سی و نهمین جشنواره فیلم فجر فرصتی بود تا یک بار دیگر با وجود کووید ۱۹ مردم به سینماها بروند و فیلم ببینند. در کنار دیدن فیلمهایی که آدم را از سینمای ایران نا امید میکنند، فیلم یدو یکی از آن فیلمهایی بود که با همهی کودکانگیاش جانی دوباره به سینما داد. با پی اس ارنا همراه باشید.
معرفی فیلم یدو
یدو فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی مهدی جعفری ساخته شده است. در نوشتن فیلمنامهی آن نام مهین عباسزاده (همسر مهدی جعفری) در کنار مهدی جعفری نیز دیده میشود. این فیلم محصول سال ۱۳۹۹ است و همانطور که گفته شد در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
از بازیگران فیلم یدو میتوان به ستاره پسیانی، میلاد صویلاوی، محمدمهدی آلبوعلی، ریحانه آریامنش، اکبر اودود و… اشاره کرد. موسیقی متن این فیلم توسط بامداد افشار ساخته شده است که برای ساخت موسیقی متن فیلم «پوست» برندهی سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن شد.
قابل ذکر است که فیلم یدو توسط مرتضی نجفی فیلمبرداری شده است. کسی که برای فیلمبرداری فیلم «تومان» سیمرغ بلورین در کارنامهاش دارد. دلیل این که به فیلمبرداری و موسیقی فیلم اشاره شد را در ادامهی متن خواهید فهمید.
داستان فیلم یدو
داستان مربوط به زمانی است که چند ماه از جنگ گذشته و آبادان روزهای حصرش را میگذراند. همهی مردم کم کم از آبادان رفتهاند. یدو، نوجوانی است که با مادر و خواهر و برادرش در آبادان زندگی میکند. آنها و یک خانوادهی دیگر آخرین خانوادههایی هستند که در آبادان با وجود بمبارانها زنده مانده و دارند تلاش میکنند برای ادامه دادن. بعد از این که همسایهی آنها هم آبادان را به قصد ماهشهر ترک میکند، یدو اصرار دارد که آنها هم از آبادان بروند. این در حالی است که سیر اتفاقاتی که مربوط به آنها و ماندنشان در آبادان است در جریان است. در ابتدای فیلم اشاره میشود که فیلمنامهی فیلم یدو با اقتباسی از داستان «زخم شیر» اثر «صمد طاهری» نوشته شده است. ناگفته نماند که صمد طاهری از نویسندههای رئالیست اهل آبادان و یکی از شاگردان هوشنگ گلشیری هم به شمار میرود. داستان زخم شیر از مجموعه داستانی به همین نام انتخاب شده است. صمد طاهری سال ۱۳۹۷ بابت این کتاب توانست تندیس طلایی بهترین کتاب سال را از جایزهی احمد محمود دریافت کند.
فیلمنامهی اقتباسی اما روایت خلاقانه
داستان فیلم برشی از حصر آبادان در روزهای اولیهی جنگ است. جملات و متن در این فیلم بیشتر به سادگی خرده روایتهایی را مطرح میکند که چینش آنها با یکدیگر روی یک نخ ارتباطی درست، داستان فیلم را به وجود میآورد. به اضافهی این که فیلمنامه با توجه به نام فیلم (یدو) تا حدودی شخصیت محور هم هست. در دل داستانِ اصلی فیلمنامه به شکل عرضی داستان پسری نوجوان را داریم که در حصر و با وجود این که خود را سرپرست خانوادهاش میداند تصمیم میگیرد از خانواده جدا شود و بجنگد.
