رمان ۱۹۸۴ به عنوان کتابی در حیطهی ادبیات گمانه زن در سبک علمی تخیلی و نزدیک به زیر سبک سایبرپانک (Cyberpunk) با دورنمایهی پاد آرمانشهر یا دیستوپیا (Dystopia) است. 1984 با به تصویر کشیدن لندن دیستوپیایی به یک رمان سیاسی، جامعه شناختی و روانشناختی تبدیل میشود. چرا که کتاب و اساسا خود جورج اورول دغدغهی انسان و نقش سیاست بر زندگی اجتماعی و روانی او همچون بیم و امید، دروغ و ریا و همچنین جدال بر سر حق و باطل را دارد. در این مقاله به بررسی برخی جوانب رمان 1984 میپردازیم. با پی اس ارنا همراه باشید.
جورج اورول رمان نویسی آینده پژوه
جورج اورول با نام اصلی اریک آرتور بلر (Eric Arthur Blair) زندگی کوتاه ولی پر فراز و نشیبی را گذراند. او در سال 1903 در هند متولد شد و در کودکی همراه خانوادهاش به انگلستان رفت. او از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ در کشور برمه در خدمت نیروهای پلیس بود و در دهه ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو مبارزه کند.
او به جز نوشتن کتاب، نقدهای متعددی برای کتابهای دیگر نوشت و به همین دلیل به عنوان بهترین وقایعنگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته میشود. رمان ۱۹۸۴ آخرین رمانی است که جورج اورول نوشته و به خاطر مسئولیت پذیریی در قبال نوشتن این کتاب برای ناشرش، به کام مرگ کشیده شد. چرا که او به بیماری سل دچار بود و به جای سپری کردن دورهی درمان، شبانهروز به نوشتن مشغول بود و همین باعث مرگ او در سن 46 سالگی شد.
زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعث نوع نگاه ویژه او به انسان، سیاست، زندگی و پدیده فقر شد؛ موضوعاتی که در همهی آثار او نمایان است. او به دلیل خلاقیتی که در نگارش آثارش داشت، چندین کتاب مهم در قرن بیستم نوشت که بعد از گذشت سالها هنوز پرفروش و نام او را زنده نگه داشته است.
جورج اورول اساسا به واسطهی دورهی تاریخی که در آن زندگی میکرده و تجربیات زیستهاش، رمانهایش طعم و بوی سیاسی داشته و جنبههای تاریک سیاست را به نمایش میگذارد. دو کتاب مشهورتر و محبوبتر او مزرعه حیوانات یا قلعه حیوانات (Animal Farm) و رمان ۱۹۸۴ هر دو رمانهایی سیاسی با مضمونی مشترک در نقد حکومتهای توتالیته (تمامیتخواه) و به طور خاص کمونیسم و بلوک شرق است. هر دو کتاب کتابهایی کلیددار (Roman à clef) و دیستوپیایی هستند که با تکنیکهای متفاوتی به رشتهی تحریر در آمدهاند.
در واقع جورج اورول را میتوان نویسندهای آینده پژوه دانست که این دو کتاب را به عنوان تلنگری به جهان در برابر گسترش کمونیسم سدهی قبل نوشته است. اما داستان آنها به شرایط حاکم بر اکثر جوامع تحت سلطهی حکومتهای تمامیتخواه شباهت دارد.
دنیای دیستوپیایی رمان ۱۹۸۴
جورج اورل در رمان 1984 دنیایی را خلق میکند که به نظر میرسد پیشبینی او از عملی شدن و جهانی شدن هر چه بیشتر حزب کمونیسم است و در حقیقت تلنگری به دنیا برای عواقب آن است. او پیشتر نیز در کتاب مزرعه حیوانات به همین مساله پرداخته بود.
دنیایی که او در نیمهی دوم قرن بیستم به تصویر میکشد، در لندن به عنوان یکی از شهرهای مهم اوشینیا میگذرد. اوشینیا یکی از سه ابرقدرت جهان است چرا که پس از یک جنگ جهانی هستهای دنیا بین اوشینا، اوراسیا و ایستاسیا تقسیم میشود. این سه ابر قدرت در یک جنگ ابدی هستند و به نظر میرسد تمایلی به صلح ندارند چرا که وجود هر یک به جنگ وابسته است و در صورت پیروزی هر یک، جنگی وجود نخواهد داشت و هزینهها و سایر مسائل مملکت داری غیر قابل توجیه میشود چرا که اصولا دشمن خارجی، هزینههای نظامی و فقر ناشی از آن را توجیه میکند.
