کتاب منحصر به فرد «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» که حالا به عنوان کتابی مطرح در ادبیات حال حاضر ایران مطرح است، نوشته یکی از نویسندگان ایرانی است که هم شاعر بود و داستاننویس. نویسندهای که در طول زمان زندگیاش تنها همین مجموعه داستان را به چاپ رساند و مابقی آثارش بعد از مرگ او توسط همسرش به چاپ رسیدند. انتشار تنها همین مجموعه داستان در سال ۷۳ و برنده شدن آن در جایزه ادبی «قلم زرین گردون» کافی بود تا حضور «بیژن نجدی» در ادبیات جدیتر گرفته شود.
«بیژن نجدی» در 24 آبان ماه 1320 در شهر خاش سیستان و بلوچستان و از پدر و مادری گیلانی متولد شد. وقتی که بيژن چهارسال سن داشت، پدرش که از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت، در مسیر رفتن به گنبد کاووس به دست تعدادی از نیروهای ژاندارمری در حادثهای مشکوک به قتل رسید. پس از آن ومادرش به تنهایی سرپرستی بیژن را برعهده گرفت. نجدی تحصیلات ابتداییاش را در شهر رشت گذراند و بعد از گرفتن مدرک دیپلم برای ادامه تحصیل در سال 1339 وارد دانشسرای عالی تهران شد. بیژن نجدی در سال 1343 و پس از فارق التحصیلی به گیلان برگشت و در دبیرستانهای لاهیجان مشعول تدریس شد. نویسندهی مجموعه داستان معروف «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» در ۱۳۴۹ با «پروانه محسنی آزاد» ازدواج کرد. که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر بود. بیژن نجدی در سال ۱۳۷۶ به دلیل بیماری سرطان ریه درگذشت و حالا خیلی وقت است که جای او در ادبیات خالی است. آرامگاه این شاعر و نویسنده در شهر لاهیجان استان گیلان و در جواد زیاتگاه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.
پس از درگذشت او مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» که توسط خانم محسنی آزاد منتشر شده بود توانست در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شود. شعرهایی به زبان گیلکی نیز از او به یادگار مانده است.
فیلمهایی که از داستانهای او ساخته شدهاند
نسخههای سینمایی داستانهای او به تعداد قابل ملاحظهای رسیدهاند که از میان داستانهایی که از آنها اقتباس شده است، میتوان به «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده اند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» اشاره کرد.
سبک نوشتن شاعری که داستان بنویسد
داستانهای او در قالبهای واقعگرایی و یا فراواقعگرایی نوشته شدهاند. هم چنین او را به دلیل استفاده از مولفههای پست مدرن داستانی، از پیشگامان نویسندگان داستانهای پست مدرن به شمار آوردهاند. همذات پنداری او با اشیای بیجان یکی از نکاتی است که نوشتههای او را منحصر به فرد کرده است. عدم قطعیت در داستانهای او آن هم در ترکیب با عناصر بومی، و ارائه آن به عنوان جهانی متفاوت، یکی دیگر از مولفههایی که آثار او را به جهان پست مدرن نزدیک میکند. در ادبیات داستانی آنچه که اهمیت دارد این است که چه گفته شود و چطور گفته شود. بازیهای زبانی و سبکی که این روزها که همه میخواهند با نمایش آنها خلاقیت خود را نشان دهند، و به سبکهای جدیدتر بنویسند، تنها تکنیکهایی هستند که اگر به صورت خام در داستان به کار بروند، نه تنها جذابیتی نخواهند داشت، بلکه دسترنج نویسنده را نیز بر باد میدهند.
