راهی را برای امیدوار بودن به مسیر باقی‌مانده‌ی سریال باز نگه می‌دارد، اما با این حال همچنان از مشکلاتی رنج می‌برد که نه فقط در قسمت‌های پیشین، بلکه در فیلم‌های دنیای سینمایی مارول نیز شاهد آن‌ها بوده‌ایم.
قسمت چهارم با صحنه‌ای از بازگشت رفتگان و ناپدیدشدگان وقایع جنگ انتقام‌جویان و ثانوس آغاز می‌شود که به نوعی سعی می‌کند هم مقدمه‌ای بر داستان وانداویژن باشد و هم پیش‌زمینه‌ای برای شخصیت‌هایی نظیر مانیکا/جرالدین. در این قسمت، دارسی لوئیس، از همراهان ثور در دو فیلم اولش، بازگشته است تا نقش خودش را دوباره به عنوان دانشمند همیشگی فیلم‌های ابرقهرمانی ایفا کند که از واژه‌های ثقیل و دشوار برای توضیح قدرت‌ها و نیروهای توجیه‌نشدنی داستان استفاده می‌کند. مشکل قسمت چهارم ناتوانی‌اش در پرداخت و توضیح مسائل نیست، بلکه خستگی‌، بی‌حوصلگی و تنبلی‌اش در ایفای نقش یک اپیزود افشاگر و بزرگ است.

 

نقد سریال WandaVision
نقد سریال WandaVision

توسل سریال به دانشمندی نابغه و عجیب و غریب برای توضیح سرسری مسائل غیرقابل فهم سریال به جای در پیش گرفتن رویکردی درام در قبال آن‌ها مشکلی‌ست که تنها به این سریال یا مارول محدود نمی‌شود و گریبان‌گیر بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی این روزها شده است. شخصیت‌های جدید نیز در حد تیپ باقی می‌مانند -و به احتمال بسیار زیاد خواهند ماند- و در این قسمت سی دقیقه‌ای هیچ تلاشی برای برقراری ارتباط با آن‌ها صورت نمی‌گیرد؛ مامور اف. بی. آی فیلم مرد مورچه‌ای بازگشته است و به جز یک حقه‌ی شعبده‌بازی چیز جدیدی در چنته ندارد، دانشمند عجیب و غریب فیلم‌های ثور تا این‌جای کار همان نقشی را دارد که بالاتر به آن اشاره شد و در نهایت، درباره‌ی مانیکا که با صحنه‌ی آغازین بازگشتش به دنیا پرداخت بیشتری نسبت به دیگران داشت نیز به همان اکتفا شده است.

تمام افشاگری‌های دارسی و جیمی نیز جنبه‌ی دراماتیکی ندارند و تنها لحظاتی‌اند برای تماشای واکنش‌های تصنعی شخصیت‌ها‌ و ‌شوخی‌های بی‌مز‌ه‌شان که مشابه همان لودگی‌های فیلم‌های دنیای سینمایی مارول‌اند که عامل نابودی لحن و ریتم فیلم بودند اما به اشتباه به عاملی برای «فان و سرگرم‌کننده» بودن اثر تعبیر می‌شدند. گویی سازندگان نیز می‌دانستند که طرفداران پیش از آن‌که آن‌ها توضیح بدهند، به مسائل پشت پرده پی‌ برده‌اند و در نتیجه، از این لحظات روشنگری نیز خروجی بسیار دم دستی و سرسری حاصل شده. مشخص نیست که نسبت تصویر و لنز دوربین در این قسمت به چه منظوری انتخاب شدند اما هیچ کاربرد یا توجیهی در این قسمت نداشتند.