اگر بخواهیم خرده روایتها را پشت سر هم بیاوریم، برمیخوریم به داستان قرض گرفتنهای این خانواده از خانههایی که صاحبانشان آنها را رها کردهاند. داستان زایمان بزی به نام حنا. گاوهایی که یکهو پشت در خانهشان ظاهر میشوند و شیر فراوانی که گیر آنها میآید و با پولش به شهر میروند که برنج و مایحتاج بخرند و بعد بمباران توی بازار اتفاق میافتد. آن جایی که سر خنثی کردن یک خمپاره، یدو با آن جوان اصفهانی آشنا میشود و وسطهای فیلم با وجود همهی دلبستگیهایش به خانواده و دختر همسایهای که دوستش دارد و ماهشهر است بالاخره تصمیم میگیرد به جای رفتن از آبادان همان جا بماند و بجنگد. نمای قبرستان نیز از دیگر کادرهایی است که فضاسازی و زبان خودش را به صورت مستقل دارد. وقتی که یدو و مادرش در یک قبر گیر میافتند به تمام معنا حصری است که مادر و یدو انگار متوجه آن نیستند.
دیالوگ فیلمهایی که قصد بازنمایی روزهای جنگ را دارند معمولا آنقدر به سمت شعارزدگی و نشان دادن شجاعت و غیرت پیش میرود که آدم را از دیدن واقعیتی که شاید هم همین طور بوده دلزده میکند. اما روایت فیلم یدو به استثنای پایان بندی آن، ساختاری بدون شعارزدگی دارد. بسیار تصویرگراست و زبان دیگری برای شکل روایتش انتخاب کرده است: زبان تصویر.
این همان دلیلی است که در ابتدای متن به خاطر آن به فیلمبردار فیلم یدو اشاره شد. جایی که یک ترکیب هنرمندانه از کادر و استعاره توسط فیلمبردار شکل میگیرد. به نوعی حرکات دوربین و تصاویر، پا به پای داستان فیلم خود به عنوان شکلی از روایت حضور دارد. ابتداییترین کادر، کادری است که همه به آسمان نگاه میکنند. جایی که دنبال ستاره باشند حتی شاید شهابسنگ یا ستارههای دنبالهدار. آنها دنبال مفهوم و عبارتش نیستند. دنبال سویی از نور یا امید میگردند. آن هم توی آسمان.
در یک سری تصاویر دیگر که با یک تدوین و فیلمبرداری خوب با روایت زندگی خانوادهی یدو در جنگ آشنا میشویم. جنگی که ادامه دارد اما جریان زندگی را متوقف نمیکند. بمبارانهایی که شبیه هشدار و یک ضرباهنگ یدو و خانوادهاش را به سمت یک تصمیم نهایی پیش میبرند. حتی موسیقی ممتد در جایی که یدو و برادرش در یک سکانس روی دوچرخه هستند شبیه خود بمباران است.
دوربین به مثابه راوی
روایت گردش دوربین در همین قسمت که تقریبا یک سوم ابتدایی فیلم است، برشی جذاب از جریان زندگی است که با حرکت دوربین پیش میرود. دو سه نمای دانکرکوار از فاجعهای که جنگ بر سر خانههای آبادان آورده است در فیلم دیده میشود. عروسک و نخلی که هنگام شنای یدو و برادرش در زیر لجنهای یک استخر دیده میشود. میشود نشست و پلان به پلان این فیلم را تفسیر کرد. آنقدر که زبان تصویر در این فیلم هوشمندانه و قدرتمند است که به نظر نمیرسد این تصاویر بدون انتخاب باشند.
ریتم موسیقی با دوربین و رادیو و زندگی با دیالوگها منسجم پیش میرود. قصه فیلم یدو تنها داستان یک خانواده است که به نمادینترین شکل ممکن از جنگ میگوید. از این که آدم وسط یک وضعیت به نام جنگ همهی مناسباتش، جای زندگیاش و دلبستگیهایش تغییر میکند. چیزی که قرار است جنگ بدهد، تغییری است که خیلیها با آن کنار نمیآیند. تغییر دلبستگی به یک حیوان سادهترین و پیش پا افتادهترین اتفاقی است که در خلال یک جنگ، وسط آن همه قطع نخاع شدن و کشته شدن باید مهم باشد.
