فیلم ستاره بازی آخرین ساختهی هاتف علیمردانی، روایتگر زندگی دختری به نام صبا (با بازی ملیسا ذاکری) مهاجری ایرانی در امریکاست که در خارج از ایران فیلمبرداری شده است. همینطور با توجه به بازی بازیگران هالیووی از جمله مایکل مدسن این فیلم را میتوان محصول مشترک ایران و امریکا دانست. این فیلم در سی و نهمین جشنواره فجر به نمایش درآمد و ما هم در سایت پی اس ارنا برآن شدیم که به نقد این فیلم بپردازیم. با نقد فیلم ستاره بازی با پی اس ارنا همراه شوید.
یک داستان واقعی از مشکلات یک خانوده مهاجر
فیلم ستاره بازی در واقع حکایت واقعی زندگی دختری بیست ساله است که با پدر و مادر خود در کودکی به واسطهی برنده شدن در لاتاری به امریکا مهاجرت کرده است. او از همان کودکی با یک بیماری چشمی مواجه بوده که با چند عمل جراحی و تجربهی نابینایی برای چند سال در کودکی، بینایی یکی از چشمهایش را به طرز معجزهآسایی به دست آورده است. این در حالی است که در همین دورانی که او با نابینایی دست و پنجه نرم میکند، پدر و مادرش رابطهی خوبی با هم ندارند و در نهایت هم از هم جدا میشوند.
علاوه بر این، مادر صبا، راحله (با بازی شبنم مقدمی) فوبیای از دست دادن هم دارد و حاضر نیست کودک مریضش را در آغوش بگیرد. حال این رفتار سرد او در مقابل رفتار گرم پدری به نام محمود (با بازی فرهاد اصلانی) که سعی میکند با دخترش وقت بگذراند قرار میگیرد. شخصیت گرم و دوستانهی پدر به نحوی که درست نشان داده نمیشود، باعث تحول شخصیت همسایهی بدبینش، کلارک (با بازی مایکل مدسن) شده و او را تبدیل به یک رفیق میکند؛ تا جایی که مرگش باعث رنجش محمود و حتی بینندهای میشود که نمیداند چرا چنین نقش کوتاه و حاشیهایی را باید مایکل مدسن بازی کند.

شکست در معمایی جلوه دادن فیلم
شروع فیلم ستاره بازی، حضور صبا و دوستش در یک مهمانی در شب هالووین را نشان میدهد که بیانگر فضای داستان و شخصیت صبا است. همینطور اعتیاد او به مواد مخدر،صبا را از دختری آرام به دختری سرکش تبدیل کرده است. شبی که در نهایت منجر به حادثهای وحشتناک شده و بعد از آن شب، او را به مطب روانشناسش میکشاند تا اقرار کند که کار بدی کرده است و تا اواسط فیلم بدون اینکه ابعاد حادثه را برای بیننده باز کند، با نشان دادن سرنخهایی دم دستی و پیش پا افتاده، سعی در معمایی نشان دادن فیلم میکند.
این کاری است که علیمردانی در فیلم کوچه بینام با چرخش پایانی فیلم، به مراتب بهتر از پسش برآمده است. اما در فیلم ستاره بازی هر احتمالا تماشاگر با اعتراف صبا، دیدن صحنهی رانندگی بعد از یک مهمانی و اعتیاد صبا همان اوایل فیلم متوجه میشود که پای تصادف و کشته شدن یک نفر در میان است. با توجه به مسائل دیگری که نیاز به پرداخت دارند، به نظر میرسد این معماگونگی و پنهان کاری تا یک حدی برای این فیلم کافی بوده. با این حال فیلم اصرار دارد که تا اواخر فیلم و گره گشایی، این موضوع را پنهان کند.
موضوع دیگری که در فیلم ستاره بازی به نوعی معماست، ماجرای خانهی مجردی صبا و رابطهی پنهانی او با یک مرد است. این معما تا اواخر فیلم با سر هم کردن تکههای پازلی که هر کدام در جایی از داستان قرار دارند، حل میشود. این معما بسیار بهتر از معمای اصلی عمل کرده و حتی برای حل معمای تصادف نیز کاربرد دارد. در واقع در ابتدای فیلم، ما صبا و دوستش کایلا را در یک خانه که به نظر میرسد خانهی مجردی صباست میبینیم و بعد مردی وارد خانه میشود و با تاکید روانشناس این کنجکاوی به وجود میآید که این مرد کیست و تا نیمهی فیلم هم هویتش مشخص نمیشود؛ این در حالی است که صبا با پدرش زندگی میکند.
سرنخهای این معما این است که در طول فیلم ما صبا را در حال صحبت تلفنی با یک فارسی زبان که با نام Boss ذخیره شده میبینیم و نمیدانیم کیست، اتومبیل صبا را در محل کار پدرش میبینیم و دلیلش را نمیدانیم. از طرفی در ابتدای فیلم متوجه شدایم که رییس محمود چند اتاق در کارگاهش دارد که در اختیار ایرانیهایی قرار میدهد که مکان مشخصی برای زندگی ندارند، از رفتار رییس موجه میشویم احتمالن با منشیاش هم روابطی دارد، میدانیم صبا از ابتدای فیلم و در زمان کودکی رابطهی خوبی با رییس پدرش دارد و میدانیم به جز مادرش هیچ فارسی زبان دیگری احتمالن در فیلم نیست که با صبا در تماس باشد. بنابراین در جایی متوجه میشویم آن مرد باید رییس پدرش باشد و خانهی مجردی صبا هم یکی از اتاقهای کارگاه اوست. با این حال شاید این عمل رییس را دلسوزانه تلقی کنیم که در یکی از مونولوگهای صبا و همچنین در وقت مشاورهاش متوجه میشویم موضوع پیچیدهتر از آن است.

ستاره بازی، یک فیلم روانشناسانه
با توجه به اینکه فیلم ستاره بازی یک فیلم اجتماعی و تا حدی روانشناسانه است، مجبور است برای توجیه زندگی صبا، به زندگی گذشتهی او رجوع کند. همانطور که گفته شد، این کار با درخواست روانشناسش (با بازی علی مصفا) مبنی بر بازگو کردن زندگیش از کودکی اتفاق میافتد و بیشتر قصهی صبا از طریق تک گوییهای او روایت میشود. در آخر فیلم هم متوجه میشویم تمام صداهایی که شنیدهایم، در حقیقت بر اساس صدای صبای واقعی بوده است. بنابراین به نظر میرسد فیلم به واقعیت وفادار مانده و همین باعث ضعف عمدهی آن در ساختار داستانی و فرم شده است. از طرفی این فیلم به عنوان فیلمی که میتواند روانشناسانه تلقی شود، نیاز به شخصیت پردازی بهتری دارد، به طوری که مخاطب کلیه حالات درونی او را بفهمد و درک کند.
در فلش بکها و تکگوییهای فیلم ستاره بازی آنقدر که به مشکل بینایی صبا در کودکی پرداخته میشود به مشکل اعتیاد او توجه نمیشود و ما در طول فیلم متوجه میشویم که صبا دختریست که سالهای کودکیاش را بین دیدن و ندیدن دست و پا زده و منتظریم در بزرگسالی تاثیر آن را ببینیم اما به ناگاه متوجه میشویم که او درگیر اعتیاد است، بدون اینکه کوچکترین اشارهای به منشا آن بشود. گرچه مثل بسیاری از فیلمهای دیگر میتوان ریشهی این مشکل را در زندگی خانوادگی او جستجو کرد اما نیاز به پرداخت بیشتر در این باره حس میشود.
با این حال پرسه زدنها، تک گویی و واگوییهای صبا در فیلم ستاره بازی، تا حدی تحت تاثیر جریان سیال ذهن است که از دهه چهل از ادبیات، وارد سینمای ایران شد. گرچه نمیتوان آن را کاملا سیال ذهن خواند؛ چون فیلم ما را وارد ذهن مغشوش صبا نکرده و ابعاد درونی شخصیت او باز نمیشود و همانطور که گفته شد، این صدا، صدای ذهن او نیست، بلکه او با تک گویی بیرونی، دارد زندگیاش را از کودکی برای روانشناسش ضبط میکند.
روانشناسی که میتواند تاثیر زیادی در روانشناسنه کردن فیلم داشته باشد، در صورتی که به شخصیتش در این حد پرداخته میشود که نمونهی یک مهاجر ایرانی است که در نوجوانی به این کشور آمده و او هم برخی بحرانهای صبا را پشت سر گذاشته و به نظر میرسد که نمونهی خوبی است برای کسی که میتواند به او کمک کند ولی در عمل چنین نمیشود.

صبا همچنین دوستی به نام کایلا دارد و از همان زمان ورودش به خاک امریکا با او همکلاسی و دوست بوده است. ما در فیلم ستاره بازی با چند نشانهی گذرا با او آشنا میشویم: مثل دیر کردن والدینش برای بردن او از مدرسه، یک دیالوگ از محمود مبنی بر شناخت او و خانواداش که باعث برداشت منفی مخاطب در مورد خانوادهاش میشود و دیدن خانوادهی او در بیمارستان که با هیچ ویژگی شاخص، رفتار یا دیالوگی، اطلاعات بیشتری در مورد خود نمیدهند. به نظر میرسد او در هیچ جای فیلم ابعاد شخصیتیش را برای بیننده بروز نمیدهد که مشخص شود بر چه اساس او تنها دوست صبا و تنها شخصیت مورد اعتماد صبا است تا اینکه به ناگاه پس از ترس از لو رفتن تصادف، به طور ناشیانه با سرنگ صبا تزریق میکند و جان خود را از دست میدهد.
صبا در فیلم ستاره بازی شخصیتی است که در پی روبهرو شدن با ترس و نقطه ضعفش، دچار تحول میشود. چرا که او بارها اعتراف میکند که از خفه شدن میترسد، چون در کودکی به درون آّب افتاده و قبل از اینکه خفه شود پدرش، او را نجات داده است. پدری که در طول فیلم تمام هم و غمش را برای نجات دادن دخترش میگذارد و در نهایت هم موفق نمیشود. چرا که دست آخر صبا پس از بارها تجربهی خفگی در خواب و زمان نشئگی __که به صورت موتیفی در فیلم نمایش داده میشود، ترسش از خفه شدن را از دست میدهد و با غرق کردن خود در رودخانه به زندگی خود پایان میدهد.
مسالهی مهاجرت
با توجه به فیلم قبلی هاتف علیمردانی با نام کلمبوس، به نظر میرسد یکی از دغدغههای او مهاجرت خصوصن به امریکاست که در سالهای اخیر به یکی از مسائل اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی کشورمان تبدیل شده است. فیلم ستاره بازی برخلاف کلمبوس به مسائل بعد از مهاجرت میپردازد که شامل غریب بودن و در نتیجه اعتماد به فامیل، آشنا، هموطن و دوستی با شرایط مشابه را در پی دارد. این غربت باعث میشود راحله پس از طلاق از همسرش با پسرخالهاش شاهین که در ابتدا رییس اوست، ازدواج کند. محمود برای کار به یک ایرانی (با بازی مارشال منش) که صاحب یک قالیشویی است، مراجعه کند و در نهایت همانطور که گفته شد آن رییس با برقراری رابطهای دوستانه به صبا اتاقی داده و احتمالن از او سواستفادهی جنسی کند. گرچه مشکلات صبا بیشتر از اینکه زاییدهی مهاجرت باشد، نتیجهی زندگی ناآرام، مشکلات خانوادگی و جسمی است که میتوانست بدون مهاجرت هم پیش بیاید. بنابراین یکی از ضعفهای داستان در مواجهه با مشکلات مهاجرت است که بسیار سطحی به آن پرداخته میشود و موضوعی است که آنچنان که باید در خدمت داستان قرار نمیگیرد.

نقاط قوت
از نقاط قوت فیلم ستاره بازی میتوان به شباهت شخصیت صبا با صبای واقعی و صبا در زمان کودکی اشاره کرد. نکتهی مثبت دیگر فیلم که باعث جذابیت آن شده، فیلمبرداری آن است که در بیشتر صحنهها هماهنگی نسبی با محتوای فیلم و حالات عاطفی صبا دارد که غم وگریه، خوشحالی، نشئگی و گذشتهی او را نسبتن خوب نشان میدهد. به این معنا که سعی میکند با توجه به نقطه ضعف صبا که چشمش است، تا حد زیادی دنیای فیلم را از نگاه صبا به ما نشان بدهد مثلن جایی که صبا صحنهی تصادف را به یاد میآورد و یا جایی که با چشمهای اشکآلود و با یک چاقو قصد زدن رگش را دارد.