سریال WandaVision
سریال WandaVision

نگاهی به قسمت پنجم

قسمت پنجم سریال وانداویژن را می‌توان بهترین قسمت این سریال دانست که توانسته از مشکلات قبلی تا حدودی فاصله بگیرد. وانداویژن در قسمت‌های پیشین با وجود آن‌که می‌توانست از منابع فرهنگی و اجتماعی دهه‌های تلویزیونی که برای بازآفرینی بصری انتخاب کرده بود، استفاده کند، اما به حداقل قانع شد و نتوانست در پیرنگ اصلی خود و در داستان‌های به اصطلاح کژوال و روتین یک سیتکام تلویزیونی از آن‌ها بهره ببرد. به نوعی می‌شد گفت که وانداویژن در قسمت‌های پیشین تنها بازآفرینی بصری سیتکام‌ها بود اما در قسمت پنجم توانست از این محدودیت فرار کند.

البته این موضوع تنها حاصل راهبردهای سازندگان نیست، بلکه ساختار نمایش‌های تلویزیونی دهه‌ی 80 میلادی خودش موقعیت بیشتر -و ساده‌تری- برای خلق درام در کمدی دارد. لحظه‌ی دعوای واندا و ویژن خودش مثالی‌ست برای این موضوع که بر خلاف قسمت‌های قبلی مجبور به شکستن فرم و قالب سیتکام نشدند. با این حال همچنان از این ژانر سیتکام نه به اندازه‌ی کافی و نه به طور مبتکرانه استفاده نمی‌شود. شوخی‌ها و دیالوگ‌های طنز نیز همچنان از جنس همان دیالوگ‌های فان دنیای سینمایی مارول‌اند و به شوخی‌های معمول یک سریال سیتکام نزدیک نمی‌شوند. حضور این شوخی‌ها و دیالوگ‌ها و موقعیت‌ها در هنگامی که داستان جیمی وو و سایر همکارانش را تماشا می‌کنیم، شاید قابل توجیه یا حتی قابل چشم‌پوشی باشد اما نه هنگامی که سیتکام‌های متفاوت در دهه‌های مختلف را می‌بینیم.

سریال WandaVision
سریال WandaVision

مسئله‌ی دیگر نیز تیپ یا شخصیت‌ است؛ دنیای سینمایی مارول به جز شخصیت‌ها و قهرمانان اصلی و اولیه‌اش در خلق یک شخصیت ناتوان بوده است و اغلب به ساخت یک تیپ معمول و مرسوم موفق -از حیث تجاری- قانع می‌شد. این مسئله را اغلب به محدود بودن مدیوم اثر نسبت به مدیوم منبع اقتباس و رویکرد تجاری و زنجیره‌ای سینمای مارول تعمیم می‌دادند. به نظر می‌رسید که این روند با ساخت سریال -به سبب فرصت و موقعیت بیشتر آن- متوقف شود و بالاخره شاهد دوری از تیپ‌های مرسوم و تلاشی بیشتر برای ساخت شخصیت باشیم اما چنین نشد. این موضوع از ماهیت طرفدار زایی و فعالیت در جهت رضای طرفداران یا به اصطلاح فن سرویس بودن مارول نیز نشات گرفته و دفاع طرفداران این اثر با گفتن جملاتی نظیر «تنها طرفداران واقعی می‌توانند ارزش این سریال را بدانند» خودش دلیلی‌ست برای تایید این موضوع.

قسمت پنجم سریال WandaVision جایگاه خودش را به عنوان بهترین قسمت این سریال تا اینجای کار ثابت می‌کند و با توجه به وقایعی نظیر حضور پیترو و تغییرات ویژن می‌توان بیشتر از قبل به آن امیدوار بود.

سریال WandaVision
سریال WandaVision

نگاهی به قسمت ششم

الیزابت السن (بازیگر واندا ماکسیمف) همراه ارون تیلر جانسن (بازیگر پیشین پیترو ماکسیمف) در مصاحبه‌ای برای فیلم Avengers: Age of Ultron به ساخت فیلمی با داستانی پیرامون واندا ماکسیمف و فرزندانش ابراز علاقه می‌کند که در آن به ماکسیمف گفته می‌شود فرزندان او واقعی نیستند و او نیز به مرز دیوانگی و خشم می‌رسد. او در ادامه می‌گوید که ساخت چنین اثری محتمل نیست. مصاحبه کننده در این لحظه می‌گوید «هرگز نگو هرگز». این مصاحبه با همین شعار در چند روز اخیر دست به دست و به اصطلاح ترند شده است. با این حال در ادامه‌ی آن مصاحبه الیزابت السن می‌گوید «این داستان بیش از حد تاریک است» و به ساخت آن امیدی ندارد.