در ادبیات ایران شاید تا این اندازه دقت در حرکات اشیا، حیوانات و طبیعت در آثار چوبک دیده میشد که از سبک صادق چوبک به عنوان ناتورالیسم یاد میشود. کسی که به دقت طبیعت و محیط و اشیا را توصیف میکرد و تا اندازهای غیرطبیعی در کوچکترین حرکات آنها دقیق میشد. اما در داستانهای بیژن نجدی طبیعت بیجان گویی جان دارد، بدون این که حرفی بزند در امور اتفاقات دخالت میکند. بر داستان تاثیر میگذارد و در قسمتهایی بار معنایی روایت را و یا حتی قسمتی از روایت را پیش میبرد. قریحه شاعری بیژن نجدی به طرز محسوسی در توصیفات، استعارهها و تشبیهات فراوان او در داستان نویسی آشکار است. به همین دلیل است که از او به عنوان شاعر داستانها یاد میکنند. متاسفانه آثار او، آن طور که باید و شاید در زمان حیات او به دلیل منتشر نشدن آثارش و دلایل دیگر، مورد بررسی قرار نگرفت.
انواع استعارهها، تشبیه، تشخیص، فضاسازی، حس آمیزی و تصویرهای ناب از دستاوردهای زبانی او در متن آثار اوست. مرز شعر و داستان گاهی آنقدر به هم نزدیک است که نمیتوان دریافت در متن او کجا شعر است و کجا داستان. به راستی وقتی در داستان «سه شنبهی خیس» بیژن نجدی مینویسد: «پاییز خودش را به چتر آبی میزد» و یا در جایی دیگر مینویسد: «گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود» کجا میتوانست به واقع فهمید این شعر است و یا داستان. بار معنایی داستان بیشتر تحت تاثیر جملات و زبانی است که بیژن نجدی در نوشتههایش به کار می برد. روایت در داستانهای او قالب خاص خودش را دارد و ممکن است نتیجه در اتفاق به یک تصویر و با به یک جمله و یا به یک شي ختم شود. با این که گاهی شاعرها از عناصر داستانی و داستان نویسان از عناصر شعر استفاده میکنند، اما در داستانهای بیژن نجدی به زیباترین شکل ممکن این ترکیب داستان و شعر به کار رفته است.
نگاهی به دیگر آثار بیژن نجدی
از دیگر آثار بیژن نجدی میتوان «داستانهای ناتمام»، «خواهران این تابستان»، «واقعیت رویای من است» و «پسرعموی سپیدار» اشاره کرد. کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ زبان نوشتار فضایی تازه در ادبیات است. به همین دلیل است که از این کتاب به عنوان مشهورترین کتاب نویسنده یاد میشود.
از مجموعه شعرهای او میتوان به «خواهران این تابستان» و «کتاب نیستان» اشاره کرد که بعد از مرگ او به چاپ رسیدند. اشکالات جدی در نشر و بازنویسی از روی دستنوشتههای شاعر باعث شده بود تا این کتابها آن طور که باید و شاید معرفی نشوند اما همین کتابها توانست طیف وسیعی از جریان شعر معاصر دهه هفتاد را تحت تاثیر خود قرار دهد. «واقعیت رویای من است» یکی دیگر از مجموعه شعرهای بیژن نجدی است. بار عاطفی قابل ملاحظه نخستین، و مهارت در استفاده از واژگان نخستین ویژگی دست نوشتههای او اعم از شعرها و داستانهایش است. زبان شعریای که او به آن دست یافته، زبانی است که مختص بیژن نجدی است و در داستانهایش نیز آمیخته شده است.
یوزپلنگانی که با من دویدهاند
بعضی رمانها و یا مجموعه داستانها در ادبیات فارسی آنقدر درخشیدهاند که نیازی به معرفی ندارند. البته نه که این کتاب به اندازه «سمفونی مردگان» عباس معروفی و یا «بوف کور» صادق هدایت مشهور و معروف باشد. یا کتابهای درخشان و جاویدان هوشنگ گلشیری مثل «شازده احتجاب». همهی این کتابها جایگاه خودشان را در ادبیات فارسی تثبیت کردهاند. آن هم به علت یگانه بودن و ناب بودنشان. که میدانیم بعد از اینها دیگر رمانی و یا کتابی مثل آنها تکرار نخواهد شد. نه به این معنا که ادبیات دیگر به روزهای آخرش رسیده باشد. هنوز هم کتابهای خوب زندهاند و نفس میکشند. همانطور که یک کتاب خوب برای همیشه نفس میکشد.
