شاید سال ۲۰۱۹ به پایان رسیده باشد اما کار ما با آن به انتها نرسیده است. مگر میشود پس از تجربه عنوانی مانند Outer Wilds، به فکر فرو نرویم و باری دیگر، استانداردهای موجود در صنعت بازیهای ویدیویی و البته دانش خود از عناوین ماجرایی را با خود مرور نکنیم؟ امزور میخواهیم از بازی Outer Wilds و ارزشهای آن سخن بگوییم پس «بنشین تا برایت گیتار بنوازم»…
راستش را بخواهید، بازیهای مستقل در هر سال، بیش از سالهای گذشته دیده میشوند و خوشحالیم که این عناوین میتوانند با تیمهای کوچک، اتفاقات بزرگی را رقم بزنند و نه تنها بازیبازان نسبت به تجربه آنها مشتاق شوند، بلکه منتقدان و فعالان رسانه ویدیو گیم نیز آنها را به مانند عناوینی با ارزش و فوقالعاده در نظر میگیرند. با تمام این تفاسیر، هیچکس نمیتواند انکار کند که بازیهای مستقل در هر سال، در زیر بنرهای تبلیغاتی بازیهای بزرگ و پر خرج، گم میشوند و پیدا کردن آنها در این کارزار و صحبت کردن در موردشان، کاری است بس دشوار و طاقت فرسا. به همین دلیل است که میگوییم با وجود گذشت بیش از یک ماه از آغاز سال ۲۰۲۰، هنوز در برخی از جهات، در سال ۲۰۱۹ گیر کردهایم. زمانی که بازی ارزشمند و کمتر دیده شدهای مانند Outer Wilds را جا میاندازیم و نمیتوانیم سر وقت در مورد آن صحبت کنیم، تنها عذاب وجدان است که سراسر وجودمان را فرا میگیرد. با این حال، ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازه است و حالا میتوانیم خوشحال باشیم که امکان صحبت در مورد بازی Outer Wilds را داریم. در این مطلب به هیچ عنوان نمیخواهیم بازی Outer Wilds را نقد کنیم و مطالبی کلیشهای را به نام آن ببندیم، بلکه همان طور که بازی، حس ماجراجویی را عاشقانه به ما میآموزد، عاشقانه در موردش سخن بگوییم. بنابراین پیشنهاد میکنم به دورِ آتش بنشینید و این روایت عاشقانه را گوش کنید.
روایت عاشقانه
چشمها باز میشوند، نفس عمیقی کشیده میشود، نفسها بریده بریده میشوند، خیلی سریع توجهتان به آسمان بی کرانِ بالای سر، جلب میشود؛ جایی که یک پدیده عظیم به چشم میخورد و خیلی ساده، نوید یک فاجعه را میدهد. با این حال، زمانی که چشمانتان را از آسمانِ ناملایم میگیرید و به اطراف نگاه میکنید، اثری از ناملایمتی و فاجعه دیده نمیشود. پیرامون شما، درختان سر به فلک کشیده قرار دارند و نزدیک آن درختها، یک دوست در کنار آتشی دلگرم کننده نشسته و در حال گیتار زدن است. گرم خوردنِ مارشملو با دوست ناشناس و عجیب و غریب خود میشوید و نوای گیتار، حسابی شما را از اتفاقات بدی که قرار است در آینده نزدیک رخ دهند دور کرده است. کمی جلوتر، یک سفینه فضایی انتظارتان را میکشد؛ به محض دیدن سفینه، به یاد آن پدیده عجیب در آسمان میافتید، «آیا من باید به سراغ این فاجعه بروم»؟ تمام چیزهایی که در آسمان دیده میشوند، به مانند یک سرنخ میمانند، اما سرنخهایی که محو شدهاند؛ گویی در یک جهان موازی، از همه چیز خبر داشتید و حالا، تنها مانند یک گردشگر در این ناکجا آباد گردش میکنید.
