Pixar بدون شک یکی از موفقترین استودیوهای ساخت انیمیشن است و حال با جدیدترین اثر خود یعنی انیمیشن روح (Soul) بازگشته است تا روزهای اوج خود را برای طرفداران تداعی کند. در ادامه با پی اس ارنا همراه باشید.
در اوایل سال 2020 بود که انیمیشن Onward با همکاری دیزنی و پیکسار اکران شد. انیمیشنی که از آثار بسیاری از رقبا به راحتی پیشی میگرفت، اما یه هیچوجه جزو بهترین انیمیشنهای پیکسار دستهبندی نمیشد و در نقد و بررسی پی اس ارنا نمرهی متوسط 6 را دریافت کرد. این اثر بیشتر از اینکه شبیه انیمیشنهای پیکسار باشد، به انیمیشنهای کودکانهی دیزنی شباهت داشت و جادوی خاص داستانگویی پیکسار در روح آن جریان نداشت. حال چندماه از اکران Onward گذشته و پیکسار با اثر جدیدی به نام Soul بازگشته است و دوباره اثبات میکند که هنوز هم در ساخت انیمیشنهای خاصی که هم برای کودکان جذاب باشند و هم بزرگسالان را به فکر فرو ببرند، بیهمتاست.
پیت داکتر (Pete Docter) کارگردان انیمیشن Soul است. او تا به حال در استودیو پیکسار سه فیلم Monsters Inc. 2001، Up 2009 و Inside Out 2015 را نیز کارگردانی کرده است؛ فیلمهایی که هر سه جزو بهترین انیمیشنهای قرن بیست و یکم به شمار میروند. حال او در چهارمین همکاری خود با پیکسار نیز موفق ظاهر شده و Soul را به موفقیت جدید پیکسار تبدیل کرده است. انیمیشن Soul با توجه به مشکلات حاصل از ویروس کرونا در سینما اکران نشد و مستقیما در دیزنی پلاس در دسترس تماشاکنندگان قرار گرفت.
بررسی انیمیشن Soul را با واضحترین ویژگی مثبت آن یعنی آرتاستایل و کیفیت ساخت انیمیشن شروع میکنیم. پیکسار همیشه در زمان خود در این بخش پیشرو بوده و انیمیشنهایی با کیفیت بصری بالا را تولید کرده است و انیمیشن روح نیز از این قاعده مستثنا نیست. به هر گوشه از Soul که نگاهی بیندازید، بیشتر کیفیت ساخت آن را تحسین میکنید. جزئیات طراحی کاراکترها و به خصوص محیط، به طرز سرسامآوری زیاد است. در همان ابتدای فیلم اگر به تخته سیاهی که پشت سر جو قرار دارد توجه کنید، حتی رد گچهایی که از روی تخته پاک شدهاند را نیز مشاهده میکنید. بافت لباس کاراکترها به دقت طراحی شده، برگ درختان در طبیعیترین حالت ممکن است و صورت کاراکترها علیرغم داشتن نسبتهای کارتونی نامتعارف، هر کدام هویت خاص خود را داراست و وضعیت درونی شخصیتها را به بهترین شکل ممکن منعکس میکند.

نورپردازی انیمیشن Soul واقعا چشمنواز است. سکانسی که جو هنگام نواختن پیانو در وجود خود غرق میشود و هالهای بنفشرنگ اطراف او را فرا میگیرد، یا سکانسهایی که کاراکترها در محیط حرکت میکنند و تغییر نور محیط روی بدن آنها را مشاهده میکنیم، واقعا حیرتانگیزند. مهمترین ویژگی بصری انیمیشن Soul وجود دو آرتاستایل کاملا متفاوت در آن است. اولی آرتاستایل دنیای زندگان و دومی آرتاستایل دنیای روحها. دنیای زندگان همان آرتاستایلی را دارد که جزئیات و نورپردازی آن را توصیف کردیم. دنیای روحها شاید جزئیات بسیار یا نورپردازی خاصی نداشته باشد، اما فضایی فانتزی را به نمایش میگذارد که مانند قدم گذاشتن در عجیبترین خوابهایمان است و ما را به یاد انیمیشن قبلی این کارگردان یعنی Inside Out میاندازد. دنیای روحها دنیایی است که سازندگان در ساخت آن حسابی خوشگذرانی کردهاند و تمام ایدههای عجیب و غریب خود را در آن جا دادهاند.
