«یک پیک دیگر» (فیلم Another Round) جدیدترین ساختهی خالق «شکار» و «جشن» یکی از آثار شاخص سال 2020 است که بعد از رونمایی در کن، حالا چند روزیست که اکران گسترده خود در سطح سینماهای امریکا را آغاز کرده است.
فیلم سرحال و خوشساختِ توماس وینتربرگ (Thomas Vinterberg) از همان اولین نمایشهایش در جشنوارههای مختلف، با واکنش عمدتا مثبت و تمجید فراوان منتقدان روبهرو شد. وینتربرگ که بعد از ساخت فیلم مهم سالهای اخیرش یعنی «شکار» (Hunt) در سال 2012، سه فیلم کمتر پرسروصدا ساخته بود، گویی حالا دوباره با فیلمی که حال و هوای بهترین آثار کارنامهاش را تداعی میکند -و از حضور دوباره مدس میکلسن (Mads Mikkelsen) پرآوازه سود میجوید- به حوزه قدرت و تسلط خود بازگشته است. اثری با نام اریجینال Druk که در دانمارکی به معنای سیاهمستی و بدمستیست. یکجور فیلمدرمانی دیگر از سینمای دانمارک و حوزه اسکاندیناوی که همه میدانیم در این نوع نگاه به سینما چه سبقه تاریخی و پرمعنایی دارد. با نقد فیلم Another Round در پی اس آرنا با ما همراه باشید.
«فیلم Another Round» با درج یک شعر کوتاه در شروع عنوانبندی ابتدایی خود آغاز میشود. شعری کوتاه که اشاره به مضمون سودای عشق در جوانان دارد. اشارهای صریح بر تمنای جاوید آدمی بر عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن. و البته به هنگامهی پرشور و صمیمی جوانی. افتتاحیه فیلم هم بعد از شعر رمانتیکی که خواندهایم، به دلِ یک مراسم تفریحی جوانانه و بدمستی نوجوانان و جوانانی میزند که این «جوانی» ، «لاقیدی» و «سرمستی» را با خود به مترو – منطقهی غمزده و خموش شهری- برده و شورانگیزی و مجلسگرمی میکنند. سر و صدایی کرکننده و دیوانهبازیِ سادلانه گروه جوانان در مترو با دستبند زدن به مسئول انتظامات مترو به اوج میرسد و بعد ناگهان تصویر به سیاهی قطع میشود. قطع تصویری رندانه که در اوج یک شروع سرخوشانه و رها، گویی ناگهان پا روی ترمز گذاشته و غفلتا از دل سیاهی تصویر به مخاطب زل زده و از او میخواهد که حالا بهتر است فعلا این عیش و سرمستی را فراموش کنی و به جایش تامل کنی. چرا که گویا «یک پیک دیگر» فیلمی دربارهی جوانی و سرمستی نیست. بلکه دربارهی دریغ و تمنای سرمستی و جوانیست. دریغ انسانی رشدیافته و بالغ که حالا قرار است پی به اهمیت این تمنای کهن ببرد.
مارتین – با بازی درخشان مدس میکلسن- معلمِ تاریخ یک دبیرستان است که حالا در میانهسالی به اوج یکنواختی و ملال زندگی روزمره رسیده است. او رابطهای سرد و از دست رفته با همسرش دارد و فرزندانش نیز با او رابطه چندان گرم و مهرانگیزی ندارند. از سوی دیگر او در کلاس درس نیز بیانگیزه و کرخت است و از این بابت عامل بیانگیزگی و تنبلی شاگردان نوجوانیست که حین تدریس او هیچ توجهی به درس ندارند و سرشان داخل گوشیهای تلفن همراهشان است. در واقع او حتی با شاگردان کلاسش نیز یک رابطه استاد شاگردی حداقلی هم ندارد.