بازی Outer Wilds به معنای واقعی کلمه، خیره کننده است. با این که در دوره و زمانهای قرار داریم که سازندگان و تیمهای مختلف سعی میکنند با الگو گیریهای بیش از حد از عناوین بزرگ و صاحب نام، یک بازی ویدیویی خلق کند، بازی Outer Wilds به یک قطعه هنری متفاوت تبدیل میشود که بازیباز را در خود غرق میکند. بازی Outer Wilds دنیایی دارد که به شما حس پویایی میدهد، گویی درون خود یک سیستم جهت یاب دارید و مرتب با ندای درون، به آن گوش فرا میدهید. دنیای Outer Wilds پر ار عناصر داینامیک، راز و رمزهایی پنهان شده، فیزیک، خاطره و حس شیرین است؛ حس شیرینی که به شما نمیگوید باید در این دنیا گشت و گذار کنید اما گویی یک عامل نامرئی، شما را به حرکت و پویش دعوت میکند. زمانی که متوجه میشوید میتوان با سفینه فضایی، به سیارههای دیگر نیز سفر کرد و آنها را نیز برای یافتن چیزهای ناملموس جست و جو نمود، همه چیز برایتان خیلی بهتر از قبل روشن میشود و ارزش کار استودیوی Mobius Digital را بیشتر و بیشتر درک خواهید کرد. هر سیاره با سیاره دیگر متفاوت است، هر سیاره رفتار خاص خود را دارد و هر سیاره میخواهد موارد جدیدی را به شما گوشزد کند. حواستان باشد که اگر دوستی به شما گفت «مگر میشود روی یک ستاره دنباله دار فرود آمد»؟ پاسخ «بله» را با اطمینان بدهید و برای اثبات حرف خود، بازی Outer Wilds را پیشنهاد کنید!
چشم باز کردن، نفس عمیق کشیدن، گشت و گذار در محیط و… در ابتدا به نظر به مانند یک سفر پر از خاطرات خوب است اما دنیای بازی Outer Wilds تنها برای گردش در جنگلها و چشم اندازهای زیبا طراحی نشده است. دقایقی که از آغاز گشت و گذار و مکاشفه شما میگذرد، دنیای بازی خیلی سریع خودش را به طور اصلی به شما معرفی میکند. آن پدیده عجیب و غریب در آسمان که شبیه به یک فاجعه اتمی بود را یادتان هست؟ این فاجعه در واقع باعث نابودی خورشید میشود و طبیعتا با نابودی سیاره خورشید، تمام جانداران و موجودات روی سیارههای مختلف نیز از بین میروند. در این جا، سازندگان دو راه در پیش روی خود مشاهده میکردند؛ یا به بازیباز یک زمان محدود برای جست و جو و کاوش، پیش از به پایان رسیدن دنیا میدادند یا تمام اتفاقات را به صورت یک لوپ (Loop)، برای مخاطب تعریف میکردند. به شدت خوشحالم که استودیوی Mobius Digital، راه دوم را برای طراحی بازی Outer Wilds انتخاب کرده است. حالا با تصمیم آنها، فاجعهی دنیای بازی Outer Wilds در هر ۲۲ دقیقه تکرار میشود و در انتهای هر لوپ، تمام موجودات روی زمین از بین میروند و نابود میشوند. اما این پایان کار نیست؛ پس از هر شکست و هر مرگ که بر اثر فاجعه رخ میدهد، شما باز هم چشمانتان را باز میکنید، نفس عمیقی میکشید و دوباره برای پیدا کردن یک راه حل، یک سرنخ و یک راه نجات، به جست و جو میپردازید.
در هر بار جست و جو و مکاشفه، امیدوار هستید تا چیزی را در دنیای زیبای Outer Wilds پیدا کنید، امیدوار هستید تا سرنخی را بیابید و امیدوار هستید باری دیگر، پایان دنیا را با چشمهای خود نبینید. درون همین افکار پریشان غرق شدهاید که ناگهان حس میکنید دنیای Outer Wilds به شما سرنخ میدهد. حس خوبی سراغ شما میآید؛ حسی که به شما میگوید میتوانید راه چارهای برای فاجعه پیدا کنید حسی به شما میگوید این محدودیت زمانی، در واقع هیچ محدودیتی برای زمان تعیین نمیکند بلکه برعکس، زمانی به اندازه بی نهایت به شما میدهد. همین حسها سبب میشود تا به تمام سیارههای بازی سر بزنید، با شخصیتهای مختلفی دیدار کنید و رمز و رازهای بسیاری را کشف نمایید؛ فقط به این امید که موفق به نجات دنیا شوید. شاید از خود بپرسید که چه چیزی مرا در این دنیای عجیب و غریب، مجاب به مکاشفه میکند؟ این انگیزه مجازی برای هر شخص میتواند متفاوت باشد اما به طور کلی، مگر میشود دنیای زیبای بازی Outer Wilds را دید و برای نجات دادن آن تلاشی نکرد؟ مگر میشود پای آتش بنشینیم، به نوای گیتار دوست خوبمان گوش کنیم و انگیزهای برای برخاستن و جست و جو کردن پیدا نکنیم؟ پس از اولین پایان بازی، «ما میدانیم» که این دنیا محکوم به نابودی است و «آنها نمیدانند»؛ به خاطر همین است که با امید و نشاط از زندگی خود لذت میبرند. چگونه میتوان نسبت به نابودی زندگی این دنیا بی تفاوت بود؟ حتی اگر در آخرین درجه، حس کنیم که پیدا کردن راه نجات، به رستگاری ما منجر میشود، این کار را انجام میدهیم.
