هوارد فیلیپس لاوکرفت (H. P. Lovecraft) نویسنده آمریکاییتبار داستانهای ترسناکِ فانتزی و علمی–تخیلی همواره یکی از نامهای مهم و تاثیرگذار ژانر وحشت قلمداد شده است.
لاوکرفت را از سویی پدر وحشت مدرن مینامند و از سویی دیگر آثارش پایهگذار یک زیرژانر پرطرفدار در ژانر وحشت تحت عنوان «وحشت لاوکرفتی» شده است. لاوکرفت اما شاید عمده شهرت خود را به واسطه خلق شخصیتِ افسانهایِ غریب و مخوف «کاتولو» و داستانهای عجیب و غریب او به دست آورده است. کاتولو (Cthulhu) که واژهای ساختهی ذهنِ غریبِ لاوکرفت – برای نامگذاری خدای اهریمنیاش بود- اساسا کلمهای غیرقابل تلفظ است و در مورد تلفظ آن همواره اختلاف نظر وجود داشته است. کثولهو،کاثالهو، کوتولهو، کوتولو، خزول و… برخی از تلفظهای این واژهی سخت و دیریابند. کاتالو بعدها در قامت یک کاراکتر افسانهای در حوزههای مختلف سرگرمی و رسانه از بازیهای ویدیویی و کامپیوتری گرفته تا موسیقی و عروسکسازی و سینما الهامبخش و تاثیرگذار بود.
اچ پی لاوکرفت در حالی در 20 آگوست 1890 در شهر پراویدنس از ایالت رودآیلند به دنیا آمد که در ادامه حیاتش بیشتر عمر خود را در نیوانگلند گذراند. او که در خانوادهای ثروتمند متولد شده بود بعد از مرگ پدربزرگش خیلی زود طعم فقر و بیپولی را هم چشید. در سال 1913 ، او نامهای انتقادی به یک مجله عامهپسند نوشت که در نهایت منجر به پیوستن و استخدام او در مجله داستانهای عامهپسند شد. لاوکرفت در دوران جنگ جهانی داستانهایی به رشته تحریر در میآورد که بر تفسیر شخصی او از جایگاه انسان در جهان متمرکز بود. او همان سالها دیدگاه کانونی تفکر و تشخص ادبیاش را پایهریزی میکرد. از نظر وی، بشریت بخشی غیرمهم از یک کیهان عظیم و سترگ بود که هر لحظه می توانست با حادثهای کوچک و بیاهمیت نیست و نابود شود. داستانهای لاوکرفت از همان ابتدا شامل عناصر شگفت و خارقالعادهای بودند که بیش از هر چیز نشاندهنده شکنندگی ادراک و دانشِ ناچیز و بیبضاعت انسان امروز از جهان هستی و عظمت مهیب آن بود.
وجه تراژیک زندگی لاوکرفت اما – همچون خیلی دیگر از نویسندگان و هنرمندان بزرگ تاریخ- در این نکته است که او هر چقدر که بعد از مرگش رفته رفته به چهرهای بزرگ، مهم و تاثیرگذار در حوزه ادبیات ترسناک و علمی تخیلی جهان تبدیل شد و تا قلهی زعامتِ وحشت مدرن و «لاوکرفتی» پیش رفت، در سالهای جوانی و گمنامی و تا زمان مرگش فردی به شدت منزوی و فقیر و محروم بود. نامههای زیادی که از مکاتبات او با دوستان دور و نزدیکش به جا مانده بر این فقر و محرومیت دردناک گواهی میدهند. حالا اما حتی تصور این تاریخچهی دردناک و فلاکتبار دشوار است. حالا دیگر سالهاست نواحی مختلفی از سیارهی پلوتو، نام مخلوقات لاوکرفتی را یدک میکشند و تندیس جایزهی World Fantasy، مجسمهای مزین به شکل اوست. آثار گوناگون لاوکرفت با عزت و احترام در کتابخانهی ملی آمریکا نگهداری میشوند و تصویر چهرهی او حتی روی تیشرتهای کودکانه چاپ میشود. استیون کینگ او را «برجستهترین متخصص در خلق داستان وحشت کلاسیک در قرن بیستم» میداند و مجلهی «نقد کتاب نیویورک» وی را «پادشاه داستان های عجیب» میخواند. اما به واقع چه چیزی در آثار جنونزده و مالیخولیایی این غول ادبیات وحشت وجود دارد که او را این چنین بعد از مرگش عزیز و بااهمیت میکند؟ ویژگی بارز آثار لاوکرفت که او را در مقام یک مبدع و پایهگذار به قلهی ژانر وحشت رساند، در چه مولفههایی خلاصه میشود؟
زیرژانر «وحشت لاوکرفتی» (Lovecraftian horror) – که همانطور که مستحضرید عنوان خود را از نام خالقش گرفته- را میتوان حاصل کار و عصاره تمام فعالیتهای ادبی لاوکرفت به حساب آورد. زیرژانری که همانطور که گفته شد بعد از مرگ لاوکرفت روز به روز بیشتر مایه الهام و تاثیرگذاری گشت و با بررسی منتقدان و ژانرشناسان پروارتر و پرشاخ و برگتر شد.
