وقتی که اولینبار انیمیشن UP را از Pixar دیدیم و در دقایق ابتدایی سوار یکی از سنگینترین چرخ و فلکهای احساسی زندگیمان شدیم هیچگاه فکرش را نمیکردیم که قرار است چنین تاثیری عجیبی از یک انیمیشن آن هم به این شدت، بگیریم.
اینکه چرا «پیکسار» جای ثابت و ماندگاری در صنعت انیمیشنسازی دارد کاملا بر همگی مشهود است. پیکسار از یک باور خیالی و ساخته ذهن خود میتواند یک حجم شدیدی از احساسات را به مخاطبش انتقال دهد. حالا اینکه محصول این شرکت چه میزان زمانی دارد و داستانش چیست و شخصیتهایش به چه شکل هستند به نظرم یک بهانه بیشتر نیست. زیرا یکی از جدیدترین محصولات کوتاه پیکسار با نام «Bao» همان کاری را با مخاطبش میکند که دیگر انیمیشنهای پیکسار کرده است. حتی میتوان گفت Bao در این امر حتی تاثیر و شدت بیشتری دارد و طی زمانی که مخاطب میدهد او را متوجه تاثیر قصه کوتاهی کرده که نقطه اصلی این انیمیشن کوتاه محسوب میشود.
کارگردانی و نویسندگی Bao با Domee Shi بوده است. قبل از اولین کارگردانی خودش با Bao او وظیفه طراحی استوری بورد برای پیکسار را داشته. انیمیشنهایی مثل Inside Out و Incredibles 2 از کارهای موفق Domee Shi بوده است.
نویسندگی کار بسیار از خواستگاه کارگردان نشات گرفته است. کارگردان در چین به دنیا آمده و قطعا حال و هوایی که فیلم دارد بسیار الهام گرفته از فرهنگ آسیای شرقی بوده. علاوه بر آن Domee Shi که دو تابعیتی(چینی-کانادایی) محسوب میشود از همین موضوع هم برای شخصیت پردازی نقش مادر استفاده کرده است. به نظر میرسد که کارگردان دوست داشته فضای ذهنی و محیطی خود را به تصویر بکشد تا بتواند مفهومی که به Bao معنی میبخشد را بازگو کند. او در این امر بسیار موفق شده است. Bao از همان چرخ و فلکهای احساسی پیکسار است اما دیگر خبری از دیالوگها و یک داستان درگیر کننده نیست. یک انیمیشن کوتاه هشت دقیقهای که یک روایت ساده از زندگی یک مادر خانهدار را به مخاطب نشان میدهد. مادر یک روز طبق روتین معمولی زندگی خود مشغول درست کردن صبحانه Baozi برای همسرش است. بعد از رفتن همسرش ناگهان یکی از همین Baoziها زنده میشود و همین رفته رفته باعث شکل گرفتن یک رابطه مادر و فرزندی میان آن دو است. این انیمیشن در دقایق ابتدایی این باور را به مخاطبش میرساند که شاید مادر این قصه هیچگاه مادر نبوده و زنده شدن این موجود در واقع به رویای مادر شدن و مهر مادری شخصیت اصلی اشاره دارد. اما همانطور که گفته شد این انیمیشن به یک احساس خاص بسنده نکرده و سعی میکند از همه زوایا به یک موضوع بپردازد. ما در این دقیقههای کوتاه با انواع و اقسام احساساتی که همهی ما در طول زندگی تجربه کردهایم روبرو میشویم. همین باعث میشود این مرز انیمیشن و واقعیت در ذهن مخاطب شکسته شود و یک تصور مستقیم از یک بازهی زندگی او را نشان دهد. مادر قصهی ما به «سندروم آشیانه خالی» مبتلاست. چیزی که حداقل تا آخر داستان احساس میکنیم که حل شده است و دیگر گریبانگیر او نیست.
با یک جستجو ساده در ویکیپدیا شرح زیر را در باب سندروم آشیانه خالی میخوانیم:
“سندرم آشیانه خالی نوعی حس اندوه و تنهایی است که پس از آنکه فرزندان به قصد زندگی جدا یا رفتن به دانشگاه برای اولین بار خانه را ترک میکنند، پدر و مادر یا سرپرست ممکن است به آن دچار شوند. این سندرم یک عارضه بالینی نیست.”
یکی از نکات جذاب Bao این است که مثل تقریبا اکثر کارهای دیگر پیکسار میتواند برای همه گروههای سنی جذاب باشد. Bao اما برای همه گروههای سنی یک حس متفاوت و جذابی دارد. برای کودکان قصهی بزرگ شدن و آینده را تعریف میکند. برای بزرگسالان گذشتهای نزدیک را روایت میکند و برای پدر و مادرها همهی احساسات ذکر شده همراه با یک همذات پنداری با شخصیت «مادر» را همراه دارد.
با اینکه حال و هوا مختص آسیای شرقیست اما احساساتی که در آن بازگو میشود تقریبا در همهی فرهنگها وجود داشته و فضای خلق شده در انیمیشن نه تنها مانع درک مخاطب نیست، بلکه اهرمی برای خلق شخصیت فرزند در داستان است. Bao با اینکه تا حد زیادی میتواند برای خالقش شخصی باشد اما تجربهی بدی را انتقال نمیدهد و جنبه شخصی بودنش به طور مشهودی ابزاریست برای خلق چنین اثری.
Bao یکی از احساسیترین هشت دقیقههای شما میتواند بشود. فقط کافیست بعد از خواندن این یادداشت کوتاه به سراغ دیدن آن بروید. پشیمان نمیشوید.
خیلی انیمیشن قشنگی بود واقعا زیبا و غم انگیز بود