شاید سال ۲۰۱۹ به پایان رسیده باشد و برخیها عقیده داشته باشند که دیگر نباید در مورد بازیهای منتشر شده در سال گذشته صحبت خاصی ارائه کرد اما مگر میشود پس از تجربهی چند صد ساعتهی بازی The Outer Worlds نتوان در مورد آن نوشت و تمام وجوه تشابه این بازی با سری ماندگار Fallout را برشمرد؟ بازی The Outer Worlds از بهترین عناوین منتشر شده در سال ۲۰۱۹ بود که به نظر میرسد آن قدر که لیاقت داشت، در مورد آن صحبت نشد و اگر شرکتی مانند بتسدا (Bethesda) یا کارگردانی مانند تاد هاوارد (Tod Howard) این بازی نقش آفرینی را معرفی میکردند و به دست مخاطب میدادند، تا کنون همه جا از نامهها و یادداشتهای تعریف و تمجید و «فدایت شوم» پر شده بود. با این حال، حس خوبی که در هنگام تجربه کردن بازی The Outer Worlds به همه بازیبازان دست داد، از دید ما پنهان نمانده و میخواهیم بیشتر در مورد آن صحبت کنیم؛ با این حال، مگر میشود در مورد بازی جدید استودیوی آبسیدین (Obsidian Entertainment) صحبت کرد و به یاد سری بازیهای Fallout نیفتاد؟ داستان بازی The Outer Worlds و Fallout به نوعی شبیه داستان پسر و پدری شده که سرانجام در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند. پسر، همیشه در طول زندگی خود از درسهای خوبی که پدر به او میداده، بهره میبرده و همیشه پدر را الگوی بی نقص و فوقالعادهای برای خود در نظر میگرفته اما حالا، پسر به سنی رسیده که میتواند همان تجربههای پدر را به نحو بهتر و تاثیر گذارتری به کار بگیرد و در نتیجه، کارها را موفقتر پیش ببرد. در این لحظه است که مبارزهی سخت و البته خاموشی میان پسر و پدر درمیگیرد و امروز این جا هستیم تا این مبارزه خاموش را تحلیل نماییم. آیا The Outer Worlds بازی بهتری نسبت به Fallout است؟ یا شاید هم Fallout، تجربه پخته تر و عمیقتری را ارائه میدهد؟ در ادامه تلاش میکنیم به این سوالها پاسخ دهیم.
پیش از این که دو بازی The Outer Worlds و Fallout را رسما در مقابل یکدیگر قرار دهیم، بد نیست به نکتهای اشاره داشته باشیم. برتر دانستنِ یک بازی بر بازی دیگر در عناصر و موارد مختلف، به معنی پایین بردنِ جایگاه آن بازی نیست بلکه تتها به مقایسه بین دو بازی و عوامل نسبی ختم میشود. شاید طرفداران فرانچایز بزرگِ Fallout (که تعداشان اندک هم نیست)، از همان زمانی که بازی The Outer Worlds به بازار عرضه شد و مورد بررسی رسانههای تخصصی قرار گرفت، از مقایسههای بسیاری که با بازی مورد علاقهشان میشود، دل خوشی نداشته باشند اما واقعیت این جا است که طرفدار Fallout، باید از گسترش یافتن فرمول این بازی در عنوانی که سازندههای سابق بازی Fallout New Vegas خلق کردهاند، خوشحال شود و با کمال میل آن را بپذیرد. بی شک اگر سری و فرانچایزی مانند Fallout وجود نداشت، عنوانی مانند The Outer Worlds هیچگاه خلق نمیشد و حتی ایده آن نیز به ذهن تیم و استودیوی دیگری خطور نمیکرد و در آن طرف میدان، خوش ساخت بودن بازی The Outer Worlds میتواند راهی برای پیشرفت سری Fallout تلقی شود؛ موضوعی که طرفداران این سری همیشه آن را به بتسدا گوشزد میکردند و خواستار مشاهده تغییرات و پیشرفت های مثبت در بازی محبوب خود بودند. خیلی خلاصه، میتوان گفت که در واقع درگیری بین The Outer Worlds و Fallout (پسر و پدر)، به نفع گیمر است و نباید آن را برای پایین آوردن جایگاه بازی دیگر، استفاده کرد. بهترین راه برای مشاهده این درگیری، شناختن تفاوتها و شباهتهای این دو بازی نسبت به یکدیگر است و این شناخت نیز تنها با تجربهی چندین ساعته و طولانی هر کدام، حاصل میشود. حال، پس از صخبتهای مقدماتی و اولیه، بیایید به سراغ اصلِ کار برویم.