قصدم از یادآوری این مصاحبه، ابراز خرسندی از شجاعت مارول یا رسیدن الیزابت السن به خواسته‌اش نبود، بلکه کاملا خلاف آن مد نظرم بود. در بررسی قسمت‌های پیشین سریال وانداویژن به آن اشاره کردم که حضور ژانر سیتکام در این سریال نه استفاده‌ی داستانی داشته و نه به هدفی که سازندگان برای آن در نظر گرفته بودند رسیده و تنها ابزاری است برای بازآفرینی و ارجاعات تصویری مختلف به سیتکام‌های قدیمی و حضور دیالوگ‌های «بامزه و فان» فیلم‌های سینمایی این کمپانی. حال نکته‌ای که الیزابت السن ناخودآگاه به آن اشاره می‌کند کاملا درست است؛ وانداویژن در پیرنگ اصلی‌اش بسیار داستان تاریکی است اما سازندگان تمام تلاش‌شان را کرده‌اند تا چنین نشود و در راستای سیاست‌های همیشگی کمپانی باشد. ساختار سیتکام تنها شیوه‌ای برای جلوگیری از «تاریک بودن بیش از حد داستان» است و بس.

 

در واقع اگر سازندگان قصد داشته‌اند اثرشان از بازآفرینی تصویری و ارجاعات تلویزیونی فراتر رود، دغدغه‌های شخصیت‌ها، کنش‌ها و حتی جنس شوخی‌ها هیچ‌کدام‌شان در راستای این هدف نیستند. اما با این حال می‌توان به این مورد اشاره کرد که حداقل از وقایع فرهنگی-اجتماعی نظیر هالووین استفاده شده است. مورد دیگر نیز ماهیت شرور واندا ماکسیمف است؛ آیا ممکن است واندا را آن‌طور که در برخی کامیک‌ها دیده‌ایم، ببینیم و با نسخه‌ای شرور از او مواجه شویم؟ در شرایطی عادی امکان وقوع چنین اتفاقی وجود داشت و می‌شد به آن خوش‌بین بود اما با این حال وقوع چنین اتفاقی با توجه به سیاست‌های فعلی دیزنی و مارول غیرمحتمل است.

شخصیت اگنس، حضور پیترو ماکسیمف دنیای اکس-من و لحظاتی دیگر دلایلی‌اند برای وجود شخصیتی شرورتر از واندا و معرفی او به عنوان یک قربانی یا حداقل تلاش برای هم‌زادپنداری و دفاع از تصمیمات او. رویکرد تجاری و عامه‌پسند سازندگان و عوامل دنیای سینمایی مارول -بخصوص در چهار سال اخیر- امکان به حقیقت پیوستن این حدس را باور‌پذیرتر می‌کند.

سریال WandaVision
سریال WandaVision

نگاهی به قسمت‌های هفتم و هشتم

سریال WandaVision بنا بود راهی جدید برای مارول باشد، تغییر و تحولی برای آثاری که در یک دهه‌ی اخیر سینما را تسخیر کرده‌اند اما با این حال، وانداویژن نه تنها نتوانسته است که از ویژگی‌های جدید این مدیوم استفاده کند بلکه همان مشکلات بزرگ قبلی را نیز همراه خود آورده است. قسمت هفتم که به سبک و شکل و شمایل سریال Modern Family ساخته شده بود، در نوع سیتکام و کمدی‌اش نسبت به قسمت‌های پیشین بهتر عمل کرد (کنش‌ها و خرده داستان‌ها هم‌خوانی بهتری با این نوع از سیتکام داشتند). با نگاهی به این روند می‌توان گفت که هرچه به سیتکام‌های متاخر نزدیک می‌شدیم، سازندگان در نوع شوخی‌ها و کمدی‌شان بهتر عمل می‌کردند و دلیلی ندارد جز آن‌که نتوانسته بودند از بسترهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آن دهه‌ها به اندازه‌ی کافی استفاده کنند و در نتیجه، نوع کمدی با آن دهه در تناقض بود و حاصل چیزی نبود جز نوعی بازآفرینی تصویری و ظاهری.

