فیلم جدید ثور عشق و رعد، یکی از آثار متفاوت مارول است که ساختار مستحکمی که این دنیای سینمایی ساخته را به هم میزند و سعی میکند با فرمولهای جدید، راه صاحب گیشه شدن را ادامه دهد. اما آیا این ساختار شکنی و امتحان ایدههای جدید، توانسته مارول را به موفقیت بیشتری برساند؟ با نقد فیلم Thor Love and Thunder همراه پی اس آرنا باشید.
ام سی یو وقتی کار خود را با معرفی ورژن سینمایی شخصیتهای معروف کمیک شروع کرد، انتظار میرفت که مسیر بسیار مشخص و روشنی داشته و در این راه سردرگمی نداشته باشد. این انتظار درست از آب در آمد و همه چیز در این دنیا با وجود داشتن چاشنی عملی تخیلی، منطقی بود و داستان هر شخصیتی در مکان مناسب و ساختار مناسب روایت میشد. اصلیترین دلیل موفقیت مارول هم شیوه خاص و صحیح او در ارائه یک روایت منطقی از اتفاقات و ماجراهای غیر منطقی بود.
فاز جدید مارول همه ساختارهایی که تا الان با زحمت ساخته بود را به امید موفقیت بیشتر خراب میکند. در بعضی فیلمهای فاز جدید این اتفاق خیلی کارآمد و درست از آب در آمده. فیلم ثور عشق و رعد به هیچ عنوان جزو این فیلمها نیست.
کمبود عنصر بحران، روایت را بی معنا کرده
مهمترین ساختار شکنی که مارول در این اثر انجام داده، بیشتر کردن چاشنی کمدی روایت است. تا حدی که این کمدی به طور کامل به منطق روایت ضربه میزند. البته فیلم در بعضی جاها شوخیهای خوب و به جایی میکند که میتواند مخاطب را سرگرم کند؛ اما در بعضی جاها این شوخیها از کنترل خارج میشود و به منطقی که در روایت وجود دارد ضربه کاری بزرگی میزند.
یکی دیگر از مشکلات فیلم جدید ثور، تحولات بی منطق و غیر مهندسی شخصیتها است. به خصوص شخصیت منفی قصه یعنی گور با بازی کریستین بیل. این شخصیت با اینکه شروع فیلم با او است؛ اما آنچنان که باید هدف و جایگاه این شخصیت برای مخاطب جا نمیافتد.
شاید یکی از دلایلش این باشد که پیش داستانی از این شخصیت و اینکه قبلا چگونه بوده نداشتیم. همچنین در طول سریال با اینکه شروع پر قدرتی دارد اما در ادامه این شخصیت رسما ابهتش را از دست میدهد و برای شخصیتهای اصلی از حالت بحرانی بودن خودش خارج میشود. در واقع اساس یک روایت صحیح به خصوص روایت ابرقهرمانی صحیح طراحی بحران از طریق شخصیت آنتاگونیست است.
بحران باعث میشود تا مخاطب همزمان با شخصیت احساس همدردی بکند، آن خطری که شخصیت با آن مواجه است را با تمام وجود احساس کند و شدیدا مانند شخصیت در پی حل کردن آن در ذهن خود باشد.
فیلم ثور نه تنها بحران جدی و هیجان انگیزی طراحی نمیکند، بلکه حتی شبه بحرانهایی که ایجاد کرده است را به درستی پیش نمیبرد و شروع و پایان مشخصی ندارد.
هر فیلمی یک آغاز و یک پایان دارد؛ آغاز فیلم مسائلی را طرح میکند تا در طول داستان به آن پرداخت شود و به مرور به اوج خودش برسد تا در پایان فیلم گره گشایی شود. فیلم ثور آغاز قدرتمندی دارد. شخصیتهایش را معرفی میکند، تغییراتی که کردهاند و به طور کلی بطن قصه را پایه گذاری میکند.
اما متاسفانه این آغاز قوی به یک پرده دوم عالی ادامه پیدا نمیکند و در همان لحظات ابتدایی پرده دوم، داستانی که پایه ریزی کرده است را خودش خراب میکند و ادامه فیلم تبدیل به یک کمدی بی ساختار میشود که صرفا کارش خراب کردن سابقه شخصیتهای محبوب مارول است.
کمدی سرگرم کننده اما اشتباه
در نقد فیلم Thor Love and Thunder اگر بخواهیم از بحث ساختار و مهندسی فیلمنامه فاصله بگیریم، میرسیم به طنز و شوخیهای فیلم که در واقع اصلیترین دلیل تحمل کردن روایت بی ساختارش است.
