همه قهرمانها را دوست دارند؛ یا به طور دقیقتر، همه دوست دارند قهرمان باشند. چه آن قهرمان، جاسوسی ماهر، قاتلی بیمو و یا روباهی بازیگوش باشد. هنر هشتم را میتوان بهترین مکان برای قرار گرفتن در نقش یک قهرمان دانست، جایی که همه میتوانند قهرمان دنیایی متفاوت باشند. در این مقاله بهترین قهرمان های بازی ها را بررسی خواهیم کرد؛ پس موسیقی حماسی مورد علاقهتان را اجرا کنید و در دنیای نوستالژیهای غرق شوید.
معرفی بهترین قهرمان های بازی ها
Gabriel Logan (سری Syphon Filter)
شاید بتوان لوگن (Gabriel Logan) را یکی از سرسختترین و قویترین ماموران مخفی دنیا و یکی از بهترین قهرمان های بازی ها دانست. او با ارتشی مرگبار از تروریستهای دهشتناک روبرو شده، تهدیدهای بیشماری را خنثی کرده و به قدری شهرت کسب کرده که کوچکترین اثری از او، ترس در دل شجاعترین شرورها میاندازد. سری بازیهای سایفون فیلتر (Syphon Filter) عمدتا شخصیتهای مثبت و منفی رنگارنگ و به یاد ماندنیای داشتند، اما بهطور قطع امضای سری، لوگن و همکار جدا نشدنیاش لییانگ ژینگاند. با این که این سری این روزها حضوری در صنعت بازی ندارد و بیشتر طرفداران قدیمی سونی او را بهیاد میآورند، اما نمیتوان از تاثیر حضور وی (و سلاح برقی معروفش!) در صنعت بازی چشمپوشی کرد. زیرا بسیاری از جاسوسان مدرنتر صنعت بازی با الگو از سایفون پرداخته شدهاند، به طوری که میتوان رگههایی از شخصیت او را در Sam Fisher و مامور ۴۷ معروف مشاهده کرد. آخرین حضور لوگن در عنوان Syphon Filter: Logan’s Shadow بود که حدود ده سال از عرضهی آن میگذرد.
Aloy (بازی Horizon Zero Dawn)
شاید بتوان Aloy (ایلوی) را جوانترین قهرمان این لیست دانست؛ چه از لحاظ سنی و چه از لحاظ سابقهاش در صنعت. متولد شده در قلب قبیلهی سختگیر و مذهبی نورا (Nora)، ایلوی از ابتدا با دیگران فرق داشت. او به دلیل شرایط تولد ویژه و هویت مادرش، از همان لحظهی اول از قبیله طرد شد و تنها همصحبتش مردی میانسال به نام Rost بود. بعد از دو دهه تمرین سخت و زندگی با Rost، ایلوی که میخواهد به هر طریقی شده به ریشهی خود پی ببرد، تصمیم میگیرد تا در آزمون مخوف و سنتی نورا شرکت کند؛ آزمونی که تنها راه بازگشت طرد شدگان دائمی به قبیله است. بیشتر از این چیزی از داستان بازی نمیگوییم زیرا غافلگیریها و پیچ و خمهای پرتعداد آن بدون شک ارزش تجربه شدن دارند. ایلوی را شاید بتوان زنانهترین قهرمان دنیای بازی و بازی Horizon Zero Dawn را زنانهترین اثر این دنیا دانست. قبیلهی نورا عمدتا از زنان تشکیل شده و مسئولان و فرماندهان اصلی آن را زنان تشکیل میدهند. از طرفی در قبیلهی Carja که گروهک شرور اصلی بازی عضو سابقی از آن بوده، تبعیضهای کمرنگ جنسیتی دیده میشوند. ایلوی شخصیتی کنجکاو، باهوش و شجاع دارد و بدون شک یکی از ماهرترین شکارچیان تاریخ هنر هشتم و یکی از بهترین قهرمان های بازی ها است.
Adam Jensen (سری Deus Ex)
مهمترین ویژگی یک قهرمان؟ مشخصترین ویژگی یک مامور مخفی؟ بارزترین مشخصهی یک قهرمان؟ پاسخ تمام این سوالات را در ادم جنسن (Adam Jensen) خواهید یافت؛ خوشپوشترین، خونسردترین، خوشصداترین و در یک کلام خفنترین(!) شخصیتی که دنیای بازی تا بهحال به خود دیده است. ادم را شاید بتوان نمونهی کاملتر و پختهتر JC Denton (شخصیت جذاب عنوان اصلی) دانست. مردی که کلکسیونی از کارآمدترین قابلیتها و سلاحها را در دست دارد و حتی اگر بدترین گیمر ممکن باشید، باز هم جذابیت انکارناپذیر خود را حفظ خواهد کرد. ادم در زندگی عادی خودش یک پلیس و بعدها مسئول نگهبانی شرکت Sarif بود. اما پس از یک حملهی تروریستی مرگبار و تجربهای نزدیک به مرگ، ادم بدل به قویترین سایبورگ ممکن در دنیای بازی میشود. او استاد مخفیکاریست، کمتر کسی است که بتواند در مقابل تواناییهای هککردن او حرفی بزند، توانایی استنشاق گازهای سمی را دارد و از همه مهمتر، چربزبانترین آدم روی زمین است! یکی از بزرگترین جذابیتهای سری مدرن Deus Ex بدون شک ادم و شخصیت به یاد ماندنیاش است و Adam فطعا یکی از بهترین قهرمان های بازی ها است.
Ethan Mars (بازی Heavy Rain)
بدون شک یکی از بهترین و فداکارترین پدران هنر هشتم ایتن مارس (Ethan Mars) است. در طول داستان طولانی و پر فراز و نشیب بازی Heavy Rain، ایتن خطرناکترین و مرگبارترین کارها را برای حفاظت از فرزندش انجام میدهد. به لطف قلم قوی دیویو کیج، بازی Heavy Rain یکی از احساسیترین و انسانیترین روایات در نسل هفتم کنسولها و شاید تمامی نسلها را دارد. ایتن گل سرسبد شخصیتهای دوستداشتنی و به یاد ماندنی بازیاست. مخاطب هنگامی که کنترل او را به دست میگیرد که در بهترین دوران زندگیاش است. اما چیزی نمیگذرد که تمام این دنیا بر سر ایتن خراب میشود. مرگ یکی از فرزندانش چنان ضربهی احساسی شدیدی به او میزند که باعث میشود حتی ذهنش با اختلال مواجه شود. ایتن هستهی مرکزی بازی هوی رین و شخصیتیاست که همهی مخاطبان بدون استثنا با او همزادپنداری خواهند کرد. بهطوری پس از کاملترین پایان بازی تنها خواستهی مخاطب خوشحال بودن و درست شدن وضع زندگی او و فرزندش است. او را میتوان یکی از بهترین قهرمان های دنیای بازی دانست.
B.J. Blazkowicz (سری Wolfenstien)
با تجربهترین سرباز جهان، سلاح نازیها و مرد پایانناپذیر Id Software. بدون شک B.J. Blazkowicz را میتوان یکی از کهنهکارترین قهرمانان و یکی از بهترین قهرمان های بازی ها دانست. او که ذات و ریشهای لهستانی دارد، بعد از کسب افتخارات فراوان در دومین جنگ جهانی، به عضویت سازمان عملیات مخفی آمریکا درآمد. در آنجا مامور بررسی و نفوذ به عملیات فرقهای و مرموز ناریها شد و با چنان ماجراهایی روبهرو شد که کمتر کسی تا آن سالها نظیر آنها را دیده بود. پس از جنگ، صاحب یک فرزند و بعدهها یک نوه شد که او نیز صاحب یک بازی اختصاصی (سری کلاسیک و محبوب Commander Keen) شد. تاثیر شخصیت B.J بر دنیای بازیها و بهخصوص بازیهای نظامی و روایتشان غیرقابل انکار است و بدون شک هم او و هم سری بازی Wolfenstein هیچگاه از ذهن هواداران بازیها پاک نخواهند شد.
Mega Man (سری Mega Man)
مگامن (Mega Man)، آبیترین و دوستداشتنیترین روبات صنعت بازی، نماد جاودانهی کپکام و خلاقیت اهالی سرزمین آفتاب خیزان، بیشتر ما مگامن را از سری انیمیشنی خاطرهانگیزی که در سالهای نهچندان دور از تلویزیون پخش میشد به یاد میآوریم. روباتی که برای حمایت از مخلوقش، دکتر لایت، و برای شکست دکتر ویلی شیطانی، دست به هر کاری میزد و میزند و به احتمال زیاد در سالهای آتی هم خواهد زد! در واقع مگامن را میتوان اولین سفیر صلح بین انسانها و روباتها در دنیای سرگرمی دانست. وی عمدتا با دشمنانی که باید مبارزه کند طرح رفاقت میریزد و کمتر رباتی است که از زبان چرب و نرم او در امان بماند! حتی خود کیجی اینافونهی کبیر (Keiji Inafune) هم بعید میدانست شخصیتی که در حال طراحی آن بود روزی به این حجم از محبوبیت در سطح جهان برسد. مگامن علاوه بر حضور در عناوین اختصاصی خود، به عنوان مهمان و نماد کپکام به دفعات در عناوین متفاوت و خصوصا مبارزهای حضور داشته که آخرین آنها حضور با ظاهری متفاوت در بازی تحسین شدهی Street Fighter X Tekken است. او قطعا یکی از بهترین قهرمان های بازی ها است.