در اوج این ملالانگیزی افسردهکننده، مارتین در مهمانی تولد یکی از دوستانش که در جمع مردانهی چهار نفری همکاران او برگزار میشود، ناگهان نقاب سنگی خود را برداشته و پر از درون متلاشی و جراحتدیده روان و روحیهاش برمیدارد. دوستان مارتین سعی میکنند به نحوی او را آرام کنند و در این میان نیکولا -که خود مدرس روانشناسیست- با اشاره به یک مقالهی علمی که اخیرا در مورد فواید نوشیدن مشروب خوانده است، پرهیزکاریِ مارتین در نوشیدن الکل را عامل کرختی و افسردگی او القا میکند. نیکولا به مارتین میگوید که علت سردی او در روابط خانوادگی و کاریاش عدم نوشیدن مشروب است و او باید با مصرف این نوشیدنی، – چنانکه در مقاله ذکر شده است- میزان الکل خونش را به حدی رسانده که عامل نشاط و پویایی روحی و روانی او شده و او را از افسردگی و بیحوصلگی برهاند.
مارتین در حالی که به نظر میرسید خیلی حرف دوستش را جدی نگرفته از فردای آن روز با یک شیشه مشروب به مدرسه میرود و بعد از آنکه تاثیر مثبت مصرف مشروب را در شیوه تدریس و روحیه کاریاش میبیند مسئله را با دوستانش در میان گذاشته و جمع چهار نفره آنها تصمیم میگیرند که دست به یک ماجراجویی غریب بزنند و با با مصرف فزاینده الکل تاثیر واقعی آن بر خود و شیوه زندگی و کارشان بسنجند. دوستان مارتین نیز شبیه به او مردانی میانهسالند که هر کدام از آنها نیز به نحوی دیگر با روزمرگی زندگی و ملال ناشی از آن دست به گریبانند. جدای از نیکولا که همچون مارتین متاهل است و به نحوی کجدار و مریز زندگی خانوادگی خود را پیش میبرد، دو دوست دیگر او تامی (با بازی توماس بو لارسن) و پیتر دو مرد مجردند که هر یک به شیوه خود با اندوه تنهایی- تا پیش از مصرف زیاد الکل- کنار آمدهاند. اما آغاز ماجراجویی این گروه چهارنفره مردان بالغ، این نظم راکد و منجمد را پاک بهم خواهد ریخت. پای سوداگریِ جوانی و شور در میان است.
«فیلم Another Round» شاید در یک نگاه کلی فیلمی بسیار ساده و حتی به زعم بعضی از مخاطبین «معمولی» به نظر بیاید، اما با دقیق شدن در زوایا و خطوط پنهان فیلم میتوان پی به پیچیدگی و ظرایف نادیده آن برد و از این اثر تازهی خالق «جشن» بیشتر لذت برد. «یک پیک دیگر» فیلمی با یک فیلمنامهی پروبلماتیک است. و این تصور ابتدایی از سادگی فیلم- همچون خیلی از دیگر از فیلمهای پروبلماتیک- از همین ویژگی فیلمنامهای «یک پیک دیگر» میآید. این فیلمی نیست که قصهاش با یک حادثه عجیب یا بزرگ آغاز شود و قهرمانش را در همان ده دقیقه ابتدایی وارد یک ماجرای رویتپذیر و ملموس کند. بلکه کاراکتر ما- مارتین- بیش از آنکه از وقوع حادثهای – مثلا بیم اخراج از مدرسه- بیمناک باشد، اساسا دچار مسئلهای درونی و انسانیست. داستان جراحت روحی او از خیلی پیش از فیلم آغاز شده و بستر روایی «یک پیک دیگر» ظرفی برای بروز و نمایش این جراحت است. حالا مرد مسئلهدار ما در شب تولد یکی از دوستانش، همچون کودکی معصوم اشک میریزد و درون آشفتهاش را به نمایش میگذارد. قصه «فیلم Another Round» همینجا آغاز میشود.
البته همانطور که پیشتر گفتیم شعری که در ابتدای فیلم میآید به نحوی گویا و درخور، از درونمایه اصلی «یک پیک دیگر» پردهبرداری میکند. اما این درونمایه کانونی چنان که در ادامه فیلم میبینیم مدام پروارتر و از جانب هر چهار مرد قصه که هر کدام تجربهها و جهان شخصی خودشان را دارند، پرشاخ و برگتر میشود. در این میان قصه مارتین که شخصیت اصلی فیلم است از اهمیت بیشتری برخوردار است و به نوعی نقطه پرگار و نقطه عزیمت ماجراجویی این چهار مرد محسوب میشود.
