شاید تعجبی نداشته باشد، اما بسیاری از طرفداران فرنچایز Assassin’s Creed از انتشار و تجربه بازی Assassin’s Creed Valhalla بسیار رضایتمند و خوشحال هستند؛ نمیتوانم تظاهر کنم که من هم حس یکسانی دارم، درواقع این بازی نمیتوانست بیشتر از این، حس و حال قدیمی که از اولین نسخههای فرنچایز داشتم را کمرنگ کند؛ شاید بپرسید چرا. واضح است، عنوان Assassin’s Creed Valhalla هرگز بازی خوبی نبوده و نمیتوانم دلیلی بیابم که پروژههای آینده اساسین با این سبک و شکل هم سرنوشت متفاوتی داشته باشند. در ادامه با پی اس ارنا همراه باشید.
کمپانی یوبیسافت (Ubisoft) همیشه بهدلیل استفاده از فرمولهای خاص و کلیدی، هدف انتقاد و کنایه منتقدان شده؛ بیشتر این عناوین، بازیهای اول و سوم شخص جهانبازی بودند که تمرکز نسبتا زیاد و بیفایدهای روی روایت و المانهای نقشآفرینی سطحی داشتهاند؛ از این رو میتوانیم بهعناوینی مانند Assassin’s Creed، Far Cry، Watch Dogs و Rainbow Six Siege اشاره کنیم.
این فرمول جدید اساسین برای برخی از عناوین موفق بوده، اما آهنگ این بازیها کاملا یکسان است؛ آنها بیشتر طولانی و طاقتفرسا هستند، داستانهایی سطحی دارند، و سعی میکنند تا آنها را با جایگذاری در روایات واقعی، حماسی نشان دهند. با شخصیتهایی که اغلب در کودکی زخم دیدهاند و شعله انتقام در وجودشان حالا تبدیل به جهنم شده.
استفاده از هر دو جنسیت در کاراکترها با انتشار Assassin’s Creed Syndicate آغاز و با طراحی بههمان ضعیفی در والهالا هم تکرار شد. شخصیتهای زن و مردی با نام یکسان که تنها صداپیشگان، آنها را از یکدیگر جدا میکنند؛ هرچند با همان سناریو، همان دیالوگها و همان واکنشهای سریعی که کاراکتر از خود نشان میدهد.
استفاده از هردو جنسیت برای کاراکتر (های) اصلی پتانسیل بسیار زیادی برای داستاننویسی، طراحی گیمپلی و مهارتها، شخصیسازی و درنهایت طراحی مراحل دارد. اینکه هردو آنها را با نامهای متفاوت در مرحلهای یکسان بهصورت تیم ببینیم و دیالوگهایی که بین آنها رد و بدل میشود را بشنویم؛ یا بهصورت دونفره مراحل را بهپایان برسانیم، میتوانست انتخاب بهتری، چه برای سیندیکیت و چه برای والهالا باشد.
یوبیسافت کاراکترهای قدرتمند بسیاری دارد که شما قطعا تصاویر برخی از آنها را با خواندن واژه «قدرتمند» در ذهنتان مجسم میکنید؛ اما ایوور (Eivor) بهمن حس کنترل یک قهرمان قدرتمند را نمیدهد. نمیخواهیم خود را از او با جثه ریزش یا صدا متنفر نشان دهیم؛ اما این ظاهر، کاریزما یا صدایی نبود که ایوور شجاع ما را از دیگر همرزمانش جدا کند و او را هرلحظه شجاعتر و جدانشدنیتر از من نشان دهد.
ما نمیخواهیم که ایوور را بهشکل خدایی ببینیم که با دیگر خدایان اسکاندیناوی تعامل دارد و پس از دیدن والهالا، با اودین (Odin) میجنگد ببینیم؛ تنها چیزی میخواهیم این است که در بین این گیمپلی ۱۰۰ ساعته وقتگیر و پر از انتخابهای بیهوده، وایکینگی را ببینیم که به بهترین شکل رهبری میکند و با سیاست خاصی که دارد، پیروزیهایش را با هر جنگ تمدید میکند.