رهبر حزب یعنی رهبر اوشینیا به عهدهی برادر بزرگ (Big Brother) است که به نظر میرسد موجودی ازلی ابدی و در نتیجه ساختگی است. چرا که در متن داستان تاکید میشود که برادر بزرگ هرگز نمیمیرد. بنابراین میتوان او را نماد حزب دانست.
نام او الهام گرفته از ادبیات کمونیستی است. صدا و تصویر او دائما از تلاسکرین (وسیلهی کنترلی حزب) پخش میشود و عکس او بر تمام دیوارهای شهر و درون ساختمانها را نصب شده با این مفهوم که «برادر بزرگ مراقب شماست». او موجودی بینقص است و هیچگاه اشتباه نمیکند. حتی اختراع هواپیما به او نسبت داده میشود. همه باید او را دوست بدارند مانند عشقی که در کشورهایی نظیر کره شمالی به رهبر آن میورزند.
دولت اوشینیا از چهار وزارت عشق، فراونی، حقیقت و صلح تشکیل شده است. این وزراتها بر خلاف نامی که دارند عمل میکنند. به بیان دقیقتر وزارت عشق محل شکنجه است، وزارت فراوانی بانی قحطی و جیرهبندی و سهمیه است، وزارت صلح مسئول رسیدگی به مسائل مربوط به جنگ و وزارت حقیقت محل تغییر اسناد تاریخی و مجری دروغ پراکنی وتبلیغات سیاسی است. این مفهوم دوگانه و متناقض که توسط این رمان و جورج اورول وارد ادبیات سیاسی شده doublethink نام دارد. این دولت یا حزب یک شعار دارد که تاکیدی است بر همین واژه که میگوید: جنگ صلح است، آزادی بردگیست، جهالت قدرت است. در حقیقت اورول با این کار به تقابل بین نما و درون حزب میپردازد.
جامعهی رمان ۱۹۸۴ به سه طبقه تقسیم میشود: اعضای داخلی حزب، اعضای بیرونی حزب و کارگران که بخش اعظم جمعیت و چیزی بیش از چهار پنجم جمعیت را تشکیل میدهند. از طرفی مانیفست کمونیسم به جامعهی بیطبقه اعتقاد دارد؛ پس در حقیقت جورج اورول با این طبقه بندی، گویا عملی نبودن این تفکر را نشانه گرفته است.
جاسوسی یکی از کارهایی است که در این جامعه تشویق شده و ارزش حساب میشود و چون از کودکی آموزش داده میشود، کودکان حتی ممکن است پدر و مادر خود را نیز به عنوان عضو نامناسب به سازمان معرفی کنند. در این جامعه شغلی به نام پلیس فکر وجود دارد که جنایات فکری و جنایات چهره را شناسایی میکند. به این معنا که اگر کسی در چهرهاش علائمی مبنی بر مخالفت با حزب یا تنفر از برادر بزرگ هویدا شود یا در سرش این فکر را داشته باشد، مجرم شناخته میشود و تیرباران یا به اصطلاح بخار (حذف فیزیکی) خواهد شد.
بر این اساس وسیلهای به اسم تلاسکرین وجود دارد که حزب از آن و همچنین از میکروفونهایی که در سراسر شهر جاسازی کرده به عنوان شنود و وسیلهای برای کنترل افراد در خصوصیترین جنبههای زندگیشان استفاده میکند. این شاید ما را یاد کشور چین و تعدد دوربینهای آن بیندازد که حتی چندی پیش پیشنهاد نصب دوربین در منازل را داده بود.
جورج اورول برای نشان دادن اوج جبر و دیکتاتوری حزب در رمان ۱۹۸۴ آنها را در حال تدارک زبان جدید یا گفتار نو (newspeak) نشان میدهد. زبان جدید دست به حذف لغاتی زده که مغایر با آرمانهای حزب است. به این صورت که هر کلمهای همچون کلمهی آزادی در زبان جدید جود ندارد. پس مردم در آینده قادر به استفاده از آن نخواهند بود. وقتی آن را به کار نبرند به آن فکر هم نخواهند کرد و اینگونه حزب قادر خواهد بود آنها را کنترل کرده و تحت فرمان خود درآورد: با گرفتن قدرت تفکر از آنها. چرا که اساسا هر چه دامنهی لغات زبانی کمتر باشد، افراد آن جامعه توانایی تفکر کمتری خواهند داشت. کلمهی زبان جدید نیز کلمهی دیگری است که به واسطهای این کتاب وارد ادبیات سیاسی شده و به معنای زبانی دوپهلو و نامفهوم در مباحث سیاسی کاربرد دارد.