دل نکندن ستاره پسیانی به این امید نیست که جنگ تمام میشود. بلکه سختترین کار برایش دل کندن از چیزهایی است که به آنها وابسته است. دل کندن از خانهاش. از حیوانش. کسی که حاضر نیست دلبستگیهایش را کنار بگذارد و غربت را تحمل کند. ابتداییترین چیزی که جنگ میدهد.
آبادانی که مردمش دیده میشوند
ما با یک گریم و طراحی صحنه و لباس فوقالعاده روبرو هستیم. همه چیز سعی در نشان دادن بار رئالیستی داستان، تصاویر، شخصیتها و اتفاقها دارد. جایی که ستاره پسیانی درست شبیه یک زن بومی با بشقاب غذا را هم میزند اوج طبیعتگرایی اثر است. شیوههای نشستن و برخاستنش و حالتهای صورتش بهترین نمونههای تصویری برای این داستان هستند. لباسهایی که یدو و خانوادهاش میپوشند شبیه لباسهایی است که در آن دهه و آن بوم رایج بوده است. جزییات زیادی در شکل روایت وجود دارند که این اثر را به عنوان فیلمی متفاوت تماشایی میکند. تصویر جمع شدن حیوانات پشت در، تصویر یادداشت اقلامی که خانوادهی یدو از خانههایی که حالا بیصاحب ماندهاند قرض گرفتهاند، تصویر جمع کردن آب باران و یا تصویر خواب هنگامی که رخت خواب یدو از رختخواب خانوادهاش جداست. هم به عنوان کسی خودش را مرد خانه میداند و هم به عنوان کسی که در نهایت مسیرش را از خانواده جدا میکند و جنگیدن را انتخاب میکند.
حضور جدی حیوانات
اگر حضور حیوانات در این فیلم را یک دور مرور کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که فیلم توجه خاصی به این نما از روایت دارد. بزی به نام حنا که از خرده روایتهای اصلی داستان و از انگیزههای مادر یدو برای ترک نکردن آبادان است. کبوترهایی که آن جوان اصفهانی نگهداری میکند و بعد از مرگش یدو به آنها غذا میدهد. پرندهی کوچکی که خود یدو از آن نگهداری میکند و قبل از پریدن از لنج آن را به برادرش میدهد. حیوانهایی که یا نماد وابستگی انسانی هستند و یا نشانی در جهت ادامهی زیست. آن هم در زمان جنگ. وقتی که گاوها پشت در خانهی یدو جمع میشوند هشداری است به این که حیوانها هم جنگ را و گرسنگی را فهمیدهاند.
فیلم یدو ارزش گذاریهای آزاردهندهای هم دارد
کلیسا به عنوان یک نماد وسط جنگ که طبیعتا ناخودآگاه نبوده و یک انتخاب است به عنوان یک ارزشگذاری مستقیم و شعارزده قلمداد میشود. جوان اصفهانی که بعدتر به یکی از انگیزههای یدو برای جنگیدن تبدیل میشود در ارتباط با مذهب صرفا یادآوری ارزشمندی دینگرایانهی دفاع و مقاومت است. نه واقعیت چیزی که در جنگ و یا جهان کودکانهی یدو وجود دارد. جوان اصفهانی و در پایانبندی فیلم و خود یدو جز دو موردی هستند که با رفتن زیر پرچم این ارزشگذاری بار معنایی خود را دچار خدشه میکنند. البته سُر میخورند زیر پرچم. چرا که فیلم آنقدر زبان بصری و لحن خوبی در روایت دارد که اجازه نمیدهد این دو مسئله به کلیت فیلم چیره شود. هرچند نگاهی به کارنامهی مهدی جعفری نشان میدهد که بیراه نیست اگر یدو پایان متفاوتی با زخم شیر صمد طاهری داشته باشد.