وحشت لاوکرفتی صاحب این ویژگی بود که بیش و پیش از آنکه عامل وحشت و هراس خود را از عواملی چون شوک یا حادثه و یا خشونت دیداری بگیرد، بر وحشت کیهانی به عنوان عاملی غریبه و ناشناخته تکیه داشت. اساسا عنوان وحشت لاوکرفتی همواره با عنوان «وحشت کیهانی» همراه بوده است. اما وقتی حرف از وحشت کیهانی میزنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم؟
«وحشت کیهانی» (cosmic horror) به طور خلاصه عبارت است از احساس وحشت و هراسی که انسان هنگام مواجهه با پدیدههایی فراتر از درک خود با آن روبهرو میشود. دانش و درک انسانی از جهان هستی محدود و ناچیز است و امری بیگانه – که ممکن است سترگ و مهیب باشد- هر آن ممکن است عاملی تهدیدگر و مخرب برای این آرامش شکننده باشد. «وحشت کیهانی» در واقع مفهومی برخاسته از دل فلسفه کیهانگرایی (Cosmicism) است. هنر غیرقابلکتمان لاوکرفت نیز در همین نقطه تلاقی به منصه ظهور میرسد. او موفق میشود وحشت کیهانی را به عنوان امری فلسفی با فانتزیهای داستانی ذهن پریشان خود تلفیق کند و نه تنها زمینهساز تولد یک ژانر مخصوص به خود شود، بلکه حتی به نوبهی خود در مقام یک قصهگو به پیشرفت فلسفه کیهانگرایی کمکی شایان توجه کند.
فلسفه کیهانگرایی بر این باور تاکید دارد که هیچ حضور الهی قابل شناسایی مانند خدا یا خالقی که انسانها بدان باور دارند، در جهان هستی وجود ندارد و انسانها در طرح بزرگتری که میان کهکشانهای عظیم و غیرقابلشمارش وجود دارد ناچیز و بیاهمیت هستند. و این بیاهمیت بودن و ناچیز بودن خود برجستهترین عامل ترس و هراس بشریت میتواند باشد. یک هراس و وحشت واقعی و احتمالا منطقی. در این محتوای فلسفی چیزی که میتواند عامل داستانسرایی و فانتزی بیشتر باشد، همان شکنندگی سطح رویی واقعیت و امر محسوس بشریست. حالا نویسندهای چون لاوکرفت وارد عمل میشود و با مخدوش کردن تصویر این واقعیات قلابی ما را به جهانی به باور خود واقعیتر والبته ترسناکتر و مخوفتر فرا میخواند. حالا در این جهان بیانتهای تاریک و ناشناخته چیزی که هراسآور و ترسناک است اتفاقا کشف حقیقت است! حقیقتی که گویا از آنچه فکر میکنیم مخوفتر، وحشتناکتر و رعبانگیزتر است. حقیقتی پیچیده شده در دل یک خلا و ناشناختگیِ مهیب.
در داستانهای لاوکرفتی مجموعه مولفههایی چون عناصر ماورایی، باستانی و فرازمینی گرد هم آمده و منظومهای غریب و چندوجهی را شکل میدهند. آثار نویسندگانی چون ادگار آلنپو (Edgar Allan Poe)، الگرون بلکوود (Algernon Blackwood) و لرد دانسی (Lord Dunsany) را از منابع الهام لاوکرفت برای خلق قصههایش قلمداد میکنند. مضامین تکرارشونده در قصههای لاوکرفت اما حول محور چند مضمون و ایده آشنا میگردد. این داستانها مشخصا واجد کیفیتی ضدانسانمداری (Anti-anthropocentrism) تلقی میشوند. در اینجا دیگر آن شخصیتپردازی انسانی به آن معنی آشنا در آثار ادبی دیگر وجود ندارد. انسان در این نگرش مرکز کائنات یا سرچشمه ارزشها نیست. پس همه چیز یک داستان نیز بر شانههای یک شخصیت انسانی شکل نمیگیرد. البته نباید از نظر دور داشت که لاوکرفت در سالهای نوشتن این داستانها از جریان مدرنیسم ادبی نیز برای خلق این نوع آفرینش ادبی بهره درخوری برده است.
