وقتی حرف از انیمه به میان میآید، نخست فکر ما معطوف تصاویر زیبا، جذابیتهای بصری و رنگپردازیهای خفن میشود. برای همین این مدیوم طرفداران بسیاری برای خود دست و پا کرده است و از همین رو تمامی انیمههایی که جدیدا پخش میشوند از طرف مخاطبین سریع زیر ذره بین میروند. انیمه Suzume نیز در همین چند روز اخیر اکران شده است و ما نیز در پی اس ارنا قصد داریم تا به نقد و بررسی این انیمه بپردازیم، پس تا آخر همراه ما بمانید.
ماکوتو شینکای کارگردانی است که بسیاری او را با اسطوره دنیای انیمه یعنی میازاکی مقایسه میکنند. اما دلیل این مقایسه چیست؟ شینکای علاقه بسیاری به دنیای جادو و فانتزی دارد و هر کجا که بتواند سعی میکند با زمان و مکان بازی کند (مثل انیمه اسم تو)، اما برخلاف میازاکی این هنرمند آنچنان هم با دنیای رئالیسم جادویی آشنا نیست. اما سوال مهم این است که «رئالیسم جادویی چیست و چگونه در هنر به کار گرفته میشود؟
همانطور از نامش پیداست این سبک تلفیقی از واقعیت و جادو است. اما معیار این است که جادو به صورت مختصر از دل رئالیسم بیرون میآید، معمولا معطوف یک نفر میشود و داستان نیز از دید همان یک نفر روایت میشود، آن هم به گونهای که مخاطب به عقل سلیم راوی شک میکند (مثل داستانهای کافکا یا مثلا صادق هدایت). ما در انیمه Suzume دقیقا با شخصیتی طرف هستیم که سریع به دنیای جادو وارد میشود و داستانهای عجیبی برای او نیز رقم میخورد. اما خود این نقطه عطف و ورود سوزومه به دنیای جادو پُر از ایراد بود.
مثلا فیلم خیلی سریع وارد نیم پرده دوم شد و ما نتوانستیم کاراکترها را به خوبی بشناسیم و درنهایت نتوانستیم با آنها احساس نزدیکی کنیم. اصلا این سریع روایت شدن همهچیز، ایراد اصلی انیمه Suzume است. داستان به قدری سریع روایت میشود که مخاطب نمیتواند با دنیای درون انیمه ارتباط برقرار و درنهایت خودش را درگیر داستان کند. البته این درحالی است که شینکای در شروع انیمه خود یک ادای احترامی هم به میازاکی میکند. مثلا شهر کنار دریا و دوچرخه سواری در کنار جاده ما را یاد انیمه پونیو از میازاکی میاندازد. اما این روایت جذاب رفته رفته برای شینکای تبدیل به کلیشه میشود. شما دقت کنید که در اکثر انیمههای او دختری دبیرستانی و سر به زیر وجود دارد که داستان از دید او روایت میشود، هربار هم شینکای با داستان خود ور میرود تا فانتزی آن را بهتر کند اما در آخر مخاطب با اثری بی سر و ته مواجه میشود.
بر فرض مثال داستان ما چنین است که سوزومه با پسری جذاب آشنا میشود که گویا متخصص بستن دربهای جادویی است تا از آمدن زلزله جلوگیری کند. درواقع بیشتر فانتزی نویسان با اسطورههای خود این چنین داستانهایی را خلق میکند. اینبار نیز داستان شینکای برگرفته از اسطورههای ژاپنی است. اما شینکای یک اشتباه محاسباتی انجام داده است. نخست اینکه اسطوره او اصلا جذاب نیست. دوم اینکه کودک امروز ژاپنی صد در صد میداند که دلیل زلزله چیست و چگونه به وجود میآید و همین امر باعث میشود تا مخاطب کودک با این داستان ارتباط برقرار نکند، البته شینکای مثل همیشه بار احساسی عاشقانه به فیلم خود اضافه کرده است تا شاید مخاطب نوجوان بتواند به آن احساس نزدیکی بکند.
شینکای هرچه که باشد خوب بلد است تصاویر چشمنواز خلق کند و ما نیز در انیمه قبلی او یعنی نام تو به این موضوع پی بُردیم. اینبار نیز در انیمه Suzume شینکای تصاویر چشمنواز زیبایی خلق کرده است که دشتهای ژاپن را به خوبی به تصویر میکشد. در آثار او به لطف این تصاویر و دقت در جزئیات، همهچیز شبیه یک رویاست. اما به محض اینکه این رویا تمام میشود ضعفهای فیلمنامه از هر گوشه فیلم بیرون میزند.
