سی و نهمین جشنواره فیلم فجر هم امسال با تمام حاشیههایش و با وجود ویروس کرونا برگزار شد. در این جشنواره فیلمهای مختلفی در ژانرهای متنوع روی پرده سینماها اکران شد و مردم هم با وجود شیوع ویروس کرونا استقبال خوبی از خود نشان دادند. همزمان با برگزاری این جشنواره، ما در سایت پی اس ارنا پوشش کاملی از فیلمهای سی و نهمین جشنواره فجر ارایه کردیم و اکثر آثار این جشنواره را مورد نقد و بررسی قرار دادیم.
«فیلم روشن»
روشن داستان سینه فیلی از پیش باخته است که حتی قبل از اینکه تلاشی برای رسیدن به آرزوهایش کرده باشد تسلیم میشود. فیلم با بازی رضا عطاران در نقش روشن و سارا بهرامی، در نقش همسر روشن دست بر روی طبقهای از جامعه میگذارد که دشوار است به این سادگی از قصههایشان صادقانه گفت. این در صورتی است که فیلمساز قصد صادقانه حرفزدن را داشته باشد. روشن یک عشق فیلم است، تمام داراییاش را برای خرید خانهای واریز کرده که تحویلش نمیدهند، حالا نه کار دارد (کار چه ارتباطی به خرید خانه دارد؟!) نه پولی برای خرید خانه و حمایت از همسر و فرزندش در تکاپویی برای بهدستآوردن دل خانوادهاش مانده است. بهظاهر مهربان است و دلش نمیآید کسی را اذیت کند اما در باطن بیتفاوت، متظاهر و سنگدل مینمایاند.
آخرین فیلم روحالله حجازی در سی و نهمین جشنوارهی فجر توجهات زیادی را به خودش جلب که مستحقش نبود. روشن فیلم ریاکارانهای است که کوچکترین آرزوهای ارزشمند یک ملت را به سخره میگیرد اما ادای دردمندی از خودش نشان میدهد.
«فیلم منصور»
منصور از آن دسته تولیدات سالیانهای است که باید توجه ویژهای به آنها بشود نه به این خاطر که بخش مهمی از تاریخ معاصرند بلکه به این دلیل که بخش عظیمی از تولیدات سینمایی ایران را در انحصار خودشان نگه داشتهاند. منصور همانطور که از پوستر و نامش پیداست فیلمی بیوگرافی در ارتباط با منصور ستاری است که در خلال جنگ ایران و عراق دست به تلاشهای زیادی برای راهاندازی خط تولید تعمیر جتهای جنگی زده است. فیلم از نواقصی رنج میبرد که فیلمی همچون «چ» از آن رنج میبرد. بررسی آسیب شناسانهی قهرمانان فیلمهای مرتبط با جنگ ایران و عراق میتواند مسیر خوبی برای ترمیم سینمای ایران باشد.
منصور به کارگردانی سیاوش سرمدی در سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر در شرایطی بر روی پرده رفت که تنها در رقابت با پانزده فیلم دیگر حضور داشت که همانها نیز در شرایطی نامنصفانه انتخاب شده بودند. بااینحال این فیلم برای رقابت با ضعیفترین تولیدات متأخر سینمای ایران نیز از بافت بصری و دراماتیک کافی برخوردار نیست.
فیلم از میانه آغاز میشود و جایی در میانهی ماجرا نیز خاتمه مییابد و مخاطب را کلی سؤال بیجواب از جانب قهرمانش تنها رها میکند. در اینجا میتوانید نقد و بررسی موشکافانهتری برای فیلم منصور را بخوانید.
«فیلم زالاوا»
فیلم زالاوا از بهترینهای سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر بود که هرچند مسیر سختی برای بهترین شدن در پیش نداشت اما با انتخاب درست ژانر چندین قدم از سایر رقبایش پیشتر حرکت کرد. هرچند که اولین فیلم ارسلان امیری، ترس فاحشی از ژانر وحشت دارد و همین هم باعث میشود که فیلمش در یکقدمی کامل شدن بازبماند.
داستان دررابطهبا روستایی به نام زالاواست که اهالیاش از حضور اجنه در آن اطراف رنج میبرند. استوار که فرماندهی پاسگاه زالاواست گویی از شهر آمده و عقیدهای به خرافات ندارد. تمام تلاشش را میکند که مردمان این روستا را سر عقل بیاورد اما او که خودش درگیر رابطهای عاشقانه با خانم دکتر روستا شده است نیز به دام این خرافات میافتد.
