داستانهای تعاملی مدت زیادی است که در صنعت بازیهای ویدیویی رواج یافته و حتی یک بار بهعنوان بازی سال شناخته شدهاند؛ عناوینی چون The Walking Dead یا Life is Strange که داستان، اولویت اصلی آنهاست و بقیه المانها پس از آن تعریف میشوند. مخاطب با داستان بازی تعامل دارد و میتواند مسیر حوادث بازی را تغییر دهد. این کنترل مخاطب بر داستان بازیست که آن را جذاب میکند. بازی سایه هیچ یک داستان تعاملیست که توسط استودیوی طاووس برای پلتفرم موبایل ساخته شده. این بازی داستان خیانت، رفاقت و عواقب انتخابهای بد را تعریف میکند. این که یک رفاقت خوب و قدیمی، میتواند بهدلیل یک انتخاب نادرست در یک شب از بین برود و پشیمانیاش تا ابد بر دل خیانت کار بماند. با نقد بازی سایه هیچ با سایت پی اس آرنا همراه باشید.
بازی سایه هیچ داستان خیانت، رفاقت و عواقب انتخابهای بد را تعریف میکند.
بازی سایه هیچ داستان زندگی سه شخصیت به نامهای وحید، شکیبا و پویا و مثلث عشقی میان این سه شخص را تعریف میکند. داستانی کلیشهای که بارها آن را دیده و خواندهاید و موضوع جدیدی برای بیان کردن ندارد. البته یک داستان کلیشهای به خودیِ خود بد نیست و یک روایت شیوا میتواند آن را جذاب جلوه دهد. مگر کتاب سمفونی مردگان داستان همان هابیل و قابیل را روایت نمیکند؟ درحالی که برخی آن را یکی از شاهکارهای ادبی ایران خواندهاند. اما متاسفانه بازی سایه هیچ، با این که تلاش بسیار زیادی برای ارایه یک روایت پیچیده داشته، اما در راه این تلاش گم شده است و روایتی را به مخاطب ارایه میدهد که میتواند بهسادگی باعث گیج شدن فرد شود.
شما در هر بخش میتوانید از چند جهت به داستان نزدیک شوید و بازی، ترتیبی برای روایت داستان به شما معرفی نمیکند؛ نه با قفل کردن بخشهای هر اپیزود و نه با هیچ نشانه دیگری. این کار ممکن است باعث سردرگمی مخاطب شود و بهتر بود که سازندهی بازی، یک خط داستانی مشخص را به مخاطب پیشنهاد میداد. داستان بازی در سال 2017 جریان دارد و در جریان داستان، شما با فلش بکهایی به سال 2012، جایی که اتفاق اصلی بازی رخ میدهد میروید. یکی از مشکلات بازی مشخص نبودن موقعیت مکانی آن است. شما در یک طرف با اسامی ایرانی طرفید و از طرف دیگر شکل و شمایل شخصیتهای بازی کاملا خارجیاند. همین مورد در شخصیت پردازی بازی نیز مشکل بهوجود میآورد، موردی که یکی دیگر از اشکالات جدی داستان بازی به شمار میرود.
از بین سه شخصیت اصلی بازی، شاید فقط شکیبا پرداخت شخصیت مناسبی داشت و در انتهای بازی شما ایدهای از تیپ شخصیتی او دارید، اما بازی فرصت زیادی برای پرداختن به شخصیتهای دیگر ندارد و برای همین میتوانیم بگوییم که بازی فقط یک شخصیت اصلی داشت، کسی که در راس مثلث عشقی قرار دارد. شاید در آینده، با انتشار قسمتهای بعدی بازی و فلش بکهای بیشتر بتوانیم بیشتر با پویا و بهخصوص وحید آشنا شویم. این که دوستی آنها اصلا چگونه شکل گرفت، وحید چگونه با شکیبا آشنا شد، جزئیات بیشتری از زندگی شخصی پویا بدست آوریم و بسیاری موارد دیگر که سازندگان بازی میتوانند به پرداخت به آنها فکر کنند.
انتخاب دیالوگها فقط جزئیات بیشتری از داستان را برای شما روشن میکنند و خبری از داستان چند شاخه نیست.
