فیلم «سراسر شب» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی فرزاد موتمن است که در نوشتن متن فیلنامهی آن با زامیاد سعدوندیان همکاری داشته است. این روزها با وجود شرایط کووید ۱۹، عوامل این فیلم تصمیم به اکران آنلاین آن گرفتهاند. با نقد فیلم ایرانی سراسر شب همراه پی اس ارنا باشید.
داستان فیلم سراسر شب
این فیلم با تصمیم عوامل سازندهی آن و متناسب با شرایط کووید ۱۹ این روزها مجالی برای رفتن روی پردههای سینما نداشت و حالا اکران آنلاین امکان دیدن این فیلم را برای تماشاگران رقم زده است. البته ذکر این نکته لازم است که این فیلم در طی این دو سال اکرانهایی داشته و مورد استقبال قرار نگرفته است.
داستان فیلم از این قرار است که مریم (الناز شاکردوست) بعد از گذشت دو ماه از خواب بیدار نمیشود. خواهرش مهتاب (الناز شاکردوست در دو نقش) تصمیم میگیرد با آخرین فردی که با او ارتباط داشته است (امیر جعفری) صحبت کند. تا علت به خواب رفتن و بیدار نشدن خواهرش را جویا شود. ادامهی اتفاقاتی که در طی ملاقات با معشوقهی خواهرش شکل میگیرد، داستان فیلم سراسر شب را شکل میدهد.
لزوم روایت فیلم در محدودیت زمانی یک شب
نام فیلم ممکن است تصور فیلمهای «بیحسی موضعی» و «اسب حیوان نجیبی است» را برای شما تداعی کند. گذشتن داستان یک فیلم در یک شب تا دم دمهای صبح فرمی است که چند اجرای ناموفق هم داشته است. به عبارتی جز فیلم «اسب حیوان نجیبی است» که دنبال گشتن سوژههایی است که بتواند از آنها اخازی کند و دنبال کردن یک سوژه که در ادامهی شب اتفاق میافتد، بهاضافهی ماجراهای پس از آن ، تجربهی موفقی دیده نشده است.
فیلمهایی چون «سراسر شب» و «بیحسی موضعی» اگر در قالبهای دیگری اجرا شوند، به خود داستان لطمهای وارد نمیشود و در فرم روایی آنها هیچ تغییری ایجاد نمیشود. به عبارتی همسویی فضایی و داستان فیلم از اولین نکاتی است که از کیفیت فیلم چند پله میکاهد و فرصت قابل توجهی را برای جلب توجه از مخاطب میگیرد. سراسر شب نامی است که میتوان آن را به خواب مریم نیز ربط داد. اما به دلیل عام بودن قصه و داستان فیلمی که در یک شب میگذرد تنها نخ مرتبط با این عنوان همین چیزی است که تحت عنوان فرم فیلم به آن اشاره میشود.
فیلمهایی چون «سراسر شب» و «بیحسی موضعی» اگر در قالبهای دیگری اجرا شوند، به خود داستان لطمهای وارد نمیشود و در فرم روایی آنها هم هیچ تغییری ایجاد نمیشود.
لزوم شخصیت و خرده روایتهای فرعی فیلم
ساختار فیلم سراسر شب شامل اپیزودهایی است که میخواهند به طور مستقل پیش بروند تا در یک نقطه برای شناساندن شخصیتها به یک ارتباط معنایی برسند. راوی داستان در ابتدا میگوید که مریم بعد از دو ماه از خواب بیدار میشود. تصویری از مریم (الناز شاکردوست) که روی تخت دراز کشیده، دیده میشود. الناز شاکردوست نقش خواهرهای دو قلویی به نامهای مهتاب و مریم را بازی میکند که با وجود تشابه چهره، به لحاظ روحی و فکری بسیار متفاوتاند.
شاید بتوان انگیزهی مهتاب را برای فهمیدن علت خواب عمیق خواهرش به نوعی تلاش برای نزدیک شدن به خواهری دانست که فاصلهی روحی زیادی با او دارد و هیچ وقت آنطور که باید رابطهی صمیمانه بین آنها وجود نداشتهاست. این انگیزه و در کنار آن ملاقات با مردی که قبلا خواهرش را میشناخته (معشوقهی خواهرش)، باعث میشود تا او به دلیل اتفاقاتی در مورد خواهرش پی ببرد. تا این جای داستان و اسلوب آن منطق درستی دارد که مهتاب را به هدف نهاییاش یعنی نزدیک شدن به مریم جهت میدهد.