برای مثلا در انیمه Suzume ما با چندین فلش بک روبرو هستیم که اصلا هیچ معنایی ندارد و حتی در پایان نیز بیمعنی و فاقد جذابیت باقی میماند، یا مثلا شخصیت شرور انیمه Suzume که یک گربه سفید بامزه است. نخست این گربه با شرارت خاصی روی اعصاب مخاطب راه میرود، ولی در پایان مشخص میشود که او در این مدت دوست ما بوده است. خب این گربه شیرین زبان نمیتوانست همان اول این حرف را بزند؟ یا مثلا تبدیل شدن مرد جوان به صندلی. تبدیل شدن او به صندلی بسیار زود اتفاق افتاد و ما نتوانستیم با این کاراکتر بیشتر آشنا شویم. خود این تبدیل شدن به صندلی تنها برای پیشبرد داستان اتفاق افتاد که آن نیز بُعد احساسی چندانی نیافرید. حال نکته جالب توجه این است که تمامی این اتفاقات زمانی انجام پذیرفت که اصلا داستان کرم زلزله جذاب نبود و به هیچ وجه مخاطب را درگیر داستان خود نمیکرد.
کرمهای زلزله تعلیق نمیآفریند، هیجان نمیآفریند و جنگیدن با آنها نیز صرفا یک حس زودگذر است که شلوغی انیمه Suzume را بیشتر از پیش میکند. انیمه عناصر زیادی را به درون داستان خود میکشاند و بیاینکه بتواند درباره آنها اطلاعات کافی بدهد آنها را از داستان خود بیرون میکند و به سراغ بعدی میرود. مثلا گربه سیاه. این گربه اصلا دارای محدودیتهای مشخصی نبود. نخست شخصیت منفی و ترسناک معرفی شد. سپس به خاله سوزومه ربط داده شد و ناگهان طرف ما آمد. خلاصه سخن بنده این است که وقتی عنصری به فیلم وارد میشود بهتر است همهچیز درباره او سریع مشخص شود و همهچیز اینقدر درهم و برهم نباشد.
در پایان میشود گفت که ما باری دیگر با یک انیمه جذاب از شینکای روبرو شدیم که مثل همیشه جذابیت ظاهری دارد و در باطن اثری با ایرادهای کوچک و بزرگ است. انیمه Suzume تصاویر شگفتانگیزی دارد که در جزئیات آن دقت زیادی به کار گرفته شده و به نوعی با آن رنگ بندی صورتی در آسمان تداعی کننده نقاشیهای امپرسیونیسم است. این اثر جدید از شینکای با ضعفهای زیادی در فیلمنامه روبروست و داستان نیز همان عاشقانه نوجوانانه شینکای را دارد که نمونهاش را در آثار قبلی این هنرمند بارها دیدهایم. اما هرچه که باشد انیمه Suzume میتواند طرفداران این سبک را راضی و آنها را محو زیبایی تصاویر دیجیتالی خود کند، اما برای سختپسندانی مثل بنده این انیمه چیزی برای ارائه ندارد.
به خواندن ادامه دهید:
The Review
انیمه Suzume
ما باری دیگر با یک انیمه جذاب از شینکای روبرو شدیم که مثل همیشه جذابیت ظاهری دارد و در باطن اثری با ایرادهای کوچک و بزرگ است. انیمه Suzume تصاویر شگفتانگیزی دارد که در جزئیات آن دقت زیادی به کار گرفته شده و به نوعی با آن رنگ بندی صورتی در آسمان تداعی کننده نقاشیهای امپرسیونیسم است. این اثر جدید از شینکای با ضعفهای زیادی در فیلمنامه روبروست و داستان نیز همان عاشقانه نوجوانانه شینکای را دارد که نمونهاش را در آثار قبلی این هنرمند بارها دیدهایم.
تعجب میکنم از اینکه بالاخره یک نقد هم که به ضعف های اثر بپردازه پیدا کردم ، کاش یکم بیشتر از ضعف های فیلمنامه اش میگفتین ولی همینی هم که گفتین آدمو امیدوار میکنه که هنوز هم کسایی پیدا میشن که فرق اثر خوب و بد رو تشخیص بدن ، به هر حال ممنون از نقدتون