مارتین به عنوان مردی میانسال، در رابطه با همسرش دچار سردی و فاصله است و این سردی و ملال همان زهر جوانی و سرمستی است. همان چیزیست که گروه مردان بالغ ما باید انکارش کنند تا با گذر از آن جوانیِ دوباره و قدرت شور و اشتیاق تازهشان را جشن بگیرند. «مارتین» باید از نو رابطهای خوب و رضایتبخش با همسرش پیدا کند، تا پروژه این گروه به ثمر نشسته باشد. چرا که اصلا این ماجرا را خود مارتین آغاز کرده است. در این باره رابطه مارتین با دوست نزدیکترش تامی، نشانی واضحتر از این خواست فیلمساز مبنی بر برجستهسازی این تمنا و رویای مشترک است. جایی از فیلم تامی بعد از آنکه به واسطه بدمستی در جلسه مدرسه رسوا و انگشتنما شده و در اوج تنهایی خود است آشکارا از مارتین «تمنا» میکند که در برقراری رابطه دوباره با همسرش با آنیکا موفق شود. گویی شیرینی و برکت وصال عاشقانهی یک دوست با محبوبش، لااقل مرهمی بر زخم تنهایی ابدی او میتواند باشد. و این حس دریغ توام با همدلی و رضایت یکی از انسانیترین وجوه دراماتیک «فیلم Another Round» است.
سوی دیگر تمناگری و رویاپردازی مردان «یک پیک دیگر» در کاراکتر پیتر خلاصه شده است. او که معلم موسیقی نوجوانان دبیرستانیست و همچون دیگر مردان با مصرف مشروبات الکی بازدهی کارش جهشی غیرقابلانکار داشته است، جایی از فیلم از اندوه تنهایی خود پرده برمیدارد و از اینکه فرزندی ندارد تا روزی او را به یاد بیاورد، احساس یاس و ناامیدی میکند. پیتر نیز به شیوه خود بر این گزاره صحه میگذارد که عاشقانه با الکل نمیتواند مرهم درد تنهایی باشد و چیزی جز این دلخوشی سکرآور برای بهرهمندی از لذت زندگی سرشار و واقعی لازم و حیاتیست. در پایان فیلم پیتر این خلا تلخ زندگی خود را با در آغوش کشیدن شاگردهایش و رقصیدن با آنها جبران میکند. هر چند خود او پیشتر گفته بود آنها- شاگردانش- به محض بیرون رفتن از مدرسه او را فراموش میکنند، اما در نهایت گویی همین مغازله و عاشقانه موقت میتواند بهترین پادزهر درد اگزیستانسیالیستی آدمی چون او باشد.
شاید عدهای از تماشاگران پس از تماشای «فیلم Another Round» ناخودآگاه آن را با اثر مهم کارنامهی وینتربرگ، یعنی «شکار» مقایسه کنند و فیلم تازهتر را فاقد قدرت و اثرگذاری فیلمی چون «شکار» ببینند. اما واقعیت این است که از جهات مختلف مقایسهی «یک پیک دیگر» با «شکار» راه به خطا رفتن است. این دو فیلم علیرغم اشتراکات البته قابلتوجهی که با یکدیگر دارند تفاوتهای اساسی و معنیداری با هم دارند. درست است که ماجرای هر دو فیلم در بستر طبقه متوسط جامعه دانمارکی میگذرد و شغل کاراکتر اصلی هر دو فیلم معلمیست، و همچون «شکار» در «یک پیک دیگر» نیز روابط میانفردی و خانوادگی طبقه متوسط همارز با ماجرای اصلی فیلمها خیلی ظریف و موجز واکاوی میشود، اما هر چقدر که در «شکار» مسیر درام به سمت یک انسداد ابدی غیرقابلبرگشت و تلخ میرود که حتی در آخرین صحنههای پایانی فیلم نیز از زهر محتوم آن نمیتوان گریخت، در «فیلم Another Round» برعکس. فیلم با رهایی و سرمستی آغاز میشود و با پا پس نکشیدن فیلمساز در هیچ قدمی از آن، با همان رهایی و لاقیدی سرخوشانه به پایان میرسد. البته که در این میان واقعیات تلخی نیز جریان دارد که بارزترین آنها مرگ تامیست.