مشخصه دیگر داستانهای لاوکرفت- که بعدها در زیرژآنر لاوکرفت تثبیت شد- سبک نگارش به اصطلاح آنتیک (Antiquarian) و کهنهنمای این قصههاست. لاوکرفت برای بیان قصههای خود آگاهانه از واژگانی قدیمی و کهنه استفاده میکرد و حتی در سبک نگارشی و دستورزبانی آثارش این گذشتهگرایی را برای رسیدن به بیانی فاضلمنشانه رعایت میکرد. از نمونه این نوع شگردهای لاوکرفت مثلا میتوان از استفاده او از واژهی «مردِ دانش»، به جای «دانشمند» یاد کرد.
انزوا و گوشهگیری یکی از صفات بارز و شاخص قهرمانهای آثار لاوکرفتی محسوب میشوند. در این داستانها افراد احتمالا به دلیل یافت راهحلی علمی برای یک بحران اجتماعی رو به کنارهگیری از جامعه و انزوایی خودخواسته میآورند. این مشخصه در آثاری متاخر لاوکرفتی نیز کاملا به چشم میخورد. دیگر عنصر تکرارشونده در زیرژانر وحشت لاوکرفتی حضور پدران و مادران مشکوک و مسئلهدار است. در این قصهها خویشاوندان شخصیتهای اصلی قصه معمولاً افرادی ناکارآمد یا غیرعادی و یا بدیمن به تصویر کشیده میشوند. روابط صمیمی انسانی وجود ندارد و «خانواده» اساسا عنصری شوم و مرموز به نظر میآید.
قهرمانان قصههای لاوکرفت در نهایت درمانده و ناامیدند و حتی اگر به پیروزی برسند، این پیروزی گذرا و موقتی تصویر شده و پایانی شوم در انتظار این موجودات غیرمهم است. این سرنوشت تلخ البته با یک سرنوشت مبهم و محتوم همراه است. قهرمانان قصههای لاوکرفت معمولا پاسخ سوالات خود را نمیگیرند و اگر بیش از حد در ماجراجویی خود مصر و مصمم باشند احتمالا کارشان به جنون و دیوانگی ختم میشود. و این «جنون» و «سرگشتگی» خود مولفهی آشنای دیگری از آثار لاوکرفت به حساب میآید. این دیوانگی در پارهای از مواقع سررشتهی امور را به دست گرفته و بر اریکهی قدرت مینشیند تا آخرین ذرهی بجامانده از خرد و عقل سلیم انسانی را نیز به باد دهد. «خرافهگرایی و کلیشههای مذهبی»، « تمدنهای تهدیدشونده توسط عوامل مخرب»، «علوم سری و خفیه»، «نژادپرستی و نخبهگرایی» و «خطرات بالقوهی یک جامعهی علمی» از دیگر مضامین و تمهای تکرارشونده در آثار لاوکرفت محسوب میشوند.
لاوکرفت علیرغم زیست سخت و محنتبارش، اساسا نویسندهی پرکار و پرانرژی به حساب میآید. سیاههی اثار نوشتاری او به بیش از 70 اثر منتشرشده میرسد که شاید در میان آنها کماکان «احضار کوتولهو» مهمتر و جریانسازتر تلقی شود. لاوکرفت این اثر الهامبخش خود را در حالی در سال 1926 منتشر ساخت که شاید حتی خود او نیز فکرش را نمیکرد که این اثر در ادامه تاریخ ادبیات ترسناک به آن حد از میزان اهمیت و مرجعیت برسد. – این کتاب توسط پیمان اسماعیلیان به فارسی ترجمه شده است- «احضار کوتولهو» مجموعهای از چند داستان ترسناک است که در میان آنها نام داستانهایی چون : دعجون، وحشت در کمین، رنگی از فضا، سلفیس، خرموش های دیوار، نیارلات هوتپ، ظلمت نشی، احضار کطولحو، موسیقی اریک زان و غریبه به چشم میخورد.
