هدف بازیهای Telltale تعریف کردن یک قصه است، قصهای که بازی برای تو بازگو میکند و مخاطب در آن نقش دارد. قصهای که باید بازی شود، سرنوشت شخصیتهایش رقم زده شود و در نهایت به نتیجه برسد. شرکت Telltale همانند بقیه استودیوهای بازیسازی نقطه عطفی داشته که این نقطه برای این شرکت بازی The Walking Dead بود، عنوانی که حتی جایزه بهترین بازی سال را به خود اختصاص داد. حال پس از ۶ سال اکنون نوبت آن رسیده که این داستان به پایان برسد. ما نیز به چنین بهانهای به سراغ جدیدترین قسمت از فصل پایانی این بازی رفتیم تا ته و توی این قصه را در بیاوریم، با نقد بازی The Walking Dead: The Final Season با ایستگاه بازی همراه باشید.
داستان بازی The Walking Dead: The Final Season پس از اتفاقات نسخه قبلی، The Walking Dead: A New Frontier رخ میدهد، جایی که Clementine به همراه AJ به دنبال جایی برای ماندن هستند، و آنها در این ماجرا با انواع و اقسام بلایا روبرو شدند و به دنبال ذرهای آرامش هستند. آنها بالاخره به یک مکانی میرسند که شاید خانه بعدی آنها باشد ولی مثل همیشه، هیچ چیز درست پیش نمیرود و در طی اتفاقات هولناکی با خِیل عظیمی از زامبیها روبرو میشوند اما بخت آنها را یاری میکند و گروهی آنها را نجات میدهد.
در بازی The Walking Dead: The Final Season، کلمنتاین بسیار بالغتر شده، آنقدری که سرپرستی AJ را رسما بر عهده گرفته، مثل این که بچهها در دنیای آخرالزمانی خیلی زودتر به بلوغ میرسند، چون با حقیقتهای تلخ زندگی خیلی زودتر روبرو میشوند و صحنههایی میبینند که شاید یک انسان در دنیای عادی هیچ وقت با آنها روبرو نشود.
داستان قسمت اول بازی با ریتمی آرام شروع شد و تقریبا این ریتم را در کل بازی حفظ نمود و آن داستان هیجان انگیز و پرخطری که در اولین نسخه از بازی دیدیم در قسمت اول فصل پایانی بازی غایب بود، البته صحنههای پر تنش و اکشن، وجود دارد اما نه به وفور، عوضش تا دلتان بخواهد درام میبینیم، اصلا کل بازی درام است، اما آیا این درام باعث برقراری ارتباط عمیقی با شخصیتها میشود که بتوان آن را یک درام موفق خواند یا نه؟ سری Walking Dead کلا بر پایهی درام بنا شده است و در فصل اول بسیار موفق عمل کرد و بار احساسی شدیدی داشت، پس وقتی یک کاراکتر حذف میشد، یا شما را ناراحت میکرد یا این که از روی خشم او را به کشتن داده بودید و در کل با احساسات شما بازی میکرد. قسمت اول فصل پایانی نیز با زمان کمی که در اختیار داشت موفق شد که رشتهای بین شما و شخصیتهای جدید و قدیمیش برقرار کند، حس مادری Clementine نسبت به AJ که او را اولین اولویتش قرار میدهد، خودِ پسر بچهی کوچک که کودکی نکرده و همیشه در معرض خطر بوده است پس بازی به شما این موقعیت را میدهد تا کمی کودکی به او هدیه دهید یا این که او را یک پسر بی رحم بار آورید. داستانهای دیگری باعث میشوند با شخصیتهای بازی ارتباطی هر چند سطحی برقرار کنید و بار درام بازی را بالا میبرند چون شما برای سرنوشت آن شخصیتها اهمیت قائل هستید.
در کل روابط، در The Walking Dead همیشه نقش مهمی را ایفا کردهاند و این بازی همیشه سعی کرده که مخاطب را با شخصیتهای دنیایش درگیر کند و موفق هم شده است، پس مواظب باشید تا اتفاقی برایشان نیفتد و سنجیده عمل کنید وگرنه ممکن است همانند بقیهی قسمتهای این سری عواقب خوشی در انتظارتان نباشد. هر چه نباشد The Walking Dead یک داستان تعاملی است و باید انتخابهایتان تاثیر پررنگی بر داستان داشته باشد و استودیو Telltale اقلا در این بازی توانسته این مهم را انجام دهد، هرچند انتخابها همچنان یا سیاه مطلقند یا سفید مطلق و در بیشتر اوقات دو خروجی وجود دارد. بهتر است بازیهای Telltale از این موقعیت صفر و یک در بیایند و حالت سومی نیز وجود داشته باشد. البته باید از سازندگان برای آوردن زاویه دوربین از روی شانه به بازی تشکر کرد و این یک تغییر بسیار مثبت و مفید برای بازی است. این قسمت احساس ماجراجویانه چندانی ندارد و صرفا یک درام و داستان تعاملی بود تا یک ماجرای پر فراز و نشیب. این احتمالا به دلیل ذات داستان بازیست. داستان قسمت اول کشش ماجراهای زیادی را ندارد و همچنین فضای زیادی برای گشت و گذار در اختیارتان قرار نمیدهد و بیشتر در حالت پایه ریزی برای ماجراهای بیشتر است. با توجه به اتفاقاتی که در این قسمت افتاد انتظار یک ادامهی طوفانی برای بازی وجود.
دنیای بازی نیز تاریکتر شده است و پیشرفتهای گرافیکیِ واضح همچون کیفیت بافتها، نورپردازی، رنگ بندی و زاویه دوربین جدید فرصت دیدن دنیای زیبا، در عین حال تاریک خود را به شما میدهد. در کل قسمت اول بازی The Walking Dead: The Final Season شروع خوبی برای این فصل بود و باید امیدوار بود که استودیو Telltale قسمتهای جنجالیتری برایمان فراهم دیده باشد.