سریال The Queen’s Gambit یا همان «گامبی وزیر» مینیسریال جدید نتفلیکس است که این روزها سر و صدای زیادی به پا کرده است. با پیاسارنا همراه باشید.
توجه: نقد زیر برخی وقایع داستان را لو میدهد.
چند وقتیست که هرجایی میرویم، آنیا تیلور-جوی (Anya Taylor-Joy) را با نگاه نافذش به دوربین میبینیم؛ توییتر و اینستاگرام، منتقد و مخاطب و خواب و رویا دیگر فرقی ندارند. گامبی وزیر با موجی از ستایش و تمجید همگان به یکی از همان سریالها یا مینیسریالهایی بدل گشت که دیدنشان اجتنابناپذیر میشود. این روزهای کرونایی و سبک زندگی نتفلیکسی نیز مزید بر علت شدند تا سریال The Queen’s Gambit به همهجا حاضر دنیای رسانهها و تماشاچیان فیلم و سریال تبدیل شود.
گامبی وزیر داستانی خیالی از زندگی یک نابغهی شطرنج به نام بث هارمن از سنین کودکی تا جوانی را روایت میکند که در کودکی مادرش را در یک تصادف از دست میدهد و سالها بعد و در دوران جنگ سرد در تلاش است تا به بزرگترین شطرنجباز جهان تبدیل شود ولی در عین حال با موانعی نظیر مشکلات عاطفی و اعتیاد به مواد مخدر و الکل دست و پنجه نرم میکند. در ادامه از چند جنبهی این مینیسریال پرهیاهو خواهم گفت:
1- گامبی وزیر به مثابه اثری در زیرژانر بلوغ
در اولین مواجهه با بث هارمن (با بازی بسیار خوب آنیا تیلور-جوی) نوجوان در این سریال میتوان گفت که او دربردارندهی کلیشههای مرسوم آثار به اصطلاح «تینیجری» نتفلیکس و سایر شبکههاست که گویی سبک زندگی دیگری از نوجوانان عصر مدرن میدهند؛ نوجوانانی که زیبایی و جذابیت ظاهریشان بیحد و مثال است، زندگی سرخوشانه و مستانهای فراتر از قوانین و حد و مرزهای معمول و مرسوم جامعه دارند، به مواد مخدر و الکل انس میگیرند و سیگاری را بر گوشه لبانشان مینشانند تا کاریزمای بیشتری ارائه دهند و بیشتر نمایندهی زندگی نوجوانان چموش و سرکش شوند. تجربهی قاعدگی، روابط جنسی، فحاشی و گروههای دوستی در ابتدای سریال و بازگشت همهی دوستان به یکدیگر – که تا حدودی خوشبینانه است- و بازیابی کامل نوجوان سردرگم و معتاد پایان سریال نیز نمونهای از همان ویژگیهای زیرژانر بلوغ هستند.
با این تفاسیر میتوان گفت که گامبی وزیر در این موارد تازگی از خود نشان نمیدهد و میتواند در نگاه اول بسیار سطحی و کلیشهای تلقی شود اما وجه تمایز سریال در چگونگی بهره بردن آن از این کلیشههاست که در بستر تاریخی-اجتماعی و جهانبینی سریال نهفته شدهاند. در اغلب سریالها این مشکلات به مواردی برای برقراری یک رابطهی عاشقانه یا خودشناسی شخصیت در مسیر زندگی یا گرایشهای جنسیاش منتهی میشود و نتیجه چیزی جز کلیشههای سرگرمکننده و «فلهای» تلویزیون نیست اما گامبی وزیر با قرار گرفتن در دوران پس از جنگ (Post-war era)، جنگ سرد و آمریکای دهه 50 و 60 میلادی به دیدگاه و تفکر سنتی زنان، خودشناسی هویتی گمشده و دست یابی به نوعی جهانبینی میپردازد که وجه تمایز آن میشود.
سفر خودشناسی بث هارمن نه به منزلهی هدفی برای برتری بازیکن مونث از رقبای مذکر خود یا نالیدنهای جانبدارانه از نابرابری، که سفری به گذشته و پشت سر اوست تا از مرور خاطرات مادرش و روایت داستان از کودکی او در یتیمخانه تا نبرد نهایی به بازیابی شخصیت در هم شکستهی و دستیابی به پاسخ سوالهای پیرامون ماهیت زندگی و وضعیت روانیاش برسد. بث هارمن پس از مواجهه با بزرگترین رقیب خود و شکست از او، مطابق سفر قهرمان جوزف کمپل به دنیای عادی خود (کنتاکی) بازمیگردد، خود را در الکل و قرص غرق میکند، دوستانش را از دست میدهد و به نازلترین و متزلزلترین وضعیت میسد که به کمک دکوپاژ سریع، کاتهای متعدد و دوربین روی دست و لرزان به ترسیم این فضا کمک میکند.
