سبکها و زیر سبکهای بسیاری در دنیای بازیهای ویدیویی وجود دارند که میتوان روزها و ماهها در مورد آنها صحبت کرد. در این مطلب، تصمیم گرفتهایم تا به سوال «زیر سبک مترویدوانیا (Metroidvania) چیست؟» بپردازیم و آن را از ابعاد و وجوه مختلف، بررسی نماییم. با مطلب «اندر حکایت مترویدوانیا و بازیهای این زیرسبک» همراهِ پی اس آرنا باشید. همچنین میتوانید در قسمت پنجم پادکست پی اس آرنا و بخش اول آن، اندر حکایت مترویدوانیا را بشنوید.
تعیین سبک و زیر سبک برای بازیهای ویدیویی مختلف، در بیشتر مواقع کار راحت و آسانی است. به عنوان مثال، زمانی که بازی Call of Duty را تجربه میکنیم، چیزی جز اکشن و تیراندازی رو به روی ما قرار نمیگیرد. یا در هنگام تجربه بازی Forza Horizon، میدانیم که با یک بازی اتومبیلرانی و ریسینگ طرفیم اما در برخی از مواقع، عناوینی ساخته میشوند که چند سبک را با یکدیگر ترکیب میکنند و بدین وسیله، عمیقتر میشوند. همچنین در طول تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی، بازیهایی ساخته شدهاند که به این سادگی نمیتوانستیم روی آنها برچسب بزنیم و سبک و زیر سبک آنها را به راحتی مشخص کنیم. یکی از همین زیر سبکها که در این مطلب قصد داریم در مورد آن صحبت کنیم، زیر سبک مترویدوانیا (Metroidvania) محسوب میشود.
مطالب و مقالههای بسیاری در مورد سبک شناسی بازیهای ویدیویی تهیه میشوند که هر کدام سعی دارند سبکهای مختلف را در دنیای بازیها، به مردم و بازیبازان معرفی کنند اما شاید هدف اصلی ما در این مطلب، سبک شناسی و معرفی قدم به قدم و اصولی مترویدوانیا نباشد، بلکه قصد داریم به نحوی «داستان وار» و ساده، این زیر سبک را شناسایی کنیم و دید خوبی از آن به شما بدهیم. مترویدوانیا از آن زیر سبکهایی است که شاید در طول تاریخ، تاثیر به سزایی در مسیر صنعت گذاشته و در بسیاری از عناوین قدیمی و جدید نیز دیده میشود اما شاید هیچوقت آن طور که باید و شاید، درباره آن صحبت نشده و مورد کم لطفی واقع شده است. در این مطلب، نه تنها قصد داریم زیر سبک مترویدوانیا را به طور خاص و جدیدی معرفی کنیم، بلکه به بررسی و مرور عناوین کلاسیک (تاثیر گذار) و جدید (احیای مترویدوانیا) میپردازیم.
در ابتدا اجازه دهید تا یک داستان کهن و جذاب برایتان تعریف کنیم؛ داستان دو فرانچایز محبوب و فوقالعاده دوست داشتنی در دنیای گیمینگ که Castlevania و Metroid نام داشتند. عناوین و نسخههای مختلف این دو فرانچایز، خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردی داشتند که دلیل عمدهی محبوبیت این عناوین نیز محسوب میشدند. ترکیب این دو بازی و خصوصیات آنها، سبب شد تا یک مسیر و جریان کاملا جدید و نو به راه بیفتد، یک زیر سبک جدید خلق شود و با گذشت زمان، به تکامل برسد. در آن زمان، همین کافی بود تا به نام «مترویدوانیا» برسیم و راهی تلقی میشد تا یک بازی با خصوصیات Castlevania و Metroid را توصیف نماییم. به عنوان مثال، با مشاهده یک بازی با خصوصیات دو فرانچایز مذکور، سریع به خاطر میآوردید که این یک بازی شبیه Castlevania و با خصوصیات Metroid است. با این حال، همان طور که اشاره شد، مترویدوانیا در همین سطح باقی نماند و با گذشت زمان، تکامل پیدا کرد و به نامی شناخته شدهتر تبدیل شد. این تکامل تا جایی پیش رفت که بازیبازان در تمام دنیا، استایل و حس و حال مترویدوانیا را درک کردند و خیلی سریع عناوینی با زیر سبک مترویدوانیا شناسایی میشد. به این خاطر به مترویدوانیا، «زیر سبک» میگوییم که این استایل گیمپلی در بیشتر مواقع به صورت کامل یک بازی را توصیف نمیکند و در واقع، وجودِ یک سری ویژگیهای گیمپلی و طراحی مرحله (Level Design) باعث میشوند تا به یک بازی، مترویدوانیا بگوییم. بنابراین، بهتر است به مترویدوانیا، به چشم یک زیر سبک نگاه کنیم.