کتابی درخشان در ادبیات داستانی فارسی
مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده اند» از بیژن نجدی، یکی از کتابهایی است که به موقعیت درخشانی رسیده است. کما اینکه با وجود رسیدن آن به بیش از چهل چاپ، این کتاب خوانندگان بسیاری پیدا کرده است. و در وضعیت بد کتابخوانی در کشور، به فروش بیش از 5000 نسخه رسیده است.
وقتی شاعری چون بیژن نجدی، داستان بنویسد
بیژن نجدی شاعری اهل گیلان بود و مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند شاعرانگی لطیفی در کلمات، جملات، توصیفات و روایتهایش دارد که برخی از زبان و اصطلاحهای گیلکی بهره بردهاند. مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند گردهمایی ده داستان کوتاه است که با نثری متفاوت و جدید، شاعرانه و زیبا نوشته شدهاند. این مجموعه داستان تنها اثری است که در زمان حیات نجدی در ایران منتشر شد. این کتاب برای اولین بار در سال 1373 با کوشش نشر مرکز در چاپ و منتشر شد و بازخوردهای مثبتی از سوی منتقدان و حتی مخاطبان دریافت کرد. با این حال برخی از منتقدان ادبی عقیده داشتند که نجدی چارچوبهای اصلی داستان و ادبیات فارسی را با نثر شاعرانه و غیر اصولیاش مخدوش کرده و با انتشار این مجموعه داستان به ساختار داستان فارسی ضربه زده است. این انتقادات آزردگی شدید و ناراحتی بیژن نجدی را به همراه داشت. با این حال، تنها یک سال بعد از انتشار مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند، این کتاب برنده قلم زرین «جایزه گردون» و در سال 1379 جایزه «نویسندگان و منتقدان مطبوعات» را از آن خود کرد تا نه تنها اعتراضات منتقدانش را خاموش کند، بلکه به اثری ماندگار در ادبیات داستانی فارسی تبدیل شود. این اثر مهم و جذاب بیژن نجدی در سال 1389 با ترجمه «محمدرضا دمایی» به انگلیسی برگردانده و در خارج از کشور هم به انتشار رسید. همچنین برخی داستانهای او به زبانهای آلمانی و کردی هم ترجمه شدهاند.
جموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند چند شخصیت مشترک نام ملیحه و طاهر بین داستانها دارد به که در هر داستان با شخصیتی متفاوت ظاهر میشوند. اما اسم یکسانی دارند و انگار که درونمایه، همان درونمایه داستان اولی باشد که نوشته شده است. سبک کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند به رئالیسم جادویی بسیار نزدیک است و در مواقعی به فراداستان هم نزدیک میشود. اتفاقاتی که در بستر زندگی واقعی برای شخصیتهای واقعی میافتند، لزوما واقعی نیستد. این کتاب جهان به خصوص خودش را دارد که با شاعرانگی منحصربهفرد نجدی و نثر غیرمعمول او ترکیب شده و حس و حال کاملا متفاوتی را به مخاطب منتقل میکند. برخلاف تصور، داستانهای کوتاه نجدی غافلگیر کننده هستند و میتوانند مخاطب را به دنیاهایی آشنا، اما در عین حال عجیب و غریب که کمتر در آثار مشابه دیده شدهاند ببرد.
در داستانهای ﻧﺠﺪی اسطورهزایی، اﺳـﻄﻮرهزدایی و ﺑﺎزﺗﻮلید ﺷﺨﺼﻴﺖهای اﺳﻄﻮرهای ﻛﻬﻦ و زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﺑﻴﻨﺶ اسطورهای هست. او ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮینی اسطورههای ﻛﻬﻦ و چیدمان چندبُعدی اسطوره در یک داستان، علاوه بر رهایی از بحران معرفتی دنیای مدرن، با گرهزدن و اتصال انسانهای مدرن با قهرمانان ملی و اسطورهای زمان خطی را در مینوردد و آنها را به زمان ازلی و حلقوی متصل میکند
جهانبيني اسطورهاي؛
اسطورهزدايي و اسطورهزايي در داستانهاي بيژن نجدي
نگين بينظير
محمدعلي خزانهدارلو
دکتر لیلا صادقی در مقالهای به توصیف دقیق سبک و شیوه نگارش و همچنین نحوه روایت آثار نجدی را تحلیل و بررسی کرده است.