بازگشت قهرمان مونث به زندگی عادی خود و مواجهه با دنیای کودکیاش که همهچیز از آن نشئت میگیرد، مرگ مرشد و مربی او (آقای شایبل) و مشاهدهی قوت قلب سرایدار تنها در زیرزمین تاریکش اوج تحسر و اندوه سریال بود -که من را نیز در داغ جانگداز بث هارمن شریک کرد- جایی بود که بازیابی و رهایی او از بند اعتیاد و سردرگمی را میسر کرد و او را به پاسخ سوال هستیگرایانهاش رساند. وجه تمایز و نکتهی حائز اهمیت گامبی وزیر در پاسخ و راه حلش به این مشکلات است که نه همانند اثری شعار زده و آموزنده عمل میکند و نه مانند مبلغ ضدارزشهایی برای نوجوانان، بلکه رهایی از بند این مشکلات را بستر و دروازهای برای بلوغ و کمال قهرمان تبدیل میکند.
2- فمینیسم بیآزار!
همانطور که بالاتر اشاره کردم، بخشی از خودشناسی و هویت بث هارمن در مواجهه با تفکر سنتی و کهن زن در جامعه است که خوشبختانه اسیر کلیشهی سوءاستفاده از این موضوع و مالامال کردن دلسوزیهای احمقانه و یکطرفه نمیشود. بث هارمن از بهترین پروتاگونیستهای مونث است، چرا که مانند شخصیتی فعال و پویا عمل میکند و به شخصیتی منفعل که صرفا شعارهای نوشته شده توسط نویسنده را بازگو میکند، تبدیل نمیشود. بث هارمن در پاسخ به جملاتی نظیر «دختران نمیتوانند شطرنج» بازی کنند، شعار نمیدهد و هیاهوی پر سر و صدا برپا نمیکند. او بازی شطرنجش را شروع میکند و رقبای خود را یکی پس از دیگری کنار میزند.
گامبی وزیر موانع سر راه بث هارمن را ناشی از نابرابریها نمیداند و در عین حال نیز موفقیتهای او را مدیون زن بودنش جلوه نمیدهد. حتی بازخورد بث به جملات شورانگیز و شعارزدهی دیگر زنان داستان نیز بیتفاوتی و بیاهمیتیست. اینجاست که میگویم فمینیسم گامبی وزیر، نوعی فمینیسم بیآزار است که دغدغههایی راستین دارد –که در جهت تحقق آنها عمل میکند و حرف نمیزند- و هدف خود را برای سوءاستفادههای رسانهای در بوق و کرنا نمیکند. سریال هم در مبارزهی بث شرکت میکند و هم از شعارها دوری میکند؛ چیزی مشابه دیگر مولفان و فیلمسازان مانند کوئنتین تارانتینو در «بیل را بکش» با جلوهگری قدرتها و مهارتهای قهرمان و جنگجوی مونثش در مبارزهای عاشقانه. سریال به همین شکل با دوری از شعارزدگی و سوءاستفاده از مضمون، به همان برابری و نقش زنان میپردازند.
3- گامبی وزیر به مثابه اثری ورزشی
گامبی وزیر نمونهای موفق برای یک سریال ورزشیست چرا که بهجای کارسازی، بنا و پرداخت به ورزش محوریت داستان، تمام تلاشش را صرف خلق درامی موفق و برآورده کردن ضروریات داستان میکند تا حتی مخاطبانی مانند من را که مدتها از آخرین بازی شطرنجم میگذرد، به خود جذب کند. سریال به جای روایت Objective و معمول مسابقات –که نتیجهای جز خستگی و ملالت نخواهد داشت- از مونتاژهایی با تقطیعهای سریع و متعدد، موسیقی با ریتم بالا، تمرکز دوربین روی چهرهی بازیکنان و تماشاچیان، واکنش حضار و بازگویی شخص از مسابقه استفاده میکند تا درامی ورزشی خلق شود.
البته که سریال در برخی لحظات مانند نبرد پایانی بث و بورگاف، هنگام روایت عینی و شرح بازی توسط گویندهی رادیو که حضور آن تنها به دلیل بازگویی وقایع برای تمام مخاطبان است، وادار به اعلام وقایع میشود (البته که تا حدودی به تعلیق آن لحظات میافزاید)، که نشان میدهد سازندگان کم و بیش نتوانستند راهی جز صریحترین شکل ممکن را برای روایت مسابقه پیدا کنند.