Gabriel Belmont (سری Castlevania Lords of Shadow)
بدون شک تراژیکترین قهرمان های بازی ها گبریل (Gabriel Belmont) است. او که در مدت زمان زندگیاش چیزی به جز رسیدن به معشوق زیبای خویش و امنیت و آرامش را نمیخواهد، در طی طولانیترین شکار زندگیش تبدیل به همان چیزی میشود که از آن متنفر بود. گبریل شجاعترین عضو برادری نور و شاید تنها عضو پاک و خوشقلب آن بود. او به جز یک استثنا در پایان قسمت دوم، هرگز نتوانست به چیزی که میخواهد برسد. گبریل در طول عنوان نخست مخوفترین هیولاها و بدترین چالشهای ذهنی و خیانتها را فقط و فقط برای رسیدن به محبوبش انجام میدهد. اما در آخر، با این که انسانیت را نجات میدهد و موقتا شیطان را نابود میکند، باز هم به خواستهاش نمیرسد و چنان سر خورده میشود که در نهایت انسانیت خود را برای بشریتی که تنها موجب آزارش شده فدا میکند و تبدیل به همان چیزی میشود که تمام عمر با آن میجنگید؛ تجسم حقیقی شرارت، دراکولا!
Ryu Hayabusa (سری Ninja Gaiden )
ریو هایابوسا، ماندگارترین نینجای دنیای سرگرمی و رییس خانوادهی هایابوسا؛ او در واقع ترکیبی از انسان و اژدها و نتیجهی اعمال فرقهای و عجیب و غریب اجدادش است. اولین حضور او در دنیای بازی به حدود سی سال پیش برمیگردد. اما شخصیت ریو در طی سالها دچار تغییرات چندانی نشده و «اژدها» و «شاهین» نمادین Tecmo شخصیت خونسرد و جذاب خود را در طی سالها حفظ کرده است. شاید تنها تغییر چشمگیر او تغییر رنگ لباسش از آبی به مشکی خیره کننده باشد. آوازهی ریو بیدلیل نیست و میتوان او را ماهرترین و فرزترین نینجای هنر هشتم و یکی از بهترین قهرمان های بازی ها دانست. علاوه بر تواناییهای متداول نینجایی همانند استفاده از شمشیر و پارکور پیشرفته، ریو در بهکارگیری انواع و اقسام سلاحها و جادوها بیمانند است. کمتر اهریمن و شروری است که بتواند در مقابل او ایستادگی کند و همین خصوصیات است که باعث شدهاند تا هرگاه صحبت از نینجاها در صنعت سرگرمی میشود نام ریو هایابوسا به میان بیاید.
Wander (بازی Shadow of the Colossus)
واندر نمونهی کامل یک عاشق فداکار و از خود گذشته است. شاید بتوان او را تنها با گبریل بلمونت مقایسه کرد. به طور قطع بازی Shadow of the Colossus یکی از گُنگترین عناوین دنیای بازی است. حداقل برای بار اول و قبل از پایان تاثیرگذارش، مخاطب به هیچوجه نمیداند که آیا کاری که میکند شیطانیست یا خوب؟ پدید آوردن چنین داستان گنگ و در عین حال به یاد ماندنی و تاثیرگذاری تنها از عهدهی نابغهای چون فامیتو یودا (Fumito Ueda) برمیآید. واندر پس از نابود کردن شانزده هیولای غولآسا، آن هم تنها با شمشیر و تیر و کمان سادهاش، متوجه اشتباهش میشود. او که برای برگرداندن معشوقش به زندگی، پیمانی نابخشودنی با اهریمنی غیرقابل اعتماد بسته بود، به مرور و در طول بازی انسانیتش را از دست میدهد و در نهایت و طی سکانسی فراموش نشدنی همراه با اهریمن ذکر شده در بدن کودکی هلول میکند. هر چند در نهایت به نحوی به خواستهاش میرسد و معشوقش زنده میشود. اما آیا نابود کردن نگهبانان زمین ارزش این کار را داشت؟
واندر نمونهی کامل یک عاشق فداکار و از خود گذشته است. شاید بتوان او را تنها با گبریل بلمونت مقایسه کرد.
Carl Johnson (بازی GTA: Sand Andreas)
کمتر کسی است که نام و آوازهی سری بیمانند GTA را نشنیده باشد. شاید بتوان بازی GTA San Andreas را پرطرفدارترین قسمت این فرنچایز، خصوصا در کشور خودمان دانست. کارل جانسون یا به طور خلاصه CJ، یکی از اعضای کلیدی خانوادههای Grove Street و شخصیت اصلی بازی است. در طول مدت زمان طولانی بازی، کمتر کاری است که از او سر نزند؛ دزدیدن ماشین و شرکت در مسابقات خیابانی و کوهستانی، جنگهای پرتعداد خیابانی و یادگیری پرواز کردن با هواپیما تنها بخش اندکی از فعالیتهای گوناگون و جذابیاند که در قالب CJ میتوانید تجربه کنید. شاید CJ باهوشترین یا قویترین قهرمان دنیای سرگرمی نباشد، اما یقینا یکی از دوستداشتنیترین و ماندگارترینهاست. محبوبیت او حتی در کنار دیگر شخصیتهای سری به قدری زیاد است که بسیاری منتظر ملاقات او در پنجمین نسخهی شماره دار سری بودند. هر چه باشد، کمتر کسی است که هم توانایی پرواز با هواپیما و هم توانایی موتور سواری روی قطار (همان مرحلهی منفور!) را داشته باشد. CJ، هر چقدر هم که از حضور پررنگش در دنیای بازی بگذرد، باز هم به عنوان گنگستر مورد علاقهی خیلیها خواهد ماند؛ گنگستری که هرگز نمیمیرد، بلکه به سادگی به بیمارستان منتقل شده و تنها پس از گذشت چند ساعت مرخص میشود.
Trevor Philips (بازی Grand Theft Auto V)
از اهمیت سری بازی GTA و تاثیر آن بر روی این صنعت و بازی های Open World بر کسی پوشیده نیست و وجود داشتن بیش از یک قهرمان از سری در این لیست هم موضوع عجیبی نیست. بازی GTA V موفقترین بازی در این فرنچایز و در تاریخ بازیهای ویدیویی است. بعد از گذشت 7 سال از عرضه این نسخه، بازی GTA V هنوز در جدول ۱۰ بازی پرفروش بازی ها دیده میشود. ترور فیلیپس (Trevor Philips) یکی از بی اعصابترین و خل و چلترین قهرمان های بازی های ویدیویی است که تا به حال دیده شده. اما این عصبانیت از کجا میآید؟ گذشته با ترور مهربان نبوده است. آخر پدرش او را در یک فروشگاه ول کرد و رفت! از این شخص چه انتظاری دارید، تازه او به کشورش نیز خدمت کرد و تبدیل به یک خلبان ماهر شد. نه تنها گذشته با او مهربان نبوده بلکه کلا روزگار با او مشکل دارد و آن ضرب المثل معروف برایش صدق میکند که «هیچ کسی دزد به دنیا نمیآید». هر چند بازیگری که صدا پیشگی این کاراکتر را بر عهده داشت هم به بهترین نحو ممکن از وظیفه خود برآمد و تاثیر بهسزایی بر ایفای نقش ترور گذاشت. او یکی از سه شخصیت قابل بازی در شماره پنجم سری GTA است. مطمئنا این لیست بدون ترور دوست داشتنی و بد اخلاق ناقص بود و نمیتوان از او چشم پوشی کرد.
Meat Boy (بازی Super Meat Boy)
گوشت دوست داشتنی دنیای بازیهای رایانهای. کسی که مرگ در مقابلش باید لنگ بیندازد. او برای نجات Bandage Girl هر کاری میکند، چون نه تنها عاشق اوست بلکه برای زنده ماندن به او نیاز دارد. بالاخره او موجود بیپوست دنیای بازیهای رایانهای است. مطمئنا او یکی از بهترین و دوست داشتنیترین قهرمان های بازی های مستقل است.
Garrett (بازی Thief)
سری بازی Thief یکی از پایه گذاران سبک Stealth یا مخفی کاری است که میتوان بازی Dishonored را پسر خلف این سری نامید. گرت (Garret) یکی از مهمترین قهرمان های بازی ها است. او استاد مخفی شدن در سایهها و استفاده از تاریکی به نفع خودش است. پدر و مادر گرت، او را در بچگی رها کردند و او مجبور بود تا در خیابان ها دوام بیاورد، دزدی کند و پیام ها را برساند. این گونه شد تا او به یکی ماهرترین دزدان تاریخ تبدیل شد. هر چند که او دزدی میکند اما کشتن در مرام او نیست؛ همانطور که خودش میگوید «من یک دزدم نه قاتل». این «دزد یک چشم» مهمان ضروری هر لیستی است، زیرا تاثیری که او بر این صنعت و ژانر مخفی کاری گذاشت آنقدر وسیع است که نمیشود از او چشم پوشی کرد.
Isaac Clarke (بازی Dead Space)
در سال هایی که نه تنها فیلم ترسناک خوب کمیاب شده بود بلکه حتی بازی ترسناک نیز معنی خودش را از دست داده بود، عنوانی بر میخیزد که به این ژانر جانی دوباره میبخشد و در این میان، شخصیت اصلی بازی یعنی آیزاک کلارک (Isaac Clarke) نقشی پررنگ داشت. او که مهندسی ساده بود به یک ماموریت که به نظر معمولی و آسان میآمند، فرستاده شد اما این ماموریت به نظر معمولی برایش گران تمام شد. اما او تسلیم نشد، نه وقتی برای نجات همسرش به یک سفینه فضایی رفت اما آن جا را پر از موجودات فضایی (Aliens) یافت و نه حتی وقتی به یک آسایشگاه روانی (Asylum) انداخته شد که آن نیز پر از دشمنان قدرتمند و ترسناک بود، باز به راه خود ادامه داد و میتوان او را نمونه یک انسان واقعی و با اراده دانست.