زالاوا در مجموع دارای نقاط ضعف و چنددستگی لحنی است که همچنان گریبانگیر شخصیتها و فیلم میشود. آیدا پناهنده و ارسلان امیری و تهمینه بهرام اما توانستهاند قصهای در ژانر وحشت را بهخوبی با قصهای ملودرام ترکیب کنند. تعجیل در استفاده از موقعیتهای اما باعث شده تا اثر دچار شلختگی ژانری بشود و از رسیدن به هدف غایی خود بازبماند. میتوانید نقد و بررسی دقیقتر فیلم را در اینجا بخوانید.
«فیلم بی همه چیز»
نویسنده: سهیل وصلالوصول
«فیلم بی همه چیز» به کارگردانی محسن قرائی و نویسندگی مشترک محسن قرایی و محمد داوودی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اکران شد و روایتگر داستان روستایی کمجمعیت در سالهای پیش از انقلاب است. فردی خانزاده به نام امیر – با بازی پرویز پرستویی– به عنوان قاضی محلی در روستا فعالیت میکند و به خاطر سابقه خوبی که در روستا داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به امیر سپردهاند. حال پس از سالها یکی از اهالی روستا با نام لیلی – با بازی هدیه تهرانی- که سالها پیش به خاطر تهمت مردم به بدکاره بودن از روستا رفته، به عنوان زنی متمول و اشرافزاده به روستا برمیگردد و به مردم وعده میدهد که در صورت کشتن امیر – که گویا با لیلی رابطه داشته- پول زیادی به آنها خواهد داد. برای مطالعه نقد فیلم بی همه چیز روی این لینک کلیک کنید.
سومین فیلم بلند کارنامه محسن قرایی اثری جاهطلبانه و تحسینبرانگیز است که توانسته فراتر از ظرفیتهای سینمای ایران داستانی ملتهب و تند و تیز را با ظرافتی تمام به تصویر بکشد. اثر تحسینشده قرایی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر البته بخش زیادی از گیرایی و جذابیت قصه خود را از نمایشنامه درخشان و معروف فردریش دورنمات، یعنی «ملاقات بانوی سالخورده» به امانت گرفته و با اقتباسی بسیار هوشمندانه و دقیق اثر نمایشنامهنویس برجسته سوئیسی را در جغرافیا و فرهنگی دیگر حل کرده و از آن خود میکند. «بی همه چیز» جدای از کیفیت راضیکننده فیلمنامه و کارگردانی امیدوارکنندهاش از بازیهای درخشان بازیگرانی چون هدیه تهرانی، پرویز پرستویی و هادی حجازی فر نیز سود میبرد. فیلم محسن قرایی که در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه در 13 رشته اصلی بود و از این حیث در میان دیگر فیلمها رکورددار بود، در نهایت موفق شد جوایز زرین بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین تدوین، بهترین طراحی لباس و بهترین موسیقی متن را از آن خود کند. قرایی همچنین برنده جایزه ویژه هیئت داوران در شاخه کارگردانی نیز شد.
«فیلم تی تی»
نویسنده: مهسا طالبیانی
چهارمین ساخته آیدا پناهنده، فیلمی به نام تیتی در گیلان فیلمبرداری و در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با استقبال مردمی روبرو شد. الناز شاکردوست برای بازی در نقش تیتی توانست افتخار نامزدی بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره را به دست آورد.
فیلم درباره زنی کولی به نام تیتی (الناز شاکردوست) است که ازروی خیرخواهی بچه زوجهای نابارور را در رحم خود پرورش میدهد و از این راه پولی به دست میآورد تا بتواند خانهاش را با دستهای خودش بسازد. در آخرین بارداریاش اتفاقات به شیوهای دیگر برایش رغم میخورند. او اتفاقی در بیمارستان با مرد دانشمندی به نام ابراهیم (پارسا پیروزفر) آشنا میشود. ابراهیم روی نظریه نابودی زمین توسط یک سیاهچاله کار میکند و بهتازگی نظریاتش را به اثبات رسانده است. ابراهیم در کما به سر میبرد و همسرش اشتباهی برگههای مهم او را به گیتی میدهد تا آنها را دور بیندازد، اما گیتی برگهها را به خانه میبرد. ابراهیم به دنبال برگههای خود وارد زندگی تیتی و نامزدش امیر اسماعیل (هوتن شکیبا) میشود. وجود ابراهیم در زندگی تیتی حسادت امیر اسماعیل را برمیانگیزد و باعث میشود که او از برگرداندن آخرین و مهمترین برگه به ابراهیم اجتناب کند و همین موضوع موجب کشمکش بین این سه شخصیت میشود. برای مطالعه نقد فیلم تی تی روی این لینک کلیک کنید.