پس از ساخته شدن بازی Fallout 3 و عرضه آن در سال ۲۰۰۸، شرکت بتسدا تصمیم گرفت تا یک عنوان فرعی از این سری محبوب منتشر نماید. موفقیت نسخه سوم سبب شد تا بتسدا خیلی زود به دنبال استودیوی خلاقی بگردد و آنها را برای ساخت یک عنوان فرعی انتخاب کند. بتسدا در آن زمان به سراغ استودیوی آبسیدین رفت. این استودیو در آن زمان، بازیها و عناوین درخشانی مانند سری Pillars of Eternity را در کارنامه خود داشت و به طور کلی، طبق تشخیص بتسدا، افرادی متخصص و استاد ساخت عناوین نقش آفرینی خوش ساخت و استاندارد به شمار میآمدند. با این که شاید در آن زمان، همه مانند بتسدا فکر نمیکردند و ساخت یک عنوان فرعی به وسیله یک استودیوی خارجی را نمیپذیرفتند، اما بتسدا از مدتی پیش، برنامه حود را مشخص کرده بود و آینده را میدید. استودیوی آبسیدین با ساخت بازی Fallout New Vegas و انتشار آن در سال ۲۰۱۰ نشان داد که استادِ ساخت عناوین نقش آفرینی اعتیاد آور و عمیق است. بازی Fallout: New Vegas پر بود از باگ و مشکلات فنی اما مکانیکهای گیمپلی، داستان، روایت و دنیای این بازی چنان خوب و فوقالعاده ساخته شده بود که تمام مشکلات بازی روی کنسولهای نسل هفتم را از یادها میبرد و هنوز هم که هنوز است، بسیاری از مخاطبین ترجیح میدهند به جای آغازِ یک بازی نقش آفرینی جدید، بازی Fallout: New Vegas را برای چندمین بار به اتمام برسانند و در دنیای آن به دنبال ماجراجویی بگردند. پس از گذشت چند سال، حالا آبسیدین با تجربه بسیاری که در این سالها با ساخت عناوین خوش ساخت دیگر به دست آورده بود، ماموریتِ یک کار غیر ممکن دیگر را به عهده گرفت اما این بار، یک آیپی کاملا مختصِ خود تولید کرد. در ابتدا تصور میشد که آبسیدین در حال ساخت یک نسخه فرعی دیگر از سری Fallout است اما این با عقل جور نمیآمد چرا که نسخه جدید این سری (Fallout 76) به تازگی منتشر شده بود. در طرف دیگر، بسیاری از اصحاب رسانه و کارشناسها معتقد بودند که آبسدین در حال کار برروی نسخه نقش آفرینی و جدیدی از سری Bioshock است و کمتر کسی فکر میکرد که پای یک آی پی کاملا نو و جدید به میان باز شود. پس از معرفی بازی The Outer Worlds، شاید همه آن امید و اشتیاقی که هماکنون نسبت به آن دارند را نداشتند و همان توجه نسبتا کمی که نسبت به بازی شد، به خاطر نامِ آبسیدین بود. مردم مطمئن بودند که آبسدین، نقش آفرینی بد نمیسازد اما آیا این نقش آفرینی میتواند به مانند مجموعههای بزرگ، ماندگار شود یا خیر؟
سرانجام، بازی The Outer Worlds در تاریخ ۲۵ ماه اکتبر سال ۲۰۱۹ منتشر شد و پس از صرفِ زمان بسیار برای تجربه این عنوان، حالا میتوانیم بگوییم که بازی The Outer Worlds یک نسخه بهتر از Fallout است! خیلی خلاصه میتوان گفت که تمام آن کارهایی که شرکت بتسدا برای ساخت بازیهای Fallout به طرز اشتباه یا نه چندان مناسبی انجام داده، در بازی The Outer Worlds به یک درجه قابل توجه از کم نقصی رسیده است. با این حال، شباهتهای بسیاری که میان این دو فرانچایز وجود دارد، باعث میشود تا تقریبا هیچگاه نتوانیم نام یکی را بدون اشاره کردن به نام دیگری، بیاوریم و همیشه باید یک مقایسه (هر چند ریز و کوچک) درباره این دو بازی انجام بگیرد. البته این شباهت بسیار در عمق و مفهوم دو بازی، به هیچ وجه نکته منفی و بدی محسوب نمیشود بلکه بهانهای برای بحث تخصصی و زیبایی را ایجاد میکند.