از حق نگذریم، ویژگیهای بصری بازی Assassin’s Creed Valhalla واقعا فوقالعاده است؛ جهانی که در آن قدم میگذاریم و هرج و مرج را در آن آغاز میکنیم چشمنواز است. اما این تنها یکی از المانهایی است که یک اثر خوب را میسازد و بهتنهایی قدرتی را درمقابل دیگر عناوین همرده از خود ندارد.
یوبیسافت سابقه خوبی در ساخت بازیهایی مثل Prince of Persia، Assassin’s Creed یا Far Cry دارد؛ از شاهکاری مانند سهگانه اتزیو (Ezio) گرفته تا بازی Far Cry 3.
در ابتدا زمانی که یوبیسافت کمپانی کوچکتری بود و برای اولین بار، روی عناوینی مثل شاهزاده پارسی یا اساسین کار میکرد، بیشتر به نظرات طراحها و ایدههای نو اهمیت میداد.
با گذشت زمان و پیشرفت هرچه بهتر این شرکت، دیگر اثری از روح بزرگ ایدههای جدید را نمیبینیم. تنها سهامدارانی که در جلساتی، سود و زیان پروژهها را بررسی میکنند و تصمیم میگیرند که چه اثری ساخته شود؛ نسخه اساسینی با سبک نقشآفرینی با گیمپلی بالای ۱۰۰ ساعت، بهجای قرار دادن همین محتوا در زمانی ۴۰ ساعته و پر از هیجان.
گرافیک هیچ موقع نمیتواند ضعفهای یک بازی در گیمپلی یا روایت را بپوشاند؛ اینکه اثری توخالی بسازیم و انتظار داشته باشیم تا جذابیتهای بصری، پرده روی مشکلات بزرگتر بیاندازد، نمیتواند سرانجام خوبی را برای توسعهدهنده و ناشر حاصل شود.
ایرادات یک نسخه تنها قرار نیستند تا اثر را از نظر هنری ناقص و بیارزش کنند. اما این فکر را نمیتوانم از خود دور کنم که با بودجه این بازی، چه عنوانین مستقل باکیفیتی میتوانست ساخته شود. این نوشته، نقد یا بررسی از این عنوان بهشمار نمیرود و هدف از آن، اشاره به مشکلاتی است که هرگز نمیتوانند با گرافیک مثال زدنیشان، بهعنوان یک بازی خوب شمرده شوند. بازی Assassin’s Creed Valhalla صرفا سرگرمکننده و جالب است، اما نمیتوان گفت که بازی خوبی بهشمار میرود.
اینکه در بررسی یا نقد یک بازی، با بیش از ۲۰۰۰ هزار کلمه به تعریف و تمجید آن بپردازیم، دردی از مشکلات آن بازی دوا نمیکند. هرچه مشکلات یک بازی با لحنی چه معترضانه و چه آرام گفته شود، تنها به رشد و بهتر شدن پروژههای آینده کمک میکند. همه ما دوست داریم که برای اثری ماندگار و هیجانانگیز هزینه کنیم.
هدف از بررسی یک بازی، اشاره به ایرادات اصلی آن اثر است تا درصورت دانش بهتر، بیشتر وارد جزئیات شویم و راههایی مفید جلو پای سازنده باز کتیم؛ اینکه بیشتر عنوانی را تحسین تا آنکه مشکلات اساسیاش را بازگو کنیم، میتواند بزرگترین دلیلی باشد که هربار اثری یکسان را از توسعهدهنده تجربه کنیم. با کلیک بر لینک، نقد بازی Assassin’s Creed Valhalla را مطالعه کنید.
گرافیک تنها با چشمانمان سروکار دارد؛ اما داستان، گیمپلی و شخصیتی جذاب و قابل تامل است که با روح، احساس و تخیلمان بازی میکند.
نظر شما درباره وضعیت فعلی و عملکرد این بازی و استودیو یوبیسافت چیست؟ برایمان بنویسید.
در ادامه برای دنبال کردن آخرین مقالات بازی با پی اس ارنا همراه باشید.