برای هر کدام از آثار ساختهشدهی شرکت بزرگ انیمیشنسازی میتوان دهها نکته خواندنی لیست کرد. ما در این مقاله نگاهی به تعدادی از جالبترین حقایق انیمیشن های دیزنی (Disney) میاندازیم. این حقایق شامل جنجالهای نژادپرستانه، شکستهای بزرگ و نکات باورنکردنی تعدادی از بزرگترین اسمهای تاریخ آثار پویانمایی میشوند. برخلاف ظاهر رنگارنگ و دنیای فانتزیشان، بعضی از آثار این شرکت گذشتهای تاریک و تلخ دارند. پس با پی اس آرنا همراه باشید تا با هم سی حقیقت از دیزنی که احتمالا نمیدانید را بررسی کنیم.
همه توقع شکست انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله (Snow White and The Seven Dwarfs) را داشتند
مقاله حقایق انیمیشن های دیزنی را با اولین ساختهی این شرکت و اولین انیمیشن بلند تاریخ سینما شروع میکنیم. امروزه همه از موفقیت و استقبال شدیدی که از انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله شده است، آگاه هستند. اما در زمان ساخت این اثر، کسی باور نداشت که والت دیزنی (Walt Disney) در انجام این پروژه موفق شود. او برای به انجام رساندن این فیلم چندین وام دریافت کرد و حتی خانهی خود را گرو گذاشت. از آنجایی که همه فکر میکردند که این کار نابودی شرکت و شخص دیزنی را در پی خواهد داشت، لقب انیمیشن را «حماقت دیزنی» گذاشتند. حتی همسر او، «لیلیان» (Lillian) هم تصور میکرد که این انیمیشن شکست بزرگی میخورد.
قرار بود دوپی (Dopey) دیالوگ داشته باشد
یکی از هفت کوتولهی اولین انیمیشن دیزنی، در ابتدا قرار بود که شخصیتی سخنگو باشد و دیالوگهای فراوانی برای او نوشته شده بود. از آنجایی که سازندگان انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله نتوانستند صداپیشهای مناسب با شخصیت او پیدا کنند، تصمیم گرفتند که به جای انتخاب صدایی اشتباه، کلا دیالوگهای او را کنار بگذارند. نتیجه این تصمیم آن شد که دوپی امروزه به عنوان کوتولهی کچل ساکت این انیمیشن شناخته میشود.
سفید برفی و هفت کوتوله اولین اثر شرکت دیزنی است که موسیقی متنش به انتشار درآمده است
به عنوان یکی از کوتاهترین حقایق انیمیشن های دیزنی، جالب است بدانید که اولین انیمیشن دیزنی که موسیقی متناش به صورت مستقل منتشر شده، انیمیشن سفید برفی است. سال 1944 تاریخ این اتفاق است.
میکی ماوس حضوری کوتاه در انیمیشن پینوکیو (Pinocchio) دارد
یکی از جالبترین حقایق انیمیشن های دیزنی مربوط به شخصیت معروف این شرکت به نام میکی ماوس است که به عنوان نماد این کمپانی شناخته میشود. این شخصیت در طول سالها دچار تغییرات فراوانی شده است اما گوشها، شلوار قرمز و دستکشهای سفیدش همواره ثابت مانده و با آنها شناخته میشود. طراحی خاص صورت این موش معروف به شکلی است که تنها با سه دایره میتوان آن را ترسیم کرد و نکته جالب همین است که این شکل در بسیاری از فیلمهای دیزنی دیده میشود و به «میکی کلاسیک» شهرت دارد. یکی از اولین دفعاتی که از این ایستراگ در انیمیشنهای دیزنی استفاده شد، در پینوکیو بود. در صحنهای که فرشتهی آبی پینوکیوی عروسکی را تبدیل به پسری چوبی میکند، ژپتو با گربهاش فیگارو و ماهیاش به اسم کلئو شروع به جشن گرفتن میکند و سپس پینوکیو دست به سمت آتش میبرد. ژپتو در حالی که پسرک را بلند کرده تا آتش انگشتش را خاموش کند، از کنار صندلیای رد میشود که شبیه صورت میکی ماوس است.