پایان فیلم با پایان اصل داستان متفاوت است
این اقتباس مهدی جعفری که با اجازهي نویسندهی داستان آن صمد طاهری صورت گرفته بود دو پایان متفاوت دارد. در فیلم یدو بالاخره مادرش را راهی میکند تا از آبادان برود. دم رفتن کنار لنج، وقتی بز مادرش (حنا) را توی لنج راه نمیدهند، بز را همان جا رها میکنند. یدو تصمیمش عوض میشود و دستی به سر مادر میکشد و میگوید ننه حلالم کن. میپرد توی آب و برمیگردد آبادان. به عبارتی یدو دفاع از آبادان را به رفتن با خانوادهاش ترجیح میدهد. صمد طاهری داستان را به این شکل تمام نمیکند. پایان داستان صمد طاهری این گونه است:
«لنج از اسکله جدا شد و به کندی به سمت دریا رفت. بز حنایی که فهمیده بود قالش گذاشتهایم، آمده بود لب شط. تند و تند به چپ و راست میرفت. لنج را نگاه میکرد که دور میشد. مع مع میکرد و دور خودش میچرخید. خیجو کهرهها را سفت توی بغل گرفته بود و گریه میکرد. ننه و یدول هم بز حنایی را نگاه میکردند که همان طور با بیتابی به چپ و راست میرفت و مع مع میکرد و گوشهای نمدی درازش تکان میخورد. من هم نگاهش کردم تا وقتی که به اندازهی گنجشکی شد و ناپدید شد. به ننه نگاه کردم که مژههایش خیس یود و خیرهی همان گنجشکی بود که حالا ناپدید شده بود.»
در این که اصل داستان پایان واقعگرایانهتری دارد شکی نیست. داستان با یک بغض و خیسی مژه تمام میشود. چیزی که ماحصل از دست دادن است. از دست دادن صرف در میدان جنگی که آدم با دلبستگیهایش، خانهاش و حیوانش دارد.
رضا شکراللهی در یادداشتی در سایت خوابگرد مینویسد که پایان فیلم یدو اما از این جنس نیست. پریدن نوجوان از روی لنج به آب و برگشتن به شهر در آخرین لحظات گریز از جنس حماسهای است که در فرهنگ رسمی (تزریقی) تعریف شده و تنها دستگاه فرهنگ رسمی تبلیغاتی است که میکوشد آن را به عنوان وجه حماسی جنگ در بازار افکار بفروشد.
به عبارتی میتوان گفت دو پایان در یک تضاد هستند. داستان یدو اثری ارزشی در راستای این گونه حماسه پروری و قهرمان سازیهاست اما داستان زخم شیر صمد طاهری به عنوان یک اثر ضد جنگ عنوان میشود.
در پایان
یدو با همهی آن پایانبندی به نوعی غیرمنطقی و متفاوت با اصل داستان و همچنین ارزش گذاری شده فیلم خوبی ساخته است که ارزشهای خود فیلم باعث میشود تا کلیت آن زیر سوال نرود. روایت یدو از جهان کودکی که در ابتدای حصر آبادان آخرین روزهای ماندنش را میگذارند سوار بر یک نخ ارتباطی میان جنگ و حیات است. میان جنگ و دلبستگیها. به نوعی این نخ خود یک جنگ دیگر است. یک جنگی که برای از دست ندادن خود زندگی است میان آدمهایی که در مواجه با آن قرار میگیرند. حال اگر آن دنیا یک جهان کودکانه به نام یدو باشد، طبیعت خود را آن طور که هست نمایان میکند نه به شکلی که از قبل ارزشگذاری شده باشد.
واقعیت این است که میخواستم بعد از وجدی که از دیدن یدو داشتم، ساعتها کلمه پشت کلمه بیاورم و بنویسم از جهانی که یک کودک داشت و از فیلمساز خوبی که آن را به تصویر کشیده بود. اما پایانبندی فیلم این دغدغهها را از جان آدم میگیرد.
The Review
فیلم یدو
یدو با همهی آن پایانبندی به نوعی غیرمنطقی و متفاوت با اصل داستان و همچنین ارزش گذاری شده فیلم خوبی ساخته است که ارزشهای خود فیلم باعث میشود تا کلیت آن زیر سوال نرود.