Scorpion (بازی Mortal Kombat)
هر کسی که طرفدار بازیهای مبارزهای باشد، یا حتی اگر هم نباشد نام سری پر آوازهی مورتال کومبات (Mortal Kombat) را شنیده و بعید است که اسم یکی از قهرمان های بازی ها یعنی Scorpion را نشنیده باشد. نام اصلی او هانزو هاساشی (Hanzo Hasashi) است. پدرش به او اجازه ملحق شدن به قبیله را نداد زیرا نمیخواست او نیز یک قاتل دیگر بشود اما او، بر خلاف خواسته پدر و برای رفاه حال خانوادهاش به قبیله Shirai Ryu پیوست. اسکورپین نه یک کاراکتر منفی است و نه یک کاراکتر مثبت بلکه یک کاراکتر خاکستری است. تنها خواسته او انتقام از عاملان قتل عام قبیله خود و خانوادهاش است و این تنها نکته منفی اوست، زیرا وی به دنبال نابودی است، اما کمکهای زیادی که به قهرمانهای بازی کرده است، از او یک ضدقهرمان درجه یک میسازد.
Corvo (بازی Dishonored)
اگر شما را به جرم کاری که نکردید زندانی کنند و عنوانتان را از شما بگیرند، آیا نمیخواهید سر از تن هر کسی که در این قضیه دخیل است، جدا کنید؟ Corvo محافظ سلطنتی و معشوقه امپراطور Jessamine Kaldwin بود، ولی برای او پاپوش میدوزند و زندگیش را به تباهی میکشند. حال او از زندان فرار میکند و دمار از روزگار دسیسه چینان در میآورد، تا هم حفظ حیثیت کند و هم دخترش را نجات دهد. حال به نظر شما آیا این استاد ماهر در مخفی شدن در سایه ها و درست کار، لیاقت ندارد تا در لیست بهترین قهرمان های بازی ها قرار بگیرد؟
Dovahkiin (بازی Skyrim)
دواکین (Dovahkiin) شخصیت اصلی بازی Skyrim، یکی از آخرین افرادی است که میتواند اژدها بکشد، و نامش هم به همین معناست. دواکین به معنای Dragonborn، این شخصیت آخرین درگون بورنی است که وظیفه نجات دادن دنیا از دست اژدهاها را دارد. او توانایی به زمین کشاندن این موجودات دهشتناک و به خاک و خون کشیدن آنها را دارد، او همچنین قادر به حل تمامی مشکلات هر فردی است که در Skyrim زندگی میکند! حیف است چنین شخص قادری در این لیست نباشد.
Doom Guy (بازی DOOM)
Doom Guy که به او the Marine نیز میگویند جنگجوی خشن و بی اعصابی است که از قدیم الایام با ما همراه بوده و جزو اولین مبارزان سبک شوتر اول شخص محسوب میشود. مطمئنا تاثیری که بازی DOOM بر این سبک و این صنعت گذاشته است قابل چشم پوشی نیست. با این که کاراکتری که در این بازیها بوده به گفته خود id Software خودِ مخاطب است (اقلا تا بازی Doom 2016) اما با این حال هم اسمها و هویتهای زیادی به او نسبت دادهاند، حال چه Doom Guy باشدیا the Marine یا Doom Slayer، فرقی نمیکند، سلاح ما برابر دشمنان اهریمنی فقط یک نفر است؛ کسی که اسکلت های زیادی شکانده و خون زیادی ریخته.
Leon S. Kennedy (بازی Resident Evil)
در بین قهرمان های بازی های Biohazard یا همان Resident Evil خودمان، یکی از خاطره انگیزترین و جذابترین شخصیتها مطمئنا لئون (Leon S. Kennedy) است. البته لئون آدم تقریبا بد شانسی بود. اگر شما در اولین روز کاریتان در دپارتمان پلیس راکون سیتی (Raccoon City) به آن وضعیت آشفته شهر که زامبیها به هیچ کسی رحم نمیکردند، بر میخوردید، خودتان را بدشناس نمیدانستید؟ حال که او با نمایش دادن مهارتهای خود در کارش پیشرفت چشم گیری داشت و به عنوان یک مامور مخفی فدرال برای نجات دختر رئیس جمهور به یک دهکده فرستاده شداو خوشتیپ، ماهر و کارش را بلد است و شخصیت کاریزماتیک و جذابی دارد؛ بنابراین او تمام مشخصات یک قهرمان بازی خوب را در خود دارد.
Joel (بازی The Last of Us)
ناتیداگ در شخصیت پردازی استاد است، رو دست ندارد و قهرمان های بازی the Last of Us یک نمونه بارز آناند. جوئل (Juel) یک مرد مستعد و پایبند به ارزش های خود است. هر چند که در مسیر زندگی سختی های زیادی میبیند، اما خم به ابرو نمیآورد. جوئل در ادامه مسیرش با کسی آشنا میشود که ذره ذره با او اخت میگیرد و او را همانند دختر خود میبیند. جوئل میتواند از هر نظر الگویی مناسب باشد، در طول بازی درسهای زیادی به ما میدهد و بدون شک یکی از به یاد ماندنیترین شخصیتهای بازیهای رایانهای تمام دوران خواهد بود.
Amaterasu (بازی Okami)
در سال ۲۰۰۶، هیدکی کامیای (Hideki Kamiya) افسانهای، یکی از عجیبترین و خلاقانهترین آثار خود را با الهام از مذاهب و مکتبهای الهی ژاپن خلق کرد. آماتراسو، الههی خورشید و از برجستهترین خدایان مذهب Shinto در ژاپن است. این نام از لغت Amateru به معنای «درخشان در بهشت» میآید. هر چند تفاوتهایی بین مخلوق کامیا و الههی ژاپنی وجود دارد اما تاثیرات فراوانی که مذهب در تمامی آثار کامیا و به خصوص اوکامی گذاشته است غیر قابل چشم پوشیاند.
آماتراسو (شخصیت اصلی بازی اوکامی نه الههی ژاپنی)، در ابتدا بر دشت ستارهای به عنوان خدا و نگهبان حکمرانی میکرد. اما پس ازحملهی اوروچی (Orochi)، افعی شیطانی هشت سر و نابودی دشت ستارهای، اوکامی در جستجوی انسان برگزیدهای که اوروچی را شکست خواهد داد، به زمین و دنیای زندگان و انسانهای فانی سفر کرد. در ادامه اوکامی فرد برگزیده را مییابد و با کمک او اوروچی را شکست میدهد؛ اما در این میان جان میبازد. سالها بعد که اوروچی به اشتباه برمیگردد، آماتراسو بار دیگر برای شکست او فراخوانده و در نهایت موفق میشود، سپس به محل زندگی اولیهی خود برمیگردد تا نظم و هماهنگی جهان را به روال متعادل سابق او برگرداند. آماتراسو را میتوان یکی از شخصیتهای نمادین کپکام دانست که علاوه بر حضور در آخرین قسمت سری مبارزهی جذاب کپکام، Marvel Vs. Capcom 3: Fate of Two World، در تعدادی کمیک هم به عنوان شخصیتی فرعی و همراه با دیگر شخصیتهای کپکام به تصویر کشیده شده است.
John Marston (بازی Red Dead Redemption)
وقتی صحبت از غرب وحشی و دنیای جذابش بین طرفداران بازی میشود، کمتر کسی است که در مورد عنوانی غیر از RDR صحبت کند. سرانجام در سال ۲۰۱۰ شرکت محبوب و کاربلد Rockstar، توانست طلسم شکست خوردن بازیهای وسترن را بشکند و عنوانی عرضه کرد که نه تنها در ژانر خود بهترین بود؛ بلکه در مجموع نیز از بینقصترین بازیهای نسل و تمام دوران بازیهای ویدئویی بوده که میتواند ساعتها مخاطبان زیادی را سرگرم خود کند. از کلیدیترین دلایل موفقیت بازی، داستانپردازی و قهرمان های جذاب بازی بودند که هم قابلیت همزادپنداری داشتند و هم گاهی غیرقابل پیش بینی بودند. ستارهی بازی نیز کسی نبود جز جان مارستون (John Marston)؛ هفتتیرکش و خلافکار درجه یکی که طی اتفاقاتی به زندان افتاده و اکنون قصد انتقام و تامین امنیت خانوادهاش را دارد. شخصیت پردازی جان مارستون از هر لحاظ کامل است و میتوان او را یک نمونهی عالی و بینقص از تمام کلیشههای آثار وسترن دانست. حتی در عنوان فرعی Undead Nightmare هم اصول شخصیتی او کاملا با چیزی که در عنوان اصلی میبینیم متناسب است و کمترین تناقض و اشتباهی نمیبینیم. یکی دیگر از دلایل ماندگاری این شخصیت را میتوان پایان فوقالعادهی بازی دانست که نام جان مارستون را برای همیشه در حافظهی مخاطبین دنیای بازی جاودان میکند.
Duke Nukem (فرنچایز Duke Nukem)
اگر یک نفر بخواهد لیستی از خفنترین قهرمان های دنیای بازی تهیه کند، بدون شک یکی از اصلیترین مواردش بایستی دوک ناکم باشد. شخصیت دوک ناکم دز سال ۱۹۹۱ در حالی توسط تیم با استعداد Apogee Software طراحی شد که شخصیت پردازی برای بازیهای ویدئویی جا نیافتاده بود و خبری از شخصیتهای پرحرف و داستانهای چندلایهی بازیهای امروزی که بعضا قابلیت رقابت با اثار ادبی را هم دارند، نبود. شاید اکنون دوک را شخصیت یک بعدی و ساده بپندارید و البته کاملا هم حق دارید؛ اما حقیقت این است که در آن سالها، دوک یکی از باحالترین و جذابترین شخصیتهای صنعت نسبتا نوپای بازی بود؛ بهطوری که بسیاری از بازیسازان مدرن شخصیتهای خود را با الهام از او طراحی میکنند. در دو بازی اول سری، دوک عموما صامت بود و خبری از تیکهپرانیهای پرتعداد و معروفش نبود، اما با عرضهی سومین نسخه و ورود بازیها به عصر مدرن، شخصیت او نیز پیشرفت کرد و تبدیل به قهرمان همه فن حریف و دهان گشادی شد که امروزه میشناسیم. هر چند دوک این روزها در کمپانی Gearbox وضع چندان خوبی ندارد، اما هرگز نباید نقش او در پیشرفت شخصیتپردازی در دنیای هنر هشتم را فراموش کرد.