قرار بود که دامبو (Dumbo) روی جلد مجلهی تایمز قرار بگیرد
مجلهی تایمز هر ساله بهترینهای سال و مهمترین اتفاقات را لیست میکند و قرار گرفتن هر شخص یا موضوعی روی جلد این مجله معروف افتخاری بزرگ محسوب میشود. بعد از انتشار انیمیشن دامبو، قرار بود عکسی از این شخصیت به عنوان «پستاندار سال» روی جلد مجله قرار بگیرد، اما حملهی هوایی ارتش ژاپن به پرل هاربر باعث شد که تایمز تصمیم به قرار دادن جلدی جدیتر بگیرد. در هر صورت در مقالهای در مجله، این لقب مهم به این شخصیت معروف تقدیم شد.
دامبو کوتاهترین انیمیشن دیزنی است
تنها با مدت زمان 64 دقیقه، دامبو کوتاهترین اثر بلند شرکت انیمیشنسازی دیزنی است. میتوان حقایق انیمیشن های دیزنی را پر کرد از نقلقولهایی از والت دیزنی، اما در یکی از جالبترین نقلقولها، او نکتهای مهم دربارهی هنر داستاننویسی و انیمیشن دامبو را بازگو میکند. هنگامی که به او توصیه شد تا انیمیشن را بلندتر کند، دیزنی جواب داد: «هر داستان را تا حدی میتواند طولانی کرد و فراتر از آن رفتن باعث از هم پاشیدن داستان میشود.»
سلهای انیمیشن دامبو امروزه بسیار ارزشمند هستند
در دورههایی که انیمیشنها را از طریق کامپیوتر و با تکنولوژیهای جدید نمیساختند، طراحان و نقاشان با استفاده از سلولویدهای مخصوصی به کار انیمیشنسازی مشغول میشدند. از آنجایی که در آن زمان هیچکس فکر نمیکرد که روزی این سلها ارزش پولی بسیار زیادی داشته باشند، کسی سعی در حفظ و نگهداری آنها نمیکرد. حتی یکی از بانمک و عجیبترین حقایق انیمیشن های دیزنی این است که انیماتورها بعد از اتمام کارشان، سلهای لزج را با خود به بیرون از استودیو برده و به برای اسکیت روی خیابان از آنها استفاده میکردند! در کنار استفادههای غیرمتعارف از آنها و رنگهای خاکستری فراوانی که در فیلم دامبو استفاده شده است، سلهای این اثر زودتر از بقیه آثار نابود شدهاند و به همین دلیل، امروزه آنها از جمله داراییهای باارزش محسوب میشوند.
صداپیشه شخصیت بامبی (Bambi) بعدها یکی از پرافتخارترین سربازان آمریکایی شد
دانی دوناگان (Donnie Dunagan) بیست و پنج سال از زندگی خود را در نیروی دریایی آمریکا گذراند. او یکی از قهرمانان جنگ ویتنام شناخته میشود و در طول خدمتش مدالهای فراوانی به دست آورده است. از جمله افتخارات او میتوان به این نکته اشاره کرد که او تنها در عرض 21 سال، سیزده بار ارتقای درجه داشت و همینطور به عنوان جوانترین مسئول آموزشی کشور شناخته میشود. او همینطور ستارهی برنزی و سه قلب بنفش، که هر دو از مدالهای نظامی آمریکایی هستند را دریافت کرده است. پس از بازنشستگی دانی، در سال 1977 او بالاخره واقعیتی را دربارهی زندگی خود برملا کرد که با وجود همه افتخارات نظامیاش، او را بخشی از تاریخ و حقایق انیمیشن های دیزنی میکند. این سرباز برای اولین بار به همرزمانش اعتراف کرد که احتمالاً همگی آنها در کودکیشان صدای او را شنیدهاند؛ چراکه دانی دوناگان صداپیشهی شخصیت بامبی بوده است.
نام یکی از اختلالات روانی، «عقده بامبی» است
بامبی علاوه بر نام گوزن جوانی که مادرش را در کودکی توسط شلیک یک شکارچی از دست میدهد، اسم اختلالی غیررسمی نیز هست. این اختلال که به عنوان «عقده بامبی» (Bambi Complex) شناخته میشود، مربوط به افرادی است که احساسات بسیار شدید و دلسوزانه نسبت به حیاتوحش و طبیعت دارند. این اشخاص معمولا بهشدت مخالف شکار هستند و نگرانی بسیاری درباره آتشسوزیهای کنترل شدهای که توسط انسانها انجام میشود، نشان میدهند. به طور کلی، هر گونه عمل غیرانسانی درباره حیوانات زیبایی چون گوزن، افراد دارای اختلال بامبی را تحتتأثیر قرار میدهد.