حتی اگر از عدم شناخت کافی سازندگان در این موضوع نیز بگذریم، به شرور داستان می‌رسیم که خود آن نیز نشان‌دهنده‌ی مخاطب‌نشناسی سازندگان یا دست کم گرفتن آن‌ها است. واکنش‌های توام با ستایش و مدح مخاطبان به این موضوع برایم تعجب برانگیز بود. تمام آن نکته‌ها و اشاره‌های پیش پا افتاده‌ای که در طول قسمت‌های پیشین دیده بودیم دلایل و مدارکی واضح برای شرور بودن اگنس نبودند؟ این مسئله آن‌چنان ساده و بدیهی بود که رسانه‌های مختلف پیش از آن‌که سریال حتی پخش شود، فرضیه‌های خود را برای اثبات شرور بودن اگنس ارائه کردند. پس این واکنش‌های مدح آمیز همگان را می‌توان به حساب انتظارات پایین مخاطبان گذاشت یا آن‌که وانداویژن -و به طور کلی آثار مارول- آن‌چنان در زوال و انحطاط مخاطبان خود موفق بوده است که ارائه‌ی چنین شرور کارتونی -که یادآور آنتاگونیست‌های دست چندم انیمیشن‌های قدیمی است- با پیچش‌های پیش پا افتاده و مقدمه‌چینی‌های ضعیف، حرفه‌ای گری قلمداد می‌شوند؟

سریال وانداویژن
سریال وانداویژن

پیش از این نیز اشاره کرده بودم که مارول و دیزنی آن‌چنان اسیر مخاطبان شده‌اند -و بالعکس- که احتمال ساخت یک شرور از شخصیتی عامه‌پسند تقریبا ناچیز است و تنها دلیل این اسارت نیز چیزی نیست جز آن‌که ترس ناشی از غلبه‌ی جریان مین‌استریم بر خلاقیت و درایت مانع این امر می‌شود. البته که این رویکرد تنها به مارول و دیزنی محدود نمی‌شود و سال‌هاست که گریبان‌گیر تلویزیون و سینما شده است. رویکردها در قبال این موضوع نیز همواره یکی از این دو حالت است؛ یا آن‌که شروری مطلق و خبیث‌تر را وارد مهلکه می‌کنند تا فرصت برای هم‌ذات‌پنداری با دیگری فراهم شود یا آن‌که با تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا فرصتی برای بخشش (بخوانید فراموشی) به وجود بیاید.

هر شخصیتی برآمده از رنجی است که منجر به تشکیل انگیزه‌ی او شده است و حال، قصد دارد در جهت این انگیزه حرکت کند و به هدف خود برسد اما با برخی موانع مواجه می‌شود. ازگشت به خاطرات یک شخصیت فرصتی را برای پرداختی روانشناسانه‌ فراهم می‌کند که می‌توان رنج‌ها و امیال او و ریشه‌ی آن‌ها را بدست آورد. با این حال، سکانس‌های بازگشت واندا به خاطراتش منهای سکانس مکالمه با ویژن نه تنها در ارائه‌ی غم و فشار روانی به مخاطبش عاجز و ناتوان بودند، بلکه تنها بستری بودند برای توجیه حضور سیتکام‌ها و روایتی خلاصه‌وار از شرح وقایع که بیشتر به نوعی رفع زحمت برای نویسنده شبیه بود.

شاید بتوانم بگویم که سکانس مکالمه‌‌ی ویژن و واندا را به تمام لحظات دیگر این سریال ترجیح می‌دهم؛ صحبت‌های رباتی که با هدف نابودی بشریت خلق شده بود اما حالا با دختری تنها و غمگین که به تازگی از چندمین مصیبت زندگی تلخ‌ش گذشته است، درباره‌ی عشق، عزیزان، خنده و مفاهیم انسانی از این قبیل صحبت می‌کند و به برایان کرنستون در سیتکام‌‌ Malcolm in the Middle می‌خندد. چنین لحظه‌ی احساسی و انسانی و تاثیرگذاری در دنیای سینمایی مارول و سریال وانداویژن همواره کم بوده است.