Nathan Drake (سری Uncharted)
هر صنعتی به نماد نیاز دارد و نیتن دریک کله شق را میتوان یکی از شناخته شدهترین نمادها و شخصیت اصلی دنیای بازی و به طور دقیقتر سونی دانست. جذابیت ظاهری و شخصیتی، از پس هر مانعی برآمدن و از همه مهمتر صداگذاری بینظیر نولان نورث (Nolan North) باعث شد تا قهرمان جوان بازی سری آنچارتد (Uncharted) تبدیل به یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای بازیها شود. یکی از نکات مهمی که سازندگان حین طراحی نیتن به آن اهمیت فراوانی دادند و البته نتیجه هم گرفتند، طراحی واقعگرایانه و دوست داشتنی او و جلوگیری از تبدیلش به یک کلیشه و قهرمان دور از تصور بود. از منابع الهام واضح سازندگان میتوان به ایندیانا جونز (Indiana Joners) و لارا کرافت (Lara Croft) اشاره کرد. نیتن شخصیتی شوخ و محکم دارد، به وضوح به شرایط و اتفاقات عجیبی که درگیرشان میشود واکنش میدهد، با تک تک شخصیتهای متنوع بازی که هر یک به زیبایی پرداخت میشوند، رابطهای خاص و طبیعی دارد و البته فوقالعاده نترس، بیباک و اهل خطر است. پس از تجربهی اتفاقات پنج عنوان از سری و حوادث پرتعداد و متنوعی که تجربه میکند، کمتر خطری را میتوان تصور کرد که بتواند نیتن دریک را بترساند. نیتن در مبارزات تن به تن و تیراندازی مهارت فراوانی دارد و تواناییش در بالا رفتن از موانع و دیوارهای مختلف مثال زدنیست. نیتن و همراهانش را میتوان از دوستداشتنی و پرطرفدارترین دزدان صنعت بازی دانست و بعید است به این زودی کسی بتواند جای او را به عنوان یکی از نمادهای این صنعت بگیرد.
Marcus Fenix (بازی Gears of War)
مارکوس فینیکس نماد کامل یک سرباز تمام عیار است. او یکی از مشهورترین سربازهای نیروی مقاومت بشریت محسوب میشود که به دلیل نجات جان پدرش، از دستورات مافوقش سرپیچی کرده و به زندان میافتد. در ادامه نیز طبق کلیشهی اکثر آثار این چنینی ارتش او را برای شرکت در ماموریتی که دست کمی از خودکشی ندارند، به کار میگیرد. در این ماموریتها مارکوس در جوخهی دلتا در کنار دوست صمیمیش Dom، و سایر شخصیتهای بازی بارها و بارها از انقراض کامل بشر جلوگیری میکند و در نهایت بهطور کامل دشمنان انسانها را شکست میدهد. همچنین او مرشد و پدر قهرمان جدید سری نیز است و طی اتفاقات این نسخه بار دیگر به نجات انسانها میپردازد. مارکوس تیراندازی بینظیر است، قدرت بدنی فراتر از حد تصور دارد و قویترین جوخهی انسانها را رهبری میکند. سری بازی Gears of War را میتوان موفقترین سری اختصاصی کنسول دوم مایکروسافت دانست که در کنار همکار قدیمیتر خود، سری تکرار نشدنی Halo، از اصلیترین دلایل مخاطبان برای تهیهی این کنسول بودند. مارکوس شاید در ظاهر شبیه به یک قاتل سریالی و شخصیت منفی یکی از قسمتهای سریالهای پلیسی باشد، اما در زیر آنهمه زره و عضله، قلبی مهربان وجود دارد که از برزگترین نگرانیهایش جلوگیری از آسیب دیدن بشریت، جوخهی جان سخت و عشق دیرینهاش هستند.
Garrus Vakarian (Mass Effect Trilogy)
سری مس افکت مملو از شخصیتهای پرتعداد متنوعی است که هر کدام به نحوی جذابیت و طرفداران خاص خود را دارند. بهطوری که میتوان لیستی مجزا تنها برای شخصیتهای همراه سری نوشت. در این میان شاید یکی از برجستهترین و محبوبترین کاراکترهای سری را بتوان گَروس دانست. مردی از نژاد Turian، که در هر سه نسخهی سری حضور پررنگی دارد و میتوان او را به نوعی نزدیکترین دوست و همراه مخاطب دانست. گروس، بنا به انتخابهای مخاطب، میتواند شخصیتی قانونگریز، غیرقابل کنترل، آرام یا مطیع داشته باشد. ماموریتهای اختصاصی گروس در طول بازی را میتوان یکی از جذابترین و پرطرفدارترین خط داستانیهای سری دانست، به طوری که مخاطب در اواخر قسمت سوم و پس از گذراندن ساعتهای زیادی با او، گروس را همچون دوستی قدیمی میپندارد و سکانس تیراندازی با سلاح دوربیندار شپرد (Shepard) او یکی از به یاد ماندنیترین سکانسهای سری لقب گرفته است.
Ezio Auditore da Firenze (بازیهای Assassin’s Creed 2, Brotherhood & Revelations)
شاید کمتر قاتلی را بتوان یافت که شهرتی بیشتر و محبوبیتی فراگیرتر از مرد ایتالیایی جذاب سری Assassin’s Creed، اتزیو آئودیتوره دا فرینتزه داشته باشد. اتزیو را میتوان ماندگارترین و تاثیر گذارترین قهرمان های بازی های اساسین کرید دانست که طرفدارانش در کشور خودمان هم کم تعداد نیستند. مخاطبان ماجراهای زندگی پر حادثه و خطر او را به عنوان یکی از اجداد دزموند مایلس (Desmond Miles)، قهرمان مدرن و نه چندان محبوب سری، دنبال میکنند. اتزیو متولد سال ۱۴۵۹ در شهر فلورانس ایتالیاست. پس از مرگ پدرش به دست خاندان منفور بورجیا (Borgia)، زندگی اتزیو دگرگون میشود. در طول داستان طولانی سه بازی و انیمیشن کوتاه Embers، زندگی اتزیو بهطور کامل برای مخاطبان نمایش داده میشود. اتزیو را میتوان بزرگترین عضو فرقهی Assassin ها و یکی از بهترین قهرمان های بازی ها دانست که میراث و آثار کارهایش تا قرنها بعد بهجای ماند و کمتر کسی بود که به عضویت این فرقه درآید و او را نشناسد. البته حضور اتزیو تنها به سری AC محدود نشده و او به عنوان مهمان افتخاری در پنجمین قسمت سری بازیهای مبارزهای Soul Calibur، به مقابله با شخصیتهای پرتعداد آن پرداخت.
Bayonetta (Bayonetta Series)
هیدکی کامیا (Hideki Kamiya) را میتوان یکی از خاصترین و جذابترین بازیسازان این صنعت دانست که همیشه ایدهها و بازیهایش ارزش تجربه را داشته و خواهند داشت. حدود ده سال پیش بود که خالق بازی Devil May Cry و دومین قسمت رزیدنت اویل (Resident Evil) تصمیم گرفت در استودیوی جدیدش، Platinum Games، که آزادی بسیار بیشتری در طراحی و ساخت بازی داشت، عنوانی نو با قهرمانی غیر معمول و مونث طراحی کند؛ و این گونه بود که بایونتا متولد شد. او که نام اصلیش سرزاست (Cereza)، یکی از دو بازماندهی جادوگران کهن و حاصل عشق یک ساحره و یک پارسای بهشتیست. در طول داستان قسمت اول، بایونتا که اکنون حافظهاش را از دست داده، در جستجوی خاطرات فراموش شده و سرزمین تولدش Vigrid است و در این راه با انواع و اقسام موانع بهشتی روبهرو میشود. بایونتا را میتوان شخصیتی متفاوت و نسبتا خاص در دنیای بازیهای رایانهای دانست که نمونهاش را تنها در عناوین سازندگان مجنون و خلاق ژاپنی چون سودا ۵۱ میتوان یافت. کامیا در طراحی این شخصیت بار دیگر توانست مرزهای خلاقیت را بشکند و جادوگری طراحی کند که علاوه بر بیاعتنایی به نرمالهای صنعت هنرهای تعاملی، جذابیت و کشش مثالزدنیای دارد و در ذهن مخاطبان ماندگار است.
Cloud (بازی Final Fantasy VII)
یکی از ماندگارترین سری بازیهای ویدئویی، فاینال فانتزی است. هر قسمت، شخصیتها و دنیای عظیم مخصوص به خود را دارد. شاید بتوان هفتمین بازی فاینال فانتزی را کاملترین و محبوبترین قسمت آن دانست که انبوهی از شخصیتها و ماجراهای فراموش نشدنی را در بردارد که میتواند هر کسی را مدتها درگیر خود کند. در این میان اگر قرار به انتخاب تنها یک شخصیت اصلی بازی از میان قهرمانان فراموش نشدنی فرنچایز باشد، کمتر کسی است که کلود را انتخاب نکند. کلود شخصیتی پیچیده و چند لایه دارد و شاید بتوان او را از نخستین راویان غیرقابل اعتماد (Unreliable Narrator) دنیای سرگرمی دانست. کلود مردی جوان با موهای طلایی رنگ و چشمانی آبی است که نزدیکترین یار و همراهش شمشیر افسانهایش، Buster Sword است. پس از عرضهی قسمت هفتم و با گذشت زمانی اندک شهرت کلود سر به فلک کشید به طوری که اکنون و با گذشت قریب به ۲۰ سال از عرضهی بازی همچنان عدهی زیادی سری فاینال فانتزی را با او و نیمهی تاریکش، سفیروث (Sephiroth) میشناسند. کلود علاوه بر بازی اصلی در انیمیشن زیبای Advent Children نیز به عنوان شخصیت اصلی حضور دارد و میتوان او را نمادینترین شخصیت Square Enix دانست. حال که بازسازی بازی Final Fantasy 7 منتشر شده است، این شخصیت بار دیگر در دنیای بازیهای ویدویی نفس میکشد و به جنگ شرورهای نمادین سری فاینال فانتزی میرود.
