سوالی که ممکن است این روزها ذهن مخاطبان را به خود مشغول کند این است که سیستم جدید رتبهبندی سوئدی مبتنی بر آزمون بچدل (Bechdel) تا چه اندازه میتواند فمینیسمی که در فیلم وجود دارد را ارزیابی کند؟ در پاسخ به این سوال در وهلهی اول لازم است این موضوع را موردبررسی قرار دهیم که برچسب «فمینیستی» ارایه شده توسط این دستهبندی دارای چه مشکلاتی است.
در هفتهی گذشته، سینماهای سوئد اعلام کردند که ازاینپس بر اساس آزمون بچدل، فیلمهایی که به نمایش درمیآیند را رتبهبندی میکنند. در این آزمون که توسط هنرمند کمدی آلیسون بچدل در سال 1985 ایجادشده است، این سؤال مطرح میشود که آیا فیلم حداقل حاوی یک صحنه است که در آن حداقل دو شخصیت زن در حال گفتگو در مورد چیزی غیر از مردان باشند یا خیر؟ اگر چنین معیاری در یک فیلم برآورده شود، تئاترهای سوئدی به آن نمره A را میدهند که بالاترین امتیاز در این رتبهبندی است.
به گفته الن تله، مدیر سینمای خانه هنری استکهلم، هدف از ایجاد این رتبهبندی، جلبتوجه افکار عمومی به این موضوع است که این معیارِ بسیار ساده در بسیاری از فیلمها رعایت نشده و این میتواند باعث تشویق فیلمسازان برای ساخت فیلمهای بیشتر با شخصیت های زنان سه بعدی در آنها شود.
هنگامی که این خبر شایع شد، نویسندگان بلافاصله شروع به مطرح کردن این سؤال کردند که آیا این آزمون روشی مؤثر برای قضاوت در مورد میزان فمینستی بودن یک فیلم است یا خیر؟ پاسخ این سوال بدون شک منفی است. چیزی که باید مدنظر داشته باشیم این نکته است که هدف این آزمون درواقع ارایهی چنین دستهبندی نبوده. طراح شخصیت مصور کمیک استریپ Bechdel Dykes to Watch Out برای اولین بار از این ایده حمایت میکند و میگوید که از این دستهبندی، نه برای مشخص کردن میزان فیمینیستی بودن یک فیلم، بلکه باید برای درک این موضوع استفاده کرد که ما پولهای خود را صرف دیدن چه فیلمیهایی میکنیم. کسانی که بودجهی محدودی برای تماشای فیلم دارند میتوانند با استفاده از این معیار نسبت به انتخاب فیلمهایی اقدام کنند که توسط زنان و یا به نمایندگی از آنها تولید شده است و در یک اقدام سیاسی به حمایت از آنها بپردازند. او می گوید:
من دوست دارم مبلغی را برای فیلمهایی که توسط خانمها تولید و یا کارگردانی شده است هزینه کنم و جای تعجب نیست که این فیلمها نیز معمولاً از آزمون بچدل سربلند بیرون میآیند. اما درواقع ارزیابی اینکه آیا یک فیلم به شکل کلی فمینیستی است یا نه، به چیزی بیش از جمعی از شخصیتهای زن و گفتگوهای بین آنها نیاز دارد. یک فیلم ممکن است دارای برخی از عناصر فمینیستی، برخی عناصر جنسیت زده و دیگر عناصر باشد، زیرا – و این مهم است – «فمینیسم» صرفاً فقدان «جنسیتزدگی» نیست. مطمئنترین روش برای تعیین اینکه آیا یک فیلم فمینیستی است یا نه، دیدن آن است – و حتی در این صورت بازهم سؤال سادهای نیست.