فیلم تیتی در خلق شخصیت اصلی زن داستان خلاقانه عمل میکند و جذابیتهایی در قصه وجود دارد که تماشای فیلم را به تجربهای متفاوت بدل میکند. بااینحال نقص در فیلمنامه و انتخاب نادرست بازیگران برای بعضی از نقشها اجازه نمیدهد تا تیتی از یک فیلم متوسط فراتر برود.
«فیلم رمانتیسم عماد و طوبا»
نویسنده: نگار کریمپور
رمانتیسم عماد و طوبا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کاوه صباغ زاده و تهیه کنندگی مهدی صباغ زاده با بازی الناز حبیبی و علی انصاریان و حسام محمودی است، که در ژانر کمدی، رمانتیک و فانتزی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اکران شد که الناز حبیبی برای بهترین بازیگر نقش اول زن و پیام آزادی برای بهترین موسیقی متن، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شدند.
در خلاصه این فیلم آمده؛ 《وقتی سرنوشت برای اولین بار عماد و طوبا را روبروی هم قرار داد هر دو خوب می دانستند که عشق بیشتر یک مهارت است تا هیجان و تپش قلب و خارش پوست》.
در فیلم ابتدا قصه زندگی عماد(حسام محمودی) و طوبا(الناز حبیبی) به طور جدا از کودکی گفته می شود و چالش های احساسی و عاطفی آنها را در خانواده و اجتماع بازگو میکند، اینکه هر کدام به دنبال آرزوها علایق خود یعنی بازیگری و کارگردانی رفتند،تا زمانی که به طور تصادفی در تئاتر باغ آلبالو چخوف همدیگر را ملاقات می کنند. بعد از آن دیدار هایشان ادامه پیدا میکند و عاشق میشوند و ازدواج میکنند. داستان فیلم حول محور فراز و نشیب های رابطه ی عماد و طوبا میچرخد اینکه چگونه عماد غرق در کار خود میشود و رفته رفته توجه و حسی که به خانواده اش داشته کمرنگ میشود و چگونه طوبا از آرزوها و خواسته های خودش در برابر مسئولیت هایی که به عنوان یک همسر دارد دست میکشد.
متاسفانه با وجود اینکه داستان و موضوع فیلم می توانست خیلی جذاب باشد و اقتباسی آزاد از کتاب《سیر عشق》،نوشته آلن دوباتن است، اما ضعیف بودن فیلمنامه و بازی برخی از بازیگران این فیلم و وجود کلیشهای همیشگی موجود در فیلم های ژانر رمانتیک، باعث شده که در نهایت فیلم ضعیفی به مخاطبان خود ارائه دهد و مطابق انتظاراتی که از فیلم داشتند پیش نرود.
«فیلم ستاره بازی»
نویسنده: پریسا جوانفر
آخرین ساختهی هاتف علیمردانی، که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اکران شد، ستاره بازی نام دارد. این فیلم اجتماعی، زندگی دختری به نام صبا (با بازی ملیسا ذاکری) را روایت میکند که مهاجری ایرانی در امریکاست. این فیلم در خارج از ایران فیلمبرداری شده و با توجه به بازی بازیگران هالیووی از جمله مایکل مدسن این فیلم را میتوان محصول مشترک ایران و امریکا دانست.
فیلم ستاره بازی در واقع حکایت واقعی از زندگی دختری بیست ساله است که با پدرش محمود (با بازی فرهاد اصلانی) و مادرش راحله (با بازی شبنم مقدمی) در کودکی به واسطهی برنده شدن در لاتاری به امریکا مهاجرت کرده است. او از همان کودکی با یک بیماری چشمی مواجه بوده و با نابینایی دست و پنجه نرم کرده است.
پدر و مادرش رابطهی خوبی با هم ندارد. اما صبا یک دوست صمیمی به نام کایلا دارد. مشکلات زیادی برای صبا به وجود میآید که برای هر دختری در سن بلوغ با مشکلات خانوادگی ممکن است رخ دهد. پدرش در صدد است تا مشکلات او را حل کند، بنابراین از یک روانشناس ایرانی (با بازی علی مصفا) کمک میگیرد. با این حال این مشکلات، به مشکلات بیشتر و بزرگتری ختم میشود که غیرقابل جبران میشود. پریسا جوانفر در نقد فیلم ستاره بازی آن را فیلمی ضعیف خواند.