Alyx Vance (بازی Half Life 2 و Half Life: Alyx)
شهرت و اهمیت سری Half Life بر هیچکس پوشیده نیست. دومین قسمت این سری را میتوان بدون شک یکی از انقلابیترین و خلاقانهترین بازیهای دههی نخست هزارهی جدید دانست که توانست مرزهای بازیسازی را بهوضوح جابهجا کند. از آن موقع دو بسته الحاقی برای بازی منتشر شده و به تازگی و بعد از انتظاری بسیار طولانی، قسمت جدید سری به نام بازی Half Life Alyx منتشر شد که از نامش پیداست حول چه شخصیتی میچرخد.
الکس ونس را میتوان مکمل بینقص شخصیت صامت گوردون فریمن (Gordon Freeman) دانست. او که در طول بازی مهمترین همراه و کمکیار مخاطب است، شخصیتی پیچیده، شوخ و در عین حال محکم و هدفمند دارد. او فرزند دکتر ایلای ونس (Eli Vance) و مادری آسیایی است. الکس بدنی آماده و در تیر اندازی با سلاح تک تیر انداز مهارت زیادی دارد. یکی از بهترین المانهای طراحی الکس قابلیت ترقیب مخاطب به همذاتپنداری با اوست، بهطوری که بعید است کسی این بازی را تجربه کند و به او اهمیت ندهد. هرچند او اکنون ستاره بازی Half Life: Alyx است، عنوانی که بعد از مدت زمانی بسیار طولانی دوباره سری هف لایف را زنده کرد.
Commander Shepard ( بازی Mass Effect)
فرمانده شپرد اولین انسانی بود که به شورای شهر سیتادل به نام اسپکتر (Specter) ملحق شد تا با ریپر ها (Reapers) مبارزه کند؛ موجوداتی که به دنبال نابودی بشریت بودند. با این که در ابتدای بازی انتخاب بک گراند متفاوت روی خود بازی و داستان و شخصیت شپرد تاثیر میگذارد، با این حال کلیت کاراکتر شپرد فرماندهای مقتدر و شجاع است که همراه با یاران وفادارش به جنگ با یکی از شرورترین موجودات منظومه میرود. فرمانده شپرد نماینده سری Mass Effect است، فرنچایزی که یکی از بهترین ساختههای Bioware و یکی از بهترین بازیهای نقش آفرینی تاریخ است.
Jack (بازی Bioshock)
جک آدم پیچیدهای است. سوار هواپیمایی کذایی شد و خبر نداشت این بلیط هواپیما نیست که در دستش است، بلکه بلیط راه یافتن به دنیای زیر آبهاست. جایی که باید با رباتهای مکانیکی مبارزه کند و با حقایق تلخ زندگیش روبهرو شود. فرض کنید یک لحظه دارید نامه عاشقانهی پدر و مادرتان را میخوانید و لحظهای دیگر خبر دار میشوید که اصلا خانواده ای ندارید و شما خودتان وسیله و بازیچه دست افرادی شیطانی بودهاید. ولی او با این حال به راهش ادامه داد، حتی اگر نیروی محرکهاش در آرمان شهر رپچر، دروغ بوده است، برایش مهم نیست که گذشتهاش هم کاملا در دروغ غرق شده. او با تمام این قضایا، در نهایت موفق به نجات دخترهایی میشود که به آنها مثل نوه خود عشق میورزد.
the Prince (بازی Prince of Persia)
پرنس یکی از نمادهای بازیهای ماجراجویی است. او از بچگی بازیگوش و سرکش بود و استعداد خدادادی در حرکات آکروباتیک و شمشیر زنی داشت؛ مهارتهایی که بعدا به دادش رسیدند. آن سرکشی خردسالی تبدیل به غرور جوانی شد و این غرور کار دستش داد. او بعد از ماجراهایی، به سراغ یک خنجر زمان میرود و آن را به عنوان جایزه خودش بر میدارد، اما غافل از این که توسط وزیر موزی فریب خورده است و باعث نابودی شهر و شاید دنیا شده است. پس با پرنسسی از هند همراه میشود تا جلوی این فاجعه را بگیرد. او پسر شارامان، شاه بزرگ ایرانی است. مادر او، مهری، از هند آمده و دارای برادری به نام مالک است که به او چگونه جنگیدن را آموخت. شخصیت پرنس از داستان معروف هزار و یک شب گرفته شده و جای تعجب نیست که دارای شخصیت پردازی عمیق و بکگراندی پر محتواست. پرنس در نسخههای مختلف شخصیتهای متفاوتی دارد و بازیهای زیادی در بارهی او ساخته شده، که معروفترین آنها توسط کمپانی یوبیسافت (Ubisoft) منتشر شدهاند، همچنین این بازی چند بار ریبوت شده است. پرنس را میتوان یکی از نمادهای بازیهای اکشن ماجراجویی دانست.
Dante (بازی Devil May Cry)
دانته (Dante) نتیجه وصلت شیطان و انسان است. او دومین پسر یک شیطان به نام اسپاردا (Sparda) و برادر دو قلوی ورجیل (Vergil) است. دانته در کشتن شیاطین حرف ندارد، او یک کارآگاه خصوصی، شکارچی شیطان و یک انسان با قدرتهای ماورایی است؛ کسی که بهدنبال پیدا کردن قاتلان مادرش و عاملان به فساد کشاندن برادرش میگردد. هیدئو کامیا، سازنده خبره بازی های سبک Hack and Slash خالق این قهرمان بازی محبوب است، او شخصیتی خونسرد، شوخ و دیوانه ساخته. کسی که در حین مبارزه با بزرگترین و دهشتناکترین شیاطینی که میتوانید تصور کنید، همچنان میخندد و آنها را به سخره میگیرد. پیتزا و موسیقی متال جزو اجزای اصلی شخصیت او محسوب میشوند. البته نصف کردن شیاطین فقط یک وجه شخصیت او را تشکیل میدهد، او را میتوانیم بسیار خانواده دوست بخوانیم، به هر حال هدفش پیدا کردن قاتلان مادرش است. این شخصیت نیمه انسان، نیمه شیطانِ شرور ولی خوب، یکی از باحالترین و با پرستیژترین کاراکترهای دنیای بازیهای رایانهای است.
Kratos (بازی God of War)
جنگ جوی خشن و بیرحمِ اسپارتا که با شمشیرهای زنجیر شده به دستش دمار از خدایان یونان باستان، و خدایان نورس در آورده. کریتوس، خدای جنگی است که تقریبا تمام خدایان یونان باستان را کشته و در نهایت پدرش را نیز از بین برد. در واقع کریتوس، اقلا وقتی که جوان و خام بود، خیلی به وجود خانواده اعتقادی نداشت، زیرا همهی این ماجراها با کشتن همسر و دخترش شروع شد.
داستان کریتوس از Ares، خدای جنگ شروع میشود. او کریتوس را فریب میدهد. این امر برای کریتوس گران تمام میشود و منجر به قتل خوانوادهاش میگردد. کریتوس به همین دلیل قصد داشت که به خدایان اولیمپوس (Olympus) خدمت کند تا گناهانش پاک شود. البته او این کارِ Ares را بی پاسخ نگذاشت. او خدای جنگ، آرس را میکشد و در نهایت، خود به یک خدا تبدیل میشود؛ خدای جنگ. کریتوس در افسانههای یونان وجود داشته، او پسر پالاس (Pallas) و استیکس (Styx) است و به همراه هم خویشانش به نوعی ماموران زئوس بودند. این خدای خشن و بیرحم، یکی از بیاعصابترین کاراکترهای دنیای بازیهای ویدیویی و یکی از نماد های سبک هک اند اسلش است.
Spider-Man (بازی Marvel’s Spider-Man)
جنگ بین کامیک بازان تمامی ندارد. از زمانی که کمپانیهای مارول و دی سی جان گرفتند، بین خود و طرفدارانشان جنگی ابدی شکل گرفت، جنگی که پایش به دنیای بازیهای ویدویی نیز باز شد. از سال 2009 و با ظهور بازی Batman: Arkham Asylum شرکت راکاستدی، بتمن سالها بر تخت پادشاهی تکیه زد، تا این که در سال 2018 بازی جدید مرد عنکبوتی، آن هم زیر انحصار سونی به میان آمد. طرفداران مارول سالها حرفی برای گفتن در برابر ابرقهرمان دی سی نداشتند، اما با بازی Marvel’s Spider-Man ورقه بازی برگشت و اکنون مرد عنکبوتی رقیبی شایسته برای شوالیه تاریکی، در دنیای بازیهای ویدیویی محسوب میشود.
این قهرمان قرمز پوش یکی از محبوبترین کاراکترهای کامیک و یکی از نمادهای کامیکهای مارول است، که اکنون عنوانی شایستهی جایگاه و نامش ساخته شده است. اگر در زمره طرفداران کامیکهای مارول قرار دارید، به هیچ وجه این بازی را از دست ندهید، زیرا میبینید که چرا مرد عنکبوتی در این لیست قرار گرفته است. همه ما میدانیم که او قهرمانی نمادین است و نیازی به تعریف و تمجید از او نیست، اما او برای حضور در این لیست نیاز به یک بازی شایسته و خوب داشت، که اکنون این اتفاق افتاده و او جایگاه خود در دنیای بازیهای ویدیویی را بهدست آورده است.