سیندرلا (Cinderella) نیز نام خود را به اختلالی قرض داده است
با اینکه این مطلب دربارهی اختلالات روانی و ذهنی نیست و قرار بود لیستی از حقایق انیمیشن های دیزنی در آن جمعآوری شود، اما باز باید وارد حیطهی روانشناسان شویم و اشاره به اختلالی دیگر کنیم که نام خود را از یکی دیگر از شخصیتهای دیزنی گرفته است. سیندرلا شخصیتی است که در خانهی نامادریاش تمام تمیزکاری و خدمتکاری را باید برای او و دخترانش انجام دهد، در حالی که آنها برای خوشگذرانی به جشنهای مجلل میروند. اختلالی که از روی این شخصیت نامیده شده است، اشاره به زنانی دارد که از نظر احساسی و اقتصادی بیش از حد به مردها وابسته هستند. از دیگر خصوصیات «عقدهی سیندرلا» این است که افراد مبتلای به آن زندگی خود را در انتظار نجات توسط شاهزاده آرزویهای خود میگذرانند. این اختلال روانی به صورت رسمی در دنیای روانشناسی ثبت نشده است و مورد استفاده قرار نمیگیرد، اما میتواند به افرادی که دچار آن هستند در درک مسائل درونی خود کمک کند. نام این اختلال برای اولین بار در سال 1981 توسط «کولت داونینگ» (Collette Downing) در «عقدهی سیندرلا: وحشت پنهان زنان از استقلال» استفاده شده است.
تصمیم دیزنی برای ساخت فیلم ترانههای جنوب (Song Of The South) از همان ابتدا باعث تعجب بسیاری شده بود
تعدادی از بحثبرانگیزترین نکات و حقایق انیمیشن های دیزنی مربوط به فیلمی به نام «ترانه جنوب» است. جای تعجب نیست اگر نام این انیمیشن را نشنیدهاید، چون سعی فراوانی برای فراموش کردن آن شده است. انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان (NAACP) حتی در بیانیهای اعلام کرد که با وجود تکنیک قابلاحترامی که در این انیمیشن استفاده شده است، اما «این پروژه به ماندگار کردن تصویری تجلیل یافته از بردهداری کمک میکند… انیمیشن ترانههای جنوب متاسفانه رابطهای ایدهآل و قابلقبول میان برده و ارباب را نشان میدهد که با واقعیت فاصلهی بسیاری دارد». با این وجود، تعدادی معتقدند که این موضوع به شکلی قابلقبول توسط سازندگان به تصویر کشیده شده است. حتی بازیگران به طرفداری از این انیمیشن صحبت کردهاند. هتی مکدنیل (Hattie McDaniel) در صحبتهایش گفته است که «اگر من ذرهای حس میکردم که در این فیلم به مردمان من توهین یا بیاحترامی شده است، لحظهای در آن همکاری نمیکردم.» ستاره دیگر فیلم جیمز بسکت (James Baskett) نیز با او موافقت کرده و گفته است: «افرادی که با صحبتهایشان سعی در ایجاد اختلافنظر دربارهی ترانههای جنوب دارند، بیشتر از اینکه به نژاد من کمکی بکنند، به آن صدمه میزنند.»
والت دیزنی شخصاً برای اسکار جیمز بسکت لابیگری کرده است
دیزنی پس از انتشار ترانههای جنوب بیکار ننشسته و شروع به تبلیغ بازیگر فیلم برای دریافت جایزهی اسکار کرده است. او با ژان هرشولت که در آن زمان رییس آکادمی بود صحبت کرد تا بتواند جایزهای برای ستارهی فیلمش به دست آورد. او در این صحبتها گفته که شخصیتی که بسکت بازی کرده، تماماً ساخته خودش است و تقریباً بدون هیچ راهنمایی و دستوری از سمت کارگردان این شخصیت توسط خود بازیگر شکل گرفته است. تلاشهای دیزنی در نهایت جواب داد و جیمز بسکت در سال 1948 جایزهای افتخاری کسب کرد. هرچند که متاسفانه تنها سه ماه بعد در سن چهلوچهار سالگی از دنیا رفت.