حالا که دریافتیم مترویدوانیا از کجا آمده است و چه داستان و تاریخچهای در پشت آن قرار گرفته، بد نیست بدانیم که مترویدوانیا دقیقا چگونه کار میکند و چه ویژگیهایی دارد؟ ترکیبِ ویژگیهایی که در زیر به آنها اشاره میشود، میتوانند یک بازی مترویدوانیا خلق کنند:
- پیشروی غیر خطی
- محیطها و مراحل وسیع و قابل اکتشاف
- ارتقای شخصیت اصلی به گونهای که دسترسی به بسیاری از مکانهای دنیای بازی، بدون این ارتقاها امکان پذیر نباشد
- برخی مواقع، یک سری از عناصر نقش آفرینی نیز میتوانند واردِ این فرمول شوند
با نگاه کردن به این ویژگیها، خیلی سریع به یاد بازی Metroid میافتیم و گویی در حال بررسی بازی Metroid هستیم. اگر بخواهیم صادق باشیم، باید بگوییم که این موضوع دقیقا درست است و ویژگیهای دو بازی Metroid و Castlevania به گونهای با یکدیگر ترکیب و ادغام شدهاند که گویی از ابتدا باید به همین گونه طراحی میشدند. با این حال، اگر بخواهیم موضوع را به شکل ریشهای بررسی نماییم و ببینیم که عنوانی مانند Metroid از کجا و با چه ایدهای به وجود آمده، باید باز هم در زمان سفر کنیم و به گذشتهای دورتر برویم. برای یافتن ریشهی متروید و پیدایش مترویدوانیا، باید به سراغ لوله کشِ کوچکی برویم که با سیبیل جذاباش به شدت سرسخت و مصمم به نظر میرسید و با خوردن قارچ، بزرگ و قدرتمندتر میشد.
شرکت نینتندو با مغز متفکر خود، یعنی آقای شیگرو میاموتو (Shigeru Miyamoto)، به موفقیتهای بی نظیری دست پیدا کرد و دلیل اصلی آن نیز خلق یک بازی سکوبازی ساید اسکرولینگ (Side Scrolling) به نام بازی Super Mario Brothers و البته یک بازی ماجرایی بالا به پایین، به نام The Legend of Zelda بود. با موفقیت شگفت انگیز این دو بازی، راه هوشمندانه برای شرکت نینتندو این بود که ویژگیهای گیمپلی و لول دیزاین این عناوین را با یکدیگر ترکیب نماید و عنوانی به نام Metroid خلق کند. بازی Metroid در واقع ترکیبی از گیمپلی سکو بازی دو بعدیِ «ماریو» و البته آزادی عمل، مکاشفه و روند غیر خطیِ «زلدا» محسوب میشد که جریان عظیم و تاثیر گذاری را نیز به وجود آورد.
در بازی Metroid، بازیباز در نقش یک شخصیت مونث با موهای بلوند به نام Samus Aran قرار میگرفت که شغل شکارچی را داشت و دارای DNA یک پرنده فضایی بود. ساموس آران در یک زره مجهز قرار میگرفت و در یک سیاره بزرگ و با حالُ و هوای سای فای (Sci-fi) به نام Zebes به گشت و گذار و مکاشفه میپرداخت. دنیای بازی، پر بود از عناصر علمی تخیلی و موجودات بیگانه؛ دنیایی که برخی از راههای آن در اولین بخورد، بسته بودند و تنها در صورتی باز میشدند که ساموس، خود را تا حد معینی ارتقا داده یا تجهیزات جدیدی را به خود متصل کند. علاوه بر این، ساموس دقیقا به مانند لینک (Link) در بازی The Legend of Zelda، با امتیازهای ضربه (Hit) خود میتوانست مخرنهای انرژی را در place of hearts پر کند. این موارد و جزئیات گیمپلی که در بازی متروید دیده میشوند، اساس و پایهی زیر سبک مترویدوانیا را تشکیل دادند اما این زیر سبک در آن زمان هنوز به طور کامل شکل نگرفته بود و جای یک بازی دیگر به نام Castlevania در این قضیه خالی بود.