برای مثال، این امکان وجود دارد که یک شخصیت در یک فیلم فمینیست حضور داشته بدون آنکه فیلم یک اثر فمینیستی باشد. هنگامیکه فیلم اقیانوس آرام (Pacific Rim) در اوایل سال جاری به نمایش درآمد، طرفداران فیلمهای علمی تخیلی در حمایت از بازیگر ژاپنی رینکو کیکوچی (Rinko Kikuchi )یک آزمایش به نام شخصیت او یعنی آزمون ماکو موری (Mako Mori) را اختراع کردند. اگرچه موری تنها شخصیت زن در این فیلم با بیش از پنجخط مکالمه است، اما برای خود هدفی دارد. هدف او این است که زیر سلطه مردان نباشد، هدفش انتقام از مرگ اشتباه والدینش است.
بنابراین آزمون ماکو موری میپرسد که آیا فیلم دارای «حداقل یک شخصیت زن که روایت خودش را داشته و داستان او به معنای پشتیبانی از داستان مرد نباشد» است یا خیر؟ این آزمون یکی از راههایی است که میتوان از آن برای تعیین اینکه آیا یک شخصیت فمینیستی است یا نه استفاده کرد. البته منظور من این نیست که او از فلسفه فمینیستی به شکل کامل حمایت میکند، بلکه او یک انسان غیر منفعل است – با طرح این سوال که آیا او نهاد فاعلی ست یا نهاد مفعولی. نهاد فاعلی افکار و خواستههای خود را دارد که براساس آن عمل میکند، درحالیکه زنی که مورد هویت مفعولی قرارگرفته باشد در راستای داستان دیگران بازی میکند.
با اینحال، همانطور که مخترع آزمون ماکو موری میگوید، این سؤال که آیا یک فیلم فمینیستی است یا نه، صرفاً براساس شخصیتها مشخص نمیشود. بهعنوانمثال، برخی منتقدان معتقدند که اگرچه رایان استون ساندرا بولاک، شخصیت اصلی در فیلم گرانش (Gravity)، یک شخصیت فمینیستی است با اینحال (هشدار اسپویل) کارگردان آلفونسو کوارن در برابر فشار استودیو مقاومت کرد تا او را با یک رابطه عاشقانه تعریف کند و او را نجات دهد. راهحلی که برای مشکل او وجود داشت در دستان یک شخصیت مرد بود، درواقع این فیلم هنجارهای مردسالاری را تقویت میکند. به همین ترتیب، نمیتوان گفت هر فیلمی که در آزمونها رد بشود کاملاً جنسیتزده است. در حقیقت، یافتن بخش جنسیتزده در ارباب حلقهها، که در آزمون بچدل قبول نمیشود، کار سختی است، البته اگر از این موضوع صرفنظر کنیم که شخصیتهای زن در آن نقشی ندارند. همین مورد برای فیلم Avengers نیز پیش میرود، که هم در آزمون بچدل و هم در آزمون ماکو موری رد میشود.
اینکه کسی معتقد باشد یک فیلم فمینیستی است بسته به تعریف فرد از فمینیسم متفاوت است. فمینیستهای لیبرال که معتقدند زنان و مردان بهطور برابر ساختهشدهاند و باید با آنها به شکل برابر رفتار شود، حتی اگر غالباً اینگونه نباشند، احتمالاً فیلمهای X-Men را فمینیستی میدانند. زیرا در آنها ابرقهرمانان زن در کنار مردها میجنگند، گرچه آنها در جهانی زندگی میکنند که توسط مردان اداره میشود. فمینیستهای فرهنگی که معتقدند زیستشناسی و غرایز زنان باعث میشود آنها از مردان چنان متفاوت باشند که باید برای این موضوع جشن گرفت، ممکن است فیلم استیل مگنولیاس (Steel Magnolias) را فمینیستی بدانند حتی اگر این شخصیتها فقط در مورد مردان و خانواده صحبت کنند. فمینیستهای مادی (که بیشتر از آن بهعنوان متقاطع یاد میشود) که معتقدند جنس، جنسیت، تمایلات جنسی، نژاد، مذهب، طبقه و سایر عوامل، همه مؤلفههای هویتهای درونی و نشانههای امتیاز (یا فقدان آن) در جامعهاند، میتوانند در نظر بگیرند که فیلم ساقدوشها (Bridesmaids) فمینیستی است. گرچه از نژاد و مذهب صحبتی نمیشود، اما با کلاس، اندازه بدن، تمایلات جنسی و تقاطع فشارهای زیادی که زنان در انتخاب همسر، دوستان و مشاغل با آن روبرو هستند، سروکار دارد. (یادی کنیم از Jill Dolan بهعنوان منتقد دستهبندیهای فمینیسم لیبرال، فرهنگی و مادی.)