عناوین بسیاری در طول تاریخ بازیهای ویدیویی ساخته شدهاند که یک دنیای بزرگ و پر جزئیات را در اختیار بازیباز قرار میدهند و او را درون همان دنیا، با طراحی مراحل و فعالیتهای اصلی و فرعی و دشمنان گوناگون، سرگرم میکنند اما آیا این عناوین به بازیباز اجازه میدهند تا فراتر از این چارچوب فکر و اندیشه کند؟ کدام بازی باعث شده تا فکر کنید در این کهکشان، تنها نیستید و حیات و زندگی، میلیونها کیلومتر آن طرفتر، در یک سیارهی کوچک یا بزرگ دیگر نیز جریان دارد؟ قطعا در سالهای اخیر، شاید بتوانیم بازی No Man’s Sky را برای مقایسه با بازی Outer Wilds مثال بزنیم اما بازی Hello Games، آن حس و حال فوقالعاده بازی Mobius Digital را ندارد. بازی Outer Wilds شما را در دنیایی رها میکند که نه شبیه به یک مکان، بلکه بیشتر شبیه به یک برش خاص در زمان است.
عاشقانه سخن گفتن کافی است
تا این جا سعی کردیم تا به شکل هنری و شاعرانهای (دقیقا همان طور که بازی Outer Wilds خودش را به ما میشناساند)، به توصیف بازی Outer Wilds بپردازیم و آن را به خاطر مواردی که ارائه میدهد، ستایش کنیم اما بیایید از این جا به بعد، کمی علمیتر و منطقیتر به توصیف این بازی ماجرایی بپردازیم. همان طور که پیش از این گفته شد، بازی Outer Wilds در سال گذشته برای پلتفرمهای اصلی عرضه شد اما به دلایل مختلف، شخص نویسنده و فکر میکنم بسیاری از کسانی که در طوفان بازیهای سال ۲۰۱۹ قرار گرفته بودند، نتوانستند این عنوان ماجرایی را در زمان عرضه یا حتی در ادامه سال ۲۰۱۹ تجربه کنند اما چنین عناوینی را به معنی واقعی کلمه نباید از دست داد و همیشه میدانستم که قرار است وقت خاصی را برای تجربه بازی Outer Wilds تعیین کنم. خیلی سریع با آغاز شدن بازی Outer Wilds، حسی درون بازیباز ایجاد میشود که دل کندن از این عنوان را سخت میسازد. با این حال، مدتی زمان لازم است تا به صورت کامل متوجه شوید چرا Outer Wilds تا این حد شما را جذب کرده است. بازی Outer Wilds در نگاه اول یک بازی اکشن ماجرایی با نمای اول شخص است که به وسیله یک استودیوی مستقل تولید شده و مورد خاصی در مورد آن به چشم نمیآید اما کمی که میگذرد، متوجه میشویم که این بازی یک نقطه قوت بزرگ دارد و آن، اعتمادی است که سازندگان برای مکاشفه و جست و جو، به بازیبازان میکنند. سازندگان به بهترین شکل ممکن به بازیباز بدون هیچ محدودیتی اجازه میدهند تا دنیا و سیارههای مختلفی را جست و جو کنند و از آن جایی که بازیباز، هدف خود را با توجه به شرایط، خودش تعیین میکند، گویی همه چیز در این بازه زمانی به ظاهر محدود، به شما سپرده شده است.