جالب است بدانید که بازیهای کسلوانیا و متروید، در واقع عناوینی کاملا متفاوت نسبت به یکدیگر بودند و هرگز نمیشد آنها را با یکدیگر مقایسه کرد. با این حال، یکی از بزرگترین نقاط اشتراک بین این دو بازی، درخشش آنها در بازارهای شرق و غرب محسوب میشد که بازیبازان را به شدت عاشق سبک و سیاق آنها میکرد. بازی Castlevania در دورهی کنسول NES، خیلی سریع به یک اکشن سکوبازی دو بعدی به یادماندنی و فراموش نشدنی تبدیل شد. طراحی مراحل فوقالعاده، سکوبازی خاطره انگیز، باسهای بی رحم و سر سخت و موارد دیگر، باعث شده بودند تا بازی Castlevania محبوب شود. به نوعی میتوان گفت که بازی Castlevania در سال ۱۹۸۷، دقیقا به مانند سری Dark Souls در دوره و زمانه امروزی، سخت و طاقت فرسا بود و تنها حرفهایها میتوانستند مراحل آن را به پایان برسانند. برخلاف بازی Metroid، در بازی Castlevania با پیشروی خطی و بدون آزادی عمل خاصی در گیمپلی طرف بودیم و مراحل نه تنها زمان بندی شده بودند، بلکه به بخشهای مختلفی تقسیم میشدند و به صورت کلی، خبری از حس آزادی و اکتشاف در دنیای بازی نبود. شخصیت اصلی بازی، سایمون بلمونت (Simon Belmont) نام داشت که دارای یک نوار سلامتی بود اما این نوار سلامتی در طول بازی، قابل ارتقا نبود و ارتقاهای بازی تنها به یک سری تبدیل سلاح، محدود میشد. با این حال، همان ارتقاها نیز برای دستیابی و دسترسی به مناطق خاصی از نقشه نبودند و بازیباز میتوانست نسبت به ارتقای آنها، بی تفاوت باشد.
یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۸، نسخه بعدی سری کسلوانیا با نام بازی Castlevania II: Simon’s Quest در بازار آمریکای شمالی منتشر شد. این بازی در یک حرکت انقلابی نسبت به نسخه قبلی، مراحل زمان دار و بخش بندی شدهی نسخه اول را حذف کرد و حتی یک بخش Inventory یا کوله پشتی به جریان بازی اضافه کرده بود ک عمق خوبی به گیمپلی میداد. با این حال، تا این جای کار نیز جرقهی مترویدوانیا در سری کسلوانیا نخورده است. نسخه بعدی، Castlevania III: Dracula’s Curse نام داشت که در سال ۱۹۹۰ به بازار آمریکای شمالی راه پیدا کرد و بدون در نظر گیری تغییراتی که در نسخه دوم به وجود آمده بود، به سمت اولین نسخه سری، تمایل پیدا کرد. نسخه بعدی، بازی Super Castlevania IV نام داشت که شاید یکی بهترین نسخههای سری است و توانست با ترکیب تمام ایدههای نسخههای گذشته، به یک فرمول فوقالعاده دست پیدا کند. با این حال، دوران مترویدوانیا، حدود ۱۰ سال پس از عرضه اولین نسخه از سری کسلوانیا، یعنی در سال ۱۹۹۷ آغاز شد. بازی Castlevania: Symphony of the Night که در سال ۱۹۹۷ برای پلی استیشن ۱ (PlayStation) و سگا سترن (Sega Saturn) منتشر شد، آن چنان تاثیر بزرگی روی صنعت بازیهای ویدیویی و عناوین اکشن سکوبازی گذاشت که حالا نامی به بزرگی مترویدوانیا، جاودانه شده است. سازندگان برای ساخت شاهکاری به نام Castlevania: Symphony of the Night، ایدههای نسخههای قدیمی سری را با استایل گیمپلی بازی Metroid ترکیب کردند و این دو چنان در تار و پودِ هم بافته شدند که گویی سرنوشت، این چنین مقدر کرده بود.