 

نگاهی به قسمت نهم (پایان)

قسمت پایانی وانداویژن ثابت کرد که وانداویژن علی رغم آن‌که تلاش می‌کند تحول ایجاد کند، هم‌چنان به ریشه‌های مشکلات دنیای سینمایی مارول پایبند است. قسمت پایانی در واقع فرصتی بود تا وانداویژن -و به طور کلی مارول- به تمام مخالفت‌ها و انتقادات پاسخ دهد، اما خلاف آن عمل کرد و درست بودن آن‌ها به اثبات رساند. این قسمت همچنین ناآگاهی و عدم شناخت سازندگان را در برخی موارد نشان داد.

کافی‌ست نگاهی به شخصیت ایوان پیترز (رالف بونر) بیندازیم. این شخصیت در واقع تمام مشکلات دنیای سینمایی مارول و وانداویژن را به یک‌باره نشان می‌دهد. استفاده از بازیگر شخصیتی محبوب برای ایجاد تئوری‌ها و هیجان‌زده کردن طرفداران- آن هم درست زمانی که با فاز چهارم قرار بود تحولات و تغییرات زیادی ایجاد شود- و سپس رودستی زدن به تمام آن‌ها خلاقیت یا مهارت در داستان‌گویی نیست، بلکه نوعی بازارگرمی و غلبه تبلیغات بر خود اثر محسوب می‌شود. وانداویژن از این کاراکتر و تمام پیشینه‌اش استفاده می‌کند تا هیجان و انتظار ایجاد شود و سپس با شوخی بسیار سطحی، پیچش داستانی بسیار ضعیفی ارائه می‌دهد.

 

در واقع حس و نیاز به بامزه بودن، ارائه شوخی‌های سطحی در لحظات مهم داستانی و نابودی لحن و ریتم داستان در فیلم‌های پیشین جدی‌تر و وخیم‌تر شده است و جای خود را به ارئه یک شوخی سطحی حتی به قیمت نابودی تکنیک‌های داستان‌گویی داده. سازندگان با خود گمان کرده‌اند که این حرکت می‌تواند نوعی Red Herring یا نکته انحرافی باشد اما تنها نشان دادند که شناخت و آگاهی از این مورد و توانایی خلق آن را ندارد. در واقع این نکته انحرافی باید به دغدغه خود شخصیت هم تبدیل شود و اثر به آن بپردازد، نه صرفا دغدغه‌ای برای تماشاچیان آن هم خارج از دنیای اثر؛ این مورد بیشتر به نوعی کلاهبرداری می‌ماند تا تکنیکی در داستان‌گویی!

مکالمه دو ویژن به جای نبرد تن به تن -که رسمی معمول در فیلم‌هایی ابرقهرمانی‌ست- و پرداخت به گذشته یک شخصیت با نوعی رویکرد روانشناسانه -هرچند سطحی- خبر از آن می‌داد که مارول می‌خواهد با وانداویژن تغییر کند که امیدی تازه بود. اما آنتاگونیست کارتونی و سطحی مانند اگنس، نبردی کلیشه‌ای، بی‌حس و حال، خسته کننده و پر از جلوه‌های ویژه میان او و واندا، پایانی بچه‌گانه و عبرت آموز برای هیوارد با آن نوع شکست خوردنش، حضور جادو به آن شکل کلیشه‌ای و سطحی و پایانی دور از خشونت، وخامت و جدیت نشان می‌دهد که وانداویژن نه تنها نشانه تغییر مارول نیست، بلکه همه کلیشه‌ها و مشکلات ریشه‌ای را در بر دارد و آینده‌ای نگران کننده را برای پروژه‌های آتی‌شان رقم می‌زند.

