بیماری های همه گیر موضوعی است که همیشه در کنار انسانها وجود داشته و به همین دلیل، آثار ادبی بسیاری در رابطه با این بیماریها وجود دارند، اما هرکدام از این آثار، بسته به دوره زمانی و شرایط جامعه در آن زمان موضوعات متفاوتی را مدنظر قرار دادهاند.
لاورن بیوکز (Lauren Beukes)، نمایشنامهنویس و داستاننویس، به دنبال نوشتن داستانی بود که بتواند در آن پیرامون قدرت یک جنسیت خاص مانور دهد. او در رمانی که با نام افترلند منتشر شد، جهانی را توصیف میکند که در آن نوعی از بیماریهای همهگیر باعث میشود تا تمام مردان کره زمین از بین بروند.
بیوکز میگوید میخواستم تصور کنم که جهان بدون مردان چه شکلی خواهد بود و این که آیا جهان با برقراری روابط دوستانه و پیادهروی در شب و یا کاشتن باغچههای عام المنفعه تبدیل به مکانی بهتر خواهد شد یا خیر. بیوکز نوشتن این کتاب را سالها پیش از شیوع ویروس کرونا آغاز کرد.

لاورنس رایت که برنده جایزه پولیتزر در نویسندگی و روزنامهنگاری است، میگوید که رمان جدیدش، «پایان اکتبر» را با الهام از سوالی که سالها پیش ریدلی اسکات (Ridley Scott) و پس از خواندن کتاب جاده (The Road) از او پرسیده بود، نوشته است: «چطور میتوان توضیح داد که نظم اجتماعی بعد از وقوع یک فاجعه عظیم، به طور کامل از میان میرود؟» لاورنس در رمانش «پایان اکتبر» داستان از هم پاشیدن نظم اجتماعی جهان، پس از همه گیر شدن یک ویروس تنفسی را روایت میکند. هدف او از نوشتن این کتاب، روایت یک داستان هشدار دهنده به مردم سرتاسر جهان بوده است.
رایت در کتاب مشهور و غیرداستانیاش تحت عنوان «The Looming Tower: Al-Qaeda and the Road to 9/11» بیان میکند: «جامعه ما اصلا آمادگی مواجهه با یک فاجعه طبیعی را ندارد زیرا تمام نگرانی ما معطوف به تروریسم جهانی است. طوفان هاروی بیشتر از یک حمله تروریستی خسارت به بار آورده است.»
بیماری های همه گیر از زمانی که انسان توانسته همه چیز را ثبت و ذخیره کند، همواره همراه انسان بوده است. در این بین افرادی که با شیوههای مختلفی این حوادث را ثبت میکردهاند، باگذر زمان با دیدگاههای متفاوتی این حوادث را تحلیل کردهاند.

زمانی این بیماریها به عنوان عذاب الهی در نظر گرفته میشدند و عنوان گشاشی در برای طمع، ظلم و یا گفتههای ضدکلیسایی دانشمندان به جامعه خدمت میکردند. در این دوران شیوع بیماریهای همهگیر باعث خلق روایتهایی با محوریت فرار از واقعیت، آسیب پذیری انسان و اعمال قهرمانانه برای نجات دنیا میشدند. بیماریهای همهگیر به عنوان کاتالیزگرهایی برای تبدیل کردن ما به آنچه که هرگز تصورش را هم نمیکردیم تلقی میشدند.
در عصر یونان باستان و در زمان زندگی تاریخدان معروف، توسیدیس (Thucydides)، شیوع بیماری همه گیری که آتن را تامرز نابودی کشاند، ایده اصلی او در رابطه با بیمعنا بودن دعا و از میان رفتن شرافت و ارزشهای انسانی در زمان بحران را شکل داد.
ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe) به انتقاد و نکوهش یک شاهزاده سنگدل پرداخت که ادعا میکرد در برابر بیماری مقاوم است و بیماریها هرگز نمیتوانند به او آسیب برسانند. او این داستان را تحت عنوان «نمایش مرگ سرخ (The Masque of the Red Death)» به چاپ رساند.

استفن کینگ (Stephen King) در کتابی تحت عنوان «ایستادگی (The Stand)»، جنگ بیولوژیکی و یک ارتش بیبرنامه را مورد نکوهش و انتقاد قرار میدهد.
استفن سودربرگ (Stephen Soderbergh)، سیاسیبودن فیلم Contagion را کاملا رد میکند و میگوید که منظور او از ویروس صرفا نمایش یک ویروس بوده و این ویروس نماد چیز دیگری نیست. با این وجود او درسال 2011 و در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت قصد داشت در فیلمش بیان کند که همبستگی اجتماعی و ستونهای اصلی جامعه درحال فروپاشی هستند.

در برخی از دورههای زمای به اندکی خیالپردازی برای تصور کردن بدترین شرایط ممکن و امید داشتن به رخدادن بهترین شرایط نیاز بوده است. نمایشنامه درخشان تونی کوشنر (Tony Kushner)، فرشتگان در امریکا، تعریفی دقیق و مشخص از آسیبهای عظیم بیماری ایدز بود. طاعون سیاهی که در قرون وسطی شیوع پیدا کرده بود باعث به وجود آمدن آثار و تصاویری با با موضوع ترس و اضطراب، بدنهای از هم پاشیده و اسکلتهای رقصان و همچنین ظهور افسانههایی در مورد افرادی مثل سنت سباستین و سنت روچ برای آرامش دادن به مردم شده است.