در بازی Castlevania: Symphony of the Night، بازیبازان در نقش آلوکارد (Alucard)، پسر دراکولا یا همان گابریل بلمونت (Gabriel Belmont) قرار میگرفتند و باید در نقشههای بسیار بزرگ و کاملا غیر خطی بازی، به مکاشفه میپرداختند، دشمنان متنوع را نابود میکردند و قابلیتهای و ارتقاهای جدیدی را به دست میآوردند. یکی از نقاط قوت بزرگ بازی به غیر از طراحی مراحل و گیمپلی بی نظیر، شخصیت اصلی آن محسوب میشد. آلوکارد به معنی واقعی کلمه یک ومپایر یا خون آشام بود و میتوانست به خفاش، گرگ، گرد و غبار و… تبدیل شود و با تمام توان، با دشمنان مبارزه کند. آلوکارد دقیقا به مانند ساموس در بازی Metroid، یک شخصیت سرسخت و دوست داشتنی بود که میتوانستید به بهترین شکل ممکن در سفری طولانی با او همراه شوید. بازی Castlevania: Symphony of the Night آن قدر خوب و رویایی بود که حتی یکی از مشکلات گیمپلی سری متروید را نیز رفع میکرد. در بازی Metroid، دشمنان همیشه پس از بازگشت به مناطق قبلی، زنده میشوند و باز هم باید آنها را شکست دهید اما با شکست دادن چند بارهی آنها، پاداش و جایزه خاصی دریافت نمیکردید. اما در بازی Castlevania: Symphony of the Night، بازیباز میتوانست با هر بار از بین بردن دشمنان، امتیاز تجربه یا XP دریافت کند و از آنها برای ارتقای هر چه بیشتر شخصیت خود استفاده نماید و این موضوع، پیشروی در بازی Castlevania: Symphony of the Night را به طرز بی نظیری لذت بخش کرده بود.
با این که لفظ و اصطلاح مترویدوانیا، خیلی سریع پس از عرضه بازی Castlevania: Symphony of the Night بر سر زبانها افتاد، اما جالب است بدانید که در زمان قدرت نمایی سری بازیهای کسلوانیا، سری متروید در یک خواب زمستانی رفته بود. از سال ۱۹۹۴ که بازی Super Metroid عرضه شد تا سال ۲۰۰۲ که بازی Metroid Fusion and Prime عصری جدید را برای این فرانچایز آغاز کرد، سری Metroid هیچ عنوانی نداشت و حتی یک نسل به یادماندنی (دورهی نینتندو ۶۴) را به طور کامل از دست داد. بازیبازان و طرفداران بی شمار متروید که حالا عناصر گیمپلی بازی محبوب خود را در کسلوانیا پیدا میکردند، حدود ۸ سال نسخه جدیدی دریافت نکرده و اسلحه پلاسمای ساموس را شلیک نکردند. در این مدت زمان، بازیبازان و طرفداران، نه تنها عبارت مترویدوانیا را به خاطر نزدیکی شدید گیمپلی فرانچایزهای متروید و کسلوانیا به کار میبردند، بلکه از آن به عناون مرحمی بر غمِ غیبت متروید نیز استفاده میکردند.
پس از این دوره، «مترویدوانیا» رسما به یک زیر سبک شناخته شد و دیگر همه در تمام نقاط جهان، آن را میشناختند. محبوبیت این زیر سبک سبب شد تا در سالهای بعدی، بازیهای بسیاری شبیه به متروید یا کسلوانیا ساخته شوند و طرفداران بسیاری نیز به دست بیاورند. جدا از بازیهایی که سعی کردهاند دقیقا عناوینی به مانند Metroid یا Castlevania: Symphony of the Night باشند و همان روال و روند قدیمی دو بعدی را ادامه دهند، در سالهای اخیر، بازیهای سه بعدی و ماجرایی بسیاری منتشر شدهاند که در مورد مترویدوانیا بودن یا نبودن آنها، بحث میشود. عناوینی مانند Control، سری Batman Arkham، سری Dark Souls و بسیاری دیگر از عناوین که همیشه بر سر تعیین هویت «مترویدوانیایی» آنها، جنگ و جدل وجود دارد. واقعیت این است که تمام این عناوین، ویژگیهای زیر سبک مترویدوانیا را دارند، یعنی دنیا، محیط و نقشههای وسیع و پر جزئیاتی برای آنها طراحی میشوند، داستان اصلی در دل همین دنیای غیر خطی قرار گرفته، برای دسترسی به نقاط جدیدی از نقشه، به یک سری ارتقا یا به دست آوردن تجهیزات یا اسلحههای جدید نیاز است و یک سری از ویژگیهای سبک نقش آفرینی در آنها دیده میشوند (اگر به خودیِ خود یک نقش آفرینی نباشند). با این حال، کمتر پیش میآید برروی این عناوین، برچسبِ مترویدوانیا بخورد و معمولا به آنها، ماجرایی سوم شخص و… گفته میشود. نکتهای که در این جا اهمیت دارد، تاثیر شگفت انگیزی است که یک زیر سبک به نام مترویدوانیا در تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی گذاشته است؛ تاثیری که حتی در بازیهای امروزی نیز به وفور شاهد آنیم و در بسیاری از مواقع، بهره گیری از همین زیر سبک باعث میشود تا یک بازی ویدیویی به یک عنوان سرگرم کننده و جذاب تبدیل گردد. فرمول مترویدوانیا، مخصوصا در دوره و زمانه امروزی، شاید خیلی بر سر زبانها نباشد و حتی بسیاری از بازیبازان نیز از ویژگیهای دقیق یک بازی مترویدوانیا خبر ندارند اما تاثیر این زیر سبک برروی صنعت بازیهای ویدیویی، فوقالعاده عمیق و انقلابی بوده است. امروزه، عناوینی که در دسته مترویدوانیا قرار میگیرند و به شکل کلاسیک و قدیمی ساخته میشوند، همگی به وسیله استودیوها و تیمهای بازیسازی کوچک و مستقل تولید میگردند و استودیوها و شرکتهای بزرگ، دیگر به سراغ چنین زیر سبکی نمیروند. دلیل این امر نیز کاملا مشخص است؛ در دوره و زمانه بازیهای سه بعدی، سینمایی و نفس گیر، دیگر کسی به سراغ مترویدوانیا، حداقل به شکل کلاسیک و قدیمیاش، نمیرود.