با نگاهی دقیقتر به بازی Outer Wilds میتوان دریافت که این بازی به دو بخش مهم تقسیم میشود. در بخش اول، شخصیت اصلی (بازیباز) به هوش میآید و نفس عمیقی میکشد و دور و اطراف خود را شناسایی میکند. بازیباز در ابتدا باید کمی با محیط، دست و پنجه نرم کند، با شخصیتهای موجود در دنیای بازی یا همان NPC ها دیدار کرده و با آنها هم صحبت شود و با کمک و راهنمایی آنها، راه خود را به سمت سفینه فضایی پیدا نماید. حالا که سفینه پیدا شده، همه ما میدانیم که قرار است به غیر از این سیاره زیبا، سیارههای دیگری را نیز جست و جو و مکاشفه کنیم و با خوشحالی سعی داریم تا این سفینه فضایی را به راه بیندازیم. این دقایق ابتدایی که برای اولین بار تجربه میشوند، شبیه به یک بخش تمرینی یا Tutorial میمانند که به شدت نو و متفاوت نسبت به عناوین دیگر طراحی شدهاند و شاید تا پیش از این، نمونه آن را ندیده بودیم. با این حال، بخش دوم بازی Outer Wilds از این نقطه آغاز میشود، جایی که با خوشحالی، مکانیکهای سفر با سفینه خود را یاد میگیرید و آمادهی سفر بین سیارهای میشوید اما ناگهان همه چیز از حالت زیبای خود خارج میشود و فاجعهای که شاید پیش از این، وقوع آن را با نگاه کردن به آسمان حدس میزدیم، سرانجام کار خود را انجام میدهد.
نکته اصلی اینجا است که در اولین برخورد با فاجعه خورشیدی، هیچ توضیحی برای آن ندارید و حتی نمیدانید که پیدا کردن یک راه حل برای سر و سامان دادن به اوضاع، کار و وظیفه شما است. پس از این که متوجه میشویم این فاجعه، دقیقا هر ۲۲ دقیقه یک بار رخ میدهد، بیش از پیش کنجکاو میشویم و دوست داریم نظر دیگر شخصیتهای دنیای بازی را نیز در مورد آن بشنویم اما گویی آنها دقیقا به مانند فاجعه، هر ۲۲ دقیقه یک بار به تنظیمات کارخانه خود بازمیگردند و هیچ ایدهای از خطری که دنیای آنها را تهدید میکند، ندارند. در این نقطه است که دیگر نه برای تفریح و وقت گذراندن، بلکه برای یافتن یک سرنخ و کوچکترین اطلاعات، سیارههای بازی را با دقت زیر و رو میکنید. نکته مثبت در مورد دنیای رو به زوالِ بازی Outer Wilds این است که اطلاعات شما با هر بار رخ دادن فاجعه، از بین نمیرود و آنها در رایانهی سفینه، ذخیره میمانند و میتوانند به شما و پیشرفتتان در دنیای بازی کمک به سزایی کنند. این روندِ کشف کردن، کاویدن و تعامل برقرار کردن، تا جایی ادامه پیدا میکند که راز و رمز اصلی و اساسی دنیای عجیب بازی Outer Wilds را پیدا میکنید و پایان بندی بازی با توجه به تلاش شما برای یافتنِ راهی برای نجات دنیا، آن چنان راضی کننده و خوب است که خستگی را از تن بازیباز بیرون میآورد.
کجایند آن Outer Wildsهای بی ادعا
با نگاه به بازی Outer Wilds و بررسی آن به این نتیجه میرسیم که عناوین شبیه به آن، چقدر کم، اندک و نایابند. در یک سالی که میگذرد، چند بازی در دسترس بازیبازان قرار میگیرد که امکان اکتشاف و جست و جوی کاملا آزادانه و بدون اجبار را برای آنها به همراه داشته باشد؟ امروزه، در دنیای بازیهای ویدیویی، پر است از عناوینی که بازیبازان را به طی کردن یک مسیر خاص و از پیش تعیین شده، مجبور میکنند. در برخی از مواقع، این اجبار برای رفتن در یک خط یا انجام دادن یک کار خاص، ضروری است و سازندگان قصد دارند تا با استفاده از این موارد اجباری، یک سری از ساختارهای روایی و داستانی را برای بازیباز آشکار کنند و در واقع به رفتارها و فعالیت بازیبازان در دنیای بازی، معنی و جهت بدهند اما در دیگر مواقع، این موارد تنها محدودیتهاییاند که سازندگان برای بازیبازان به وجود میآورند. در برخی از مواقع، این خطی و اجباری بودنها، مورد پسند برخی از مخاطبان قرار میگیرد اما در حقیقت، ماهیت یک بازی ویدیویی، جست و جو و تعامل آزادانه در محیطی است که سازنده و طراح خلق میکند و در واقع عاملی که سبب میشود تا ما در بازیها و عناوین مختلف، غرق شویم، همین حس آزادی موجود در آن عنوان محسوب میشود. بدترین موضوع درباره بازیهای خطی، دیوارهای نامرئی و متنهای راهنمایی بسیار برای جلوگیری شما از پیشروی در مسیری غیر قابل پیش بینی است. در حالی که به یک چشم انداز زیبا نگاه میکنید و دوست دارید به آن منطقه وارد شوید، بازی جلویتان را میگیرد و به شما اجازه پیشروی نمیدهد. نمونه این عناوین خطی به وفور یافت میشوند و نیازی به نام بردن از آنها نیست.