اما اوج قدرت پیکسار در طراحی بصری، هنگامی است که این دو دنیا با هم ترکیب میشوند. تری، حسابدار دنیای مردگان است. او شمار همهچیز در این دنیا (حتی تعداد پلک زدن دیگر موجودات) را با دقتی فراوان محاسبه میکند تا از بروز هرگونه مشکلی جلوگیری کند. روزی او متوجه میشود که تعداد روحهایی که باید به The Great Beyond، که مقصد روح افراد مرده است، بروند یک نفر کسری دارد. تری به بایگانی غولآسای دنیای مردگان مراجعه کرده و پس از گشتوگذارهای فراوان، بالاخره متوجه میشود که روح گمشده متعلق به فردی به نام جو گاردنر (Joe Gardner) است که در حال حاضر به طور غیرمجاز به زمین بازگشته است.
تری توسط جری(ها) مامور میشود تا به زمین رفته و به صورت مخفیانه و به دور از چشم ساکنان آن، جو را گیر بیندازد و روح او را به دنیای مردگان بازگرداند. تری کاراکتریاست که تنها از تعدادی خط تشکیل شده. حال همچین کاراکتری را در دنیای واقعگرایانهی زندگان تصور کنید تا به نبوغ پیکسار پی ببرید. تری باید مخفیانه ماموریت خود را پیش ببرد، پس سعی میکند تا خود را با محیط ادغام کند و توسط انسانها مشاهده نشود. او خود را به شکل نوار قلب در میاورد و وارد دنیای زندگان میشود و راه خود برای رسیدن به جو را با پنهان شدن در درزهای دیوار و حتی ورود به یک چراغ راهنمایی رانندگی طی میکند. با این وجود که این سکانسها تنها لحظاتی کوتاه هستند، تماشای آنها بسیار جذاب است و چشمان شما را نوازش میکند.

حال نوبت مهمترین ویژگی فیلمهای پیکسار یعنی داستان و شخصیتپردازی آنهاست. جو گاردنر شخصیت اصلی این فیلم، و معلم موسیقی موقت یک مدرسه است. در اول فیلم میبینیم که جو از طرف مدرسه دعوت میشود تا به معلم دائم تغییر سِمت دهد و از مزایای عالی آن بهرهمند شود. در این لحظه انتظار داریم که خوشحالی او را ببینیم، اما در عوض مشاهده میکنیم که جو شوکه شده و ابراز خوشحالی نمیکند. دائمی شدن شغل او شاید مزایای زیادی داشته باشد، اما به این معناست که او باید با سطح فعلی خود در زندگی کنار بیاید و رویای همیشگیاش یعنی شرکت در یک بند جاز و تبدیل شدن به یک هنرمند بزرگ را از یاد ببرد.
مادر او نیز به شدت با رویایش مخالفت میکند، زیرا که معتقد است که امنیت شغلیاش تنها با داشتن یک شغل دائمی تامین میشود. جو جایی خالی در بند هنرمند معروف دوروثیا ویلیامز (Dorothea Williams) پیدا میکند و وقتی برای اجرا رزرو میکند. او مشغول آماده شدن برای اجراست که میمیرد و سر از You Seminar یا The Great Before درمیآورد. او در آنجا با 22 آشنا شده و با هم جستوجو برای یافتن جرقه (Spark) بیست و دو را آغاز میکنند. اسپارک، علاقهای است که یک روح نسبت به یک موضوع یا حرفه پیدا میکند و دلیلی میشود برای رفتن او به زمین.