حالا که زیر سبکِ مترویدوانیا را به خوبی شناختیم و از پستیها و بلندیهای آن در طول تاریخ ویدیو گیم آگاه شدیم، بد نیست به سراغ عناوینی برویم که در دوره و زمانه مدرن و امروزی، به بهترین شکل، یک بازی مترویدوانیای فوقالعاده و سرگرم کنندهاند. این عناوین، به هیچ عنوان کلاسیک و قدیمی نیستند بلکه کاملا جدید محسوب میشوند اما به طرز شگفت انگیزی، حال و هوای عناوین قدیمی مترویدوانیا را دارند و ما را جادو میکنند. این شما و این ۱۰ بازی مدرنِ سکوبازی دو بعدی برتر که در دسته مترویدوانیا قرار میگیرند:
بازی Hollow Knight
بازی Hollow Knight شاید یکی از محبوبترین و خوش ساختترین بازیهای پلتفرمر دو بعدی با زیر سبکِ مترویدوانیا در سالهای اخیر محسوب میشود. در بازی Hollow Knight، شما در سرزمینی به نام Hollownest قرار میگیرید که عفونت و بیماری خاصی در آن شیوع پیدا کرده، تمام افراد این سرزمین را تحت تاثیر خود قرار داده و همه ساکنین را دیوانه کرده است. از این نقطه به بعد، شما به عنوان یک شوالیه، وارد داستان میشوید تا علیه این بیماری مبارزه کرده و مردم را از شرِ تمام مصیبتها و دردهایشان نجات دهید. بازی Hollow Knight طراحی مراحل فوقالعاده و حساب شدهای دارد و سازندگان، سه پایان مختلف و گوناگون نیز برای آن تدارک دیدهاند. گیمپلی بازی Hollow Knight به مانند تمام عناوین در زیر سبک مترویدوانیا، در ابتدا آسان جلوه میکند و یاد گرفتن مکانیکهای مبارزه و سکوبازی، در ابتدا راحتاند اما حرفهای شدن در این بازی، کاری است که از پس هر فردی برنمیآید. استودیوی تیم چری (Team Cherry) با ساخت بازی Hollow Knight نشان داد که چقدر در طراحی یک بازی مترویدوانیا، تبحر دارد و همچنان میتواند این زیر سبک را ادامه دهد. بازی Hollow Knight هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان و نینتندو سوییچ در دسترس قرار دارد.
بازی Guacamelee
سازندگان بازی Guacamelee با ساخت نسخههای اول و دوم این بازی، دو سلیقه را هدف قرار دادهاند و به خوبی توانستهاند این سلیقهها را راضی نمایند. از یک طرف، هر دو بازی Guacamelee، فوقالعاده جذاب و طراحیهای هنری بی نظیری دارند و در طرف دیگر، سازندگان سعی کردهاند تا ورزش کُشتی را نیز وارد درون مایه این عنوان نمایند. استودیوی DrinkBox نه تنها توانسته یک سکوبازی دو بعدی با تم مترویدوانیای شگفت انگیز و سرگرم کننده بسازد، بلکه با خلق کردن شخصیتهای کشتیگیر، بازی خود را به نحوی، عمیقتر به نظر میرساند و ترکیب بی نقص سکوبازی و کشتی در این بازی به بهترین شکل به چشم میآید. علاوه بر تمام این موارد، بازی Guacamelee دارای داستان و پس زمینهای به شدت خنده دار و طنز است که میتواند در هر لحظه، خنده را به لبهای شما بیاورد. هر دو نسخه بازی Guacamelee هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان و نینتندو سوییچ در دسترس قرار دارند.