اما در ارزیابی اینکه آیا یک فیلم فمینیستی است یا نه، شاید مهمترین چالش پیش روی ما این باشد که تفاوت آن را با جنسیت زدگی درک کنیم. این مورد در حالی است که عدم حضور یکی از موارد گفته شده، الزاما به معنی حضور دیگری نیست؛ فیلم انجمن شاعران مرده بهطورکلی فمینیستی در نظر گرفته نمیشود: این فیلم از آزمونهای بچدل یا ماکو موری عبور نمیکند و از برابری حمایت نمیکند، زیستشناسی زنانه را جشن نمیگیرد و یا بسیاری از عوامل تعیینکننده هویت را توصیف نمیکند؛ اما اگر ما بخواهیم فیلم ساقدوش را تنها به دلیل داشتن یک شخصیت کاملاً مردانه و برخورد نکردن با نگرانیهای مردان، جنسیت زده بنامیم، ناعادلانه خواهد بود که بخواهیم انجمن شاعران مرده را به دلیل یک فیلم مرد محور بودن، جنسیتزده خطاب کنیم.
حقیقت این است که تعریف فمینیسم بین فمینیستها، غیر فمینیستها و جنسیتزدهها تفاوت دارد. برای فعالین حوزههای هنری، تمرکز بر فمینیسم از مدتها قبل از مقابله با دوگانههای دروغین مانند مرد/ زن، مردانه/ زنانه و همجنسگرا/ غیرهمجنسگرا بوده است. بهگونهای که برابری با این رفتار تعریف نمیشود که آیا شما با زنان به همان شیوه رفتار میکنید که با مردان برخورد میکنید؛ بلکه برابری به این معناست که آیا شما هر فردی را منحصربهفرد و درعینحال یک انسان میدانید یا خیر. نقد فمینیستی همچنین باید برای ایجاد اختلال در دوگانگی کار کند؛ همان چیزی که هنر را فمینیستی یا جنسیت زده تعریف میکند. حتی خالقی که آگاهترین فرد در حوزه اجتماعی بهحساب میآید نیز میتواند تحت تأثیر جنسیتزدگی باشد و این همان چیزی است که فرهنگ ما را فراگرفته است، درحالیکه یک خالق علاقهمند به گفتن داستانهایی در مورد مردان، بازهم میتواند یک فیلم فمینیستی بسازد؛ یا حداقل یک اثر غیرجنسیت زده را تولید کند.
آزمون بچدل، آزمون ماکو موری و اینکه آیا فیلم توسط زنان نوشتهشده و یا کارگردانی شده است، همه روشهای خوبی است برای اینکه بتوانیم بهروشنی دریابیم هزینهای که برای دیدن یک فیلم پرداخت میکنیم تا چه اندازه میتواند از داستانهای زنان پشتیبانی کند، اما ارزیابی این موضوع که یک فیلم تا چه اندازه فمینیستی و یا جنسیت زده است با استفاده از این معیارها بهسادگی قابل انجام نیست و تنها دیدن فیلم است که میتواند به ما در دریافت نتیجهگیری درست دراینباره کمک کند.
عالی بود. خیلی ممنون???
ممنون مطلب مفیدی بود
شما خودتون از کدوم آزمون استفاده میکنید؟
نوشته های وجیهه معمولا نکات خوبی داره. من خیلی ازش یاد میگیرم.