Sam Fisher ( بازی Splinter Cell)
یک قاتل و مامور مخفیِ خبره و یا یک پدر دلسوز، اینها تعریف کلی از قهرمان سری اسپلینتِر سِل (Splinter Cell)، سم فیشر (Sam Fisher) هستند. او که رسما وجود خارجی ندارد برای تک تک سازمانهای جاسوسی آمریکا کار کرده است، آن هم در بالاترین درجه ممکن. او اول به نیروی دریایی میپیوندد و در حین این نقش به استخدام CIA در میآید. «فیشر» بعد با یک مامور NSA آشنا میشود، با او ازدواج میکند و صاحب یک فرزند به نام سارا میشود که دردسر های آیندهاش بیشتر به همین دختر ختم میشوند. در کل کار عاقلانهای نیست که وقتی برای CIA، NSA و رئیس جمهور کار میکنید صاحب فرزند و خانواده شوید، سناریویی آنقدر تکراری که کلیشه تبدیل شده است. اما سم فیشر و اسپلینتر سل کمی در این موضوع فرق دارند. زیرا بعد از خبر کشته شدن دخترش به او میگویند که کشته نشده، بلکه برای فرار از این کلیشه این تصادف فریب دهنده بوده تا از سارا محافظت شود. هر چند که او برای محافظت از دخترش کارها و ماموریتهای خطرناکی را پذیرفت. در کل سم فیشر یکی از سه شخصیت مهم در سبک مخفی کاری است که تقریبا هیچ کدام آنها بر دیگری برتری ندارند و هر کدام پرداخت منحصر به فرد خود را دارند. سم فیشر نشانگر یک مامور سطح بالای سازمانهای مخفی آمریکا و پدری شایسته است، کسی که در کارش مصمم و بی رحم است، ولی این مهم باعث سنگ دل شدن او نمیشود و بسیار خانواده دوست است. در ضمن، هیچ تروریستی در دنیا وجود ندارد که دل خوشی از سم داشته باشد!
Big Boss (بازی Metal Gear Solid)
سری متال گیر سالید (Metal Gear Solid) به عنوان پدر سبک مخفی کاری و مخترع بسیاری از المانهای استفاده شده در این سبک شناخته میشود. این سری دارای کاراکترها، روابط بسیار زیاد و تایم لاینی پیچیده است. برای مثال بازی Metal Gear Solid V: Phantom Pain قبل از شمارههای اول و دوم و چهارم و یک سری بازیهای فرعی (Spin-Off) سری اتفاق افتاده و این بازی یکی از عناوینی است که در آن جان (John) ملقب به بیگ باس یا Naked Snake یا Vic Boss در آن نقش آفرینی کرده.
بیگ باس در ابتدا (از زمان عرضه بازیها) مافوقِ قهرمان و شخصیت اصلی سری یعنی Solid Snake است و به او در ماموریتهایش کمک میکند. Solid Snake, Liquid Snake و Solidus Snake همگی کلونهایی از بیگ باساند که برنامه دولتی و سرّی Les Enfants Terribles به معنای The Terrible Children را تشکیل میدهند، و همهی اینها از DNA بیگ باس تشکیل شدهاند. بیگ باس در بازیهای MGS 3, Metal Gear Portable Ops, MGS Peace Walker, MGS V: Ground Zeroes و MGS V: Phantom Pain قابل بازی است. او ضلع دیگر مثلث استادان مخفی کاری را تشکیل میدهد. او به معنای واقعی یک رئیس بزرگ است. در میدان جنگ یک جنگ جوی واقعی است و لقب «بزرگترین جنگ جوی قرن بیستم» را به او دادهاند. او همچنین در مخفی کاری استاد و یک رهبر تمام عیار است. بیگ باس به تنهایی ۳ گروه نظامی-سرّی را پایه گذاری کرده است که هر کدام در عرصههای جهانی گامهای بزرگی برداشتند. او را میتوان بزرگترین رهبر دنیای بازیهای ویدیویی خواند.
Master Chief (سری بازیهای Halo)
John-117 یا مستر چیف (Master Chief) شخصیت اصلی یکی از بهترین و پرطرفدارترین انحصاریهای مایکروسافت، Halo است. او در بازیهای Halo: Combat Evolved, Halo 2, Halo 3, Halo 4 و Halo 5: Guardians قابل بازی است و همچنین در رمانها، کمیکها و فیلمهای مربوط به سری حضور داشته. به نوعی هیلو با مستر چیف تعریف میشود. او یک ابر سرباز در سازمان United Nations Space Command (UNSC) است که از سن پایین شروع به تمرین میکند و طی یک پروژه به نام SPARTAN تبدیل به یک ابر سرباز میشود. البته مستر چیف چیزی بیشتر از یک ابر سرباز محسوب میشود، او ناجی بشریت است و به قول خودش هر وقت نیاز باشد در آنجا حاظر خواهد شد.
مستر چیف یک نوع افسانه است. شخصیتی خفن و با ابهت که کسی تا بحال صورت او را ندیده و او همیشه زیر کلاه خود خود پنهان شده است. او همه کارهایش را به تمیزترین شیوه ممکن انجام میدهد و بعد از انجام ماموریت ناپدید میشود، بدون هیچ کلمهای. وقتی بقای بشریت در خطر باشد و دشمنان شما با برتری کامل در مقابلتان قرار بگیرند، وقتی که دیگر امیدی نیست، آن وقت است که مستر چیف وارد میشود. او در کنار مارکوس فینکس یکی از نمادهای ایکس باس و بازیهای شوتر اول شخص و یکی از بهترین قهرمان های دنیای بازی های ویدیویی است.
Lara Croft (بازی Tomb Raider)
توم ریدر (Tomb Raider) یک فرانچایز بسیار بزرگ است. از بازیهای متعدد گرفته تا رمان و فیلم و کمیک، به جرئت میتوان گفت یکی از بزرگترین فرانچایزهای اصیل صنعت بازی های ویدئویی، توم ریدر است. قهرمان اصلی بازی، لارا کرافت (Lara Croft)، در خانوادهای باستان شناس به دنیا آمده و خودش نیز به یکی از برترین ماجراجویان تاریخ تبدیل شده است. در سال ۱۹۹۶ وقتی اولین بازی توم ریدر عرضه شد، لارا با قدرت، بسیاری از قهرمانان اصلی بازیهای دیگر را کنار زد. او مدتها قبل از این که نیتن دریک وجود داشته باشد به ماجراجویی و دنبال کردن اشیا عتیقه و باستانی پرداخته.
او زنی قدرتمند و با اراده است که تقریبا هیچ وقت تسلیم نشده. نه وقتی از سرما تا سر حد مرگ یخ زده، یا وقتی بر روی یک صخره ی نیزه مانند سقوط میکند و یا وقتی با افراد تا دندان مسلح میجنگد؛ در کل او اهل تسلیم شدن نیست و نماد یک انسان ماجراجو، قوی و با اراده است. لارا کرافت را میتوان یکی از بهترین قهرمان های بازی ها خواند.
Agent 47 (بازی Hitman)
وقتی صحبت از قاتل و آدم کش برای استخدام میشود، هیچ کسی مناسبتر از قاتلِ معروف و کچل بازیهای ویدئویی با کت و شلوار و کراوات قرمزش نیست. کسی که یک افسانه است؛ افسانه به معنای واقعی. انسانی که شاید خالی از احساسات انسانی باشد، بدون هیچ شکی هدفش را بکشد و درگیر هیچ گونه حاشیهای نشود. او حاصل DNA پنج جنایتکار بزرگ است، افرادی که بعدا به سراغشان رفت و حساب آنها را رسید، او در واقع پدران خود را به قتل رساند. ایجنت ۴۷ و همکارانش به منظور ساختن قاتلی کامل ساخته شدند و ۴۷ از بین آن ها پیروز بیرون آمد. همانطور که قبلا اشاره کردم، وقتی وارد یک سازمان فوق سری میشوید نباید هیچ گونه نقطه فشاری داشته باشید و این جایی است که ۴۷ نسبت به سم فیشر برتری دارد. او وقتی در آستانه به استخدام در امدن در سازمان ICA بود توسط رئیس آن سازمان پس زده شد، نه بهخاطر ضعف در عملکردش، بلکه به دلیل گذشتهاش. او همانند یک روح میمانست، آن ها هیچ گذشتهای از او پیدا نکردند و این چیزی بود که آنها از آن واهمه داشتند. ۴۷ ضلع دیگر مثلث قاتلان کامل و استادان مخفی کاری در بازیهای ویدیویی را تکمیل میکند و به عنوان نماد یک قاتل کامل شناخته میشود، در واقع شاید وقتی حرف از قاتلان بهمیان میآید، نمادینتر از ایجنت ۴۷ نداشته باشیم.
Gordon Freeman (سری Half Life)
اگر ده سال پیش از یک مخاطب دنیای سرگرمی، استانداردترین قهرمان دنیای بازی را میخواستند بدون شک جوابی که حداقل نود درصد افراد میدادند گوردون فریمن بود. شخصیتی صامت و شکستناپذیر که از پس بزرگترین خطرها برمیآید و به دفعات، تنها منجی و قهرمان بشر است. گوردون در شهر سیاتل متولد شد. از قهرمانان دوران کودکیاش میتوان به فیزیکدانان افسانهای، آلبرت اینیشتین و استیون هاوکینگ اشاره کرد. گوردون پس از مشاهدهی نتایج آزمایشات تلپورت دانشگاه اینزبراک (Innsbruck)، علاقهای وسواسمانندی به تئوری انتقال ماده پیدا کرد. فریمن دارای دکترای رشتهی فیزیک تئوری از دانشگاه ماساچوست است. همانطور که اشاره شد فریمن در تمام طول بازی حتی یک کلمه هم حرف نمیزند و از این رو خارج از اطلاعات ثبت شده و رسمیش اطلاعات دیگری در دسترس نیست و زندگی خانوادگی و عاطفی گذشتهاش در هالهای از ابهام قرار دارد. گوردون را میتوان به نوعی نمایندهی تمام دانشمندان و به خصوص فیزیکدانان در دنیای سرگرمی دانست که بر خلاف کلیشهی جا افتاده در دنیای سرگرمی شخصیتی قدرتمند و محکم دارد.