بازی Bloodstained: Ritual of the Night
پیشتر به صورت مفصل توضیح دادیم که بازی Castlevania: Symphony of the Night تا چه حد در به وجود آمدن زیر سبک و مفهومی به نام مترویدوانیا، تاثیر گذار بوده است. حال، چه از این بهتر که عنوانی دقیقا برای ادای دین به همان بازی افسانهای و کلاسیک ساخته شود؟ بازی Bloodstained: Ritual of the Night چنین کاری را به بهترین شکل ممکن انجام داده و زمانی که آن را تجربه میکنید، فکر میکنید یک نسخه بازسازی شده از سمفونی شب برایتان تدارک دیده شده است. شاید تعجب کنید که در دوره و زمانه کنونی، یک تیم بازیسازی مستقل چگونه میتواند عنوانی به مانند سمفونی شب خلق کند و این کار را به خوبی انجام دهد؟ باید بگوییم که بازی Bloodstained: Ritual of the Night در واقع به وسیله Koji Igarashi، خالق سبک مترویدوانیا، خلق شده است؛ کسی که برروی نسخههای مختلفی از سری کسلوانیا کار کرده و به نوعی پدر مترویدوانیا به حساب میآید. به نظر میرسد زمانی که Koji Igarashi مشاهده کرده شرکت کونامی (Konami)، علاقه خاصی برای احیای قدرتمندِ کسلوانیا ندارد، خودش دست به کار شده و عنوانی ساخته که بیشترین شباهت را به نسخههای قدیمی این سری افسانهای دارد. بازی Bloodstained: Ritual of the Night هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان و نینتندو سوییچ در دسترس قرار دارد.
بازی The Mummy Demastered
زمانی که شرکت برادران وارنر (Warner Bros) اقدام به بازسازی یا ریبوت کردنِ فیلم The Mummy کردند، به طرز فجیعی شکست خوردند. بررسی دلایل شکست این ریبوت که همه امید بسیاری به آن داشتند، به بحث و مطلب دیگری نیاز دارد اما تنها نکته خوب و مثبتی که آن فیلم از خود به جای گذاشت، یک بازی فوقالعاده به نام The Mummy Demastered بود که به وسیله استودیوی WayForward Technologies ساخته شده است. بازی The Mummy Demastered که یکی از بهترین بازی های مترویدوانیا در عصر و زمانه مدرن به شمار میرود، شما را در نقش یک پرنسس قرار داده که باید در مراحل خوش ساخت، در مقابل زامبیهای بی رحم و ترسناک قرار بگیرد. نکته جالب در مورد بازی The Mummy Demastered این است که زمانی که کشته میشوید، شخصیت اصلی تغییر میکند و باید برای پس گرفتن تمام آیتمها و مواردی که پیش از مرگ صاحب آنها بودید، با یک نسخه زامبی شده از خود، مبارزه نمایید. بازی The Mummy Demastered هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان و نینتندو سوییچ در دسترس قرار دارد.
بازی La-Mulana 2
در بازی La-Mulana 2 باید لباس مخصوص ماجرایی (چیزی شبیه به لباس ایندیانا جونز) به تن کنید و در دنیایی پر از رمز و راز و معما، به گشت و گذار بپردازید. همه ما میدانیم که بازیهایی با تم و پس زمینه مترویدوانیا، عناوینی چالش برانگیز و سختاند اما بازی La-Mulana 2 این چالش را به مرحله جدیدی رسانده است. در بازی La-Mulana 2، نه تنها توسط اشتباهات و خطاهایتان در طول بازی مجازات میشوید، بلکه اگر خیلی سریع، فکر و ذهنتان را به کار نگیرید نیز به راحتترین شکل ممکن کشته میشوید. در این عنوان، همیشه باید گوش به زنگ و هوشیار باشید تا شاید بتوانید جان سالم به در ببرید. بازی La-Mulana 2 هماکنون برای پلتفرمهای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان، نینتندو سوییچ و سیستم عامل مکینتاش در دسترس قرار دارد.