طنزی که در جریان فیلم وجود دارد، در بعضی جاها واقعا موفق میشود تا مخاطب را بخنداند و او را سرگرم کند. به شرطی که مخاطب در جست و جوی یک روایت دقیق و منطقی نباشد. با اینکه طنز فیلم سرگرم کننده است اما آسیب شدیدی به شخصیت پردازی و روایت وارد کرده است. گاهی این شوخیها به زور وارد قصه شدند تا کمی فیلم خنده دار به نظر برسد؛ ولی در حقیقت کارکرد اصلی بعضی از این شوخیها جدی نگرفتن روایت فیلم و کم اهمیت جلوه دادن اتفاقات آن است.
اگر فیلمهای مارول از آیرون من 1 تا پایان بازی را یادتان باشد، این فیلمها با وجود داشتن کمدی به جا و سرگرم کننده، روایت جدی و گاهی به شدت دراماتیکی هم داشتند. در عین اینکه بحران بزرگی شخصیت را احاطه کرده بود، شوخیها باعث میشد تا هم شخصیت و هم روایت واقعیتر به نظر برسد؛ فیلم ثور اما این چنین نیست و صرفا تنها کارکرد شوخیها خنداندن بی دلیل مخاطب است.
نگاهی به شخصیت پردازی
مسئله بعدی که میخواهیم در نقد فیلم Thor Love and Thunder به آن بپردازیم، بحث شخصیت پردازی است. شخصیت ثور یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای سینمایی مارول است. او همچنین به عنوان قویترین انتقامجو شناخته میشود. این شخصیت در طول ماجراهای سری فیلم انتقامجویان و ثور، دچار تغییر و تحولات درونی شده است. به نوعی که این تغییر به وضوح دیده میشود.
در ابتدای فیلم ثور عشق و رعد، شخصیت ثور بعد از اتفاقات انتقام جویان پایان بازی، اکنون از نظر زمینههایی به تکامل رسیده و قدرت درونیاش به واسطه ضعفهای گذشتهاش بیشتر از قبل شده است. نکته مثبت این ماجرا این است که فیلم در ابتدای روایت خود، به خوبی این تغییرات را در شخصیت ثور نشان میدهد و یکی دلایل قوی بودن پرده اول این فیلم همین موضوع است.
مشکل اصلی در مورد شخصیت ثور این است که ما چیزی از او نمیبینیم. یعنی صرفا یک شخصیت را میبینیم که درگیر یک اتفاق نه چندان سخت و چالش بر انگیزی شده است. وقتی یک شخصیت پی ریزی میشود و از حالات کنونی او به ما اطلاعاتی داده میشود، نویسنده باید این شخصیت را در بحرانی قرار دهد که ویژگیهای درونی و حقیقی خودش را نشان دهد. چون هر شخصیتی وقتی در تنگنا قرار بگیرد، خود واقعیاش را نشان میدهد.
شخصیت جین فاستر بعد از گور میتوان گفت بی هدفترین شخصیت فیلم است که ظاهرا نقشاش صرفا بودن کنار ثور برای خلق یک زوج ابرقهرمان است. زوجی که نه در خلق لحظات رمانتیک موفق است و نه در خلق لحظات همکاری بین شخصیتها چشمگیر عمل میکند. تاکید روی روابط شخصیتها یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلمهای مارول بود که عملا در فیلم ثور هیچ معنایی ندارد و ما روابط خاص و قابل حسی بین شخصیتها به خصوص شخصیت اول مرد و زن حس نمیکنیم.
نکته دیگری که در مورد شخصیت پردازی در این فیلم وجود دارد، عدم هماهنگی و منطق درست در تغییر و تحولات شخصیتی است. یک شخصیت زمانی تغییر میکند که مشکلات بسیار زیادی طاقت او را به سر بیاورد و تنها راهِ حل کردن آنها تخریب کردن خود و ساختن یک من جدید است. در طول این فیلم به دلیل ضعیف بودن نوع روایت، تغییر و تحولات شخصیتها خیلی سریع و بی معنا رخ میدهد و همین باعث شده تا کمترین میزان همدردی با شخصیتها را داشته باشید.
به خواندن ادامه دهید:
- کریستین بیل فاش کرد که دو شخصیت از فیلم جدید ثور حذف شدهاند
- ستاره فیلم آواتار 2 انتظار دارد این فیلم پرفروشتر از فیلم انتقام جویان بشود
The Review
نقد فیلم ثور عشق و رعد
فیلم ثور عشق و رعد یک اثر با داستانی ضعیف و روایتی ضعیفتر است. این فیلم یک عقب گرد بزرگ برای فیلمهای دنیای سینمایی مارول است و صرفا به عنوان یک فیلم کمدی که میتوان تا حدودی با آن سرگرم شد قابل قبول است. اما اگر انتظار یک روایت قوی و داستانی عمیق را دارید، این فیلم شما را به شدت ناامید میکند.