ترانههای جنوب هیچگاه در آمریکا برای سینمای خانگی منتشر نشده است
در حالی که این انیمیشن چندینبار پخش مجدد داشته و حتی در سال 1986 به مناسبت چهلمین سالگرد اکرانش در آتلانتا دوباره در سینماها منتشر شده، اما «تا به امروز برای پخش خانگی در دسترس طرفداران قرار نگرفته است. دربارهی آیندهی این مساله نیز خبری در دست نیست. با وجود اینکه رابرت ایگر (Robert Iger) رییس شرکت دیزنی، این انیمیشن را تاریخگذشته و توهینآمیز خوانده، اما طرفداران سالهاست که درخواست انتشار آن را دارند. آن کسانی که نمیتوانند برای تماشای آن صبر کنند، میتوانند نسخههای منتش شده در ژاپن یا اروپا را بهدست آورند یا تکههایی از فیلم که در اینترنت موجود است را تماشا کنند.
سیندرلا سکانس موردعلاقهی دیزنی از انیمیشنهایش را در خود جای داده است
در این شماره از حقایق انیمیشن های دیزنی، اشارهای به سکانس محبوب والت دیزنی میکنیم. این سکانس مربوط به انیمیشن سیندرلا است که در آن پری مادرخواندهی این شخصیت، لباس سیندرلا را تبدیل به لباس مجلسی زیبایی میکند. این صحنه توسط مارک دیویس (Marc Davis) طراحی شده است که به عنوان یکی از «نه پیرمرد» شناخته میشود. این گروه شامل نه نفر از مهمترین و بزرگترین انیماتورهای شرکت دیزنی هستند که تعدادی از آنها به عنوان کارگردان نیز در این شرکت فعالیت داشتهاند.
بانو و ولگرد (Lady and the Tramp) الهام گرفته از سگی به نام بانو است
در سال 1937، نویسندهی شرکت دیزنی به اسم جو گرانت (Joe Grant) طراحیهایی که از سگ خودش به اسم بانو کشیده بود را به والت دیزنی نشان داد. دیزنی تحتتأثیر قرار گرفت و جو را تشویق کرد تا استوریبوردی کامل از روی سگش بکشد. همچون شخصیت تخیلی در انیمیشن بانو و ولگرد، شخصیت واقعی بانو نیز در حال خو گرفتن با کودک تازه به دنیا آمدهی گرانت بود و به همین دلیل داستانی که او طراحی کرد، بر اساس همین ماجرا نوشته شده بود. در نهایت دیزنی از ایده نهایی چندان رضایت نداشت و به همین دلیل پروژه کنار گذاشته شد. چند سال بعد بود که دیزنی با داستانی نوشتهی وارد گرین (Ward Greene) در مجلهی «کازموپولیتان» به اسم «دن خوشحال، سگ سوت زن» مواجه شد. او معتقد بود که این دو ایده میتوانند در کنار هم داستانی جذاب را شکل دهند و به همین دلیل از گرین خواست روی آن کار کند و نتیجهاش، یکی از کلاسیکهای شرکت دیزنی شد.
سکانس معروف بانو و ولگرد نزدیک بود در نسخه نهایی فیلم نباشد
امروزه صحنهی پاستا خوردن دو شخصیت اصلی انیمیشن بانو و ولگرد یکی از معروفترین سکانسهای تاریخ سینما محسوب میشود و در بسیاری از فیلمهای دیگر بازسازی شده است، ولی والت دیزنی مخالف این صحنهی شیرین بود. با اینکه او به دنبال این موضوع بود که شخصیتهای داستان احساسات انسانی داشته باشند، اما این مساله برای او قابل هضم نبود که دو سگ بتوانند به شکلی رمانتیک یک رشته پاستا را شریک شوند. اگر تا به حال هیجان سگی را برای خوردن یک بشقاب پاستا دیده باشید، متوجه میشوید که چرا دیزنی چنین بدبینی داشت. در نهایت والت دیزنی بعد از دیدن طراحی اولیهی سکانس توسط انیماتور فرانک توماس (Frank Thomas)، راضی به اضافه کردن آن به فیلم شد.