شخصیتهای متناقض رمان 1984
شخصیت اصلی رمان 1984 وینستن اسمیت است. او که کارمند وزارت حقیقت است، جزو طبقهی متوسط یعنی اعضای بیرونی حزب به حساب میآید. او نماد فرد آزادیخواه، آگاه و قربانی در راه حق و حقیقت است. یک شخصیت سایبرپانک که در نهایت به فردی رانده شده، تنها مانده و خنثی بدل میشود. او کسی است که با خاطرات پراکندهای که دارد به یکی از مخالفان حزب تبدیل میشود و قصد دارد به یک گروه زیرزمینی مخالف حزب به نام «انجمن برادری» بپیوندد.
انجمن برادری مشخص نیست وجود خارجی دارد یا شایعه است. چرا که با توجه مقاربت نام آن با نامهای مورد استفاده در حزب از جمله خود برادر بزرگ، اهداف مخرب نزدیک به اعمال حزب و سرنوشت وینستن به نظر میرسد ساختهی حزب برای یافتن افراد معاند باشد.
با اینکه در اوشینیا عشق و روابط جنسی ممنوع است، وینستن در این بین عاشق شخصیتی به نام جولیا میشود و با او ارتباط جنسی برقرار میکند. جولیا کارمند وزارت عشق است و کسی است که داوطلبانه بر علیه عشق و روابط جنسی فعالیت میکند، ولی خودش در عشق ورزیدن به وینستن پیشقدم میشود.
این دو نفر مدتی با یکدیگر بر سر قرارهای عاشقانهی مخفی حاضر میشوند تا اینکه سر انجام در مخفیگاهی که مربوط به چرینگتون، صاحب مغازهی عتیقه فروشی است دستگیر میشود. در این دستگیری مشخص میشود که او پلیس فکر بوده و با شخصیت و چهرهای مبدل اقدام به شناسایی مجرمین و تحویل آنها به پلیس میکند.
دیگر شخصیت رمان ۱۹۸۴ اوبراین یکی از اعضای داخلی حزب است. او ابتدا با وینستن و جولیا رابطهی دوستانه به عنوان عضوی از انجمن برادری برقرار میکند ولی بعد از دستگیری وینستن و جولیا با یک چرخش داستانی، پرده کنار رفته و مشخص میشود که اوبراین مأمور حزب برای مبارزه با جرایم فکری است.
با توجه به توضیحاتی که داده شد در رمان 1984 شخصیتهای متناقضی تحت تربیت حزب شکل گرفتهاند. وینستن کارمند وزارت حقیقت و مسئول تغییر و تحریف تاریخ است ولی بر علیه این عامل شورش میکند. جولیا کارمند وزارت عشق است و قاعدتا باید با عشق در تضاد باشد ولی عاشق میشود و اوبراین و چرینگتون هم که دو شخصیت دغلباز و دروغگو هستند. بنابراین جورج اورول با شخصیت پردازی خود به وضوح دروغ و ریا را در معرض نمایش گذاشته و این طور نشان میدهد که حتی با شستشوی مغزی در حزب هم نمیشود ذات انسان را تغییر داد مگر اینکه در بازپروری و تحت شکنجه و فشار این کار انجام شود که باز در آن هم شک و شبهه وجود دارد.
کتابهای پادآرمانشهری مشابه رمان ۱۹۸۴
رمان 1984 به خاطر محتوای دیستوپیایی خود با کتابهایی چون دنیای قشنگ نو نوشتهی آلدوس هاکسلی، میرا نوشتهی کریستوفر فرانک، فارنهایت 451 نوشتهی ری بردبری، ما نوشتهی یوگنی زامیاتین و … مفهوم مشترک و قرابت معنایی دارد. در همهی آنها جامعه توسط حزب یا سازمانی قدرتمند و حکومتی تمامیتخواه اداره میشود و افراد علاوه بر اینکه دچار بحران هویت هستند، زندگی خصوصیشان کنترل میشود و آزادیهای فردی و حریم خصوصیشان به شدت پایمال میشود.