4- درام تاریخی در جنگ سرد
ترسیم و روایت در فضای پس از جنگ جهانی دوم و بهطبع جنگ سرد میان کمونیسم و ایالات متحده آمریکا بستری را برای تبدیل سریال به یک درام تاریخی به وجود میآورد که علیرغم تمام تلاشها و سخنان پروتاگونیست نسبت به طرفی در این جدال سیاسی، باز هم -به عمد یا به ناچار- تا حدودی جانبدارانه رفتار میکند. اگرچه بث هارمن با رد پیشنهاد انجمن مسیحیان مبنی بر خواندن بیانیهای به سود آنها و علیه کمونیستها سعی میکند خودش را از این جنگ بیپایان جدا کند، اما سریال گامبی وزیر در میزانسن مسابقهی نهایی (یا بهتر است بگویم نبرد!) به گونهای دیگر رفتار میکند.
هنگامی که بنی واتس از متحد بودن بازیکنان شوروی میگوید و پیشنهاد اتحاد در برابر آنها میدهد، هنگامی که نوجوانان همگی به طرز خوشبینانهای دور هم جمع میشوند تا به پیروزی بث کمک کنند، هنگامی که میزانسن سریال با رسیدن به مسکو با بلاکینگ حضار و نورپردازیاش ناگهان ترسناک و مخوف میشود، هنگامی که جهانیان نفسهایشان را در سینه حبس کردهاند تا اعلام پیروزی بث را بشنوند، به دلایلی تبدیل میشوند تا رفتار سریال را علیرغم رفتار پروتاگونیستش جانبدارانه خطاب کرد. سریال هرچقدر تلاش میکند بث را بیعلاقه به سیاست بخواند و او را فراری از این جدالها نشان بدهد، ثمری ندارد، چرا که در بسیاری از لحظات با تکنیکها و تمهیدات متعددش چیز دیگری میگوید و از بث قهرمانی ملی و حماسی میسازد!
5- تاثیرگذاری
یکی از رویکردهای بسیاری از محصولات نتفلیکس که با شیوهی انتشار سریالهایشان هم همخوانی دارد و به سبک زندگی همهمان راه یافته، سرگرم کنندگی آنهاست. گامبی وزیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. در بسیاری از لحظات برای بالاتر بردن هیجان و جلوگیری از کسل شدن تماشاچیان، کارگردان مسابقه را نشان نمیدهد و به روایت آنها از زبان خود بث اکتفا میکند تا هم سرگرمکنندگی را -که این روزها به یکی از معیارهای اساسی در ارزیابیمان بدل گشته!- حفظ کند و هم به شناخت و شخصیتپردازی بث کمک کند.
شخصیتهای فرعی که همگی به نوبهی خودشان در خط داستانی اصلی تاثیرگذارند، هیچکدام با خلق داستان فرعی خودشان باعث انحراف یا دوری روایت از داستان اصلی نمیشوند. چه پسر کم سن و سال روس که در صحبتهایش با بث، درباره زندگی پس از پیروزی و تجربهی کارهایی نظیر تماشای فیلم در سینماهای درایو-این صحبت میکند و چه افرادی نظیر هری بلتیک یا بنی واتس که در جنبههای عاطفی و اعتیاد بث دخیلاند.
در این میان نباید از آنیا تیلور جوی نیز غافل شد. بث هارمنِ سریال گامبی وزیر شخصیتی پیچیده است که از جنبههای مختلفی مانند مشکلات عاطفی-روانی، اعتیاد به الکل و قرص و ارتباط با جامعه برخوردار است و به همین دلیل بازیگر او نیز نیز باید بازی را از خود ارائه دهد که در میان -و نه فراتر از- توازن میزانسن و فیلمنامه جای گیرد. آنیا تیلور-جوی با نگاههای نافذ، حرکات بدن و چهرهاش در عین حال که نمایانگر نوعی جذابیت ظاهری نامتعارف مناسب با شخصیتش است، انزوا، رفتار و تغییر تدریجی بث را به خوبی به تصویر میکشد تا جایی که دیگر تشخیص سبک بازی و بازیگر از ذات شخصیت کاری دشوار خواهد بود.
The Review
سریال The Queen's Gambit
گامبی وزیر از بهترین سریالهای زیرژانر بلوغ است که به نمونهای موفق از اثری ورزشی نیز تبدیل میشود و علیرغم مشکلاتش در خلق درامی با کشش در قسمتهای میانی یا اشتباهات نه چندان زیادش، در کنار نکات مثبتی مانند کارگردانی، موسیقی، تدوین، فیلمبرداری و بازیگری بسیار خوبش یکی از خوشساختترین آثار اخیر نتفلیکس را ارائه میدهد.
دلم میخواد ببینمش اما احساس میکنم که این بازیگر توانایی بازی خوب نداره! نمیدونم شایدم اشتباه میکنم