اولین انیمیشن شرکت دیزنی که به صورت «سینماسکوپ» (CinemaScope) ساخته شد، بانو و ولگرد بود
به عنوان آخرین حقایق انیمیشن های دیزنی دربارهی بانو و ولگرد، جالب است بدانید که این انیمیشن اولین ساختهی شرکت بود که از فرمت «سینماسکوپ» استفاده برده. در آن زمان این فرمت از تصاویر عریض، تکنولوژی جدیدی در سینما بود و هدف به تصویر کشیدن نماهای بزرگ و مناظر عظیم را داشت، اما طبیعی است که همگی در استفاده از آن نظر مثبت نداشتند. یکی از منتقدان «نیویورک تایمز» نوشته بود: «از نظر احساسی تاثیرگذار است، ولی استفاده از «سینماسکوپ» چندان کمکی به اثر نمیکند. با تصاویر بزرگ و عریض، ضعفهای انیمیشن و اشتباهات در طراحی پرسپکتیو بیش از پیش به چشم میآیند.»
انیمیشن زیبای خفته (Sleeping Beauty) شکستی بزرگ در باکس آفیس بود
در اصل، این انیمیشن به قدری در باکس آفیس با شکست بدی نسبت به خرج بسیار بالای ساختش مواجه شد، که کمپانی دیزنی تصمیم گرفت فیلمهای پرنسسی دیگر جایی در آیندهی شرکت ندارند. باید سی سال از ساخت زیبای خفته میگذشت تا دیزنی این شکست را فراموش کند و در سال 1989 با انیمیشن پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid) به دنیای پرنسسها بازگردد.
صد و یک سگ خالدار (101 Dalmatians) اولین اثر شرکت دیزنی بود که از روش زیراکس در ساختش استفاده شده است
یکی دیگر از نکات تکنولوژیک در میان حقایق انیمیشن های دیزنی، این است که بدانید صد و یک سگ خالدار اولین انیمیشن بلند شرکت دیزنی بود که از تکنیک زیراکس برای انتقال طراحی روی سلولویدها استفاده کرده. به این صورت صرفهجویی بسیاری در پول، زمان و زحمت هنرمندان شد. تکنیک زیراکس باعث میشود که در این انیمیشن، بافت نقاشیها با خطوط مشخص انیمیشنهای قدیمیتر دیزنی فرق داشته باشد. هر چند طبق گزارشات خارج شده از شرکت، دیزنی چندان از نوع طراحی حاصل از زیراکس راضی نبود.
اولین فیلم ساختهشده شرکت دیزنی بعد از مرگ دیزنی، گربههای اشرافی (The Aristocats) است
در حالی که بسیاری از منتقدان معتقد بودند که از دست دادن والت دیزنی و نبود راهنماییهای او در پروسهی ساخت انیمیشن گربههای اشرافی روی کیفیت آن تأثیر گذاشته، منتقد «نیویورک تایمز» به تحسین آن پرداخته و نوشته است: «آفرین بر شرکت انیمیشنسازی دیزنی به خاطر گربههای اشرافی، یکی از شیرینترین و بامزهترین ساختههای انیمیشنی که پر است از درخشش کریسمسی». این اثر آخرین فیلمی بود که دیزنی شخصا دستور ساخت آن را داد و به همین دلیل، آخرین فیلمی است که جمله به تهیهکنندگی والت دیزنی در انتهای آن به چشم میخورد.
قرار بود مارلون براندو (Marlon Brando) در انیمیشن الیور و دوستان (Oliver& Company) حضور داشته باشد
در ابتدا قرار بود که سایکس (Sykes)، شخصیت گنگستر شرور انیمیشن الیور و دوستان توسط شخص پدرخوانده، یعنی مارلون براندو صداپیشگی شود. دیزنی میخواست که این شخصیت ابهتی شیطانی داشته باشد که همواره در هالهای دود و سایه مخفی شده است و به همین دلیل مدیر وقت شرکت، مایکل آیسنر شخصا به سراغ بازیگر رفت تا او را راضی کند که شاید یکی از پرسروصداترین حقایق انیمیشن های دیزنی در تاریخ را شکل دهد. در نهایت براندو نقش را رد کرد، چراکه معتقد بود فیلم موفقیت چندانی کسب نمیکند.