غیر از این اپیزود که شاید به لحاظ قصه بتوان آن را یک اپیزود دانست، زن کافهدار و ماجرای دختری که کتک میخورد و مردی که دختر را کتک زده (که در نهایت مشخص میشود برادرش بوده)، همگی یک قصهی اضافی پرت هستند که نه تنها هیچ شاخهای برای تکمیل داستان اضافه نکرده بلکه داستان را ازخط روایی خود منحرف میکنند. بیننده طی ارتباط مهتاب با شخصی که در کافه میبیند و حرفهایی که از او میشنود، از رابطه مریم و مهتاب چیزهایی را متوجه میشود که هیچ وقت متوجه نشده است. مهتاب در ارتباط با معشوقهی خواهرش متوجه میشود که مریم هیچ استعدادی برای بازیگری نداشته یا حتی دلیل خوابش قرصهایی است که خورده است.
در این جای داستان فیلم سراسر شب است که آشنا شدن مهتاب با زن کافهدار و دختری که کتک خورده، صرفا اطلاعاتی در مورد پزشکی خواندن مهتاب و ویژگیهای شخصیتی او به مخاطب میدهد که برای اضافه کردن این اطلاعات هیچ نیازی به پرداخت شخصیت فرعی یا قصهی فرعیای نیست. آن هم فرعیهایی که به موازات اصليها در فیلمنامه نقش گرفتهاند و رنگ دارند. به هر حال ایرادات متنی و نداشتن تناسب قصه با اجزایی که مطرح میشود در برخورد مخاطب با بدنهی ابتدایی قصه، آن را درگیر چنین سوالات و ملزم به بررسی کیفیت متن میکند.
قسمتی که در آن گوشی تلفن همراهی در خیابان افتاده و شخصیتهای هر پارت داستانی به آن میرسند، به آن جواب میدهند، موزیک پخش میشود و بدون دلیل گوشی را دوباره سر جایش میاندازند؛ یک حرکت فرمی است که در نهایت به گرهگشایی مهمی در داستان منجر نمیشود. درست است که از طریق همان گوشی ما متوجه صاحب آن میشویم و به این ترتیب شخصیتی که آزاده صمدی را کتک زده مشخص میشود، اما این چه کمکی به پیشبرد داستان مریم و مهتاب در فیلم سراسر شب میکند؟ میتوان یک کنایه برای رابطه بین دو خواهر و رابطه بین یک خواهر و یک برادر طرح کرد. اما طرح این مقایسه در بین دو رابطه چه کمکی میکند؟ و باز هم تاکید میشود در نهایت المانهایی که در فیلم مطرح و از یک جایی به بعد کاملا رها میشوند، به چه دریافت معنایی یا مسیری میرسند؟
با این که به طور معمول فیلمنامههای اشتراکی حرفهای بیشتری برای گفتن دارند و سرشار از لایهها و زاویه دیدهای دو طرفه هستند، اما این متن با وجود نوشته شدن توسط فرزاد موتمن و زامیاد سعدوندیان دارای ایراداتی ابتدایی است که روند قصه را نیمه تمام و شبیه به یک طرح قصه پایان میبرد.
نداشتن ساختار منسجم فیلم و شخصیتها، خرده روایتهای اضافه که هیچ بار معنایی و تصویری به داستان اضافه نمیکنند و طرح نکردن مسائلی بدون پیش زمینههای مشخص از عواملی است که در بدو تحلیل فیلم و متن آن، فیلم را با اشکال زیادی همراه میکند.
فیلم سراسر شب به چه سبکی نزدیک است؟
تصویر الهه مانند مریم (الناز شاکردوست) در خواب چیزی شبیه فانتزیهای رویاگونهی زیبای خفته است که قرار باشد بعد از یک خواب طولانی دو ماهه با بوسهی معشوقه بیدار شود. به عبارتی همین مدت زمان خواب بودن مریم فیلم را از بافت واقعی اثر جدا میکند.
گریم، لباسها، بخش سیاه و سفیدی که در فیلم رنگ میگیرد و همینطور ارتباط مریم با معشوقهاش از طریق یک صفحهی تلویزیون که بعدتر انگار به عنوان بخشی از فیلمی که مریم در آن بازی کرده، تداعی میشود.
سکانسهای بازی مریم همچون تصاویری سیال تا میانهی فیلم برقرار است. آن وقت در عوض این که این تصاویر به مسیری برای جریان اصلی خود برسند، مسیرهای فرعی روایی پشت سر هم شکل میگیرد که نه تنها نخ اصلی اثر را میگیرند بلکه داستان را دچار از هم گسیختگی میکنند.
برخی منتقدان با تعابیری چون برترین فیلم فانتزی تاریخ سینمای ایران به تمجید از این فیلم پرداختهاند. اما باید به دلایلی رسید که این ادعا را باورپذیر کند. کم نداشتهایم فیلمهای فانتزی و تخیلی و حتی پستمدرن که درگیر حرکتهای زیرلایهای، معنایی و فرمی شدهاند. یا حتی حرکتهای سورئال فیلم «هامون» اثر «داریوش مهرجویی» که یک نسخه ایرانی آن است و باز هم در عین منسجم بودن ساختار و معناگرایی عناصر فیلم خللی برای نمایشی سورئال از متن بوجود نیاوردهاند.