The Review

سریال WandaVision

4 Score

سریال وانداویژن نه تنها نشانه تغییر مارول نیست، بلکه همه کلیشه‌ها و مشکلات ریشه‌ای را در بر دارد و آینده‌ای نگران کننده را برای پروژه‌های آتی‌شان رقم می‌زند.

Review Breakdown

  • چهار 0
برچسب ها: MarvelMCUWandaVision
ShareTweetShare
نوشته قبلی

از فصل 2 انیمه شیطان کش چه خبر؟

نوشته‌ی بعدی

نقدی بر تئاتر سرباز کاری از حسین پارسایی

محمد مهدی بهاروند

محمد مهدی بهاروند

مرتبط نوشته ها

بهترین بازی ها برای لپ تاپ های ضعیف | 36 بازی برتر برای لپ تاپ ها
معرفی بازی

بهترین بازی ها برای لپ تاپ های ضعیف | 36 بازی برتر برای لپ تاپ ها

۲۴ آبان ۱۴۰۴
بهترین بازی های آیفون
مقاله بازی

بهترین بازی های آیفون | معرفی 100 بازی برتر iOS

۸ مهر ۱۴۰۴
بهترین انیمیشن های تاریخ سینما | 95 انیمیشن برتر جهان
انیمه و انیمیشن

بهترین انیمیشن های تاریخ سینما | 95 انیمیشن برتر جهان

۲۲ شهریور ۱۴۰۴
نقد بازی The Elder Scrolls: Oblivion
بازی

نقد بازی The Elder Scrolls: Oblivion

بهترین بازی‌‌ های رایگان کامپیوتر و کنسول‌ها |  33 بازی برتر رایگان 2023
بازی

بهترین بازی‌‌ های رایگان کامپیوتر و کنسول‌ها | 33 بازی برتر رایگان 2023

۱۹ فروردین ۱۴۰۴
لیست بهترین بازی های استراتژی : برترین بازی های استراتژیک کدام‌اند؟
لیست بازی

لیست بهترین بازی های استراتژیک

۱۳ آذر ۱۴۰۳

دیدگاه‌ها 11

  1. sasa می‌گوید:
    قبل 5 سال

    متاسفم که به همچین سریالی امتیازی کمی دادید. به بعضی از فیلم ها هم همینطور دادید. بقیه سایت ها منصف تر نمره می دهند و با دقت بیشتری تحلیل می کنند.

    پاسخ
  2. ستاد مبارزه با سیامک انصاری می‌گوید:
    قبل 5 سال

    فکر کنم قسمت آخر رو ببینید امتیازش رو صفر می کنید

    پاسخ
    • محمد مهدی بهاروند می‌گوید:
      قبل 5 سال

      اگر می‌شد، از اون کمتر هم می‌دادم. :)))

      پاسخ
      • ستاد مبارزه با سیامک انصاری می‌گوید:
        قبل 5 سال

        من خودم واقعا از سریال خوشم نیومد ولی خدایی اینقدر هم بد نبود که ۴ نمره بگیره در حد ۶ و یا ۶.۵ بود

        پاسخ
  3. قیمت سیم کارت دائمی همراه اول می‌گوید:
    قبل 5 سال

    افتضاح بود این سریال، به معنی واقعی کلمه!

    پاسخ
  4. مدافع حقوق پاندای چشم قرمز چینی می‌گوید:
    قبل 5 سال

    این دیگه چی بود!!!!
    مارول: مارو دور ننداز، ما اونقدراهم بدرد نخور نیستیم😭
    حاجی من دستم خالیه اگه تو کوبوندن مارول پولی هست بگو منم بیام.
    به هر حال این مقاله چیزی جز کوبوندن یک سریال سرگرم کننده و برترین فرنچایز سینما نبود.
    با فان بودن مشکل داری؟ اگه قرار بود دارک باشه که فیلم افتضاحی مثل جاستیس لیگ درمیومد، الان هرچی فان هست بد هست آره!!!
    اگه میخاین دیسیو بالا بکشین، چند تا مقاله از شخصیت هاش ارائه بدید تا مردم خوششون بیاد، نه اینکه مارول رو الکی بکوبونید.
    بدون تعارف میگم، جمله بندی هاتون خیلی خوب بود و بازی با کلمات رو به درستی انجام دادید، ولی ای کاش به بیراهه نمیرفتید، روزخوش