«فیلم روزی روزگاری آبادان»
نویسنده: پریسا جوانفر
فیلم روزی روزگاری آبادان، اولین تجربهی سینمایی حمیدرضا آذرنگ به عنوان نویسنده و کارگردان است. این فیلم اقبال این را داشته که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید و در چندین بخش نامزد دریافت سیمرغ شده و سرانجام برای بهترین طراحی صحنه، برنده سیمرغ شود.
فیلم روزی روزگاری آبادان، با فضایی رئال شروع میشود و در یکی از نقاط عطفش به سمت فانتزی شدن پیش میرود. این فیلم روایتگر زندگی یک خانواده از طبقه پایین (طبقهی کارگر) جامعه است که در حال آماده شدن برای شب عید هستند و در این بین، دائم با هم وارد بحث و جدل میشوند و این بخش طولانی و کسل کننده به واسطهی بازیگری خوب آن، جذاب شده است. تا اینکه یک اتفاق غیرقابل باور همه چیز را تغییر میدهد و روابط آنها را متحول میکند. تا پیش از این اتفاق، شخصیتها دائما در مقابل یکدیگر قرار میگرفتند، اما پس از آن در کنار هم میایستند.
آذرنگ با اینکه ایراداتی در پلات و شخصیت پردازی دارد، بازیهای خوبی از بازیگران آن گرفته و با خلق لحظاتی تراژیک و کمدی توامان، احساسات مخاطب را درگیر میکند. فاطمه معتمد آریا و محسن تنابنده بازیگرانی هستند که توانایی آنها بر کسی پوشیده نیست، اما بازیگران جوان آن یعنی هیراد آذرنگ و به خصوص الهام شفیعی نیز به خوبی از پس این کار برآمدهاند. برای مطالعه نقد فیلم روزی روزگاری آبادان به این مطلب مراجعه کنید.
«فیلم یدو»
نویسنده: سپیده رشنو
اندک فیلمهایی وجود دارند که در اقلیم جنوب ساخته و به اثری تماشایی تبدیل شدهاند. این مورد فقط دربارهی فیلمهای جنوب نیست. همهی فیلمهایی که در یک بوم با همان لهجه و فرهنگ ساخته میشوند میتوانند خصوصیت خاصی برای بدل شدن به یک اثر ماندگار پیدا کنند. «یدو» این بار روایت نوجوانی از آبادان است که روزهای اولیهی حصر جنگ را با خانوادهاش میگذراند. این فیلم خوش ساخت اقتباسی که در در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اکران شد از داستان کوتاه «زخم شیر» نوشتهی «صمد طاهری» است که توسط مهدی جعفری کارگردانی شده است.
حصر آبادان در ماههای اول جنگ این شهر را به بیابانی خالی از سکنه تبدیل میکند. درطی چند ماه همهی کسانی که در آبادان زندگی میکنند خانه را رها میکنند و میروند. در این میان تنها خانوادهي یدو در آبادان حاضر به ترک کردن آن جا نیستند. مادر یدو (ستاره پسیانی، که به خاطر این نقش برندهی سیمرغ بهترین بازیگر سی و نهمین جشنواره فجر شد) حاضر به ترک کردن خانه نیست. دلبستگی مادر یدو به خانه و حیواناتش در ادامه چیزی است که داستان را به شکل متفاوتی تغییر میدهد. بد نیست اگر بدانید کاراکتر مادر یدو، یکی از بهترینهایی بازیهایی است که از ستاره پسیانی خواهید دید. از دیگر بازیگران این فیلم میتوان به میلاد صویلاوی، محمدمهدی آلبوعلی، ریحانه آریامنش، اکبر اودود، سعید آلبوعبادی و … اشاره کرد.
از دیگر جوایزی که این فیلم در سی و نهمین جشنواره فجر از آن خود کرد میتوان به سیمرغ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین صدابردار، بهترین صداگذار و بهترین بازیگر نقش اول زن اشاره کرد.
«فیلم گیج گاه»
نویسنده: سپیده رشنو
بعد از چند دوره فیلمهای خوبی که توسط کار اولیها به سینما وارد شد، این توقع شکل گرفت که فیلم اولیها میتوانند شاهکار هم بسازند. و بعد از نمونههایی چون «ابد و یک روز» سعید روستایی، پذیرفتن بد بودن فیلم به بهانهی کار اول یک فیلمساز کمتر مورد قبول واقع میشود. «عادل تبریزی» کارگردان فیلم «گیج گاه» که به عنوان فارغ التحصیل سینما، دانشگاه سوره به فعالیت هنری مشغول است، در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر برای این فیلم در بخش بهترین کارگردان اول نامزد شد.