بازی Axiom Verge
بازی Axiom Verge به معنی واقعی کلمه یک پلتفرمر (سکوبازی) دو بعدی شگفت انگیز است. زمانی که برای اولین بار با بازی Axiom Verge رو به رو میشوید، فکر میکنید که این بازی در دهه ۸۰ یا ۹۰ میلادی عرضه شده اما جالب است بدانید که بازی Axiom Verge متعلق به سال ۲۰۱۵ است! بازی Axiom Verge به طرز چشمگیری از آثار H.R.Giger الهام گرفته شده است و طراحی مراحل آن چه از نظر گیمپلی و چه از نظر هنری و بصری، جادویتان میکند. این بازی به مانند تمام عناوین مترویدوانیا، به شدت سخت و چالش برانگیز است و تمام کردن آن، با وجود باسهای شگفت انگیز و سرسختی که برایش طراحی شدهاند، کار طاقت فرسایی به شمار میآید. با این حال، اگر از طرفداران مترویدوانیا باشید، خیلی سریعتر از آن چه فکر میکنید درون دنیای بازی فرو رفته و گذر زمان را حس نمیکنید. بازی Axiom Verge هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان، نینتندو سوییچ، Wii U، پلی استیشن ویتا، سیستم عامل لینوکس و سیستم عامل مکینتاش در دسترس قرار دارد.
بازی Salt & Sanctuary
بازی Salt & Sanctuary یکی دیگر از عناوین شاهکار مترویدوانیا در دوره و زمانه امروزی محسوب میشود. شاید غلظت عناصر نقش آفرینی در این بازی، نسبت به دیگر عناوینی که تا این جای کار به شما معرفی کردیم، بیشتر باشد اما پس زمینه بازی کاملا مترویدوانیا است. در توصیفِ سادهی بازی Salt & Sanctuary باید بگوییم که این عنوان در واقع یک نسخه دو بعدی از سری Dark Souls است. اگر فکر میکنید بازیهای استودیوی فرام سافتور (From Software) برایتان چالش خاصی را به ارمغان نمیآورد، حتما بازی Salt & Sanctuary را تجربه کنید. بازی Salt & Sanctuary حتی برای مبارزه و شکست دادنِ اولین باس نیز شما را به شدت آزار میدهد و این حس ضعیف بودن در دنیای بازی، همیشه تا پایان با شما همراه است. با این حال، استایل نقش آفرینی بازی باعث میشود تا به شکل هوشمندانهای خود را قویتر کرده و پیشروی را راحتتر سازید. بازی Salt and Sanctuary هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان، نینتندو سوییچ، پلی استیشن ویتا، سیستم عامل لینوکس و سیستم عامل مکینتاش در دسترس قرار دارد.
بازی Dead Cells
بازی Dead Cells که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و جوایز بسیاری را نیز از آن خود کرد، از چند جهت، اهمیت ویژهای دارد و میتواند به خودی خود، یک بازی الهام بخش و تاثیر گذار محسوب شود. به غیر از این که بازی Dead Cells یک بازی در زیر سبک مترویدوانیا است، این عنوان به بهترین شکل ممکن توانسته توازن را بین زیر سبک مترویدوانیا و زیر سبک Roguelike برقرار کند و چنان بی نقص، هر دوی اینها باشد که تنها از تجربه آن، غرق در لذت شویم. علاوه بر این، بازی Dead Cells پا را در گیمپلی اکشن خود فراتر از بازیهای هم رده قرار میدهد و مکانیکهای اکشن آن چنان خوش ساخت و حساب شده طراحی شدهاند که میتوان ساعتها دشمنان بی شمار دنیای بازی را از بین برد و حتی لحظهای خسته نشد. به همین دلیل است که بازی Dead Cells در رویداد گیم اواردز (The Game Awards) سال ۲۰۱۸، جایزه بهترین بازی اکشن سال را از آن خود کرد. به همه این موارد مهم و تاثیر گذار، طراحی هنری و آرت استایل بازی Dead Cells را نیز اضافه کنید تا با یک عنوان گران بها و ارزشمند طرف باشیم. بازی Dead Cells هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان، نینتندو سوییچ، سیستم عامل لینوکس، سیستم عامل مکینتاش و iOS در دسترس قرار دارد.
بازی Chasm
بازی Chasm به طرز چشمگیری از بازی افسانهای Castlevania: Symphony of the Night الگو گرفته است به نظر میآید که سازندگان این عنوان، ترسی از نشان دادن این موضوع، ندارند. واقعیت این است که اگر بخواهیم دو بازی مترویدوانیا مدرن را نام ببریم که بیشترین شباهت را چه از نظر سبک و چه از نظر بصری به بازی Castlevania: Symphony of the Night دارند، باید نام Bloodstained: Ritual of the Night و Chasm را بیاوریم. بنابراین، اگر از طرفداران سبک مترویدوانیا هستید و از بازی افسانهای کسلوانیا لذت میبرید، پس قطعا Chasm میتواند یک بازی ویدیویی مخصوص شما باشد. از نقاط قوت بازی Chasm، میتوان به داستان گیرا و البته مراحل randomly generated (پس از هر بار کشته شدن، دشمنان با چینش و انواع متفاوتی در مراحل قرار میگیرند) آن اشاره کرد که از تکراری شدن بازی جلوگیری میکند و همیشه آن را تازه نگه میدارد. بازی Chasm هماکنون برای پلتفرمهای رایانههای شخصی، پلی استیشن ۴، ایکسباکس وان، نینتندو سوییچ، پلیاستیشن ویتا، سیستم عامل لینوکس و سیستم عامل مکینتاش در دسترس قرار دارد.