از همان زمانی که بازی The Outer Worlds را آغاز میکنید و به سراغ بخشِ ساخت و طراحی شخصیت اصلی برای شروع کردن گیمپلی و بازی اصلی میروید، متوجه شباهتهای بسیار بازی با Fallout میشوید. با این حال، بازی The Outer Worlds اولین میخ خود را در همین ابتدای کار، محکم میکوباند. منو و بخش ساختِ شخصیت اصلی در بازی The Outer Worlds به طرز فوقالعادهای هدفمند و موثر طراحی شده است. همین اقدام هوشمندانه سازندگان باعث میشود تا خیلی سریعتر از گذشته، بتوانید شخصیت مورد نظر خود را با هر ویژگی و کلاسی که دوست دارید، طراحی کرده و به دل دنیای بی نهایت بازی بفرستید. البته خلق و طراحی شخصیت در بازیهای نقش آفرینی میتواند برای هر فردی متفاوت و مدت زمان متغیری داشته باشد اما این که خیلی سریع بتوانید شخصیت مورد نظر خود را از میان میلیونها گزینهی موجود پیدا کنید، نکتهای است که آبسیدین به خوبی به آن توجه کرده است. حال، این بخش را با بخش طراحی شخصیت عنوانی مانند Fallout 4 مقایسه کنید که دست کم برای ساخت و طراحی شخصیت مورد نظر خود، باید ۳۰ دقیقه تا ۱ ساعت زمان صرف کنید! البته این بدان معنی نیست که گزینههای شخصی سازی بازی The Outer Worlds اندک هستند و راضی کننده ظاهر نمیشوند، بلکه منظور این است که از بین تمام آن گزینههای شخصی سازی سطحی و عمیق، خیلی راحتتر میتوان محصول نهایی را آماده کرد.
از آن جایی که بازی The Outer Worlds به مانند دیگر عناوین نقش آفرینی، گزینههای رمنس و عاشقانه خاصی در خود ندارد و سازندگان به طور کلی این عنصر را که نقش بسیار مهمی در بازیهای هم سبک دیگر (مانند Mass Effect) ایفا میکند، در نظر نگرفتهاند، شاید خیلی مهم نباشد که شخصیت شما زیبا و خوش چهره به نظر برسد و شما آزادی کاملی در اختیار دارید تا شخصیت اصلی را آن طور که میخواهید، طراحی نمایید. در واقع یکی از ویژگیهای بازی The Outer Worlds این است که تمرکز خود را برروی روابط عاشقانه یا کاری (یا هر رابطه دیگری) نمیگذارد و خیلی راحت به مخاطب میگوید که این جا، تمرکز برروی اکشن و نوع عملکرد شما است. از همان زمانی که بازی آغاز میشود، سازندگان به شما میفهمانند که میتوانید هر جنبده و جانداری را در دنیای بازی قتل عام کنید و عملا هیچ عواقب خاصی نیز در کمین شما نیست؛ تنها روحیات و اخلاق شما تحت تاثیر قرار میگیرد. این دیدِ جالب سازندگان در بازی The Outer Worlds که تنها یک شعار توخالی نیست و حتی در عمق روایت بازی نیز وارد میشود، ما را کمی به یاد بازی Fallout New Vegas میاندازد؛ شاید آبسیدین در آن زمان نیز چنین چیزی را در نظر داشته اما از آن جایی که باید مطیع بتسدا و نسخههای گذشتهی Fallout باقی میمانده، از اجرایی کردن کامل آن بازمانده است. همچنین این ویژگی بازی The Outer Worlds، دقیقا در نقطه مقابل بازی Fallout 4 قرار میگیرد. در شماره چهارم بازی Fallout، مخاطب تقریبا میتواند با هر حذب و گروهی روابط عمیقی برقرار کند و تا پای جان برای آنها و هدفشان بایستد. منطق بازی به این گونه است که مگر در یک دنیای خراب شدهی پسا آخرالزمانی، چند شخص و حذب هدفمندی وجود دارد که از تعامل با آنها خودداری کنیم؟ شاید به همین دلیل باشد که آبسیدین، بازی خود را نه در یک Wasteland و دنیای پسا آخرالزمانی، بلکه در ستاره ها و سیارههای ناشناخته بنا میکند.