خوشبختانه در سالهای اخیر، سازندگان سعی کردهاند راههای پیشروی بیشتری به بازیبازان بدهند و با بزرگتر کردن نقشه بازیهای خود یا به صورت کلی، تغییر ساختار کلی آنها از یک عنوان خطی به یک بازی سندباکس (Sandbox) یا جهان آزاد (Open World)، حس اکتشاف و غرق شدن در دنیای بازی را هر چه بیشتر درون بازیبازان زنده نمایند که میتوان در این مورد، بازیهای Far Cry یا Fallout 3 را مثال زد. این عناوین قطعا نسبت به بازیهای خطی و بدون اکتشاف، حرفهای بیشتری برای گفتن دارند اما باز هم نمیتوانند به تجربهای که Outer Wilds ارائه میدهد، دست پیدا کنند. این عناوین فعالیتها و مکانهای پرشماری برای جست و جو دارند اما به غیر از خط اصلی داستان، تمام مراحل و فعالیتهای انتخابی دیگر، تقریبا هیچ ربطی به داستان و رشته اصلی بازی ندارند و تنها نقشه را پر کردهاند. در آن طرف قضیه، بازی Outer Wilds ماهیت و اصالتی درباره کاوش و اکتشاف دارد و همه چیز (از داستان، شخصیتها و دنیای بازی)، به این اکتشاف وابستهاند.
البته بد نیست اشاره کنیم که بازی Outer Wilds، یک عنوان کاملا منحصر به فرد و نو محسوب نمیشود و در گذشتهای نه چندان دور در صنعت بازیهای ویدیویی، عرضه چنین عناوینی را مشاهده میکردیم. به عنوان مثال، بازیهای Myst و Zork یا هر عنوان ماجرایی – معمایی کلاسیکی را در نظر بگیرید که بازیباز را به صورت کامل وارد یک دنیای بی نام و نشان میکنند، هیچ اطلاعات و سرنخ داستانی خاصی به او نمیدهند و حالا این حس کنجکاوی بازیباز است که پیشروی در چنین عنوانی را ممکن میسازد. سر و کله زدن با چنین عناوینی که هیچ ماموریت، آیتم یا راهنمایی (Hint) خاصی را با خود ندارند، قطعا به حوصله بسیار و اعصاب آرامی نیاز دارد. با این حال، پیشروی در این عناوین، گویی انسان را به حس راضی کنندهای، مانند حس رستگاری میرساند. شما همیشه به خاطر این که تمام عناصر و موارد مخفی و غیر مخفی دنیای این عناوین را خودتان و تکرار میکنم، تنها خودتان کشف کردهاید، به خود میبالید.
نکته جالب در مورد این عناوین ماجرایی، ساخته شدن آنها تنها به وسیله استودیوها و تیمهای مستقل است. هیچ استودیوی سازنده یا شرکت ناشر بزرگی نسبت به ساخت چنین عنوانی تلاش نمیکند چرا که دوست ندارد سرمایه خود را هدر دهد و به جای آن، با سرمایه خود یک بازی شبیه Call of Duty ،Uncharted یا Fortnite میسازد و چندین برابر سود میکند. بنابراین، ساخت این چنین بازیهایی برعهده سازندههای خلاق و مستقل قرار میگیرد. اگر عاشق بازی Outer Wilds شدهاید و دوست دارید عناوینی امروزی و مشابه با آن را تجربه نمایید، عناوین The Long Journey Home ،Astronomer یا Obduction را به شما پیشنهاد میکنیم. در میان طوفان بازیهای بزرگ و به اصطلاح بمب، چقدر لذت بخش است زمانی که با آرامش در بازی Outer Wilds به مکاشفه میپردازیم و رمز و رازها را با ذهن و تجسم خودمان پیدا میکنیم.