گریفیت مان (Griffith Mann) معاون دپارتمان هنرهای قرون وسطایی در موزه متروپولیتن در این باره میگوید:
افسانه میگوید که سنت سباستین از اصابت تیر یک کمان جان سالم به در برده است. همچنین این افسانه وجود دارد که سنتروچ توانسته از بیماری طاعون جان سالم به در ببرد. به همین دلیل در اغلب آثار هنری مربوط به این دوران دو شخصیت به چشم میخورند
صد داستان (The Decameron) اثر ادبی کلاسیک بوکاچیو (Boccaccio) (نویسنده ایتالیایی) مربوط به قرون وسطی بیشتر از اینکه یک اثر داستانی باشد، به نوعی شبیه به اثری با توصیههایی برای حفظ فاصله اجتماعی و یا خود قرنطینگی در زمان شیوع بیماریهای همهگیر به نظر میرسد. در این کتاب هفت زن جوان به همراه سه مرد جوان برای فرار از طاعونی که در شهر فلورانس شیوع پیدا کرده است با همدیگر به سمت یک ویلا حرکت کرده و در آنجا کنار یکدیگر زندگی میکنند و در آنجا با تعریف داستانهای مختلف یکدیگر را سرگرم میکنند.

وین ریبورن (Wayne A. Rebhorn) عضو هیئت مدیره دانشگاه تگزاس:
تصور میکنم بوکاچیو پیشبینی میکرده است که ما در زمان شیوع یک بیماری همهگیر چه کارهایی باید انجام دهیم. ما باید از جهان واقعی (شرایط موجود) فرار میکنیم و به جایی میرویم که هیچ اثری از بیماری وجود نداشته باشد، بدون این که آینده و چشمانداز روشنی از این اقدام داشته باشیم.
بسیاری از داستانهای کتاب، داستانهایی درون خود دارند – داستانهایی که شخصیتها برای فرار از وضعیت بد و یا متقاعد کردن دیگر شخصیتها برای انجام یک کار و یا در سادهترین حالت برای سرگرم کردن شخصیتهای دیگر تعریف میکنند. همانطور که طاعون نشان میدهد که زندگی انسان میتواند شکننده و آسیب پذیر باشد، داستانها راهی برای مقابله با این موضوع نشان میدهند.
مطالعه کتابهای مربوط به همه گیریهای بزرگ روشی برای پیبردن تغییرات در جامعه است. در سال 1665 طاعونی در لندن منبع اصلی مقاله دانیل دفو (Daniel Defoe) با نام «یادداشتی درباره سال طاعون» بود که چند دهه بعد منتشر شد و به خاطر جزییات دقیقی که پیرامون شرایط سخت بهوجود آمده در آن ذکر شده بود، مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. پاولا بکشیدر (Paula Backscheider) استاد دانشگاه در مورد دنیل دفو میگوید: «کتاب او زمانی منتشر شد که دوره رنسانس دچار چالشهای زیادی با اعتقادات مذهبی بود و همین باعث شد تا دفو دیدگاهی فراتر از باورهای مذهبی برای علت عذابهای تحمیلشده بر انسان داشته باشد.»
بکشیدر میگوید: «دنیل دفو قصد دارد بفهمد که طاعون خواسته خدا است یا اینکه توضیحی علمی پیرامون نحوه شروع این بیماری همهگیر وجود دارد؟ مردم چگونه میتوانند در این شرایط از خود مراقبت کنند و این بیماری به چه نوع و به چه میزانی میتواند برای انسانها خطر آفرین باشد.»

کتاب طاعون اثر آلبرکامو (Albert Camus) که در قرن بیستم منتشر شد، به عقیده بسیاری تمثیلی از اشغال فرانسه توسط نیروهای حزب نازی و آزادی آن و همچنین مسئله تصادفی بودن سرنوشت انسانها بود. اسب رنگپریده، سوار رنگپریده (Pale Horse, Pale Rider) اثر از کاترین آن، با الهام از شیوع آنفولانزایی در سال 1918-19 که همزمان با پایان جنگ جهانی اول میلیونها کشته به همراه داشت. این کتاب در سال 1939 منتشر شد، سالی که آغازی برای جنگ جهانی دیگری بود.
دوروتی آنرو (Dorothy Unrue) که یک ویراستار است میگوید: «بیماریای که در این کتاب به آن اشاره میشود یک پاندومی آنفولانزای واقعی است، اما بهخاطر همزمانی شیوع این بیماری همهگیر با جنگ و پایان یافتن هردو، تبدیل به سمبلی الهامبخش در قرن 20 شدهاست.»

رمان جدید کریس بوهاجالیان (Chris Bohjalian) با عنوان لوتوس قرمز (The Red Lotus) به تازگی منتشر شده است روی داستان دلهرهآور ناشی از از یک پاندومی خطرناک تمرکز کرده است. او با مطالعه مقالهای درمورد ویروسی که از یک موش منتقل شده و درمانی برای آن وجود ندارد این کتاب را نوشته است. در این کتاب اگر چه موشها ناقل بیماری هستند اما انسانها موجودات خطرناکتری توصیف شدهاند.
او درباره کتابش میگوید:
همه گیری احتمالی داستان را به عنوان یک استعاره نمیبینم، اما معتقدم که یک عامل بیماریزا با نیت شوم و خودآگاهی از بد بودن اعمالش به انسان حمله نمیکند، اما در مقابل ما انسانها؟ به طور کامل نسبت به بد بودن اعمالمان آگاهیم و آنها را با نیستهای شوم انجام میدهیم.