صاحب نظران کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی را یک شعر بلند میدانند. البته برخی دیگر اعتقاد دارند که مجموعه داستان نباید تا این حد درگیر شاعرانگی باشد. اما وقتی این کتاب را میخوانید و جنبش همه حرکات و ذرات و احساسات را در آن میشنوید و میبینید، بعید است که داستانهای شاعرانه را جز داستان کوتاه به حساب نیاورید. این کتاب اثر عجیب و غریبی است. گویی همه اشیا جان دارند، درختها، پنجرهها، سوت قطار و حتی نگاهها حرف میزنند. با این همه کتاب در دسته داستانهای واقع گرا و فراواقعگرا قرار دارد.
چرا یوزپلنگان؟
نکتههای ظریف و جالبی در مورد نامگذاری این کتاب وجود دارد. امروزه مجموعه داستانها با به کار بردن نام یکی از داستانها نامگذاری میشوند. احتمالا شما هم با دیدن نام این مجموعه داستان تصور کردهاید که قرار است خبری از یوزپلنگ در داستانها باشد. البته که این طور نیست و بیژن نجدی با رندی و هنرمندی تمام، شعری را در ابتدای کتاب قرار داده که ماجرای نامگذاری آن را به بهترین شکل ممکن توضیح میدهد.
بیژن نجدی، به دنبال شعر
تنها تمایل بیژن نجدی به چاپ آثارش در سالهای زندگیاش محدود بود به اندک شعرهایی از او که در مطبوعات سالهای اوایل دهه هفتاد به چاپ میرسید. آن روزها، دهه هفتاد کشور ما، بی شک شاهد یک صدای تازه در ادبیات بود. فردی با نگاهی منحصر به خودش که حاصل تکنیک نبود و حاصل یک دنیای درونی پرورش یافته بود. درهم تنیدگی ساختار داستانها با فضای حسی و عاطفی اثر که در نهایت به فرمی جدید از داستان رسیده بود. فرمی جدید که با عمق معنایی همراه است. در نهایت می توان گفت که این شاعر انگار حتی در داستانهایش هم به دنبال شعر بوده است. و علاوه بر داستان و شعر، همه جا به دنبال شعر بوده. تا آن جا که مینویسد:
«دلم میخواهد شعری بنویسم
هنگام که خفتهام
در تابوت
و من دوباره زاده خواهم شد.»
خیلی ذوق زده شدم از دیدن این نوشته
چقدر خوب نجدی و کتاب قشنگشو توصیف کرده بودین. واقعا جاش تو سایت خالی بود. دستتون طلا
مجموعه داستان خواندنی و پرمغزی است. ممنون از خوانش و نظرتون.
امیدوارم که بتونید از خوندن این کتاب و این نوشته در سایت لذت ببرید.
کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند سرشار از شاعرانگی و زیبایی و می شود گفت که مدرن نوشته شده است .حیف که نویسنده اش زود رفت. چند روز قبل هم یک کتاب از یک نویسنده ناشناس بدستم رسید و خواندم و خیلی زیبا و پر مفهوم و با سبکی جالب نوشته شده بود به دوستان توصیه میکنم تهیه کنند. به احتمال از طریق سایت و یا انتشارات بشود تهیه اش کرد. بر خود لازم دونستم بعنوان یک کتابدوست و کتاب خوان این کتاب را معرفی کنم. ممکن است از این نویسنده های گمنام بسیار باشند در این مرزو بوم که در یک گوشه ای قلم می زنند به امید آنکه آثارشان خوانده شود. کتاب” دیوارگِلی” اثر محمدرضا غلامی
عالی بود