ماجراهای آرسن لوپن (Arsène Lupin) دزد شرافتمند (Gentleman thief) یکی از مجموعه آثاری است که درست همانند ماجراهای شرلوک هلمز پس از انتشار در قرن 20، به منبعی غنی برای انواع اقتباسها و حتی دنبالهها در مدیومهای مختلف رسانهای تبدیل شده و جایگاهی مهم در فرهنگ عامه، به طور خاص در اروپا به دست آورده است. در سالهای بسیاری که از انتشار اولین داستان منتشر شده از آرسن لوپن گذشته، اقتباسهای بسیاری با محوریت این شخصیت در سینما و تلویزیون فرانسه ساخته شده، اما سریال Lupin ساخته جدید شبکه Netflix اقتباسی مدرن و البته متفاوت از ماجراهای آرسن لوپن است، فقط با انتشار 5 قسمت ابتدایی از فصل اول، سریال لوپین به اثری شاخص و متفاوت از باقی اقتباسها تبدیل شده. سازندگان این سریال، که در ظاهر یادآور اقتباس مدرن شبکه BBC از ماجراهای شرلوک هلمز است، برخلاف سریال موفق شرلوک، به جای برداشت مستقیم از نوشتههای موریس لبلان (Maurice Leblanc)، شخصیتی جدید و نو را معرفی کرده و سپس، درونمایه داستان این شخصیت را به زیبایی با آرسن لوپن پیوند زده و در نهایت به فرمولی جذاب میرسند.
با این همه، سریال لوپین به علت عدم شناخت کافی مخاطب از ماجراهای آرسن لوپن که اثری مهم و جریان ساز در اروپا به شمار میرود، در چند هفتهای که از عرضه شدن 5 قسمت ابتداییاش گذشته، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. به همین جهت، قبل از معرفی سریال و بررسی چگونگی این اقتباس تلویزیونی، لازم است که نگاهی هرچند کوتاه، به منبع اصلی این سریال، اثر ماندگان موریس لبلان بیندازیم.
آرسن لوپن کیست؟
آرسن لوپن برای اولین بار در داستان کوتاه «دستگیری آرسن لوپن» که توسط موریس لبلان نوشته و در سال 1905 توسط مجله فرانسوی Je sais tout منتشر شد، به عنوان یک دزد شرافتمند به جهان معرفی شد. او دزدی زبردست با نبوغی حیرت انگیز است، دوستان کمی دارد، به هیچکس اعتماد نمیکند، هیچکس او را نمیشناسد و همیشه… همیشه یک قدم از رقبایش جلوتر است. لوپن با وجود اهداف نیک و شرافتمندانهای که در سر دارد، معمولا خود را در نقطه مقابل قانون و نظم اجتماعی دوران خودش در کشور فرانسه میبیند.
لوپن در اولین داستان منتشر شده توسط لبلان، طی سفری طولانی در یک کشتی و بعد از سرقت یک گردنبند الماس توسط بازپرس گنیمار (Ganimard) بازداشت شده و به زندان میافتد. با این حال این دستگیری که طبق گفته لوپن تنها به علت پرت شدن حواسش توسط زنی که به او علاقهداشته (زنی با موهای بلوند) رخ داده، تنها آغاز کننده نقشههای بزرگ این دزد شرافتمند در مسیر رسیدن به هدفی بزرگتر است. لوپن پس از دستگیر شدن طی دیداری با بازرپرس گنیمار در زندان، به او اعلام میکند که در روز محاکمه در زندان حضور نخواهد داشت و سپس طی داستانی حیرتانگیز و جذاب از زندان گریخته و نقشه بزرگش را پیادهسازی میکند.
شیوه روایت دستگیری لوپن و بعد، فرار او از زندان و شروع شدن ماجراهای یکی از بزرگترین دزدهای شرافتمند در تاریخ ادبیات، نبوغ موریس لبلان در نحوه پرداخت شخصیت اصلی داستانش را نشان میدهد. طی این داستانها مخاطب به خوبی درک میکند که لوپن دزدی نابغه است که همیشه یک قدم جلوتر از رقبا حرکت کرده و نقشهای پیچیده را در ذهنش میپروراند. لوپن استاد تغییر چهره است و توانایی بسیاری در به دست آوردن قلب و ذهن اهدافش دارد، تواناییهای مختلف او در زمینه متقاعد کردن افراد، تقلید صدا، صحبت به زبانهای مختلف و در نهایت شیوه جذابی که طی آن به فردی کاملا متفاوت از نظر ظاهر و رفتار تبدیل میشود، از این شخصیت خیالی، دزدی تمام عیار و درجه یک میسازد. داستان پردازی جذاب نویسنده این مجموعه، موریس لبلان، باعث میشود که شخصیت ساخته شده توسط او، با وجود اینکه در نقطه مقابل قانون قرار دارد، همیشه در مسیر نیکی قدم برداشته و برای رسیدن به هدفی بزرگ، دست به اعمال غیرقانونی بزند.