    پاسخ
    • ستاد مبارزه با سیامک انصاری می‌گوید:
      قبل 5 سال

      خودم از نمره متعجب شدم ولی بهترین فرانچایز سینما 😂😂😂😂😂😂👍👍👍👍 جزو ۱۵ فرانچایز هم نیست بعد بهترین بشه چقدر متعصب هستی

      پاسخ
      • مدافع حقوق پاندای چشم قرمز چینی می‌گوید:
        قبل 5 سال

        خخخخخخ
        در بدترین حالت جزو پنج فرنچایز برتر تاریخ، هر چی باشه حداقل از دنیای گستررده دیسی که بهتره.

        پاسخ
        • ستاد مبارزه با سیامک انصاری می‌گوید:
          قبل 5 سال

          ببند بابا بچه سال شاخ نشو
          ۱۰ ها فرانچایز هست که مارول نمیتونه بهش نزدیک بشه قبل زر زدن فکر کن

          پاسخ
          • مدافع حقوق پاندای چشم قرمز چینی می‌گوید:
            قبل 5 سال

            گومشو بابا
            ارباب حلقه ها، فیلمای لورن و هری پاتر از ام سی یو سرتره، چی شده؟؟؟ میسسسسسسوزی که از دی سی ای یو بهتره!!!!!
            ها!!
            شما دیسی فنا آدم نمیشید، زک واستون آشغال میسازه میگید شاهکار، واقعیت تلخه جانم، دیسی آخراشه، با کوبوندن مارول چیزی از ارزش هاش کم نمیشه

            پاسخ
  5. رومینا می‌گوید:
    قبل 4 سال

    این چه سمی بود من دیدم، ینی کلن مخالف همه فیلمایی بود که مارول ساخته بود این احمق بازیا و خنده های مزخرف تو فیلم واقعا بدرد همون قدیمیا می‌خورد دلم میخاس بزنم تی وی بشکنم اصن

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره ما

پی‌اس‌ارنا یکی از رسانه‌های محبوب و تاثیرگذار فارسی زبان سرگرمی‌های قصه‌محور است که در حوزه‌های بازی‌های ویدیویی، انیمه و انیمیشن، سینما، تلویزیون و ادبیات به صورت جدی فعالیت می‌کند.
رسانه پی‌اس‌ارنا به عنوان تنها رسانه کاملا مستقل حوزه سرگرمی کشور، کار خود را از سال 1396 شروع کرد و در تلاش است تا به جمع تاثیرگذارترین رسانه‌های فارسی زبان دنیا بپیوندد.

  • درباره ما
  • تبلیغات
  • تماس با ما

کلیه حقوق برای پی‌اس ارنا محفوظ است.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • بازی
    • اخبار بازی
    • اخبار فناوری
    • مقاله بازی
    • نقد بازی
    • راهنمای بازی
    • لیست بازی
    • معرفی بازی
    • تاریخچه
    • مصاحبه
  • سینما
    • اخبار سینما و تلویزیون
    • لیست فیلم
    • خواندنی‌های سینما
    • نقد فیلم
  • تلویزیون
    • مقالات سریال
    • نقد سریال
    • معرفی سریال
    • لیست سریال
  • انیمه و انیمیشن
    • خواندنی‌های انیمیشن
    • معرفی انیمه و انیمیشن
    • لیست انیمه و انیمیشن
    • نقد انیمه و انیمیشن
    • اخبار انیمیشن
  • ادبیات
    • اخبار کتاب
    • پیشنهاد کتاب
    • خواندنی ‌های کتاب
    • لیست کتاب

کلیه حقوق برای پی‌اس ارنا محفوظ است.

وارد ناحیه کاربری خود شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

فرم های زیر را برای ثبت نام پر کنید

تمام فیلدها مورد نیاز است. ورود به سیستم

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم