برای ساختن یک فیلم، باید پروسههای مختلفی طی شود تا آن فیلم بر پرده نقرهای نمایش داده شود. از کارگردانی گرفته تا تدوین، تهیه کنندگی، فیلمبرداری، نوشتن فیلمنامه و دیگر موارد. در این مطلب قصد داریم به نقش کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و مراحل ساخت فیلم و انیمیشن بپردازیم. همینطور اگر به فراگیری این نقشها علاقه دارید، مثلا برای آموزش مبانی کارگردانی سایت فرادرس آموزشهای بسیار خوبی در این زمینه دارد. با پی اس ارنا همراه باشید.

مبانی کارگردانی
کارگردان مسئول جنبههای هنری و دراماتیک یک فیلم است، او باید اطمینان حاصل کند که تمام بخشها و ترکیبهای فیلم به درستی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و اجرا میشوند؛ چگونگی پیشروی صحنه، وسایل حاضر، عملکرد بازیگران و دیگر بخشها همگی زیر نظر کارگردان و در راستای چشمانداز او هستند. کارگردان فیلمنامه و داستان را در ذهن خود تصور و تمام عوامل را در راستای تحقق آن تصور و چشمانداز هدایت میکند. کارگردان در سه بخش اصلی فیلمسازی یعنی پیشتولید (pre-production)، تولید (production) و پستولید (Post Production) حضور دارد تا چشمانداز خود را در کنار دیگران به واقعیت تبدیل کند.
کارگردانها با استفاده از عناصری چون نور، نویسندگی، صحنه و … فیلم را از ایده تا اتمام میسازند و برای این مهم وظیفه دارند افرادی را که در این عناصر تخصص دارند، در کنار هم جمع کنند. کارگردانها معمولا در روند پستولید بیشتر نقش نظارت دارند. آنها نه فقط در جنبههای هنری و زیباییشناسی بلکه در بخشهای فنی فیلم نیز نقش و نظارت دارند؛ از بازخوانی یا تغییر فیلمنامه تا جایگاه بازیگران در صحنه و حرکتشان. کارگردانها با بازیگران صحبت میکنند تا نقشهایی را که بازی میکنند، بهتر درک کنند و بفهمند و به دنبال آن، عملکرد بهتر و درستتری از خود نشان دهند. آنها در صحبتهایشان انگیزه شخصیت را شرح میدهند یا داستان گذشته و پیشزمینه او را بازگو میکنند.
کارگردان در حین فیلمبرداری نوع لنز، دوربین، جایگاه دوربین، فاصله یا اندازه نما را تعیین و با فیلمبردار هماهنگ و هنگام مرحله پستولید و در زمان تدوین، با تدوینگر روی چگونگی در کنار هم قرار گرفتن این نماها نظارت میکند. در این مرحله با نظارت و تصمیم کارگردان در کنار تدوینگر نماها کنار یکدیگر قرار میگیرند و در صورت لزوم و مطابق نظر او، برخی از نماها حذف میشوند. گاهی نیز کارگردان میخواهد که صحنهای جدید را فیلمبرداری یا صحنهای قدیمی را دوباره فیلمبرداری کنند. اما این تنها وظیفه کارگردان نیست. او فقط در جنبه هنری و فنی مسئولیت ندارد، بلکه در جنبه مالی نیز مسئولیت خطیری دارد.
کارگردان باید نگران بودجه باشد و در صورت محدودیت مالی، به دنبال راههایی خلاقانه تا فیلم با همان محدودیتهای مالی یا زمانی تولید شود. بعضا او همراه با سرمایهگذاران و تهیهکنندگان به دنبال عواملی میگردد که با دستمزدی کمتر و مطابق بودجه کار میکنند یا از خانواده و دوستان میخواهد که به او در کارهای مختلف کمک کنند و مهمتر از آن، کارگردان همواره به دنبال راهها و استراتژیهایی خلاقانه و درست است تا ایده او و دیگران با وجود هر محدودیت و مشکلی عملی شود. کارگردانها شخصیتی متمایز دارند؛ آنها خلاق، رسا، نو، ماهر، بصیر هستند. برخی از آنها به دنبال ارزشهای هنری و برخی به دنبال دیگر ارزشها هستند. برخی ماجراجو، جاه طلب یا عجیب هستند و برخی سرگرمکننده و خوشبین و سرشار از انرژی.

تدوین فیلم
تدوین را هنر نامرئی مینامند چرا که هدف بسیاری از تدوینگران انجام دادن کار به گونهای است که ردی از آنها توسط مخاطب دیده نشود اما در واقعیت، اثر انگشت یک تدوینگر همه جا حضور دارد. تدوین و تدوینگر از مهمترین بخشهای روند ساخت فیلماند. اگرچه فیلمبردار و بازیگرند که فیلم را ضبط میکنند اما این تدوینگر است که تمام سکانسها را در کنار هم قرار میدهد و ترکیب میکند و از آن یک داستان سینمایی خلق میکند. تدوین فیلم بخشی از روند پستولید ساخت فیلم است. هرآنچه را که پس از پایان فیلمبرداری صورت میگیرد، پستولید مینامند که علاوه بر تدوین، شامل بخشهایی چون تدوین صدا، جلوههای ویژه و موسیقی متن نیز میشود. تدوینگر در کنار کارگردان و در راستای چشمانداز او، نماها را به صحنه و صحنهها را به یک فیلم کامل تبدیل میکند.
جالب است بدانید که پیش از روی کار آمدن تدوین دیجیتال، تدوینگر نوار فیلم را تکه تکه میکرد و سپس در حین فرایند تدوین و با در کنار هم قرار دادن نماها، آن قطعهها را کنار هم میگذاشت. اما امروزه همهچیز به صورت دیجیتال و کامپیوتری صورت میگیرد و بسیار کار را برای عوامل سادهتر کرده است. برای درک اهمیت تدوین کافیست به جلوه کولشوف نگاه کنید. کولشوف، فیلمسازی در شوروری، دو نما از صورت یک مرد را در کنار هم قرار میداد که هیچ اثری از بروز احساس در آن وجود نداشت و در میان این دو، نمایی از غذا، دختری در تابوت یا یک زن زیبا قرار میداد. مخاطبان هر بار دریافت متفاوتی از احساسات آن مرد داشتند (گرسنگی، غم یا جذابیت و میل) در حالی که مرد هیچگاه در نماها احساسی از خود بروز نمیداد. بدین ترتیب، تدوین به مخاطبان توهم احساس میداد.
بررسی و ارزشگذاری تدوین فیلم بعضا کار بسیار سختی است. گاهی تدوینگران به دنبال سبکی مشخص و قابل تشخیص میروند و گاهی نیز تدوین کاملا نامرئی به نظر میرسد. تدوینگران از طول یک نما تا تدوام آنها یا سرعت صحنه را تعیین میکنند. والتر مرچ، تدوینگر فیلمهایی چون اینک آخرالزمان و مکالمه که برنده جایزه اسکار نیز شده است، فیلم را از نگاه یک تدوینگر به پازل تشبیه میکرد که پس از پایان کار، دیگر نمیتوان قطعات را جداگانه تصور کرد.

سینماتوگرافی یا فیلمبرداری
سینماتوگرافی یا فیلمبرداری داستانگویی با استفاده از دوربین است. فیلمبرداری نه فقط سندی از آنچه که رخ میدهد، بلکه ساخت هنری اصیل با فرایندی خلاقانه و آشکار هم هست؛ روایت یک داستان با زبانی بصری که نیازمند مهارت و استعداد بسیاریست. فیلمبرداران کسانیاند که داستان را با استفاده از دوربین در تصاویر ضبط میکنند. آنها باید تمام عناصر این کار اعم از نورپردازی، کمپوزیسیون، رنگبندی، حرکت دوربین و … را در کنار کارگردان و متخصصان این موارد کنترل کنند. پس هرگاه نمایی باید نزدیک یا دور، بالا یا پایین، واضح یا مات باشد، فیلمبردار در این مورد نقش دارد.
فیلمبردار تمامی کسانی که روی دوربین و نور یک فیلم کار میکنند را هدایت میکند و با کارگردان همراه میشود تا چشمانداز او به حقیقت بپیوندد. این افراد در فرایند تولید به صورت گروهی کار میکنند و اغلب به تصمیمات سخت و پیچیدهای برمیخورند. اغلب، کارگردان برای فیلمبردار صحنه مد نظرش را شرح میدهد و فیلمبردار در این راستا عمل میکند. عموما، فیلمبردار آزادی لازم را برای خلاقیت و کار دارد اما در بعضی موارد نیز محدودیتها یا فشارهایی از سوی کارگردان یا تهیهکننده صورت میگیرد. فیلمبردار همواره باید فاکتورهایی نظیر جایگاه دوربین، فاصله آن، زاویه و اندازه نما و حتی زمان فیلمبرداری را برنامهریزی کند. او باید نوع مورد نظر لنز و دوربین را انتخاب کند. برای مثال برخی فیلمسازان از دوربینهای دیجیتال استفاده نمیکنند.
با این حال، فیلمبردار همواره به دنبال آن است که یک نما چگونه داستان میگوید و رنگبندیهای متفاوت میتوانند در این مورد تاثیرگذار باشند، کافیست به چگونگی استفاده از رنگ در فیلمهای مختلف تاریخ سینما نگاهی بیندازید. حرکت دوربین نیز نقش مهمی در روایت داستان ایفا میکند. برای مثال در یک فیلم اکشن، فیلمبردار با دوربین آن سوژه اکشن را دنبال میکند تا حس سرعت و هیجان انتقال یابد یا آنکه دوربین را ثابت نگه دارد تا حس سنگینی و سختی آن فضا به مخاطب القا شود.
فیلمبردار همچنین به کمپوزیسیون و نورپردازی نیز اهمیت میدهد؛ اینکه چه مواردی و در چه جایی در قاب قرار بگیرند و با استفاده از تکنیکهای مختلف نور بر آنها تاکید و داستان از این طریق روایت شود. بسیاری از فیلمبرداران به دنبال روشهایی خلاقانه و نو میروند. برای مثال در فیلم بری لیندون استنلی کوبریک و جان الکات از نورپردازی طبیعی (برای مثال شمع) استفاده کردند که حاصل آن با نقاشیهای زمان مطابقت داشت و به یکی از شاهکارهای سینما تبدیل شد. با این حال، فیلمبردار خوب به دنبال یک نمای صرفا زیبا نیست بلکه به دنبال نما و تصویریست که مطابق با داستان و شخصیت باشد. راجر دیکنز معتقد است که هیچچیزی بدتر از نمایی زیبا نیست که جلب توجه میکند اما برای فیلم و داستان مناسب نیست و مخاطب نمیتواند از طریق آن با شخصیت و داستان همراه شود.

مبانی ساخت انیمیشن
شاید بسیاری با شنیدن نام انیمیشن به جنبه فنی روند ساخت انیمشن فکر کنند اما انیمیشن زندگیست؛ زنده شدن یک طراحی، عروسک یا شخصیتی سهبعدی. انیمیشن انواع متعددی دارد؛ انیمیشن سه بعدی، سل انیمیشن (دو بعدی)، وکتور دو بعدی، استاپ موشن و گرافیک موشن. شما میتوانید برای یادگیری برنامههای کاربردی و آموزش ساخت انیمیشن در هر یک از این زمینهها به سایت فرادرس مراجعه کنید.
انیمیشن سه بعدی یا کامپیوتری (CGI) این روزها محبوبترین نوع آن است که در فیلمهای بلند، سریالها و حتی فیلمهای کوتاه نیز استفاده میشود. انیمیشنهای بازیهای ویدیویی و کاراکترهای دیجیتالی در فیلمهای لایو-اکشن نیز از همین نوعاند. در ساخت این نوع انیمیشن از تکنیک ریگینگ استفاده میشود؛ انیماتور برای حالت شخصیت نوعی استخوان میسازد و سپس از تکنیکهایی برای حرکت او بین حالات استفاده میکند و سپس از کامپیوتر برای فریمها و فریمهای کلیدی استفاده میشود. روند ساخت این نوع انیمیشن بسیار سخت و طولانیست و شامل متخصصان زیادی برای استخوانها، شخصیتها، ریگینگ، حرکت، نور و دیگر موارد میشود.
اولین نوع انیمیشن دو بعدی سل انیمیشن نام دارد که بسیاری آن را به سبب آنکه به صورت دستی طراحی میشود، Hand-drawn مینامند. این انیمیشن نوع کلاسیک آن است که احتمالا همگی با آن اشنا هستند، مثل تام و جری یا کتاب جنگل. انیماتورها فریم فریم را به صورت دستی طراحی میکردند و روی سل یا طلق اجرا میکردند که نام سل انیمیشن نیز از همینجا آمد. در دهه 90، استودیوها طلقها را کنار گذاشتند و رنگ آمیزی طراحیها را در کامپیوتر انجام دادند. در این حالت بخشی از روند ساخت به صورت دستی و بخشی به صورت دیجیتال بود.
وکتور دو بعدی نوعی دیگر از انیمیشن دو بعدی است که به صورت دیجیتالی انجام میشود و شخصیتها به همان صورت شخصیتهای سهبعدی با تکنیک ریگینگ ساخته میشوند (البته که در برخی موارد با روش دستی نیز ترکیب میشوند). امروزه بسیاری از انیمیشنهای دو بعدی به این صورت ساخته میشوند.
استاپ موشن نوعی انیمیشنسازی است که در ابتدا در اولین فیلمها استفاده می شد. که بازیگرها در مقابل دوربین قرار میگرفتند و کارگردان تصویر به تصویر فیلم را میساخت. روند ساخت این نوع انیمیشنها بسیار سخت و طاقت فرساست و به زمان و بودجه زیادی نیاز دارد. در استاپ موشن، سازندگان پس از طراحی عروسکها و صحنه، آن ها را در کنار هم قرار میدهند و فریم به فریم، هر عروسک، حالت چهره، بدن و لباس آن را متناسب با صحنه تغییر داده و تصویر برداری میکنند. از نمونههای معروف این نوع انیمیشنها میتوان به والاس و گرومیت یا فرار مرغی اشاره کرد.
در این مطلب ما به طور خلاصه به مبانی ساخت فیلم و انیمیشن و توضیح نقشهای مهم در ساخت آنها اشاره کردیم. اگر شما علاقهمند به فراگیری این نقشها و برنامههای مرتبط با آنها هستید، سایت فرادرس آموزشهای بسیار مفیدی در این زمینه دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید.

ممنون از پیشنهادتون
سایت خیلی خوبی دارید ممنونم