طبق منطق داستانی ماجراهای آرسن لوپن، او نواده مستقیم روکامبل (Rocambole)، شخصیتی مکار و حیلهگر در رمانهای پیر الکسیس دوتره (Pierre Alexis du Terrail)، است که ماجراهایش در میان سالهای 1857 تا 1870 در فرانسه منتشر شده بود. روکامبل برخلاف لوپن در ابتدا شخصیتی شرافتمند نیست و دست به اعمال شرورانه میزند، اما پس از دستگیری و فرار از زندان به قهرمانی مردمی و دزدی شرافتمند تبدیل میشود. به همین دلیل چندان عجیب نیست که اولین ماجرای لوپن هم، به دستگیری و سپس فرار او از زندان اشاره کند و سپس بر مسیر شرافتمندانه دزدیهای این شخصیت تکیه بزند.
او دزدی زبردست با نبوغی حیرت انگیز است، دوستان کمی دارد، به هیچکس اعتماد نمیکند، هیچکس او را نمیشناسد و همیشه… همیشه یک قدم از رقبایش جلوتر است.
در کنار اینکه لبلان شخصیتاش را به طور مستقیم به روکامبل یکی از شخصیتهای مهم ادبیات فرانسه وصل میکند. میتوان شباهتهای بسیاری میان آرسن لوپن و ای.جی رفلز (A. J. Raffles) یافت. شخصیتی خیالی که توسط ارنست هورنانگ (E. W. Hornung) شوهرخواهر سر آرتور کانن دویل – نویسنده ماجراهای شرلوک هلمز- ساخته شد و در نقطه مقابل شخصیت شرلوک قرار داشت و از نبوغی برابر با او بهره میبرد.
لوپن درست همانند رفلز یک دزد شرافتمند از قشر مرفه جامعه است، دوستان زیادی ندارد و در مقابل افراد کمی از هویت او آگاه هستند، همانند رفلز، اگرچه لوپن در مقابل قانون قرار دارد، اما در حقیقت به دنبال شکست دادن شخصیتهای شروری است که سالهاست از قانون پنهان شدهاند و به اعمال شرورانه بزرگی دست میزنند. همچنین رفلز و لوپن هردو – همانند شرلوک هلمز – استادان تغییر چهرهاند و میتوانند نقشههایی پیچیده و باورنکردنی را به اجرا در بیاورند.
با انتشار ماجراهای آرسن لوپن در فرانسه (که زمینه ادبی مناسب برای ساخت چنین شخصیتی را در تاریخ ادبیاتش داشت)، دزد شرافتمند با سرعتی حیرتانگیز به یکی از شخصیتهای محبوب ادبی تبدیل شد و جایگاهی مهم را به خودش اختصاص داد. جذابیت روایی رمانهای لبلان در کنار نقشههای پیچیدهای که لوپن به سادگی آنها را اجرا کرده و مامورین قانون به خصوص بازپرس گنیمار را انگشت به دهان باقی میگذاشت، او را به یکی از نمادهای ادبی فرانسه تبدیل کرد که جایگاهی همانند شرلوک در ادبیات انگلیس داشت.
آرسن لوپن در مقابل شرلوک هلمز
اما لبلان به همتا بودن لوپن و هلمز رضایت نداد و در اقدامی عجیب، شخصیت شرلوک هلمز را در هفتمین قسمت از ماجراهای آرسن لوپن به داستانهایش وارد کرد و طی داستان «شرلوک هلمز دیر میرسد» شرلوک هلمز سالخورده را به دیدار آرسن لوپن جوان فرستاد. با این حال، اقدام عجیب لبلان با شکایت سر آرتور کانن دویل روبهرو شد و در نهایت لبلان مجبور شد تا نام کاراگاه سالخورده داستانش را به هرلوک شلمز تغییر دهد. شملز بعدها در دو داستان دیگر از ماجراهای آرسن لوپن حضور داشت و در نهایت لوپن موفق شد معمای بزرگی را که هرلوک شلمز قادر به حل کردنش نبود، رمزگشایی کند.