جو که قصد بازگشت به زمین را دارد، با 22 قرار میگذارد که به او کمک کند تا اسپارک خود را پیدا کند و پس از تکمیل شدن نشان، آن را از 22 بگیرد و به زمین برود و 22 نیز بتواند از زیر ورود به زمین قسر در رود. از اینجاست که جرقهی شخصیت پردازی عمیق کاراکترها زده میشود و میتوانید هنر داستانگویی پیکسار را حس کنید. جو و 22، هر دو افرادی مثل خود ما هستند و به دلیل اهداف شخصی تصمیم به همکاری میگیرند. هیچکدام از آنها یک قهرمان کلاسیک دیزنی نیستند که مردم را نسبت به خود در اولویت قرار دهند. جو در رویای همیشگیاش سر میکند و مشتاق بازگشت به دنیاست، و 22 با جو همکاری میکند تا خود از کاری که به آن علاقه ندارد فرار کند. جو با 22 همراه میشود و تمام فعالیتهای ممکن برای یافتن اسپارک 22 را با هم پشت سر میگذارند، اما تلاشهایشان بیثمر باقی میماند. تنها یک راه برای آنها باقی مانده است؛ وارد شدن به Zone. ماجراجویی آنها در زون منجر به ورود هردوی آنها به زمین میشود، اما روح جو وارد بدن یک گربه شده و روح شماره 22 نیز بدن جو را اشغال کرده است.
جو و 22 با هم از بیمارستان فرار کرده و راهی خانهی جو میشوند. در مدت زمانی که این دو با هم سپری میکنند، 22 به تدریج با زیباییهایی زندگی آشنا میشود. نیازی به اتفاقات عجیب و خاص نیست. برای 22 که تا به حال در زمین نبوده و حتی قدرت بویایی و تشخیص مزهها را هم نداشته، یک گاز از تکه پیتزایی که جو برای او میآورد نیز مانند یک رویاست. او با چنان لذتی آن تکهی پتیزا را میخورد (اینجا نیز باری دیگر جذب انیمیشنهای روان پیکسار خواهید شد) که نگاه کردن به آن برای بیننده نیز لذتبخش است. بیست و دو تا قبل از این به موسیقی علاقهای نداشت، اما هنگامی که یک نوازنده را در مترو مشاهده میکند، به آهنگ او با آرامش گوش میکند و در آخر نیز با سادگی کودکانهی خود، برای تشکر از نوازنده به او یک تکه دونات میدهد! 22 مانند کودکی خردسال، دنیا را در زیباترین و پاکترین حالت ممکن میبیند و کوچکترین محرکها نیز برای او خوشحالکنندهاند. او حتی به فریاد فردی عصبانی در مترو نیز با چشم حیرت مینگرد.

بیست و دو و جو به خانه میرسند و مدتی نمیگذرد که کانی (یکی از دانشآموزان با استعداد جو) در خانه را میزند. کانی از موسیقی ناامید شده و قصد ترک آن را دارد. بیست و دو صحبت با کانی را آغاز میکند و در نهایت به او میگوید که با علاقهای که به موسیقی دارد، حتما باید آن را ادامه دهد. کانی نیز که تنها منتظر یک تلنگر بیرونی و صادقانه بود، به سرعت سخن 22 را میپذیرد و با خوشحالی از او خداحافظی میکند. اینجاست که جو از سخنانی که در چند متریاش رد و بدل شده متعجب شده، به فکر فرو میرود و رفتارهای گذشتهی خود را مورد بررسی قرار میدهد.
مقصد بعدی آنها آرایشگاه است. 22 سفرهی دل خود را جلوی آرایشگر باز کرده و هر چه در مغزش میگذرد را به او میگوید. چرا 22 موفق به پیدا کردن اسپارک خود نشده بود؟ آیا اسپارک به معنای هدف نهایی زندگی یک فرد است؟ اینجا پیکسار ما را وارد نقطهی عطف داستان در شخصیتپردازی میکند. وضعیت روحی جو و 22 در نقطهای مرزی قرار دارد. جو در شرف دور انداختن عقاید قدیمیاش است و 22 نیز در حال آشنا شدن و خو گرفتن با افرادی است که چندی قبل از آنها فراری بود.