JC Denton ( بازی Deus EX)
هفده سال پیش هنگامی که بازی Deus Ex عرضه شد، جهان با وضعیت کنونیش تفاوتهای بزرگی داشت. هنوز عموم مردم از داستانهای پشت پرده خبر نداشتند و خبری از این حجم بزرگ از ارتباطات و آزادی بیانی که امروزه وجود دارد نبود. بنابراین عرضهی اثری آن هم یک بازی ویدئویی با موضوعی فوق جدی و تفکر برانگیز حرکتی شجاعانه از طرف وارن اسپکتور (Warren Spector) و تیمش در شعبهی مونترال کمپانی Eidos بود. در واقع شاید بتوان DE را نخستین عنوان جدی دنیای بازی دانست.
جی سی دنتون، شخصیت اصلی بازی Deus Ex انسانی مصنوعی و کلون شده از برادرش، پل (Paul)، است. در سال ۲۰۲۸، مادر پل و جی سی که مایل به داشتن فرزند دومی است اما تواناییش را ندارد، توسط گروه نظامی MJ12، که در ظاهر متخصصان باروری بودند، به سراغش میروند، و او متقاعد میشود تا در آزمایشی شرکت کند که موجب خلق جی سی میگردد. اما سران این گروه نظامی که از عملکرد مادر و پدر پل در تربیت او راضی نیستند تصمیم به پرورش جی سی میگیرند و خانم و آقای دنتون را به قتل میرسانند. جی سی زیر نظر Majestic 12 به تحصیل و رشد مشغول میشود و در این مدت همواره توسط ارتش تحت شستشوی مغزی قرار میگیرد. در نخستین عنوان سری در حالی کنترل او را به دست میگیریم که اکنون عصو سازمان ضد تروریستی ناتو شده و در اولین ماموریتش باید رهبر گروهکی را که به جزایر آزادی نیویورک حمله کردهاند را به قتل برساند. در طول بازی بسته به انتخابها و سبک بازی مخاطب، شخصیت جی سی شکل میگیرد اما برخی ویژگیهای شخصیتی او چون خونسردیش همواره ثابتاند. در پایان نسخهی اول DE بسته به انتخاب مخاطب سه سرنوشت برای جی سی قابل انتخاب است. در نسخهی دوم بازی (Invisible War) سازندگان که نمیخواستند به انتخاب مخاطبان بیاحترامی کنند، به نوعی هر سه پایان بازی را ترکیب کردند به طوری که جی سی با هوش مصنوعی Helios ترکیب میشود، منطقهی بدنام ۵۱ را نابود میکند و رییس گروه Majestic 12 را هم به قتل میرساند. در بازی دوم تنها در اواخر بازی با او رو در رو میشویم و انتخابی که سازندگان پیش رویمان قرار میدهند انتخاب بین همکاری با او یا کشتن اوست، که نسبت به انتخابهای سهگانهی خاکستری قسمت نخست محدودتر و سادهترند. در نهایت سرنوشت جی سی هرچه که باشد، بدون شک میتوان او را یکی از بزرگترین، نمادینترین و مهمترین قهرمان های دنیای بازی دانست.
PAC-MAN ( بازی Pac-Man)
قبل از هزارهی جدید و خصوصا در دههی هشتاد، مفهوم بازیهای ویدئویی کاملا با معنی کنونی آن متفاوت بود. هنوز کنسولهای خانگی و دستی مدرن به بازار نیامده بودند و در عوض این ایستگاههای آرکید بودند که ساعتهای متمادی مخاطبان را به خود مشغول میکردند. هر چند امروزه تصور این که فردی با شوق و اشتیاق با پول خردی در دست جلوی دستگاهی غولپیکر (نسبت به وسایل سرگرمی کنونی) بایستد و بازیهای سادهای چون پک من را انجام دهد عجیب و شاید خندهدار به نظر برسد، اما سی سال پیش خیل عظیمی از همتایانمان همه روزه برای تجربهی این عناوین صف میکشیدند و به انتظار میماندند. در میان تمامی عناوین ماندگاری که آن روزها عرضه شدند، شاید بتوان مخلوق تورو ایواتانی (Toru Iwatani) را دست کم جزء سه نماد آن روزها به حساب آورد.
این بازی افسانهای که تا به امروز هم نسخههای گوناگون آن برای پلتفرمهای مدرن منتشر میشوند، فقط و فقط یک هدف را دنبال میکرد، خوردن نقطههای موجود در محله، عدم برخورد با ارواح معروف بازی و زنده ماندن تا جای ممکن. پک من، پاکو من یا نخود خور که در هر زبانی به یک نام شناخته میشود در واقع نام دایرهای گرسنه و سیریناپذیر بود که تنها هدف زندگیش جذب تعداد بیشتری نقطهی نورانی بود! پک من در عین سادگی به سرعت قلب مخاطبان را تسخیر کرد، به طوری که امروزه از او و بازی همنامش به عنوان یکی از آثار هنری برجستهی قرن بیستم یاد میشود. شاید این دایرهی زرد رنگ از شخصیت پردازی پیچیدهای برخوردار نباشد، اما در نمادین بودنش هیچ تردیدی نیست.
Crash Bandicoot (فرنچایز Crash Bandicoot)
و اما نوبتی هم باشد نوبت بندیکوت محبوب قلبهاست! کرش، موجود نارنجی دوستداشتنی که به یقین میتوان گفت یکی از خاطرهانگیزترین عناصر دوران کودکی و نوجوانی متولدین اواخر قرن بیستم میلادی (اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد شمسی) در زمینهی سرگرمی است. کرش همانطور که از نامش معلوم است یک بندیکوت است؛ گروهی از کیسه داران که در جنگلهای استرالیا و گینه نو یافت میشوند و آزارشان شاید تنها به حشرات برسد. اما این زندگی آرام و بدون هیجان کرش پس از این که شرور دوست داشتنی سری، دکتر نئو کورتکس (Dr. Neo Cortex)، با هدف تسلط بر جهان و تشکیل ارتشی شکست ناپذیر او را میدزدد و به آزمایشگاه خود میبرد تمام میشود. کورتکس برای تبدیل کرش به فرماندهی محکم و شکستناپذیر ارتشش روی آن آزمایشات فراوانی انجام میدهد اما در نهایت نتایج پایانی با توقعات کورتکس تفاوتهای زیادی دارد و طی اتفاقاتی کرش از قصر کورتکس میگریزد و از اینجاست که دشمنی تمامنشدنی این دو شکل میگیرد. دکتر کورتکس برای تسلط بر دنیا از هیچ کاری رویگردان نیست و در طرف دیگر هم همیشه یک بندیکوت است که نقشههایش را نقش بر آب میکند.
هدف سونی و ناتی داگ از خلق کرش به وجود آوردن نمادی برای کنسولهای پلیاستیشن بود؛ نمادی که بتواند با سونیک سگا و ماریوی نینتندو رقابت کند. خوشبختانه آنها در این کار موفق شدند و توانستند علاوه بر هدف اولیهی خود، کودکی بسیاری از مخاطبان را هم تحت تاثیر قرار دهند به طوری که کمتر کسی است که این بندیکوت دوستداشتنی و دنیایش را نشناسد. قطعا گیمرها با این موضوع موافق هستند که کرش یکی از بهترین شخصیت های اصلی تاریخ بازی های ویدیویی است.
Sonic The Hedgehog (سری Sonic)
بدون شک خارپشت آبیرنگ مشهور سگا و دوستان پرتعدادش از پرطرفدارترین شخصیتهای دنیای سرگرمی هستند؛ به طوری که محبوبیتشان از مرزهای بازیهای ویدئویی عبور کرده و علاوه بر تعداد زیادی بازی در پنج انیمه و شمار کثیری کامیک و مانگا هم حضور دارند. شاید بتوان سونیک را در کنار ماریو و لینک مثلث طلایی شخصیتهای دنیای بازی دانست.
قریب به سی سال از خلق سونیک میگذرد و این خارپشت دوستداشتنی و سری بازیهاش فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند. اولین حضور سونیک در صنعت بازی به حضوری فرعی در عنوان کاتریک Rad Mobile برمیگردد. اوایل دههی نود بود که پانزده نفر از اعضای خلاق سگا دور هم جمع شدند و Team Sonic را تشکیل دادندو اولین بازی این تیم و سری در همان سالها عرضه شد و به موفقیتی بزرگ دست یافت و این موفقیت به جز مواردی تا امروز هم ادامه یافته است. سونیک حدود دو ماه دیگر به مناسبت ۲۵ سالگیش در قالب عنوان Forces بار دیگر به اتاق نشیمن دوستداران بازی در سراسر دنیا بازخواهد گشت. سونیک یکی از نمادینترین قهرمان های بازی خلق شده در طول تاریخ است.
Max Payne (سری Max Payne)
در اوایل هزارهی جدید، زمانی که سم لیک (Sam Lake) و تیمش در استودیوی رمدی (Remedy) عنوان جدیدشان را به وسیلهی ۳D Realms منتشر کردند، کاملا انتظار داشتند تا بازی و قهرمان بد شانسش به محبوبیتی انکار ناپذیر دست پیدا کنند. در واقع طبق گفتهی سران ۳D Realms از اهداف آنها در ساخت این بازی طراحی شخصیتی به قدرمندی و جذابیت دوک ناکم (Duke Nukem) بود که بتواند آغازی مناسب بر فرنچایزی جدید باشد.