قبل از خلاصهی فیلم باید بگویم اگر فکر میکنید سینمای «جمشید هاشمپور» در همان دهههای هفتاد و هشتاد به پایان رسیده است، کاملا در اشتباهید. این فیلم یادآور همان اکشنهای توخالی و مصنوعی «جمشید هاشمپور» است که در ضعیفترین نوع ساخت فیلم چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ محتوایی به سینما وارد شده و حتی کاندیدای دریافت بهترین کار اولی هم شده است.
داستان فیلم ماجرای زنی (باران کوثری) است که میخواهد پسرش را مرد بار بیاورد. او را در کلاس کاراته ثبت نام میکند. به این امید که پسرش مانند پدرش بی دست و پا و بی عرضه بار نیاید. این وسط حضور جمشید هاشمپور هم دیدنی است. نه به معنای درستیِ کار، بلکه از بیخود و بیجهت بودن حضور این کاراکتر. مسیرهای فرعی زیادی وارد داستان میشود که به کاراته و سینمای جمشید هاشمپور و کلیشههای فرهنگی (روابط زن و مرد در ایران) میرسد. البته که با ندیدن این فیلم چیزی از دست نمیدهید اما این فیلم حداقل میتواند مروری خوش باشد به سلیقهی کسانی که هنوز در سینما دنبال فیلمهای متوسط با روحیهی هندی و اکشن جمشید هاشمپور باشند.
«فیلم خط فرضی»
نویسنده: سپیده رشنو
دیدن نام سحر دولتشاهی اولین المانی است که در این فیلم میخواهد نشان دهد که شما با فیلم خوش ساختی روبرو هستید. در صورتی که این طور نیست. و این عنوان بیشتر از این «خط» عبور نمیکند. سحر دولتشاهی با وجود درخشیدن در سینما و تئاتر، در خط فرضی به هیچ وجه آن طور که باید دیده نمیشود. و به عبارتی بازی نمیکند.
داستان فیلم تصویر یک فاجعه در یک خانواده است. زن و شوهری که رابطهی خوبی با هم ندارند و در خلال این عدم صمیمیت زن تصمیم میگیرد بدون اجازهی شوهرش به شمال برود تا عروسی برادرش را از دست ندهد. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی فرنوش صمدی و تهیه کنندگی علی مصفا در سی و نهمین جشنواره فجر حضور داشت. حضور آزیتا حاجیان بخش پررنگی از فیلم است که با بازی خود فیلم را به سمت تاثیرگذاری بیشتر میبرد.
خط فرضی در سینمای متوسط به رو به ضعیف قرار دارد. فیلمی که یک بار دیدن به علت پند اخلاقیاش بد نیست. اما به این معنی نیست که اثری حتی متوسط خلق شده باشد. این گونه فیلمها که بیشتر مضمون اخلاقی و اجتماعی دارند که تکیه به تلنگرها میزند، بیشتر به درد پخش از سینمای خانگی و تلویزیون میخورند نه سینما.
«فیلم شیشلیک»
نویسنده: سپیده رشنو
فیلمهای کمدی همیشه این شانس را دارند که حتی اگر در جشنوارههای فجر مورد استقبال داوران قرار نگیرند- که غالبا هم همین طور است- در بخش نگاه تماشاگران و آرای مردمی دیده شوند. شیشلیک در بخش بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در سی و نهمین جشنواره فجر مقام سوم را داشت.
این فیلم به نویسندگی امیرمهدی ژوله و کارگردانی محمدحسین مهدویان در سی و نهمین جشنواره فجر حضور داشت. از بازیگران فیلم میتوان به رضا عطاران، پژمان جمشیدی، جمشید هاشمپور، مهلقا باقری و ژاله صامتی اشاره کرد.
داستان فیلم به این قرار است که یکی از اهالی شهرکی در حاشیه تهران تحت تاثیر شرایط خاصی که از سوی رئیس کارخانهای برایش رقم خورده است در جستوجوی رهایی خانوادهاش برمیآید.
اگرچه قریب به ۸۰ درصد کمدیهایی که در ایران ساخته ميشود برخلاف نمونههای خوب این ژانر (هیچ، سن پطرزبورگ، طبقه حساس، نهنگ عنبر و…) همیشه از دید عموم مردم به عنوان محبوبترین فیلمها شناخته میشوند. اما کمدیها برخلاف نگاه سبک سرانهای که همیشه نسبت به آنها وجود داشته است، بایستی درگیر مفاهیم عمیقتری از زندگی باشند. چرا که کمدیها محبوبتر و تاثیرگذارترند.
دوست دارم ببینمشون