دز به 22 میگوید که آرزوی اولیهاش در کودکی این بوده که دامپزشک شود. بیست و دو از دز میپرسد که آیا حال که به هدف خود نرسیده، از زندگی لذت میبرد؟ دز پاسخ میدهد که اتفاقا الآن از وضعیت خود راضیست و زندگی رضایتبخشی را پشت سر میگذارد. 22 که از جو شنیده بود که سخنان آرایشگر به جاز محدود میشود، از رو میپرسد که چرا تا به حال از زندگی خود صحبت نکرده بود؟ دز نیز به سادگی پاسخ میدهد: «چون تا حالا نپرسیده بودی!». اینبار جو با شدت بیشتری در فکر فرو میرود؛ چرا تا به حال دز را به این صورت مورد توجه قرار نداده بود؟ چرا 22 علیرغم بیتجربگی موفق شد تا مکالمهی خود با کانی و دز را اینقدر عالی به اتمام برساند؟ آیا تفکراتی که جو تا الآن با آنها زندگی کرده، مشکلدار هستند و نیاز به تغییر دارند؟
جو و 22 به راه خود ادامه میدهند که شلوار 22 پاره میشود و آنها مجبور میشوند برای دوخت آن به مادر جو که خیاط است مراجعه کنند. جو برای اولین احساسات خود را برای مادرش شرح میدهد و به او از علاقهی قلبیاش به موسیقی میگوید. نواختن موسیقی و شناور شدن در در لحظهلحظهی زیباییهای جاز، رویای جو است. رویایی که به هیچوجه با چیزی جایگزین نمیشود و در صورت نرسیدن به آن، جو هیچگاه احساس موفقیت نخواهد کرد. مادر او برای اولینبار تحت تاثیر قرار گرفته و تصمیم میگیرد که به نظر پسرش احترام بگذارد. وقتی از واقعگرایانه بودن این اثر صحبت میکنیم، دقیقا به همچین چیزی اشاره میکنیم. مادر جو شاید مخالف تصمیم او بوده باشد، اما پس از شنیدن احساسات درونی پسرش، او را درک کرده و منطقی عمل میکند.
جو و بیست و دو با کمک Moonwind آمادهی اجرای مراسمی برای بازگرداندن روحها به مکان اصلی خود می میشوند. بیست و دو که حال طعم زندگی در زمین و تعاملات لذتبخش انسانی را چشیده و متوجه شده که زندگی بر روزی زمین با آن تصوری که قبلا از آن داشت تفاوتهای بسیاری دارد، تصمیم میگیرد که در بدن جو باقی بماند و از جو فرار میکند. تری ناگهان هر دوی آنها را گیر میاندازد و به The Great Before باز میگرداند. در آنجا میبینیم که نشان 22 کامل شده (یعنی 22 اسپارک خود را پیدا کرده) و حال او میتواند به زمین برود و بدن مخصوص خود را داشته باشد. جو با خودخواهی به 22 میگوید که پیدا شدن اسپارک به دلیل دلیل بوده که او در بدن جو بوده و این اسپارک متعلق به خود 22 نیست. 22 نیز با ناراحتی نشان را به سمت جو پرت میکند و سپس به دلیل مشغول شدن ذهنش با افکار منفی مرتبط با اسپارک، ناخودآگاه وارد Zone میشود.
جری که مشغول تماشای آن دو بوده، به جو میگوید که اسپارک هدف زندگی یک فرد نیست و در واقع فقط دلیلی است برای ورود به زمین و آغاز زندگی. جو به بدن خود باز میگردد و اجرای عالیای نیز با دوروثیا و بند او به نمایش میگذارد. بعد از نمایش، جو حس عجیبی دارد. او تمام عمر انتظار این لحظه را میکشیده است. پس چرا احساسی که تصور میکرد بعد از رسیدن به هدف زندگیاش باید داشته باشد را ندارد؟ او با درماندگی از دوروثیا دلیل حس و حالش را میپرسد. دوروثیا برای او داستان ماهیای را تعریف میکند که تمام زندگیاش در جستجوی اقیانوس بوده. این ماهی از بقیه محل اقیانوس را سوال میکند و اینگونه جواب میگیرد که او همین الآن هم در اقیانوس است. اما ماهی بیخبر داستان ما میگوید: «نه، من الآن تو آبم، ولی دارم دنبال اقیانوس میگردم!».