قسمت اول مکس پین در سال ۲۰۰۱ میلادی عرضه شد و توانست مرزهای بازیسازی را به مقدار قابل توجهی جا به جا کند. مکس پین از هر لحاظ عالی و پیشگام بود؛ از دیدگاه دیداری، داستانی و شخصیت پردازی و گیمپلی بازی نظیر نداشت. دومین قسمت سری نیز همین موفقیت را تکرار کرد تا این که سری به خوابی زمستانی فرو رفت و چندین سال بعد و این بار توسط کمپانی افسانهای راکستار (Rockstar) به زندگی بازگشت.
در این بین شخصیت مکس پین هم دچار تغییرات فراوانی شد. مکس در ابتدای عنوان نخست فردی شاد و خانواده دار با زندگیای مناسب برای یک افسر پلیس است اما پس از به قتل رسیدن خانوادهاش دنیایش زیر و رو میشود و به حدی از لحاظ روانی آسیب میبیند که حتی تسلطش بر واقعیت را هم از دست میدهد. این موضوع موجب میشود تا مکس تصمیم بگیرد تا شخصا و به دور از کارهای اداری پیچیده اجرای قانون را به دست بگیرد و به سلاخی خلافکاران نیویورک بپردازد. همه چیز برای او از دست رفنه به نظر میرسد تا زمانی که در طی قسمت دوم با مونا ساکس (Mona Sux) آشنا میشود و اندک امیدی در دلش زنده میشود اما در کمال بد شانسی مونا را نیز از دست میدهد.
در پایان قسمت دوم به نظر میرسد که مکس سرانجام به آرامش درونی رسیده و توانسته بر حس خونخواهیش غلبه کند. اما این موضوع در قسمت سوم رد میشود و با مکسی ناامیدتر و خستهتر از همیشه روبرو میشویم. تغییرات ظاهری و پارادوکسهای اندک شخصیتی مکس در قسمت سوم به مذاق عدهی زیادی از طرفداران بازی خوش نیامد و خیلیها به این تغییرات اعتراض کردند. با این احوال مکس پین، با آن مونولوگهای بینظیرش، را میتوان از تاثیر گذارترین قهرمان های دنیای بازی و مشهورترین کارگاه آن دانست.
Link (سری The Legend of Zelda)
لینک را بدون شک میتوان یکی از نمادینترین و ماندگارترین قهرمان های بازی ها دانست که به لطف بازیهای زیبایش توانسته چندین نسل از مخاطبان را با خود همراه کرده و یکی از دوستداشتنیترین حماسههای دنیای بازی را شکل دهد. لینک را میتوان شخصیترین مخلوق شیگرو میاموتوی (Shigeru Miyamoto) افسانهای دانست؛ طبق گفتهی میاموتو او لینک را بر اساس دنیای بچگیش طراحی کرده و ریشهی دنیای بزرگ زلدا نیز ریشه در سرگرمیهای قدیمی او دارد. در طول سری زلدا چندین خط زمانی (Timeline) و نتیجتا چندین لینک وجود دارد که از برخی از آنها میتوان به لینک نوجوان که پرطرفدارترین آنهاست، لینک کارتونی و لینک بالغ اشاره کرد. در واقع هدف از صامت بودن و نامگذاری غیر معمول لینک این بوده تا مخاطب بتواند خود را به سادگی جای او تصور کند و به عبارتی قهرمان دنیای بازی خود باشد. هر کدام از لینکها در ابتدا فردی معمولی هستند و در طی بازی و با پیشرفت مهارت مخاطب قدرتها و سلاحهای مختلف کسب میکنند تا در نهایت شرور مشهور سری، Ganon، را شکست دهند.
Geralt (سری The Witcher)
حتی خود آندری ساپکوسکی (Andrzej Sapkowski) هم فکر نمیکرد روزی اثر زیبا و قهرمانش از طریق بازیهای ویدئویی به این شهرت و محبوبیت برسند. سری بازیهای Witcher بدون تردید یکی از جذابترین و به یاد ماندنیترین آثار چند سال اخیرند که با فروش و استقبال کمنظیری در سراسر دنیا مواجه شدند. در این میان به جرئت میتوان گرالت، قهرمان سری، را از مهمترین عوامل محبوبیت بازی در دنیا به حساب آورد. در نخستین عنوان سری گرالت حافظهاش را از دست میدهد و سازندگان با این ترفند که نقش مهمی نیز در داستان کلی سری دارد توانستهاند بدون نیاز بیان پیشینههای داستانی گنگ در قالب Codex و متون درون بازی شخصیتی طراحی کنند که هم مخاطبان با او همذات پنداری کنند و هم در طول بازی با انتخابهای خود به او شکل دهند.
در طول سری نیز گرالت با بازیابی حافظهاش و اشارات و توضیحات کامل دیگر شخصیتها در قالب اتفاقات داستانی تصوری کامل از گذشتهی جذابش در اختیار مخاطب قرار میدهد. گرالت را میتوان یک قهرمان، ضد قهرمان یا حتی مزدور دانست اما واقعیت این است که در دنیای بینظیری که ساپکوسکی و CD Project Red خلق کردهاند، هیچ کدام از این القاب و برچسبها معنی نمیدهند و در واقع این انتخابها هستند که شخصیتها را شکل میدهند. طبق گفتهی تیم سازنده عنوان سوم آخرین عنوان از این سری با حضور گرالت بوده است. اگر واقعا این طور باشد باید گفت که گرالت نه تنها یکی از بهترین قهرمان های بازی خلق شده در صنعت بازی بوده است، بلکه بهترین پایان ممکن را هم داشته است.
Solid Snake (سری Metal Gear)
هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) را میتوان استاد خلق قهرمان های بازی تراژیک دانست. از Big Boss و اسنیک گرفته تا Ocelot و The Boss. تک تک شخصیتهای سری روایتی مناسب و عموما تلخ دارند. این موضوع در مورد سالید اسنیک، شخصیت اصلی سری بازی متال گیر سالید نیز صدق میکند. سالید اسنیک در دو قسمت اول سری نماد قهرمانهای غربی بود و شخصیتی جنریک و سطحی داشت؛ اما با ورود سری به دنیای سه بعدی و آغاز سری بازی Metal Gear Solid اسنیک دچار تغییرات گسترده شد. او اکنون سربازی بازنشسته بود که توسط کشورش فراخوانده شده بود و شخصیتی مشخص و چند لایه داشت.
در بین سه کلون بیگ باس سالید اسنیک بر خلاف تصور برادرانش ضعیفترین آنها بود اما این موضوع به معنی ضعف او در میدان نبرد نبود. سالید اسنیک برترین سرباز قرن بیست و یکم و زبدهترین و کارآمدترین مامور مخفی دنیا بود که بارها و بارها از ویران شدن مناطق بسیاری جلوگیری کرد و سختترین ماموریتها را به پایان برد. در پایان قسمت چهارم و طی سکانس اختتامیهی فک براندازش بیگ باس اسنیک را از خودکشی منصرف میکند و او را متقاعد میکند تا باقی سالهای زندگیاش را به عنوان فردی عادی و در آرامش بگذراند. اسنیک نیز سوگند یاد میکند تا به این حرف عمل کند و زنده بماند تا نتایج تلاشها و ماموریتهای بیشمارش را ببیند.
مطالب مرتبط:
-
حقیقت در دنیایی دروغین؛ بررسی فلسفه شخصیت اسنیک در بازی Metal Gear Solid
-
دانلود موسیقی متن بازی MGS2: Sons of Liberty
-
Metal Gear Solid؛ اولین بازی ویدیویی مدرن در تاریخ
-
طولانی ترین سکانس های سینمایی در دنیای بازی های ویدیویی
-
ماندگار ترین دیالوگ های دنیای بازی
Mario (سری Mario)
دیگر کمتر کسی بر روی کرهی خاکی است که لولهکش قدیمی و سبیلوی نینتندو را نشناسد. ماریو، با آن لباس قرمز رنگ نمادینش، سالهاست که به نمادی برای صنعت بازی و خصوصا نینتندو تبدیل شده. بیش از چهار دهه از عمر مخلوق دوست داشتنی میاموتو میگذرد و در این زمان نه تنها ماریو فراموش نشده، بلکه به طور انفجاری افزایش پیدا کرده و او و سری بازیهایش را به پرفروشترین و سودآورترین اثر دنیای بازی تبدیل کرده است. جالب است بدانید ماریو در ابتدا نامی نداشت و صرفا به عنوان قهرمانی تعریف شده بود که دانکی کونگ (Donkey Kong) را شکست میدهد و علاوه بر این در تمام بازیهای میاموتو حضور داشته باشد (مشابه با حضور آلفرد هیچکاک کبیر در فیلمهایش). میتوان به نوعی ماریو را بزرگترین ستون دنیای بازی در نظر گرفت؛ ستونی که شاید همه به آن علاقهمند نباشند، اما به هیچ وجه نمیتوانند اهمیتش را کتمان کنند.
در این مطلب سعی کردیم تا بهترین قهرمان های بازی های ویدیویی را به شما معرفی کنیم. شما کدام یک از قهرمان های بازی را میپسندید؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
سلام، خسته نباشید.
خداقوت و تشکر از شما دو عزیز، با اینکه نظر شخصی است ولی باز هم عجیبه. از cod کسی نیست، از Tekken نیست، از farcry، از batman arkham بجای Spider man, از dark souls حتی یا life is strange یا Crysis و…
با توجه به اینکه محدودیتی در تعداد نداشتید، بهتر میبود از مجموعههای دیگر هم میآورید، بعضی از مجموعهها هم دو تا نماینده دارند. ترور فیلیپس، الوی، اسپایدرمن هم چندان جای پای محکمی ندارند بنظرم.
بهترین مقاله که راجب این موضوع خوندم رو اینجا دیدم
خسته نباشی واقعااا
سلام، خیلی محتوای جالبی بود، فقط تو این لیست، کاپیتان پرایس و گوست هم اگه باشن خیلی بهتره، با تشکر
ارتور مورگان رو ننوشتی اصلا قبول ندارم مقاله بدون این اسم بزرگ رو