پری دریایی کوچولو یکی از اولین فیلمهای بلند بود که از پردازندهی انیمیشنی پیکسار بهره برده است
روش معمول برای ساخت انیمیشنها، انتقال نقاشیهای انیماتورها روی سلولویدها و سپس رنگآمیزی آنها بوده است. با وجود اینکه این روش نتایج بسیاری زیبایی را به ارمغان میآورد، اما انجام تمام این مراحل بسیار وقتگیر بود. برنامه کامپیوتری شرکت پیکسار این امکان را به انیماتورها میداد که نقاشیهایشان را روی سیستم آپلود کنند و سپس با استفاده از رنگهای از پیش آماده و امکان تغییرات متنوع و شفافیت بینظیر، آنها را رنگآمیزی کنند. تنها در چند سکانس از انیمیشن پری دریایی کوچولو از این تکنولوژی جدید استفاده شده است، اما پیکسار به کار روی سیستم خود ادامه داد تا اینکه تولید انیمیشنهای تمام کامپیوتری کاری معمول در شرکت دیزنی شود.
جکی چان (Jackie Chan) صدای دیو برای بعضی از بینندگان دیو و دلبر (Beauty and the Beast) بود
یکی دیگر از نامهای بزرگ دیده شده در میان حقایق انیمیشن های دیزنی، نام جکی چان است که در دوبلهی چینی انیمیشن دیو و دلبر به جای شخصیت دیو صداپیشگی کرده. او حتی سکانسهای موزیکال فیلم را هم دوبله کرده و خاطرات جالبی را برای کودکان چینیزبان دنیا به وجود آورده است. ویدیوهایی از خوانندگی جکی چان به همراه سارا چن (Sarah Chen) برای این انیمیشن خاطرهانگیز روی اینترنت موجود است.
شرکت دیزنی برای راضی کردن صداپیشهی جن نقشهای خاص ریخت
اریک گولدبرگ (Eric Goldberg) رهبر گروهی از انیماتورها بود که وظیفه ساخت و طراحی شخصیت جن در انیمیشن ماندگار علاءالدین (Aladdin) را داشتند. هنگامی که کارگردانان فیلم، ران کلمنتس (Ron Clements) و جان ماسکر (John Musker)، فیلمنامهی کامل را به او دادند، از گولدبرگ خواستند که به سراغ آلبومهای استند آپ قدیمی رابین ویلیامز (Robin Williams) برود. بر اساس مصاحبهای که او با «اینترتینمنت ویکلی» داشته است، گولدبرگ گزارش میدهد که کارگردانهای کار میخواستند که او قسمتهایی از اجراهای این کمدین بزرگ را انتخاب کند و روی صدای ضبطشدهی رابین ویلیامز شخصیت «جن» را طراحی کند و انیمیشنهای کوتاهی بسازد. گولدبرگ در ادامه میگوید:
من هم همین کار را کردم و سپس رابین ویلیامز آمد تا آنها را ببیند تا در صورتی که از آنها خوشش بیاید به پروژه اضافه شود. قطعهای که فکر میکنم او را راضی کرد، مربوط به قسمتی بود که رابین ویلیامز در اجرای ضبطشده میگوید: «امشب، بیاید دربارهی موضوع مهم و جدی اسکیزوفرنی صحبت کنیم. – نه، لازم نکرده! – خفه شو! بذار حرفشو بزنه!» کاری که من کردم این بود که جن را طوری طراحی کردم که در این قسمت سر دومی درمیآورد و با خودش بحث میکند و رابین به آن خندید. او متوجه شد که این شخصیت پتانسیل زیادی دارد. شاید تنها دلیل ویلیامز این نبوده باشد، اما بعد از تماشای این تکهها بود که قرارداد را امضا کرد.
هرکدام از دیالوگهای شخصیت جن به بیست شکل مختلف ضبط شدند
رابین ویلیامز برای جلسات ضبط دیالوگهای انیمیشن علاءالدین، زمان کوتاهی را اختصاص داده بود. به همین دلیل او با سرعت بسیار بالایی تمام دیالوگها را ضبط میکرد و برای اینکه سازندگان امکان انتخاب داشته باشند، با هر لحن و صدایی که بلد بود این دیالوگها را ادا میکرد. طبق گزارشهای گولدبرگ، این کمدین بزرگ در زمان ضبط آزادی عمل بسیار زیادی داشت و حقههای طنز او همواره تشویق میشدند. او همواره دقیقا دیالوگی که از او خواسته شده و روی برگه نوشته بودد را میخواند اما برای هر جمله بیش از 20 حالت مختلف صدایش را ضبط میکرد. به این صورت، سازندگان انیمیشن در هنگام اضافه کردن دیالوگها روی انیمیشن میتوانستند از میان چندین مدل مختلف، بامزهترین و مناسبترین را انتخاب کنند.