طراحی سیستم دیالوگها در بازی The Outer Worlds یکی از مواردی است که آبسیدین، کارِ کم نقصِ بتسدا و Fallout را به مرحله بی نقصی میرساند. نتایج انتخاب دیالوگهای شما خیلی راحت مشخص میشود و انتخابهایی که میتوانند مسیر داستان را برایتان تغییر دهند، به سرعت رخ نشان میدهند. به مانند بازی Fallout New Vegas، باز هم گزینههای بسیار سرراست و سادهای برای پیشبرد اهداف وجود دارند اما حالا تاکید بازی The Outer Worlds برروی موارد دیگری است؛ مواردی که هوشمندی بازیباز را در انتخاب دیالوگهای ساده برمیتابد. اگر یادتان باشد، در بخش پایان بندی یا اندینگ بازی Fallout New Vegas تمام انتخابها و تصمیمهای شما از ابتدا تا انتها نمایش داده میشوند و مسیری که برای خود در سفر جادوییتان مشخص کردهاید را مشاهده میکنید. حال، در بازی The Outer Worlds این مسیر و انتخابها به اوج پختگی خود رسیده است. همه این موارد در خدمت داستان و بنای روایت بازی هستند و استخوان بندی آن را چنان قوی میکنند که نمیتوان حتی به یکی از گفت و گو ها و مراحل، بی توجه یا کم توجه بود. پیامی که داستان و دنیای بازی The Outer Worlds به بازیباز منتقل میکند، به مانند پیام بازی Fallout 4 (جنگ، جنگ هیچگاه تغییر نمیکند)، ساده و سطحی نیست بلکه به جای بسنده کردن به یک جملهی زیبا و تاثیر گذار، با همان داستان جدی و شوخاش و با همان گیمپلی عجیباش، تاثیر عمیق و فوقالعادهای روی شما میگذارد و به شما این اطمینان را میدهد که هر کسی در این دنیای بزرگ، نقشی دارد و هر انتخاب و تصمیمی میتواند پیامی داشته باشد.
یکی از ایرادهای گیمپلی بازی The Outer Worlds که بسیاری از بازیبازان و منتقدان نیز به آن اشاره کردند، طراحی کنترلها برای آن است. کنترلها در بازی The Outer Worlds به نسبت دیگر عناوینِ روز، کمی سخت طراحی شدهاند و شاید چند ساعتی لازم باشد تا به آنها به صورت کامل، عادت کنید. با این حال، با تجربهی چندین ساعتهی بازی، تازه میتوان متوجه شد که چرا سازندگان به طراحی چنین کنترلهایی دست زدهاند. کنترلهای بازی و عملکرد هر کدام از آنها، کاملا در خدمت مکانیکهای گیمپلی بازی The Outer Worlds است. به عنوان مثال، بسیاری از افراد، نمیدانند که کلید جاخالی دادن یا Dodge چه کاربردی دارد و کمتر از آن در اکشنها، مراجل و فصلهای چالش برانگیز بازی استفاده میکنند. اما همین کلید و مکانیک جاخالی دادن در بازی که نمونه آن را در Fallout مشاهده نمیکنیم، گزینهای برای مبارزات سریعتر و ماهرانهتری را به بازی اضافه کرده است. علاوه بر این، مکانیکهای بازی The Outer Worlds همه به نوعی برای خود پیام دارند و یکصدا میگویند که هر چقدر هم تلاش کنید، کنترل و تسلط کاملی برروی سرنوشت و مسیر خود ندارید. به عنوان مثالی دیگر، تفاوت استفاده از اسلحههای علمی-تخیلی با اسلحههای کمری (Pistolها) را در نظر بگیرید که به خوبی نشان میدهند سازندگان چقدر زیبا از جا افتادن همه چیز در گیمپلی و دنیای