اینجاست که یکی دیگر از ویژگیهای متمایزکنندهی انیمیشن Soul را درک میکنید؛ دیالوگ نویسی فوقالعادهی آن. فیلمهایی با ردهبندی سنی PG، معمولا دیالوگهایی ساده، کلیشهای و قابل پیشبینی دارند. چند فیلم آخر خود پیکسار مانند Onward و Coco نیز به این مشکل دچار بودند. اما Soul به طرزی هوشمندانه این مانع را پشت سر میگذارد. این انیمیشن دیالوگهایی را در خود جای میدهد که در عین حال که برای کودکان جذاب هستند، در لایههای زیرین خود مفاهیمی عمیق دارند که بزرگسالان را نیز به تامل وا میدارند. دیالوگ جری به جو که قبلتر بیان کردیم، نمونهای واضح از این موضوع است. داستان ماهی نیز شاید به دست نویسندگان انیمیشن Soul نوشته نشده باشد، اما کاملا با تم داستان همخوانی دارد و در سکانسی مناسب استفاده شده است.
جو متوجه اشتباه خود و ظلمی که در حق 22 کرده میشود و نشان را به او پس میدهد. بیست و دو آمادهی رفتن به زمین میشود و جو نیز تا آخرین لحظه او را همراهی میکند. تا اینجا ویژگیهای خوب انیمیشن Soul را بیان کردیم و حال نوبت تنها مشکل اساسی آن است؛ سرنوشت نهایی جو. در آخرین سکانس میبینیم که جو آمادهی ورود به The Great Beyond است، اما جری مانند امدادی غیبی از راه میرسد و به او میگوید که به خاطر موفقیت در پیدا کردن اسپارک 22، به عنوان جایزه به او شانسی دوباره برای زندگی داده شده است. جو نیز این هدیهها قبول کرده و به زندگی بازمیگردد. به همین سادگی! وجود چنین سکانسی در فیلمی که از ابتدا روندی واقعگرایانه برای داستان و شخصیتپردازی پیش گرفته بود، به هیچ وجه با آن همخوانی ندارد.
این سکانس همچنین باعث میشود که قوس شخصیتی نهایی جو و فداکاریاش نیز کمارزش جلوه کند. بعضی میگویند که این پایان بندی مناسب است، زیرا این فیلم برای کودکان نیز هست و پایان بندی آن نباید تاریک و غمگین باشد. اما مشکل اینجاست که این پایانبندی برای کودکان نیز پیغام خوبی ندارد. پیغامی که این پایانبندی به کودک میدهد، این است که ما به دیگران کمک میکنیم، زیرا خود نیز چیزی از دست نمیدهیم. این پیام به معنی از بین بردن ارزش فداکاری است. در دنیای واقعی، جریای وجود ندارد که همه چیز را بر وفق مراد ما تنظیم کند.
در این بین باید به سرعت داستانگویی نیز اشاره کنیم. انیمیشن Soul یک ساعت و چهل و هفت دقیقه است که دقایقی از آن نیز به تیتراژ پایانی اختصاص دارد. زمان خالص این فیلم حدود صد دقیقه است، اما پیکسار با همان صد دقیقه غوغا میکند. جو و 22 به عنوان شخصیتهای اصلی و محوری داستان، شخصیت پردازی کامل و ارزشمندی دریافت میکنند. بیست و دو در ابتدا روحی نابالغ است که تنها به فکر خوشگذاری در دنیای روحهاست و در انتها به روحی تبدیل میشود که زندگی در زمین را تجربه کرده و حال دید بازتری نسبت به دنیای اطراف خود دارد. جو فردی است که در ابتدا هدف زندگیاش را با دلیل آن اشتباه گرفته بود و ناخواسته روح 22 را نیز وارد تاریکی کرد. او نیز با گذشت زمان شخصیت بالغتری ییدا میکند و دیدگاه خود را اصلاح کرده، ارزش واقعی زندگی را متوجه شده و از 22 نیز رستگاری میجوید.
تنها تاثیر سرعت مناسب داستانگویی، در شخصیت پردازی نیست. این سرعت منجر به دنیاسازی و ایجاد اتمسفری متناسب با هدف داستان میشود. دنیای زندگان، The Great Before و Zone مناطق مختلفیاند که در طی داستان با خودشان و فضای حاکم در آنها آشنا میشویم. هر کدام از آنها حسوحال منحصر به فردی دارند و میزبان اتفاقات خاصی هستند. دنیای زندگان همانطور که قبلا اشاره کردیم، فضایی واقعگرایانه دارد. The Great Before فضایی است فانتزی و سراسر از شادی. دویدنها و شیطنت روحهای جوان در The Great Before باعث ایجاد فضایی سورئال شده است که به نوبهی خود جالب است. و در نهایت زون نیز فضایی است برزخ مانند. این مکان مانند مرزی میان دنیای زندگان و دنیای روحهاست. در آن هم روحهای غرق در شادی و هم روحهای غرق تاریکی قابل مشاهدهاند. این تضاد، به ایجاد اتمسفری درخور برای مکانی برزخمانند به بهترین نحو ممکن کمک میکند.