در نظر گرفتن زمان هم از نقاط قوت فیلم ستاره بازی محسوب میشود. جریان این فیلم در فصل پاییز و زمستان میگذرد؛ خانوادهی صبا در فصل پاییز مهاجرت میکنند و صبا در فصل زمستان دست به خودکشی میزند و فیلم هم در همین دو فصل روایت میشود که علاوه بر کارکردی که در جهت رفع محدودیتهای فیلم دارد، کارکرد آرکیتایپی آن جالب توجه است. بر اساس چیزی که میدانیم، پاییز در ادبیات تداعیگر تراژدی و زمستان تداعیگر آیرونی یا طنز تلخ است و در آن، دنیای واقعی از منظری تراژیک نمایش داده میشود و قهرمان داستان مغلوب پیچیدگیهای حیرتآور زندگی میگردد. از طرفی زمستان به طور خاص، آرکیتایپ مرگ است و این انتخاب فصول چه آگاهانه باشد یا نه با مضمون فیلم مناسبت کهن الگویی دارد و نقطه اوج آن، صحنهایست که صبا را در قبرستانی پوشیده از برف بر سر قبر دوستش کایلا میبینیم.

در نهایت میتوان فیلم ستاره بازی را با ضعفی که در فیلمنامه و به خصوص در پلات و شخصیت پردازی نشان میدهد، در حقیقت نه درام بلکه گزارشی از زندگی صبا دانست، چرا که با پافشاری بر واقعیت و همچنین نپرداختن به جزییات ماجراها و درونیات شخصیتها در سطح باقی میماند. حتی میتوان ادعا کرد که فیلم ستاره بازی اگر به صورت مستند ساخته میشد، کارکرد بهتری میتوانست داشته باشد و احتمالن در جذب مخاطب موفقتر میبود.
به بیان دیگر فیلمنامه انسجام ندارد و آنقدر حاشیه میرود و بین عنوان کردن ساب پلاتها و موضوعات مختلف دست و پا میزند که بیننده تا اواسط فیلم نمیتواند درک کند موضوع اصلی فیلم، بینایی صبا است یا اعتیادش یا تصادف یا همهی اینها؟ حتی عنوان فیلم نیز بیشتر به بینایی صبا مرتبط است که با دیدن ستارهها و تجزیهی نور به شکل ستارههایی در دوردست به وسیلهی شیشههایی منشور مانند قرابت دارد و هماهنگیاش با موضوع اصلی فیلم که به نظر میرسد مصایب یک دختر جوان است، درک نمیشود. درست است که مشکلات بینایی یک کودک میتواند موضوع جذابی برای یک فیلم باشد اما در پرداخت به همین موضوع هم کم لطفی شده و با چند مونولوگ و فلش بک __آن هم فقط از دوران کودکی، از روی آن عبور کرده تا به مسالهی دیگری بپردازد. این مساله در واقع اعتیاد صبا و تصادفی است که در پی آن رخ داده و در پرداخت کامل به این موضوع هم جا مانده است. بنابراین فیلمنامه مانند رشتهی تسبیحی درآمده که پاره شده و هر مهرهی آن به گوشهای پرتاب شده است.
The Review
فیلم ستاره بازی
ستاره بازی، فیلمی در مورد مشکلات یک خانوادهی مهاجر است که شخصیت اصلی آن دختر خانواده به نام صباست که در کودکی با مشکل بینایی دست و پنجه نرم کرده و در نوجوانی با اعتیاد دست به گریبان است، تا اینکه یک تصادف زندگی او را دگرگون کرده و باعث خودکشی او میشود.


جالب به نظر میرسه
فیلم یا نقد فیلم؟
بسیارفیلم قشنگیه از اول تااخر فیلم همه چیزبجا و عالی هست .نکته قوت فیلم واقعی بودن اون هست