بازی اطمینان حاصل کردهاند و زمان بسیاری را برای القا کردن همین حس و تجربه مشغول بودهاند. زمانی که مشاهده میکنیم گیمرهای تندرو یا همان Speed Runner ها با چه روشهایی بازی The Outer Worlds را به سرعت به پایان میرسانند و زمان خود را تنها با سرخوشی و جدی نگرفتن دنیای بازی و اتفاقات پیرامون، ذخیره میکنند، به این فکر میکنیم که آبسیدین پیام متفاوتی برای هر فرد دارد. سازندگان هیچگاه سعی نمیکنند تا برروی ایده و طرح داستان و دنیای خود و جدی بودن آن اصرار بورزند، بلکه آنها میخواهند شما ذات و طبیعت این دنیا را به هر روشی که دوست دارید، درک کنید. اگر به عناوین جهان آزاد و هم ردهای مانند Rage 2 و Borderlands 3 یا همین Fallout نگاه کنیم، خیلی راحت متوجه میشویم که هر کدام از آنها دوست دارند یک روش و حال و هوای خاص را به بازیباز تلقین نمایند. یکی چنان جهان خود را جدی میگیرد که نمیتواند اعمال و تصمیمات بازیباز را به طور کامل وارد روایت و داستان خود کند، یکی آن چنان همه چیز را شوخی میگیرد که فکرِ پیچیدگی دنیا و روایت از ذهنمان بیرون میرود و دیگری، پس از چند ساعت، همهی ستینگ و Actای که ساخته را با یکنواخت بودن، از بین میبرد. البته فکر نکنید که میخواهیم تمام این عناوین را در یک طرف قرار دهیم و بگوییم که بازی The Outer Worlds بازی بهتری است. قصد ما این است که بگوییم در بازی جدید آبسیدین، این «واقعا» مخاطب است که تصمیم میگیرد چه چیزی جدی، مهم یا شوخی و بیاهمیت باشد.
بازی The Outer Worlds شاید بهترین نقش آفرینی منتشر شده در سال ۲۰۱۹ و یکی از بهترین نقش آفرینیهای نسل هشتم است. استودیوی آبسیدین با ساخت این بازی نشان داد که قصد ندارد از پیشرفت و رشد دست بردارد و از هر فرصتی که در اختیارش قرار بگیرد، نهایت استفاده را میبرد. در این مطلب، به هیچ وجه سعی نکردیم تا بازی The Outer Worlds را به صورت مستقیم در مقایسه با عناوین نام برده شده، مخصوصا Fallout قرار دهیم بلکه دوست داشتیم با صحبت و بحث بیشتر، تفاوتهای میان این بازی ها بهتر دیده شوند. همان طور که پیش از این اشاره کردیم، بی شک اگر عنوانی مانند Fallout وجود نداشت، بازی فوقالعادهای مانند The Outer Worlds خلق نمیشد و تقابلِ رسمی یا فرضیِ پسر (The Outer Worlds) در برابر پدر (Fallout)، موضوعی نیست که کسی را بترساند یا ناراحت کند. الگو گیری بی نظیر استودیوی آبسیدین از دنیا و استخوان بندی شگفت انگیز بتسدا (با Fallout) و البته استعداد غیر قابل وصف آنها در خلق تجربههای جدید در سبک اکشن نقش آفرینی، سببِ پیدایش The Outer Worlds شده است و فکر میکنم بازی The Outer Worlds از آن عناوینی محسوب میشود که لایق چندین ساعت تجربه، مکاشفه و تحقیق است. هر چقدر از پتانسیلهای یک Fallout آنلاین بگویید و تجربهی عنوانی مانند Fallout 76 را سرگرم کننده بخوانید، فکر میکنم The Outer Worlds تجربه به مراتب بهتری را حداقل برای نویسنده به ارمغان آورده باشد.