از روایت نهچندان خوب بازی سایه هیچ که بگذریم، به دیالوگهای سطحی بازی میرسیم که شاید در چند صحنه خوب نگاشته شده بودند و در باقی موارد با دیالوگهایی مصنوعی و بیمزه روبهرو میشوید. انتخاب دیالوگها فقط جزئیات بیشتری از داستان را برای شما روشن میکنند و خبری از داستان چند شاخه نیست. موردی که جذبه اصلی بازیهایی چون The Walking Dead محسوب میشود. اما هرچقدر که بازی سایه هیچ در قسمت داستان میلنگد، در قسمت جلوههای دیداری و موسیقی میدرخشد. در حین گوش دادن به موسیقی گوش نواز بازی متوجه شدم که بعضی قطعههای آن را قبلا نیز شنیدهام، و باید بگویم که ترکیب موسیقی کلاسیک زیبای بازی با جلوههای دیداری چشمنوازش تجربهای لذت بخش را برای مخاطب رقم میزند. در این بین استفاده از مینی گیمِ نواختن موسیقی، حرکتی هوش مندانه بود و بازیساز توانسته از موسیقی خوب بازی در راستای گیم پلی نیز بهره ببرد. هرچند که در مکانیزمهای نواختن موسیقی اشکالهایی وجود دارد اما چون این اثر یک داستان تعاملیاست، خیلی به اشکالهای گیم پلی آن خرده نمیگیریم. بهغیر از بخش نواختن موسیقی و یک مرحله رانندگی در اتوبان، بقیهی تعامل مخاطب با بازی به کلیک کردن بر صفحه به منظور جلو بردن داستان خلاصه میشود، حال چه این کار برای انتخاب یک دیالوگ باشد و چه برای شکستن یک پنجره. ناگفته نماند که بازی در راهنمایی مخاطب برای پیدا کردن سرنخ در صحنه بازی، در اکثر اوقات خوب عمل کرده است. مخاطب در تعامل با محیط بازی برای پیشبرد داستان نیازی به فکر کردن ندارد و بهراحتی میتواند داستان بازی را پیش ببرد.
بازی بیشتر از این که شبیه به یک بوم نقاشی زیبا باشد، یک دست آورد گرافیکی محسوب میشود. فضایی که استودیوی طاووس موفق به ساخت آن شده، یک فضای گرافیکیست تا فضایی نقاشی مدارانه. ترکیب بندی بازی مناسب است و اجزای صفحه با پیروی از اصول کلاسیکِ کمپوزوسین بهخوبی کنار یک دیگر قرار گرفتهاند و تصویر خوبی ساختهاند. سازندگان سعی کردهاند که بیشتر از سیلوئت استفاده کنند و صحنههایی سادهتر بسازند. البته با استفاده از این روش، یکی از ابزارهای شخصیت پردازی را از دست دادهاند و شاید هم بازی از همین نقطه ضربه دیده است. اما در کل از لحاظ دیداری، این سادگی به تصویر کلی بازی کمک کرده و با یک بازی تحسین برانگیز، از لحاظ دیداری طرفیم.
بازی سایه هیچ، با وجود مشکلاتی که در روایت داستان دارد، به دلیل جلوههای دیداری درخشان و موسیقی فوقالعادهاش، یک تجربه دلنشین برای طرفداران بازیهای داستان تعاملی و ژانر درام خواهد بود و اگر سازندگان از اثر بهخوبی پشتیبانی کنند، ارزش پولی که برایش پرداخت میکنید را دارد.
The Review
بازی سایه هیچ
بازی سایه هیچ، با وجود مشکلاتی که در روایت داستان دارد، به دلیل جلوههای دیداری درخشان و موسیقی فوقالعادهاش، یک تجربه دلنشین برای طرفداران بازیهای داستان تعاملی و ژانر درام خواهد بود و اگر سازندگان از اثر بهخوبی پشتیبانی کنند، ارزش پولی که برایش پرداخت میکنید را دارد.
PROS
- جلوههای دیداری چشمنواز
- انتخاب موسیقی خوب و بهرهگیری از آن در راستای گیمپلی بازی
- مینیگیمهای بازی حتا فراتر از یک اثر تعاملی محسوب میشوند
CONS
- روایت داستان شلخته
- شخصیت پردازی خام
- انتخابهای شما در داستان تاثیری بر روند بازی ندارند