ترجمهی رمان 1984 در ایران
رمان 1984 در ایران به عنوان نسخهای پرفروش با ترجمههای بسیار زیادی وجود دارد که میتوان به ترجمهی کاوه میرعباسی برای نشر چشمه، صالح حسینی برای نشر نیلوفر و ترجمهی حمیدرضا بلوچ برای نشر مجید (به سخن) اشاره کرد.
اقتباس سینمایی رمان 1984
رمان 1984 دو بار مورد اقتباس قرار گرفته است. اولی در سال 1956 به کارگردانی مایکل اندرسون ساخته شده و ادموند اوبرایان با بازی در نقش وینستن در این فیلم ظاهر شده. دیگری در سال 1984 به کارگردانی مایکل ردفورد و با بازی جان هارت در نقش وینستن به روی پرده رفته.
رمان 1984 رمانی تخیلی با نمودهای واقعی
رمان 1984 را جورج اورول در اوایل جنگ سرد و در سال 1948 نوشته و به نظر میرسد برای نام گذاری کتاب به تغییر دو عدد 4 و 8 سال نگارش دست زده. سالی که او در اوج بیماری به نوشتن کتاب همت گماشته است. او با به تصویر کشیدن دیستوپیایی که خواننده را در هنگام خواندن پریشان و معذب میکند، دست به خلق دنیایی زده که در آن کمونیسم بر جهان چیره شده و سه ابر قدرت شکست ناپذیر حاکمان آن هستند که رهایی از دست آنها جز با مرگ امکان پذیر نیست.
در این دنیا تاریخ انکار و به نفع حزب تحریف میشود، هویت افراد کوچکترین اهمیتی ندارد و با توجه به مصلحت حزب تغییر میکند، افراد یا با حزب موافقند یا محکوم به نابودیاند، دشمن خارجی زندگی سختی را به مردم تحمیل میکند که با جیرهبندی همه چیز از جمله مواد غذایی مثل شکلات یا لوازم بهداشتی مثل تیغ صورت تراشی همراه است، افراد باید در مراسمی به نام «دو دقیقه تنفر» شرکت کرده و علاوه بر ابراز تنفر به دشمنان حزب، به برادر بزرگ ابراز علاقه کنند.
در حقیقت رمان ۱۹۸۴ را میتوان رمانی نمادین به حساب آورد که علاوه بر شخصیتها، حکومت و وزارتخانههای آن نیز نمادین هستند و ما به ازای آنها در دنیای واقعی ما هر چند کم اما یافت میشود. جورج اورول با خلق این کتاب به عواقب گسترش کمونیسم و حکومتهای اقتدار گرا و دیکتاتوری در جهان پرداخته، حکومتهایی که ادعا میکنند رهبری مقدس و بری از اشتباه دارند و نفع اجتماع را در نظر دارند و مردم نیز از سر اجبار و ترس جان یا شستشوی مغزی آن را باور دارند اما این حکومتها در حقیقت حکومتهای اقلیت بر مردم هستند و جز نفع خود اولویت دیگری ندارند.
ممنون از خانم جوانی فر بابت نگارش این مطلب
هرچند با برخی از قسمتها موافق نبودم ولی مقاله ارزشمندی بود
اصلا از پستاتون خوشم نیومد .این چیزهایی که نوشتید اصلا با تیتر جور در نمیاد بیش از اینکه دلیلی برای خواندن بدید خود داستان و موضوع مطرح یا به گونه ای اسپویل میکنید که جالب نیست چون خواننده جواب سوالاتش میگیره و علاقه اش به خواندن کتاب کمتر هم میشه .این موضوع در مورد مقاله بارون درخت نشین هم صدق میکند
درود بر شما.
حرف شما متینه و تیتر مقاله بهتره که به عنوان نقد کتاب 1984 تغییر پیدا کنه. اگر اسپویل شدید عذر میخوایم، هرچند خیالتون راحت باشه که جزییات زیادی فاش نشده و داستان توییستهای بسیاری داره که بسیار جذابه. صرفا پیرنگ کلی داستان بیان شده که تقریبا بر کسی که با کتاب آشنا باشه و ازش شنیده باشه پوشیده نیست.
برای علاقهمندان به رمان های جورج اورل به خصوص 1984 کتاب میرا رو پیشنهاد میکنم
بسیار عالی و مفید
من این کتاب را خواندم و جذاب است
خیلی اسپویل شده توی نقد و معرفی نباید اینقد توضیحات نوشت..
اسپویل نوشتن نشانه با کلاسی یا با فرهنگی نیست