مرگ تامی به روشنی بر نامرادی دنیا و روزگار در عین تمام شیرینیها و لذایذ مهر تاییدی تلخ میزند. تامی همچون پیرمردِ «پیرمرد و دریا»، صبح روزی تازه سوار قایقش شده و دل به دریا میزند تا بیش از این شاهد تلخکامی و عجز خود نباشد. او البته قرار نیست با شکار یک ماهی بزرگ به ساحل برگردد، اما قُدی و خودویرانگری کاراکتر خودسر و خیرهسرش – با وجود این انتحار دیوانهوار- بسیار زیاد یادآور قهرمانهای صورتسنگی و سختکوش آثار درخشان ارنست همینگوی است. اما مرگ تامی – هر چقدر تلخ و اندوهبار- قرار نیست عامل خمودگی و انسداد پروژهی مردان فیلم باشد. سودای جوانی و عشق و زندگی در لحظه، ریشهای چنان قدرتمند و عمیق در درون مردان فیلم دوانده که آنان بعد از ادای مراسم سوگواری برای دوست از دسترفتهشان دوباره به جشن و پایکوبی بازمیگرنند. جایی که رویا در آن است و جهانبینی خالق فیلم در آن نهفته است. پایانبندی «فیلم Another Round» و رقص رها و سرخوشانهی مارتین در عین حال بسیار یادآور فیلم «زوربای یونانی» (Zorba the Greek) – ساختهی مایکل کاکویانیس (Michael Cacoyannis )- و رقص آنتونی کوئین فقید است. و این چقدر طعنهآمیز است که کاراکتر «زوربا» همچنان و از پی دهههای طولانی آنچنان تابناک و ابدیست که تجربهی گروهی چند مرد از یک جامعه مدرن شهری در نهایت تکرار همان الگوی زیستی ساده و حتی بدویست. رقصی آنچنان ساده که از فرط لاقیدی و شور لذتطلبی، عمیق و جاودانه است.
«فیلم Another Round» شاید بیش از هر چیز درباره نیروی اشتیاق و روشنایی عوامل زندگیبخش و جانبخشِ زندگیست. و پاسداشتی از میل و شوق دوباره حظ بردن و در لحظه زیستن. شاید آدمی در این برهه از تاریخ جهان، بیش از هر چیز به درک ماهیت زندگی و حیات- علیرغم تمام تلخیها و کابوسهای روزگار حاضر که به هیچ وجه نمیتوان انکارشان کرد- نیازمند باشد. در روزگاری که مرگ پای سنگین خود را سخت بر گلوی نازک بشریت گذاشته و دستبردار نیست، شاید حکیمانهترین عمل پناه بردن به امریست که این هیولای هولناکی و بیداد را لحظهای رام کرده و در قفس بیندازد. چنان که حکیم خیام نیشابوری قرنها پیش از این به زیبایی سروده بود: خیام اگر ز باده مستی خوش باش / با ماهرخی اگر نشستی خوش باش / چون عاقبت کار جهان نیستی است / انگار که نیستی چو هستی خوش باش.
The Review
فیلم «یک پیک دیگر»
«یک پیک دیگر» آخرین ساختهی توماس وینتربرگ توقعات را به عنوان فیلمی در ستایش زندگی، جوانی و اشتیاق عشقورزی برآورده میکند. غیرمنتظرهترین فیلمی که میشد از خالق فیلم تلخ و تکاندهندهی «شکار» انتظار داشت. سرمستانه و رها.
تحلیل و بررسی دقیق و زیبایی بود.
ممنونم و خسته نباشید.
اون قسمت مقایسه ی بین شکار و همین فیلم، به جا بود و به درستی بیان شد. در کل تحلیل خوبی بود. خسته نباشید. 🍺
یارو مش**ب میزنه ، بعد شاد میشه … عجب. یک مست و دنیایی که درست نمی شود.
“رها” شاید به جا ترین واژه برای توصیف این فیلم باشه