فصل اول مندلورین در مقایسه با سریالهای مشابهاش مجموعهای از اپیزودهای خاص است. اگر سطحی نگاه کنیم، روایتی نسبتاً ساده با جریانهای جانبی بیشتری نسبت به داستان اصلی است. اما همچنان جزییات زیادی در داستان فصل اول Mandalorian جا داده شده. همراه با تعداد زیادی کاراکترهای جدید که بخش جدیدی از دنیای استاروارز را پر کردهاند. حال در این مطلب میخواهیم خلاصه داستان فصل اول Mandalorian را برای شما شرح دهیم. همچنین در مطلب موسیقی متن سریال ماندالورین قسمت به قسمت، موسیقی متن این سریال را قرار دادهایم که با انتشار موسیقی متن فصل دوم مندلورین، آن را هم به مطلب اضافه میکنیم.
متن زیر حاوی اسپویلر قسمت آخر داستان فصل اول Mandalorian است.
به نظرم آمد که تمیزترین روش برای توضیح هرآنچه که تاکنون در دنیای استاروارز دیزنی اتفاق افتاده، این است که اپیزود به اپیزود پیش بروم و بولتپوینت به بولتپوینت همه چیز رت توضیح دهم. با وجود اینکه نمیدانیم برای فصل دوم چه برنامهای ریختهاند، اما میدانیم که نه تنها اکثرش برپایهی بستر داستانی قدیمی استاروارز (Lore) خواهد بود، بلکه هرچیزی که راجب Din Djarin یاد گرفته بودیم، (بیایید مندلورین صدایش کنیم، تلفظش راحتتر است)، و کودک، ( که او هم بچه یودا صدا میزنیم) ۵۶ بولتپوینت نیاز داشت تا کاملا خلاصه شود.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود اول: «مندلورین»
- ما مندلورین افتخاری، (پدرو پاسکال)، را میبینیم، درحالی که آخرین کارش را تمام میکند. توقیف یک mythrol (هوراتیو سانز) از یک بار روی سیاره Maldo Kreis.
- درحالی که آخرین جایزهاش در کربونایت امن است، به نوارو میرود تا به دنبال کار بگردد. اما بهترین پیشنهادی که گریف کارگا (با بازی کارل ودرز) میتواند به او بدهد یک کار غیرقانونی و مخفی است.
- این کار مربوط به یک کارفرما (ورنر هرزوگ) است. یک صاحب منصب سابق امپراتوری که با استورمتروپرها محاصره شده و از مندو میخواهد هدفی که پاک جایزه ندارد را پیدا کند، تمام چیزی که معلوم میشود این است که هدف ۵۰ ساله است و توسط ردیاب، ردیابی میشود.
- موندو به سیاره آروالا-۷ میرسد. یک مکان نسبتا خالی از سکنه که بجز چند بلورگ و «کویلی» ( با صدای نیک نولته) که او را به سمت هدف راهنمایی میکند.
- مندو روستا را پیدا میکند. همچنین تعدادی محافظ مسلح پیدا میکند تا با آنها بجنگد. محافظان در حال جنگیدن با IG-11 هستند که یک دروید جایزهبگیر است. آن دو تصمیم میگیرند با هم همکاری کنند.
- این همکاری یک دقیقه دوام میآورد. آن دو موفق میشوند خیل دشمنان را شکست داده و هدف را پیدا کنند. که معلوم میشود هدف بچه یودا است!
- آیجی-۱۱ میخواهد بچه یودا را بکشد. اما دوست ما مندو، با این ایده مخالفت کرده، و با شلیک کردن به آیجی-۱۱ او را اوراق میکند، که باعث میشود با این کودک عجیب تنها شود.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود دوم: «کودک»
- خبر خوب برای مندلورین! بچه یودا با کیف مخصوص حمل خودش است، که حمل و نقل او را در بیابان سیاره آروالا-۷ آسانتر میکند.
- خبر بد برای مندلورین! جاوا ها سفینه او را برای قطعاتش تکه تکه کردهاند و با وجود اینکه مندو با تمام توان دنبالشان میکند، نمیتواند آنها را مجبور به پس دادن قطعههای سفینهاش بکند.
- اما با کمک کویلی موفق میشود به یک توافق برسد. تخم را به دست بیاورد و آنها هرچه دزدیدند به او پس میدهند.
- برای گرفتن تخم گفته شده، مندو میبایست با یک مادهورن رو به رو شود که تقریبا به کشتنش میدهد. ولی با مداخله بچه یودا که از نیرو استفاده میکند موفق میشود.