شیرشاه (The Lion King) اولین انیمیشن تماماً اورجینال شرکت دیزنی است
شاید باور این شماره از حقایق انیمیشن های دیزنی کمی سخت باشد، اما انیمیشن بینظیر شیرشاه اولین ساختهی بلند شرکت دیزنی است که داستانش از هیچ اثری اقتباس نشده. در حالی که در زمان انتشار این انیمیشن، 57 سال از ساخت اولین انیمیشن بلند دیزنی، یعنی سفید برفی و هفت کوتوله میگذشت، اما قبل از شیرشاه تمام سی و یک انیمیشن بلند شرکت اقتباسی بودهاند.
معروفترین آهنگ شیرشاه در فیلمنامهی اصلی انیمیشن نبود
به جای آهنگ معروف «هاکونا ماتاتا» (Hakuna Matata) که به همراه انیمیشن جاودانه شده است، در فیلمنامه آهنگی دربارهی حشره خوردن نوشته شده بود که He’s Got it All Worked Out نام داشت. طبق گفتهی راب مینکاف (Rob Minkoff) که یکی از دو کارگردان اثر بود، همه با این آهنگ موافق نبودند. کمی بعد، گروهی محقق از آفریقا بازگشتند و گزارش دادند که با جملهای در آنجا آشنا شدند. تیم رایس (Tim Rice) بعد از شنیدن هاکونا ماتاتا از آن خوشش آمد و شروع به نوشتن آهنگی بر اساس آن کرد که در نسخه نهایی فیلم دیده میشود.
یک محقق کفتار از شرکت دیزنی شکایت کرده است
احتمالا بشود این را از عجیبترین حقایق انیمیشن های دیزنی نامید. یک محقق حیوانات که تخصص کار بر کفتارها را داشته، از شرکت دیزنی به خاطر فیلم شیرشاه شکایت کرده است. این محقق معتقد بوده است که به خاطر تصویری منفی که از این حیوانات در شیرشاه نشان داده میشود، سازندگان آن باعث بدنامی و نشان دادن تصویری اشتباه از کفتارها شدهاند.
ایدهی انیمیشن پوکاهانتس (Pocahontas) در هنگام شام روز شکرگزاری به ذهن سازندهی اثر رسیده است
یکی از کارگردانهای پروژه، مایک گبریل (Mike Gabriel)، مدتی به دنبال ساخت داستان رمانتیک غربی بود و در حین شام بود که نام و داستان پوکاهانتس به ذهنش آمد. تیم توسعهی شرکت، مدتی به دنبال نوشتن داستانی بر اساس داستان معروف «رومئو و ژولیت» بود و گبریل ایدهی پوکاهانتس را به آنها ارائه کرد و از آنجایی که دو داستان شباهتهای بسیاری داشتند، کار روی داستان انیمیشن آغاز شد.
هر صحنهی پوکاهانتس بیش از سیوپنچ بار بازنویسی شده است
به عنوان آخرین نکته از حقایق انیمیشن های دیزنی، جالب است بدانید که داستان و جزییات هر کدام از سکانسهای انیمیشن پوکاهانتس حداقل 35 بار دچار تغییر و بازنویسی شدهاند. سه نفری که مسوول نوشتن داستان این انیمیشن بودند، عبارتاند از سوزانا گرانت (Susannah Grant)، کارل بایندر (Carl Binder) و فیلیپ لازبنیک (Philip LaZebnik). شاید این مقدار از حساسیت و دقت در کار تأثیر مثبتی هم داشته، چراکه چند سال بعد گرانت فیلمنامهی آرین براکوویچ (Erin Brockovich) را نوشته که برای آن بسیار تحسین شده و حتی نامزد اسکار نیز شده است.
نظرتان درباره این حقایق خواندنی از آثار شرکت دیزنی چیست؟ نظراتتان را با ما درمیان بگذارید.
اینا سندرم و عقده محسوب نمیشن!دیگه بهتره سیندرلا رو حذف کنیم چون از نظر من دختر عاقلی بود که با مرد مکمل خودش ازدواج کرد کاری که همه باید بکنن، بامبی هم خب مسخره ایت آدم چراباید گوزنی رو بکشه که یه نوزاد چند ماهه داره بکشه؟