در آخر جا دارد تا از موسیقیها و صداگذاریهای انیمیشن Soul نیز یادی کنیم. همانطور که میدانید، رشد شخصیتی جو حول محور علاقهاش به موسیقی جاز میچرخد. در فیلم سکانسهای زیادی هستند که کاراکترهای مختلف، قطعههای مختلفی را اجرا میکنند. این اجراها به طرز کاملا مناسبی به فرمت انیمیشن تبدیل شدهاند و در لحظاتی آدم را به یاد فیلم Whiplash میاندازند. صداپیشههای انیمیشن نیز کار خود را عالی انجام دادهاند و شنیدن صدای جیمی فاکس (صداپیشهی جو گاردنر) که با انیمیشنهای بینقص صورت جو تنظیم و هماهنگ شده، تاثیرگذاری انیمیشن را تا حد زیادی بالا میبرد. حال باید منتظر باشیم و ببینیم که با گذشت زمان آیا Soul نیز به اثر کلاسیک و جهتدهندهای مانند Up تبدیل خواهد شد یا خیر.
نظر شما در رابطه با انیمیشن روح (Soul) چیست؟ آیا از تماشای آن لذت بردید و آن را جزو آثار موفق استودیو پیکسار در نظر میگیرید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید و با نقد و بررسی انیمیشن و انیمه با پی اس ارنا همراه باشید.
The Review
انیمیشن Soul
انیمیشن Soul اثری است که بازگشت پرقدرت پیکسار به عرصهی انیمیشینسازی را به رخ میکشد. این انیمیشن با داستانگویی خاص خود، بینندگان را مجذوب میکند و به اثری تبدیل میشود که فراموش کردن آن کار سادهای نیست. مشکلات ریزی مانند پایان بندی نیز در Soul وجود دارد، اما این مشکلات به هیچوجه مانع تاثیرگذاری عمیق این انیمیشن نمیشوند.
نقد خیلی خوبی بود. من ک واقعا از این انیمیشن لذت بردم
بنظرم خیلی خوب نشون داده بودن که پیدا کردن استعداد و وقف کل زندگی برای اون، تنها هدف زندگی نمیتونه باشه.
تاثیرگذارترین قسمتشم بنظرم جایی بود ک جو از نوازنده زن پرسید بعدش چی؟ و گفت فردا دوباره میان و همین رو اجرا میکنن و بعدشم که داستان ماهی رو گفت.
من ک واقعا ازش خوشم اومد و برای منی ک زندگی کردن رو فراموش کرده بودم خیلی الهام بخش بود
بله واقعا فیلم تاثیرگذاری بود و آرامش خاصی در لحظاتش جریان داشت. خوشحالم که نقد مفید واقع شده براتون.
در کل انیمشن عالی و بسیار تاثیر گذار بود هر چند دقایق اولیه انیمیشن به نظرم کمی حوصله سر بر بود
نقد جامع و کاملی بود
سلام
محیطها رو عوض کنید، رنگها رو عوض کنید، من ناراحت نمیشوم. چون این اثر در دنیاسازی ناموفق است. سورئال نیست، منظورم این هست که به قلمرو انیمیشن پا نمیگذارد. ولی ادعای انیمیشن بودن دارد، این تضاد، اثر رو ضعیف میکند و دلیلش رو این میدانم؛ نمیخواهم یک انیمیشن بسازم، میخواهم یک بیانیه بسازم! یک بیانیهی کوتاه شامل حرفهای… و بجز این اثر من در باقی موارد شکستخورده است. بنظرم فیلم کوتاهست چون این بیانیه کمجون، بیشتر از این حرفی ندارد.
با این نیت، اثری خواهم ساخت، با پوستهی انیمیشن و روایت قصه، ولی در هسته، من یک جارچی هستم برای بیان این بیانیه.
تشکر، سال نو مبارک
عالی