- بچه یودا به یک چُرت طولانی فرو میرود و در همین حین مندلورین و کویلی با همدیگر همکاری میکنند تا سفینه را تعمیر کنند. مندلورین به کویلی پیشنهاد همکاری میدهد، اما کویلی از آزادی که با زحمت به دست آورده، خوشحال است. مندلورین از آن سیاره میرود.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود سوم: «گناه»
- بعد از جنگیدن با مادهورن، مندلورین دوش گرفته و زره خود را تمیز میکند. او به بچه یودا اجازه میدهد اطراف اتاقک سفینه را بگردد. اما وقتی سعی میکند با یک توپ نقرهای که از وسایلش آویزان است بازی کند جلوی او را میگیرد.
- سفینه ریزور کرست به نوارو بازمیگردد. آنجا مندلورین محموله را به کارفرمایش تحویل میدهد. اما راجع به این کار دو دل است.
- مندلورین کپه فلز درخشان بسکار را پیش زرهساز میبرد تا به یک زره براق و نو تبدیل شود. دفعه بعدی که به کلاب وارد شود قیافهاش بسیار خفن خواهد بود.
- اما او احساس خفن بودن نمیکند. با وجود اینکه گریف به او میگوید که راه خودش را برود و از ثروت جدیدش لذت ببرد، مندلورین نمیتواند پسر زیبای فضایی خود را پشت سر بگذارد. بنابراین تصمیم میگیرد که به مکان کارفرمایش یورش ببرد و نجاتش بدهد.
- مندلورین کاملا به موقع میرسد و جلوی آزمایشهای شرورانه دکتر پرشینگ (با بازی امید ابتاهی) روی بچه یودا را میگیرد.
- اما این کار تمام مزدوران را علیه مندلورین میشوراند. در حالی که مندلورین بچه یودا را در بغلش گرفته و به سمت سفینهاش میدود. حتی گریف هم تلاش میکند جلویش را بگیرد. اما مندلورینهای دیگر که در زیر زمین زندگی می کردهاند، با وجود مشاجرهای که اخیراً با مندلورین داشتند، به کمکش میآیند (بعضی از آنها جتپک دارند).
- و همانطور که اپیزود شروع شده بود، همانطور هم به اتمام میرسد؛ با مندلورین و بچه یودا در راه. با این استثنا که این دفعه آن دو در حال فراراند. اما حداقل الآن مندلورین به بچه یودا اجازه میدهد که با توپ نقرهای بازی کند.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود چهارم: «پناهگاه»
- مندلورین میداند که بهترین کاری که در حال حاضر میتواند بکند این است که مخفی شود. بنابراین روی سیاره سورگان که از مدار آرام به نظر میرسد فرود میآید.
- متاسفانه، این سیاره اصلا آرام نیست. یک روستا توسط مهاجمان در حال حمله است و وقتی روستاییان میبینند که یک جایزهبگیر به منطقه وارد شده از او کمک میخواهند (سناریویی مشابه هفت سامورایی، شاهکار کوروساوا).
- مندلورین با تردید قبول میکند و از کارا دون ( جینا کارانو) که سابقاً برای شورشیان یک شاکتروپر بوده و در حال قایم شدن در سورگان است کمک میگیرد.
- با کمک همدیگر موفق میشوند به روستاییان آموزش دهند چطور بجنگند. حتی در مقابل یک AT-ST!
- بچه یودا با کودکان محلی دوست میشود و تقریبا موفق میشود یک قورباغه را بخورد.
- مندلورین همچنین با امرا (جولیا جونز) دوست میشود. یک بیوه جذاب که مهارتهایش با تفنگ ستودنی است. در بدترین حالت، مندلورین برنامه دارد بچه یودا را با او تنها بگذارد. زیرا سفر کردن با او حتی برای کودکی که توانایی استفاده از نیرو دارد هم خطرناک است.
- متاسفانه بقیه جایزه بگیران همچنان دنبال بچه یودا هستند و به جای به ریسک انداختن بیوه و روستایش، مندلورین تصمیم میگیرد بار دیگر سوار سفینهاش شده و پرواز کند. بچه یودا از از دست دادن دوستانش بسیار ناراحت است.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود پنجم: «هفتتیرکش»
- سفینه ریزور کرست تحت حمله یک جایزهبگیر دیگر قرار میگیرد که این برای مندلورین ناراحت کننده است. او موفق میشود سفینه حریف را نابود کند، اما سفینه خودش هم آسیبهای بسیار جدی میبیند.
- بنابراین نیاز به توقف کوتاهی در سیاره تتوین است و «پلی موتو» ( امی سداریس) استخدام میشود تا تعمیرات را انجام دهد (بدون کمک هیچ درویدی، زیرا بعد از سلاخی خوانوادهاش مندلورین از درویدها خوشش نمیآید).
- تعمیرات به پول نیاز دارد. بنابراین مندلورین به بار میرود تا دنبال کارهای احتمالی بگردد. در این بار به تورو کالیکن (جیک کاناوال) بر میخورد که از او میخواهد یک مزدور حرفهای به نام «فنک شند» را پیدا کند.