با وجود برخورد پازلوار و حتی اپیزود محور که اجازه نمیدهد آن چنان ساختار مستقلی را برای هر خرده داستان در نظر گرفت، ما در نظر میگیریم امکان این حالت وجود داشت که با همین فرم اما با یک ساختار منسجم، پخته و از پیش فکر شده فیلم به دریچهای برای مخاطب برسد که او را در داستان گیر بیندازد. به هر حال اولین برخورد مخاطب با یک اثر سینمایی برخورد با این سوال است؟ فیلم راجع به چیزی است؟ هنری است و حرکتهای جدیدی دارد؟ فیلم یک داستان اجتماعی آموزنده است؟ یا این که یک اثر مهیج است تا ساعاتی بیننده را به وجد بیاورد و هدفی جز سرگرمی ندارد.
به واقع سراسر شب هیچ یک از این پتانسیلها را ندارد و در بینابینی فانتزی و اجتماعی، پختگی و ناپختگی و کمبود عناصر و عناصر اضافه شناور است. همین باعث شده حتی به یک اثر متوسط که قابلیت نقد موشکافانه داشته باشد تبدیل نشود و همچنین مجالی برای تحلیل ایجاد نکند. چراکه متن درگیر با عنصر اثرگذاری نشده است.
اشارههای بیرون از متن فیلمنامه
در نقل قولهایی از فرزاد موتمن میشود دریافت که این شخص نویسنده نیست و نویسندگی در این فیلم سینمایی برای او یک تجربهی متفاوت بوده است؛ با این وجود که همزمان فیلم خود را کارگردانی هم کرده است. فرزاد موتمن پیشتر هم گفته بود:
من فقط یک فیلم ساختهام و آن سراسر شب است. هرچه که به غیر از این فیلم ساختهام صرفا مشقی بوده برای این که این فیلم ساخته شود. در فیلمهایی که قبلا ساختهام فیلمهایی مثل صداها و شبهای روشن بوده که دوستشان داشته باشم اما سراسر شب برای من چیز دیگری است.
در یک جای دیگر هم نقل قولی از موتمن هست که میگوید دیدن این فیلم نیاز به مقدماتی دارد. این که مریم در حال بازی چه نقشی است تاثیرگذار است، اما چیزی نیست که مخاطب در حین دیدن فیلم متوجه آن نشود. اما در جایی فیلم اشاره به «آلفاویل» میکند که نوشتن در شرح آن، ممکن است تا حدودی روایت را به جاهای بهتری ببرد.
«آلفاویل» یکی از آثار سینمایی «ژان لوک گدار» فیلمساز فرانسوی است که در ۱۹۶۵ به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده. آلفاویل یکی از بهترین فیلمهای دوره نخست فعالیت هنری گدار و نوعی داستان مصور سینمایی به شمار میرود. این فیلم سرشار از نشانههای پاپآرت همراه با هجو سنتهای افسانهای-علمی است.
آلفاویل در این فیلم شهری است که پرفسوری دیوانه با کمک کامپیوترهایش آن را میگرداند که در نهایت نقشهی ربوده شدن و قتل او ریخته میشود. تشابه سورئالیست در مقایسهی آلفاویل با سراسر شب آشکار است. اما مقایسهی معنایی فیلم سراسر شب با این اثر که یکی از بزرگترین و مفهومیترین دستاوردهای موج نو است کاری بیهوده به نظر میرسد.
آلفاویل یک اثر تخیلی است و دنیایی را خلق میکند که در آن انسان مغلوب و مطیع ماشینیسم شده است. در آن دنیا منطق و عقلگرایی مطلق ابررایانهای به نام آلفا ۶۰ حکمفرمایی میکند و با لحنی رئالیستی و کنایی دنیای امروزین را همان آرمانشهر ماشینهای آلفاویل معرفی میکند.
در طی فیلم سراسر شب تقریبا چند شخصیت جمله قصارهای فیلمهایی را میگویند که از برترین فیلمهای سینمایی به شمار میروند. اما چه تاکیدی بر گفتن این جمله قصارهاست؟ برخلاف خیلی از نقدهای منفیای که به این قسمتها شده میتوان گفت این یک حرکت عرضی برای خلق فانتزی در فیلم است. به عبارتی ما از شخصیت مریم که زیاد فیلم دیده توقع گفتن این دیالوگها را داریم اما زمانی که همهی شخصیتهای فیلم جمله قصار میگویند آن هم بدون این که مخاطب سینما به آن شکل باشند، غافلگیریای بوجود میآید.