بازی Ori and the Blind Forest
اولین باری که با بازی Ori and the Blind Forest مواجه شدم و فرصت تجربه آن را پیدا کردم، جدا از بررسی سبک و سیاق آن، محوِ طراحی هنری و تاثیر گذاری داستان و قصه آن شدم. Moon Studios با ساخت بازی Ori and the Blind Forest تنها نشان داد که چقدر در ساخت و طراحی یک بازی سکوبازی دو بعدی، استاد است. Ori and the Blind Forest در دسته عناوین مترویدوانیا قرار میگیرد اما شاید نسبت به بسیاری از بازیهای دیگر در این زیر سبک، چالش برانگیز نباشد. البته فکر نکنید که برای تمام کردن این بازی، کار راحتی در پیش رو دارید اما چالش مرگباری که در بازیهایی مانند Salt & Sanctuary قرار دارد، در Ori and the Blind Forest دیده نمیشود. بازی Ori and the Blind Forest در یک کلام، جادویی است و تجربه آن برای همه پیشنهاد میشود. این بازی آن قدر خوب و دلنشین بود که انتظار برای عرضه نسخه دوم آن که با نام Ori and the Will of the Wisps شناخته میشود، به یکی از سختترین کارها تبدیل شده است. بازی Ori and the Blind Forest هماکنون برای پلتفرمهای ایکسباکس وان و رایانههای شخصی در دسترس قرار دارد و به نوعی، یکی از عناوین انحصاری ایکسباکس و مایکروسافت (Microsoft) محسوب میشود. میتوانید پیش نمایش بازی Ori and the Will of the Wisps را در سایت پی اس آرنا مطالعه کنید.
مترویدوانیا تنها یک زیر سبک در دنیایی از سبکها، استایلها و زیر سبکها در صنعت بازیهای ویدیویی محسوب میشود و میتوان درباره همین زیر سبک، ساعتها و روزها صحبت کرد و به آن پرداخت. در این مطلب سعی کردیم ابتدا به شکل سادهای، درباره ماهیت مترویدوانیا و تاریخچه جالب آن صحبت کنیم و در انتها، شما را با بهترین عناوین مترویدوانیا در دوره و زمانه امروزی، آشنا نماییم؛ عناوینی که همگی مستقلاند و به وسیله تیمها و استودیوهای کوچک تولید شدهاند اما گویی زندگی و عشق در آنها جریان دارد. چه کسی فکرش را میکرد ترکیبِ سبک گیمپلی دو بازی Metroid و Castlevania که خود، با الهام از عناوین دیگری خلق شدند، به یک مفهوم جریان ساز تبدیل شود و فرمولی خلق کند که امروزه، نه تنها بازیهای دو بعدی کوچکتر را تغذیه میکند، بلکه بسیاری از عناوین پر خرج و سه بعدی نیز از آن برای عمق دادن هر چه بیشتر به هسته اصلی گیمپلی خود، بهره میبرند. مترویدوانیا، به مانند یک زمزمه در بازیهای ویدیویی است؛ امیدواریم این زمزمه در میان هیاهو و فریادها، گم نشود…
بسی لذت بردم از مطلب خوبتون 🙂
فقط بازی دد سلز با توجه به چیزایی که گفتین مترویدونیا حساب میشه؟
ممنونم.
بله مترویدوانیا به حساب میاد و همانطور که در متن اشاره شد، به بهترین شکل ممکن تونسته بین مترویدوانیا، روگلایک و مکانیکهای اکشن، بالانس فوقالعادهای رو ایجاد کنه که شاید قبل از این ندیده بودیم یک بازی تمام این موارد رو با هم و با این کیفیت داشته باشه.
مطلب خیلی خوبی بود. دستتون درد نکنه همینطور ادامه بدید، سایتتون عالیه.
واقعا مطلب خیلی خوبی بود و اطلاعات مهمی میداد. ممنونم از سایتتون!
یادش بخیر، این کستلوانیایی که توش پسر دراکولا بودی خیلی بازی خفنی بود، چقد جون میکندیم فتحش کنیما…