- مندلورین و تورو او را در بیابان های تتویین پیدا میکنند و درنهایت دستگیرش میکنند. اما تورو همکار غیرقابلاعتمادی از آب درمیآید و وقتی فنک به او میگوید که مندلورین از خودش (فنک) بسیار ارزش بیشتری دارد، تورو به مندلورین شلیک میکند.
- اما تلاشهای تورو برای خیانت با کمک از طرف «پلی» (همان زنی که سفینهاش را تعمیر کرد) نقش بر آب میشود و ریزور کرست به ادامه سفرش میپردازد.
- یک تویبست: یک شبه به بدن فنک نزدیک شده و میتواند به این معنی باشد که داستانش به پایان نرسیده و در فصل دوم ممکن است بار دیگر او را ببینیم.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود ششم: «زندانی»
- ماجرا از آنجا شروع میشود که مندلورین با یک دوست قدیمی به نام «سام رن» (مارک بون جونیور) ارتباط برقرار کرده و برای یک ماموریت فرار از زندان استخدام میشود. اعضای تیم او شامل: میفیلد (بیل بر)، شیآن (ناتالیا تنا)، کیو۹- ۰(ریچارد آیواده) و برگ (کلنسی براون) است.
- این فرار از زندان پستی و بلندیهای خاص خودش را دارد. با وجود آنکه مندلورین یک اسکواد تمام از درویدهای سفینه زندان را از بین میبرد اعضای تیم باز هم به او اعتماد کامل نمیکنند.
- همچنین وقتی آنها «چین» (اسماعیل کروز کوردوا) برادر شیآن را نجات میدهند، به مندلورین خیانت کرده و او را در یک سلول رها میکنند.
- مندلورین از سلول فرار کرده، بقیه را در سلول زندانی کرده و «چین» را پیش «رن» بازمیگرداند. این گونه کار به پایان میرسد.
- وقتی مندلورین در حال پرواز و رفتن است، «رن» تلاش میکند او را بکشد. اما مندلورین که باهوشتر است، بر «چین» و سفینهاش یک ردیاب کار گذاشته و مقر رن را منفجر میکند.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود هفتم: «آگاه شدن»
- مندلورین از گریف پیشنهادی دریافت میکند که نمیتواند رد کند. فرصت درست کردن رابطه بینشان و کشتن افسر امپراتوری، ورنر هرزوگ و سربازانش. هرچند این به معنی بازگشتن به نوارو است.
- اما از آنجایی که مندلورین احمق نیست تصمیم میگیرد نیروی کمکی با خودش ببرد. این نیروی کمکی شامل کارا، کویلی و یک آیجی-۱۱ دوباره برنامهریزیشده میشود.
- چطور کویلی موفق شد آیجی-۱۱ را از یک قاتل به یک صرف کننده چای تغییر بدهد؟ اگر همچین سوالی داشتید نگران نباشید چون یک مونتاژ کامل به آن اختصاص داده شده است.
- مندلورین و گروه جدیدش به اطراف نوارو میروند و به گریف ملحق میشوند. هیچکس به دیگری اعتماد کامل ندارد؛ حتی بعد از جنگیدن با یک گله مایناکها.
- حمله مایناکها مهم است چون گریف به شدت مجروح میشود. سپس بچه یودا با استفاده از نیرو او را درمان میکند. از آنجایی که این مزدوران با اسکایواکرها زیاد آشنا نیستند قدرتهای جادویی بچه یودا حسابی غافلگیرشان میکند و روی آنها تاثیر میگذارد.
- درحقیقت گریف تصمیم میگیرد به مندلورین و کارا خیانت نکند. به جایش او آنها را به داخل شهر هدایت میکند، ولی بچه یودا با کویلی عقب میمانند و قرار است که از خطر حفظ باشند.
- در همین حین که کارفرما مرسولهاش را تحویل میگیرد، یک تماس تلفنی از «مف گیدیون» دریافت میکند. پیامی که میگوید مف گیدیون تمام منطقه را با استورمتروپرها محاصره کرده و برای یک حمله همهجانبه آماده است.
- در اولین موج حملهها کارفرما کشته میشود. مهمتر آنکه مف گیدیون دو تروپر میفرستد تا بچه یودا را از دست کویلی بگیرند و در این بین کویلی کشته میشود.
داستان فصل اول Mandalorian | اپیزود هشتم: «رستگاری»
- تروپرهایی که بیبی یودا را دزدیده بودند (با بازیگری جیسون سودکیس و آدام پالی، اگر نمیدانستید!) در حاشیهشهر میچرخند، به هرچه که میبینند به عنوان تمرین تیر اندازی شلیک و یودا را اذیت میکنند. خلاصه، هربلایی که قرار است سرشان بیاید حقشان است، و بلایی که سرشان آمد یک آی-جی 11 عصبانی (همان ربات قاتل قسمت اول) است که در یک لحظه هر دو نفر را قتل عام میکند و میرود.