در سالهای بعد، لبلان ماجراهای بسیاری از آرسن لوپن را منتشر کرد که شمار آنها با احتساب رمان «مقبره مخفی» که در آن دوروثی به کشف یکی از رازهای بزرگ آرسن لوپن پرداخته، به 25 رمان میرسد. رفتار بینقص، شخصیت پرداخت شده و جذاب، و در نهایت تواناییهای لوپن که در کنار جنتلمن بودن او را به دزدی زبردست هم تبدیل میکردند، چنان شخصیت مهم و ماندگاری از او ساخت که حتی پس از اتمام ماجراهای آرسن لوپن توسط موریس لبلان، نویسندههای بسیاری در سراسر جهان دست به نگاشتن دنبالههای متعدد براساس این شخصیت زدند.
در سالهای بعد، اقتباسهای تلویزیونی و سینمایی بسیاری بر اساس آرسن لوپن ساخته شد و حتی پای این شخصیت ماندگار به بازیهای ویدیویی هم باز شد. با این حال، جدیدترین اقتباس براساس نوشتههای موریس لبلان که با نام سریال Lupin شناخته میشود، نه تنها اقتباسی جذاب از این شخصیت است بلکه با نواوریهای بسیار، داستانی جدید را روایت میکند.
سریال Lupin: آسان دیوپ یا لوپن؟
سریال Lupin اثری رازآلود و هیجان انگیز است که ماجرای دزدی حرفهای به نام آسان دیوپ (Assane Diop) با بازی عمر سی (Omar Sy) را دنبال میکند. پدر اسان، باباکار دیوپ، که همراه فرزندش از سنگال به فرانسه مهاجرت کرده، با وجود بیگناهی، توسط کارفرمای قدرتمندش هیوبرت پلگرینی، به جرم دزدیدن یک گردنبند الماس به زندان میافتد؛ پس از آن اسان مجبور میشود مسیر زندگیاش را به تنهایی هموار کند. سریال لوپین با نگاهی جدید به ماجراهای آرسن لوپن، شیوهای متفاوت را برای روایت داستانش انتخاب کرده است. 25 سال پس از به زندان افتادن باباکار، آسان که حالا به دزدی حرفهای تبدیل شده و توانایی شگفتانگیزی در تغییر چهره و بازیگری دارد، برای اثبات بیگناهی پدرش و با الهام از داستانهای – در واقع نقشههای سرقت – آرسن لوپن ماجراهایی هیجانانگیز را آغاز میکند.
«آسان» در کودکی به واسطه کتاب ماجراهای آرسن لوپن که پدرش به او هدیه دادهاست، با این شخصیت ادبی آشنا شده و رفته رفته دو واژه «جنتلمن» و «دزد» را سرلوحه زندگیاش قرار میدهد. داستان سریال در دوران مدرن میگذرد و حتی اقتباسی مستقیم از آرسن لوپن هم نیست، اما ظرافت در سناریو هر قسمت از داستان سریال و ارتباط مستقیم عملکرد «آسان» با روشهای آرسن لوپن در هریک از تلاشهایش برای اثبات بیگناهی پدرش، اقتباسی مستقیم از نوشتههای لبلان است. در حقیقت اسان که با داستانهای آرسن لوپن بزرگ شده و رفتار، اعمال و حتی طرز فکر این شخصیت خیالی را به خوبی میشناسد، برای گذران زندگی و با الگو گرفتن از آرسن لوپن دست به سرقت از قشر مرفه و معمولا فاسد جامعه امروزی فرانسه میزند. شخصیت اصلی سریال Lupin درست مثل آرسن لوپن، نقشههایی پیچیده را به اجرا در میآورد، تغییر چهره میدهد، هویتاش را تغییر داده و در نهایت با زیرکی به اهدافش میرسد.
یکی از بهترین نمونههای اعمال آرسن لوپنی شخصیت آسان در سریال، به قسمت ابتدایی و سرقت بزرگ از موزه لوور پاریس برمیگردد، جایی که آسان با نقشهای حیرتانگیز که دقیقا یادآور یکی از ماجراهای آرسن لوپن است، اولین ماجرایش را با موفقیت به اتمام میرساند. با این حال حضور و سایه آرسن لوپن روی سریال به الگو برداری اسان از او ختم نمیشود، چرا که داستان سریال لوپین به طور کلی، شباهتهای بسیار زیادی به ماجراهای آرسن لوپن دارد. دزدی شرافتمند که برای هدفی والا دست به قانون شکنی میزند، زنی اغواگر و بلوند که معمولا موفق میشود حواس اسان را پرت کند (درست مثل اولین داستان و دستگیری لوپن) و شخصیتی شرور از قشر مرفه جامعه در داستان حضور دارد که آسان در پی شکست دادن اوست و در نهایت، یک بازپرس که معمولا یک قدم عقبتر از «آسان» حرکت میکند.
سریال لوپین: شخصیتهای جدید، اما آشنا
سریال Lupin با وجود معرفی کردن شخصیتهای جدیدی مثل اسان دیوپ که عمر سی، به زیبایی از پس ایفای نقشاش برآمده، هیوبرت پلگرینی با بازی هرو پیره (Hervé Pierre) و در نهایت جولیت پلگرینی با بازی شگفتانگیز کلوتیلد همسه (Clotilde Hesme) که هریک شبیه به یکی از شخصیتهای اصلی ماجراهای آرسن لوپن هستند، موفق میشود در کنار روایت داستانی جدید که برخلاف سریال شرلوک شخصیت آرسن لوپن را به زمان حال نیاورده، تمامی درونمایهها و مفاهیم اصلی اثر موریس لبلان را هم به مخاطب منتقل کند و به اثری هیجان انگیز برای طرفداران این دزد بزرگ تبدیل شود.
سریال Lupin در نقطه مقابل میتواند برای مخاطبی که هیچ شناختی از آرسن لوپن ندارد هم جذاب باشد؛ در قدم اول الگوبرداری آسان از آرسن لوپن برای دزدیهای بزرگش مخاطب را در مورد این شخصیت کنجکاو کرده و نبوغ بسیار او را معرفی میکند. در مرحله بعدی وابستگی آسان دیوپ به ماجراهای آرسن لوپن طی سریال به زیبایی پرداخت میشود، او در تمام زندگی، لوپن را به عنوان نمادی از پدر (چرا که این کتاب را پدرش به او هدیه داده بود) میپذیرد و او را به عنوان الگوی اصلی زندگی میشناسد، جهان بینی آسان براساس نوع نگاه آرسن لوپن به دنیا شکل میگیرد و حتی رابطه عاشقانه او با همسرش هم با وابستگی به ماجراهای آرسن لوپن کلید خورده و ادامه پیدا میکند. در نهایت، به واسطه گره خوردن داستان نه فقط با نقشههای لوپن، بلکه با جهانبینی او، سریال لوپین موفق میشود مفهوم اصلی داستانهای این شخصیت تاریخی را به زیبایی به مخاطب معرفی کند. سپس معرفی شدن شخصیت رائول، فرزند آسان، فرصتی را برای سریال فراهم میکند تا در کنار پیگیری نبوغ و جهانبینی لوپن، به معرفی موریس لبلان، کتابهای آرسن لوپن و حتی نمایش تاثیر فرهنگی این شخصیت بر فرانسه بپردازد.
ریتم تند و روایت سریع سریال Lupin میتواند مخاطب را به سرعت جذب کند، اما آنچه که باعث میشود مخاطب به تماشای سریال ادامه دهد و حتی در انتظار قسمت بعدی باشد، داستان چندلایه تلاشهای آسان برای اثبات بیگناهی پدرش است. سریال لوپین با وجود ریتم تند و سریع، مخاطبش را تشنه اطلاعات جدید نگه میدارد و در زمان مناسب، ذرهای از اطلاعات را به صورت قطرهچکانی در مقابل مخاطب قرار میدهد، شاید این روش برای اثری با ریتم کند، آزار دهنده باشد، اما روایت سریع سریال Lupin باعث شده که مخاطب قبل از ملال آور شدن تماشای تلاشهای آسان، شروع به حدس زدن کرده و در نهایت به واسطه اطلاعاتی که همیشه و در هر قسمت از سریال غافلگیرکنندهاند، به ادامه تماشا ترغیب شود.
سریال Lupin اثری جذاب و پرکشش است که نکات مثبتی مثل ریتم تند و بهجا، روایتی جذاب و نفسگیر، بازیهای عالی، موسیقی دوستداشتنی و البته آرسن لوپن را در خود دارد، شاید سریال شاهکار و بینقصی نباشد، اما برای طرفداران ماجراهای آرسن لوپن یک اثر شگفتانگیز و دوستداشتنی به شمار میرود و برای کسانی که «آرسن لوپن دزد شرافتمند» را نمیشناسند؟ نقطه آغازی است برای آشنا شدن با یکی از بهترین شخصیتهای داستانی فرانسه!
سلام فصل اول 7 قسمته؟ یا همون 5 قسمت بود؟ روزهای پخشش کیه اگه هنوز فصل اول تموم نشده
بخش اولِ فصل اول 5 قسمته، بخش دومش همین سال 2021 اکران میشه.