خلق یک حرکت روتین در طی فیلم و تکثیر آن در بین شخصیتها، متن را از بافت رئال خود جدا میکند. هرچند این حرکت با فرم بهتری میتوانست در فیلم مسیر خودش را برود اما همین که میشود معدود حرکتهایی در جهت خلق فانتزی فیلم پیدا کرد، نشانهی خوبی برای فیلمساز است. گرچه دیر به آنها رسیده باشد و گرچه در استعداد فیلمسازیاش چنین ژانری نگنجد.
همچنین خوب است اشاره کنیم که ایدهی اصلی فیلم سراسر شب از رمان پس از تاریکی موراکامی گرفته شده. فیلم آلفاویل و یکی از نمایشنامههای شکسپیر نیز در آن مطرح میشوند. به علاوهی جمله قصارهایی که یادآور آثار ارزشمندی از سینما هستند. تداعی این حجم عظیم از فیلمهای تاریخ سینما و یا حتی کتاب موراکامی، اشتهای برخی کار اولیها را یادآور میشود که هر آن چه که تا آن لحظه از سینما و هنر یاد گرفتهاند در فیلم خود بگنجانند. آن هم بدون این که توجه کنند اصل فیلم چه ساختاری دارد و آیا این قبیل اطلاعات در چنین قصهای میگنجد یا نه؟
ساختار فیلم چقدر خلاقانه است؟
لزوما خلاف قاعده بودن یک فیلم، بدون روابط منطقی خود فیلم منجر به حرکتی خاص و پرمعنا و خلاقانه در سینما نمیشود. کسانی که فقط از خلاقانه بودن، شکستن چارچوب را یاد گرفتهاند، بدون رعایت هیچ منطق خاص بصری، ژانری، معنایی و حتی داستانی، دست به تدوین سکانسهای غیرمرتبط با هم میزنند. بدون این که محوریتی و یا زاویه دیدی خاص شکل گرفته باشد صرفا آثارشان تجمیع این چینشهای بدون معنا می شود که هیچ کارکردی برای دریافت جدید و تازهای در سینما ندارد.
درنهایت فیلم سراسر شب را میتوان در قسمتهایی از آن و نه همهی فیلم، یک تجربه نامید. تجربهای که بیشتر این سکانسهای تجربی در ابتدای فیلم به صورت فشرده گنجانده شدهاند. شاید این فیلم متفاوتترین تجربهی سینما باشد، اما متفاوتترین فیلم تاریخ سینمای ایران و حتی رادیکالترین آن نیست. دو سال پشت اکران ماندن و هیاهویی که فیلمساز آن بر سر این قضیه داشته صرفا یک هیجان توخالی را ایجاد میکند که بعد از دیدن این فیلم متوجه آن میشوید. نبود هیچ فیلم درخشان دیگری در کارنامهی فرزاد موتمن ما را به این نکته میرساند که شاید این فیلم سرآغازی باشد برای ساخت فیلمهای دیگری از او که پختهتر و با چهارچوب درستتر باشند.
در پایان
به هر حال فیلم سراسر شب اولین تجربهی نویسندگی فرزاد موتمن در سینما است که نتوانسته خیلی خود را از چالشها و چراهایی که در متن به وجود میآید، برهاند. به عبارتی نبود یک ترسیم منطقی برای فیلم و روایت آن و حتی یک روایت به شدت اضافه (دختری که کتک میخورد) تاثیرگذاری و کیفیت این اثر را تا حد قابل توجهی کاسته است.
جز الناز شاکردوست در نقش مهتاب و نه مریم، هیچکدام از بازیگران به شخصیت در فیلم نرسیدهاند. هرچند که ضعف متن فیلمنامه این قابلیت را تا حد زیادی برای بازیگران از بین برده و نمیشود انتظار زیادی از بازی آنها داشت، اما نوعی بلوغ در بازی الناز شاکردوست تفاوتی را با دیگر شخصیتها ایجاد کرده است. به عبارتی این شخصیت تا حد زیادی در فیلم شکل گرفته و شاید تنها نقطهی قوت این فیلم حرکتهای این چنینی باشد. بلاتکلیفی فیلم در برخورد با ژانر اثر نیز مسئلهی دیگری است که همان روایت به شدت اضافه آن را تشدید میکند.
The Review
فیلم سراسر شب
داستان فیلم سراسر شب ماجرای شخصی به نام مهتاب است که به دنبال علت خواب عمیق خواهرش است. مهتاب با خواهرش رابطهی خوبی ندارد و جویا شدن علت این خواب دوماههی خواهرش، باعث نزدیکی او و بهبود رابطهاش میشود.
واقعا اینکه یک فیلم خارج از قاعده و قانون باشه دلیل خوب بونش نیست