- در همین زمان، نزاع بین دستهی مندو و ماف گیدیئون همچنان در حال رخ دادن است – مندو یک ایدهای به سرش زده که به فاضلابها و محل زندگی مندلورینها فرار کند، آن هم همزمان با اینکه نیروهای ایمپریال در حال نصب کردن یک سلاح سهمگیناند.
- گیدیئون برای مذاکره تلاش میکند ولی مندو و دوستانش پایهی اینکار نیستند. در همین بین سر و کلهی آی-جی 11 پیدا میشود و مبارزهای سخت بین مندو و ایمپیریالها شکل میگیرد، مندو به سختی زخمی میشود و به دوستانش میگوید که مرا رها کنید و به داخل فاضلاب بروید.
- در این بین، بچه یودا هم با کشتن یک سرباز ایمپیریال که شعله افکن در دست داشت، جان همه را نجات میدهد و با گریف و کارا مندو رو رها میکند و میرود. اما آی-جی 11 با آنها نمیرود و با مندو میماند تا او را درمان کند. بخاطر اینکه منطقا او یک ربات است و اصلا به عنوان موجود زنده حساب نمیشود، مندلورین کلاهش را برمیدارد تا آی-جی 11 بتواند او را درمان کند. در همین لحظه بالاخره چشممان به جمال پدرو پاسکال روشن شد!
- اکنون همه به فاضلاب رسیدهاند جایی که کولونیِ مندلورین را کشف میکنند و میفهمند دیگر به علت حملهی امپراطوری، هیچ مندلورینی در زیر زمین زندگی نمیکند. همه آنها زره خود را درآوردند و پراکنده شدند. اما یک مندلورین هنوز در آنجا باقی مانده بود؛ زره ساز.
- مانند بقیهی افراد، زره ساز دلش میخواهد بچه یودا را ببیند و بعد از اینکه تمام داستان را از سمت مندلورین میشنود، به او میگوید که بچه یودا به عنوان یک ناجی باید پیش مردمان خودش برگردد. همچنین به مندلورین گردند بند مادهورن و لقب ارتش دونفره را به بچه یودا و مندو میدهد. حتی یک جت پک خفن هم نصیب مندلورین میشود!
- مندلورین و دار و دستهاش به همراه استورم تروپرها که به سرعت دنبالشاناند، آن جا را ترک میکنند – اما زره ساز نیم دوجینشون را از بین میبرد ( بیاید امیدوار باشیم که زنده مانده باشد).
- آنها در حین فرار، یک قایق پیدا میکنند که میتواند آنها را از مذاب داغ شده عبور بدهد. در همین صحنه، آی-جی 11 خودش را فدا میکند تا استورم تروپرها را از بین ببرد (عجب صحنه تراژیکی بود، واقعا دست مریزاد آقای وایتیتی). مندو و دوستانش برای چند لحظه نفس راحتی میکشند، اما درواقع این لحظه آرامش قبل از طوفان بود، زیرا بلافاصله ماف گیدیئون به سراغشان میرود، آن هم در یک X-wing.
- در همین حین، گریف از بچه یودا کمک میطلبد: «یالا بچه! از اون کارای جادویی دستی بکن!» و این شاید بهترین دیالوگ کل فصل باشد.
- بچه یودا کارای جادویی دستی را انجام نمیدهد، اما به جایش مندلورین با جت پکاش به سراغ گیدیئون میرود و در حال پرواز به سفینه او حمله میکند، یک بمب روی بال سفینه قرار میدهد و باعث سقوطش میشود!
- گریف زمانی که مندو با بچه یودا در حال ترک این سیاره است، از کارا درخواست میکند که محافظش شود و کارا هم قبول میکند.
- مندو قبل از رفتن کوئیل را دفن میکند و ادای احترامش را به جای میآورد.
- اما این پایان فصل اول نیست، بلکه در صحنه دیگری ماف گیدئون از سفینه سقوط کرده خودش زنده بیرون میآید! و یک دارک سیبر هم دارد! با این حال فصل دوم خیلی پر اهمیت میشود!
در این مطلب سعی کردیم به صورت کوتاه و خلاصه تمام اتفاقاتی که در داستان فصل اول Mandalorian افتاده بود را برای شما تعریف کنیم. اکنون 4 قسمت از فصل دوم گذشته است و اتفاقات جذابی در این فصل رخ داده. نظر شما چیست؟ ماف گیدیون چه نقشه شومی در سر دارد؟ نظر خود را در قسمت کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.