خود داستانِ «احضار کوتولهو» همانطور که پیشتر اشاره کردیم منجر به تولد مضامین اساطیری و کهن در آثار لاوکرفت و داستانهای ترسناک بعد از خود شد. این داستان روایتگر ماجرای هیولایی غریب است که میتواند خود را وارد ضمیر ناخودآگاه انسانها کرده و آنها را به تدریج به جنون و فروپاشی روانی بکشاند. با آشکار شدن جزئیات بیشتر از این موجود و گذشتهی آن طی قصه، در مییابیم که هیچکس نمی تواند از خطر این هیولای قدرتمند در امان باشد، حتی خودش. این الگوی روایی چنان که حتما مستحضرید بعدها در بسیاری از آثار ژانر وحشت و زیرژانرهای رنگارنگ این ژانر محبوب تکرار شد.
«خواستگاه تاریکی» دیگر اثر شناختهشدهی لاوکرفت است که وجود یک دانشمند جنونزده و سرگشته بهانهی روایت قصهی سربهمهر و رازآمیز آن بود. دانشمندی که بنا بر اظهار راوی قصه ترجیح داده بود در مورد کشف مخوف خود تا دم مرگ سکوت کند. «خواستگاه تاریکی» توسط آرش طهماسبی به فارسی ترجمه شده است. از دیگر آثار مهم و معروف کارنامه لاوکرفت میتوان به آثاری چون : «کلید سیمین»، «در کوهستان جنون»، «وحشت دانویچ»، «تاریخچهی نکرونومیکون»، «ماجرای رؤیایی کادوث ناشناخته»، «حقایقی دربارهی مرحوم آرتور جرمین و خانوادهاش»، «مدل پیکمن» و «سایهای بر فراز اینسماوث» اشاره کرد.
اما صحبت از اچ پی لاوکرفت بدون اشاره به تاثیر دامنهدار و غیرقابل کتمان او بر دیگر حوزههای هنری و رسانهای راه به خطا رفتن است. جدای از تاثیر بزرگ لاوکرفت بر ادبیات ترسناک و فانتزی، آثار او بر هنرمندان در رشتههای دیگری چون موسیقی قابلتوجه است. آثار لاوکرفت در میان موزیسینهای سبک راک و مخصوصا هویمتال بسیار پرطرفدار و الهامبخش بوده و است. حتی بارها آثاری بر اساس قصهها و شخصیتهای ساختهی ذهن لاوکرفت ساخته شده. به عنوان مثالی شاخص، گروه محبوب «متالیکا»، ابتدا قطعهی بیکلام «احضار کوتولهو» را بر اساس این قصه معروف ساختند و همینطور ترانهی «چیزی که نباید باشد» را بر اساس «سایهای بر فراز اینسماوث» ضبط کردند. متالیکا بعدها ترانهی «Dream No More» را نیز بر اساس قصه «بیداری کوتولهو» اجرا کردند.
نام لاوکرفت در دنیای بازیهای کامپیوتری نیز نامی آشنا و خاطرهانگیز است. همزمان با دههی هشتاد میلادی و اوجگیری ساخت بازیهای نقشآفرینی، کاراکتر کوتولهو به صفحات دجیتالی بازیها نیز راه پیدا کرد و بعدها این شخصیت و دیگر مواد خام حاصل از قصههای لاوکرفت سوژهای دلچسب برای خلق بازیهای ترسناک و رازآمیز شد. از بازیهای محبوب اخیر میتوان به بازی «World of Warcraft» از کمپانی Blizzard Entertainment اشاره کرد که یک بازی آنلاین چندکاربرهی محبوب است که از مضامین قصههای لاوکرفت بسیار بهره برده است.
تاثیر و میزان نفوذ آثر اچ پی لاوکرفت در دیگر حوزههای هنر و سرگرمی نیز در جای خود بحثی دامنهدار و ادامهدار است. شاید اگر بیماری به لاوکرفت امان میداد و او چند دهه بیشتر عمر میکرد و با توفیق روزافزون آثار متعدد خود روبهرو میشد، قدری در باورهای سیاه و تلخاندیشانهی خود تجدیدنظر میکرد. سرنوشت اما این گونه بود که او همچون شخصیتهای مجروح و مجنون آثارش خیلی زود به انزوا و گوشهنشینی بیفتد و در محاق مرگی سرد و خاموش از نظرها ناپدید شود تا زبان پر رمز و راز و ناشکیبایش بیش از این از اسرار مگو و ترسناک جهان قصهسرایی نکند. لاوکرفت در حالی در 15 مارس 1937 و در 46 سالگی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان روده کوچک چشم از جهان فرو بست که تا پیش از یک ماه از وخامت حالش به دلیل وحشت و عدم اعتماد به پزشکان به بیمارستان مراجعه نکرده بود.